آن اوکلی، با یادآوری سخن لنین، که گفته بود: «زمانی که نیمی از جمعیت در آشپزخانه اسیر شدهاند، هیچ ملتی نمیتواند آزاد باشد»، سه اصل را برای آزادی زنان پیشنهاد میکند: 1. نقش زنان خانهدار باید منسوخ شود؛ 2. خانواده باید منسوخ گردد؛ 3. نقشهای جنسیتی به طور کلی، باید منسوخ شوند.
اصول تربیتی فمینیسم
گرایشهای گوناگون فمینیستی در اصول تربیتی نیز با یکدیگر تفاوتها و احیاناً اختلافاتی دارند، اما مهمترین اصول تربیتی مشترک فمینیسم عبارتند از:
1. اتخاذ رویکرد انتقادی به نظامهای تربیتی موجود
فمینیستها معتقدند: برای رسیدن به اهداف مورد نظر، باید رویکرد انتقادی نسبت به نظامهای تربیتی موجود را به عنوان اصل در نظر داشته باشیم. آنان بهخصوص در سه دهة اخیر، بخشی عظیمی از مبارزات خود را به درون مدارس، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی بردند. در این مراکز، با نقد گفتارها و نظامهای «پدرسالارانه» و شالودهشکنی آنها، قطعیت و تقدس گفتارها و نظریات مزبور را شکسته و کوشیدهاند که با ارائة نظریات بدیل، یک گفتار و نظریة مخالف را شکل دهند. در واقع، امروزه فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و حتی یک مکتب فکری، از حاشیه به مرکز مناظرات علمی و فلسفی و روشنفکری وارد گردیده و با به چالش کشیدن نظامهای تربیتی موجود، دیدگاههای خود را مطرح کردهاند.1
با وجود برآورده شدن مطالبات زنان در عرصة تعلیم و تربیت، و با وجود رشد چشمگیر زنان در مراکز آموزشی، هنوز جنبشهای فمینیستی رویکرد انتقادی تند، علیه نظامهای تربیتی موجود را حفظ کردهاند و آنها را به خیانت نسبت به زنان متهم میکنند. در شرایط کنونی، به عقیدة فمینیستها، از نمونههای خیانت به زنان این است که دختران جوان را در جهالت نگه میدارد. بیشتر دختران، هیچ نمیدانند که مادران شاغلی که میخواهند به حرفة خود ادامه دهند، با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد؛ زیرا که دنیای کار و شغل تنها با الگویی مردانه قالبریزی شده و به نیازهای زنان توجه کمتری نشان میدهد.2
2. مساواتطلبی و تشابهمحوری
فمینیستها، بهجای عدالت و تناسبمحوری، بر اصل مساوات و تشابهمحوری تأکید دارند. به عقیدة آنان، سخن گفتن از عدالت و تأکید بر تفاوتهای بیولوژیکی، در واقع راهبرد مردسالارانه برای تحمیل سلطة مردان بر زنان و استثمار زنان بوده است. از اینرو، آنان در عرصههای گوناگون خواستار برابری و مساوات هستند و با هرگونه دوالیسم مخالفاند.
تربیت یکسان دختر و پسر در مدرسه و خانواده، مشارکت یکسان پدر و مادر در امر بچهداری و خانهداری، توزیع مساوی قدرت اقتصادی بین زنان و مردان در سطح جامعه، و رفع هرگونه تبعیض و خشونت اجتماعی و خانوادگی علیه زنان، از مهمترین اصول تربیتی گرایشهای گوناگون فمینیستی به حساب میآید. فمینیستهای تشابهمحور، معتقدند: تنها در صورت برابری با مردان میتوانند به شخص بودن کامل دست یابند.3
3. اصالت دادن به اشتغال زنان در بیرون از خانه
آمادهسازی و تشویق دختران برای اشتغال در بیرون از خانه، نیز از اصول تربیتی فمینیسم است. فمینیستها معتقدند: ماندن زنان در خانه و محرومیت آنان از اشتغال در بیرون از خانه، عامل اصلی محرومیت از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. از اینرو، فقط زمانی این ستم و نابرابری پایان خواهد یافت که از همان ابتدا، از طریق تربیتهای خانوادگی و سپس، تربیتهای رسمی در مدارس، دختران را همچون پسران برای اشتغال در بیرون از خانه تشویق و آماده سازیم.
اگر برای دختران زمینههای مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراهم شود، آنان همچون پسران با کمال اشتیاق به این امور خواهند پرداخت. از اینرو، از اصول تربیت فمینیسم این است که از مطلوبیت نقش مادری برای زنان بکاهد و آنان را هرچه بیشتر برای مشارکت اجتماعی تشویق نماید. در تبلیغات فمینیستی تأکید میشود که مادری برای دختران انتخاب خوبی نیست.4
در واقع، نخستین پیشفرض آزادسازی زنان، ورود مجدد جنس مؤنث به بازار کار و صنعت عمومی و در مرحلة دوم اجتماعی کردن کار خانگی و پرورش کودکان در بیرون از خانه است.5 سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم مینویسد: «تنها از طریق استخدام سودآور بوده که زن، فاصله بین خود و مرد را پشت سر گذاشته و هیچ چیز دیگری نمیتواند آزادی او را در عمل تضمین نماید. زمانی که او از زندگی انگلی دست بر دارد، سیستمی که بر وابستگی او بنا شده، درهم میریزد.»6
4. مخالفت با مادری و خانهداری به عنوان وظیفة زن
هرچند در میان فمینیستها، کسانی برای مادری احترام قایل هستند، اما مخالفت با مادری و خانهداری به عنوان یک وظیفه برای زن، از اصول تربیتی همة گرایشهای فمینیستی به حساب میآید. به عقیدة آنان، تا زمانی که خانهداری و مادری وظیفة زنان تلقی شود، و زنان به این دو وظیفه علاقهمند باشند، نمیتوان به رهایی آنان از سلطة مردان امیدوار بود.
به عبارت دیگر، اصل مخالفت با خانهداری و مادری از اصول تربیتی فمینیسم میباشد، اما بدبینی گرایشهای گوناگون فمینیستی، نسبت به خانهداری و مادری یکسان و به یک میزان نمیباشد؛ برخی همچون فمینیستهای مارکسیست، سوسیالیست و رادیکال، شعار ضدیت با خانواده و نابودی کامل آن را سر میدهند. در حالیکه، فمینیستهای لیبرال، تنها با خانهداری و مادری به عنوان شغل و حرفة اصلی زنان مخالف هستند و نابودی خانواده را به عنوان یک راهکار قبول ندارند.
فمینیستهای پستمدرن، محافظت از خانواده را ضروری میدانند، ولی معتقدند که باید نظام خانه از نو تعریف و ساماندهی شود و مردسالاری در خانه از بین برود. به هر حال، همة فمینیستها، ازدواج، مادری، همسری و غیره، را ناشی از نظام مردسالارانه و در واقع، ابزاری برای به بند کشیدن زنان قلمداد میکنند. به همین دلیل، برخی محققان غربی، به حق از آن به «جنگ علیه خانواده» یاد کردهاند.7 کسانیکه نگاه معتدلتری دارند و بر اهمیت خانواده تأکید میکنند، دستکم انقلاب ماهوی در نظام خانواده را خواستار هستند.
آن اوکلی، با یادآوری سخن لنین، که گفته بود: «زمانی که نیمی از جمعیت در آشپزخانه اسیر شدهاند، هیچ ملتی نمیتواند آزاد باشد»، سه اصل را برای آزادی زنان پیشنهاد میکند: 1. نقش زنان خانهدار باید منسوخ شود؛ 2. خانواده باید منسوخ گردد؛ 3. نقشهای جنسیتی به طور کلی، باید منسوخ شوند.8
تشکیل انواع مختلف همزیستی، به عنوان جانشینی برای خانوادة واقعی، سپردن وظایف خانوادگی، که بر محوریت عاطفه، دینداری، و مسئولیتپذیری انجام میگرفت، به مؤسساتی که براساس منفعت تأسیس شدهاند، نتایج اندیشههای فمینیستی است. دشمنی فمینیستها با خانواده، بهحدی است که بعضی از آنها از مادری به عنوان یک مجازات نام برده و یک فصل از کتاب خود را به مجازات مادری اختصاص دادهاند.9
روشهای تربیتی فمینیسم
1. مراقبتمحوری به جای خردپروری
از نظر فمینیستها، روش غالب در تعلیم و تربیت موجود، خردپروری است که در آن، تنها بر پرورش عقل تکیه میشود و به عواطف و احساسات، که نقش تعیین کننده در تربیت، بهخصوص تربیت اخلاقی دارد، توجه جدی نشده است. آنان معتقدند: بهجای خردپروری، باید روش عشقورزی و مراقبتمحوری را جایگزین آن کنیم؛ زیرا اگر بهجای عقل، عشق و عواطف را معیار تربیت قرار دهیم، بر خلاف اخلاق کانتی، که تمرکز روی فاعل اخلاقی دارد و تمام ارزشهای اخلاقی را به ارادة نیک وی گره میزند، به اخلاق مراقبت میرسیم. در این اخلاق، تمرکز اصلی بر مراقبت شونده است و بُعد تربیتی و انسانی آن بسیار پررنگتر میباشد.
در این روش، به جای تأکید بر مفاهیم انتزاعی، به سرنوشت دیگران و مسئولیتی که در برقراری ارتباط با دیگران دارد، اهمیت بیشتری داده میشود. اخلاق مبتنی بر مراقبت، نقطة عزیمت خود را توجه مثبت به دیگران قرار میدهد. «حل مسئله»، که توسط دیویی مطرح شد، در این رویکرد مورد تأکید قرار گرفته است. معنای ارتباطی اخلاق، یعنی در نظر گرفتن نیازها و خواستههای دیگران و سعی در برآوردن آنها توسط شخص مراقبت کننده.10
2. برخورد یکسان با فراگیران
تربیت یکسان دختر و پسر در مدرسه و خانواده، از مهمترین روشهای تربیتی فمینیسم است. مدارس، معلمان و دستاندرکاران تربیتی، باید هرگونه دوگانهانگاری و تبعیض جنسیتی را کنار گذاشته، با نگاه تشابهمحور به دانشآموزان بنگرند. در این زمینه، علاوه بر اینکه همگان باید ذهنیتهای مردانه را کنار بزند، باید فیلمها، کتابهای درسی و کمکآموزشی، نشریات، رسانهها و تنکولوژی آموزشی از کلیشههای جنسیتی، پاکسازی شود. همچنین باید حصارهای بلندی که میان نحوة بازیهای پسرانه و دخترانه کشیده شده، فروریزد؛ تقسیمبندی که میان ابزارهای آموزشی و بازیهای دختران و پسران صورت گرفته، باید از بین برود.
دختر و پسر به صورت یکسان و مشترک، به انواع بازیها راه داده شوند و به صورت یکسان، ابزارهای آموزشی و بازی بین آنان تقسیم شود. دختران باید مثل پسران توپبازی کنند، از درختان بالا روند، با ابزارهایی همچون ماشین، تفنگ و غیره بازی کنند. پسران نیز باید عروسک به دست گیرند، کاموا ببافند، تمرین آشپزی داشته باشند و غیره. فمینیستها، در پوشش مدارس نیز هرگونه تمایز میان لباسهای فراگیران پسر و دختر را غیرمجاز میدانند و خواستار یونیفرم یکسان هستند.11
3. آموزشهای مختلط
از روشهای تربیتی فمینیستها، تأکید بر آموزشهای مختلط پسران و دختران در تمام مقاطع تحصیلی است. آنان برای اینکه هرگونه تبعیض و نابرابری را از بین ببرند، معتقدند که باید کلاسهای درس به صورت مختلط برگزار شود تا دختران و پسران در یک شرایط کاملاً برابر و رقابتی تحصیل کنند تا از اینطریق، احساس برتری پسران بر دختران از بین برود.
آموزش بدون توجه به جنسیت، فرآیند کلی است و باید شامل همه جنبههای محیط کلاس باشد. انتخاب استاد، ترتیب و ساماندهی کلاس، زبان کلامی و غیرکلامی کلاس، مواد درسی، استفاده از وسایل کمکآموزشی و غیره، همگی باید فارغ از جنسیت باشد. از توصیههای مهمی، که دائماً در سطح آموزش صورت میگیرد، این است که معلم باید مانع هرگونه گروهبندی براساس جنسیت شود.
اگر فراگیران براساس جنسیت از هم تفکیک شوند و یا اینکه در شیوههای ارائة تحقیق، استفاده از وسایل کمکآموزشی و غیره از کلیشههای جنسیتی پیروی کنند، معلم باید مداخله نموده و آنها را از جنسیتگرایی بازدارد و یکپارچگی را بر فضای کلاس حاکم سازد، بلکه برای نفی کلیشههای جنسیتی، تعمداً برنامهها را برخلاف آن ترتیب دهد.12
4. استفاده از رسانههای مختلف
آموزش و تربیت زنان از طریق رسانه، از جمله روشهای تربیتی است که جریانهای فمینیستی، بیشترین بهرهها را از آن میبرند. آنان برنامههای صوتی و تصویری آموزشی وکمکآموزشی برای محصلین در مقاطع مختلف تهیه نموده و آنها را به پیمانة وسیع میان فراگیران توزیع میکنند. به دلیل اینکه رسانهها منبع علمی، فرهنگی، تربیتی و سرگرمی یک جامعه محسوب میشوند، آنان تلاش میکنند از طریق سلطه بر رسانهها و تولید برنامههای متنوع، کل جامعه را به مدرسه تبدیل نموده و اندیشههای تربیتی خود را به کل جامعه، آموزش دهند. آنان در سیاستگذاریهای رسانهای، نسبت به زنان در ابعاد مختلف توجه جدی دارند.
برای زنان به عنوان فاعلان کنشگر، که در برنامههای رسانهای نقش ایفا میکنند، در ابعاد گوناگون همچون، میزان حضور زنان در رسانه، چگونگی حضور آنان در رسانه، پوشش و گویش آنان در برنامههای تصویری، و غیره، برنامهریزی و فرهنگسازی میکنند. همچنین برای زنان به عنوان مخاطبان و موضوع برنامههای رسانهای، دقتها و برنامهریزیهای حساب شده دارند و سعی میکنند از اینطریق، اندیشههای فمینیستی را به زنان آموزش دهند.13
5. استفاده از شعر، رمان، داستان و غیره
زبان، پدیدة اجتماعی است که نقش مهمی در تربیت افراد و ایجاد دگرگونیهای اجتماعی ایفا میکند. زبان بازتاب و جهت دهندة افکار و باورهای یک جامعه است. فمینیستها، که زبان عامیانه و ادبیات فولکوریک را، بهشدت ناقض حقوق زنان و نافی شخصیت آنان میدانند، از یک سوی، خواستار تغییر زبان و ادبیات رایج مردانه در مدرسه و جامعه هستند و از سوی دیگر، در راستای ترویج اندیشههای خویش، از ابزارهای گفتاری و نوشتاری همچون شعر، قصه، رمان و غیره بیشترین بهرهها را میبرند.
در دهههای اخیر داستانها، رمانها، قطعات ادبی و شعرهای فراوان سروده شده است که با فاجعهآمیز نشان دادن وضعیت زنان، راه رهایی از این وضعیت را در پیروی از اندیشههای فمینیستی معرفی میکنند. در خلق این آثار، از قلمهای بسیار روان و هنرمندان حرفهای بهره گرفته میشود. بهگونهایکه خواننده را ناخودآگاه با خود همرا و همداستان میکند و آنها را وادار میسازد که نمونه یا نمونههایی از این وضع را در زندگی خود یا خانوادة خود جستوجو و تخیل کنند. این داستانها، به قدری بر خوانندگان تأثیر میگذارد که هرگاه پدر به قصد خیرخواهی و نصیحت، دختر خود را از کاری منع کند، یا شوهر از زن خود کاری را بخواهد، بلافاصله پدر یا شوهر را بهجای مرد مستبد و ظالم در جریان داستان قرار میدهد و احساس مظلومیت و دشمنی نسبت به مرد و پدر در او به وجود میآید.
6. الگوسازی فمینیستی
امروزه از اساسیترین روشهای تربیتی جریانهای فمینیستی، برجستهسازی زنانی است که با اندیشههای فمینیستی در جامعه فعالیت میکنند. اعطای جوایز و مطرح کردن برخی زنان، به عنوان چهرههای شاخص جهانی و منادیان بزرگ پیشرفت و آزادی، از جمله این برنامهها است. امروزه در آمریکا و کشورهای اروپایی، نهادهای فمینیستی وجود دارد که از طریق مطرح کردن زنان فمینیست در رسانهها، نشستها و همایشهای علمی و دعوت نمودن از آنان، برای ارائة کنفرانس در مدارس و مراکز علمی، نگارش زندگینامه و پخش آن در میان محصلان، زنان فمینیست را به عنوان الگوی زنان آزاده و فعال مطرح میکنند. از این طریق، دختران را برای رسیدن به این قلهها و آرمانهای فمینیستی به تکاپو وادار میکنند.
همچنین روشهای آموزش اخلاقی مبتنی بر «الگوسازی» از اساسیترین روشهای تربیت اخلاقی در رویکرد «مراقبت» است. در این روش مربیان، معلمان و والدین از الگوهای اصلی در تربیت اخلاقی به شمار میروند. فمینیستها معتقدند: در صورتی که بتوانند الگوهای تربیتی و اخلاقی فمینیستی برای جامعه معرفی کنند، در واقع سنگر بسیار مهمی را فتح کردهاند.14
پی نوشت:
1. حمیرا مشیرزاده، همان، ص493.
2. کیت فیگز، زنان و تبعیض، ترجمة اسفندیار زندپور، ص19.
3. حسین بستان، همان، ص99؛ .Noddings, Nel, Op.cit, P185
4. محمّدرضا زیبایینژاد، «فمینیسم»، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ص135؛ نیکولاس دیویدسان، همان، ص129.
5. حسین بستان، همان، ص105.
6. همان، ص111.
7. ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمه و تلخیص معصومه محمدی، ص167-211؛ دایانا پاسنو، همان، ص46.
8. حسین بستان، همان، ص108.
9. کیت فیگز، همان، ص111-178.
10. اکبر رهنما، همان، ص54؛ .Noddings, Nel, Op.cit, P180
11. حسین بستان، همان، ص99.
12. نیکولاس دیویدسان، همان، ص128-129.
13. محمدآصف حکمت، جریانشناسی فمینیسم در جمهوری اسلامی افغانستان، ص151-150.
14. اکبر رهنما، همان، ص55- 56.
منبع: فصلنامه اسلام و پژوهشهای تریبتی شماره7