گروه فرهنگي: از امشب محرم حسين(عليه اسلام) آغاز ميشود و گرد عزا بر عالم و آدم مينشيند. مجالس و هيئات تشكيل ميشوند و خيل مستمعان و گريه كنها براي بينصيب نماندن از سفره سفينه النجاة به اين مجالس ميروند.
به گزارش رجانوز، مداحان و ذاكران اهل بيت(عليه السلام) يكي از پايههاي ثابت اين مجالس هستند كه بعد از سخنران و عالم ديني كه مهمترين ستون خيمه عزاي حسيني هستند، اهميت فراواني دارند. به همين دليل در ادامه توصيههايي كه رهبر انقلاب طي سالهاي گذشته به مداحان داشتهاند را مرور ميكنيم.
اين توصيهها ميتوانند چراغ راه مداحان مخصوصاً نسل جوان آنها باشند. همچنين دست اندركاران و حتي مستمعين هم با عنايت به اين شاخصها ميتوانند در ترويج و تريبت مداحان خالص و روشنگر سهيم باشند.
ضمنا با دانلود فايل PDF اين متن از اينجا ميتوانيد در نظر آن در قالب جزوه مشاركت كنيد.
*
آنچه كه مىخواهم عرض بكنم، اين است كه چند موضوع را در هر برههاى از زمان در نظر بگيريد و در خلال اشعارى كه به مناسبت مدح يا مصيبت و يا نصيحت براى مردم مىخوانيد، اين مطلب را هم در جامعه بپراكنيد. امتيازتان بر گويندهى نثر اين است كه شما براى تفهيم و القاى مطلب، از دو هنر هنر شعر و هنر خوانندگى استفاده مىكنيد. اين، چيز مهمى است. البته خوانندگى در مقام مدح هم هنر خاصى است. معنايش هم فقط صداى خوب نيست. اين هنر را بايد ياد گرفت.
الحمد للّه در جلسهى امروز و در جلسات سالهاى پيش و نيز به مناسبتهاى ديگر، كسانى كه نشانهى استادى يا پختگى در كار، از حركات و حرف زدن و شروع و ختم و دست تكان دادن و نگاه كردنشان پيداست، من زياد ديدهام. اين، يك هنر است. اين هنر بايستى آموخته بشود و كامل گردد و افزايش پيدا كند.
مردم زبان شعر را بهتر مىخواهند، اما مثل زبان نثر نمىفهمند؛ بخصوص اگر شعر، شعر بالايى باشد. شما بايد اين را بفهمانيد. فهماندنش با اين نيست كه آدم با صداى خوب بخواند. خيلىها شعر را با صداى خوب مىخوانند؛ ولى مستمع هم نمىفهمد كه چه گفت! شما بايد بفهمانيد. اين فهماندن، همان هنر مداحى است. شعر را همراه با هنرِ خواندن كه البته غالباً با صداى خوب هم همراه است براى تفهيم عرضه كنيد. اگر با صداى خوب هم همراه نباشد، همان كيفيتِ خواندن، جبران صداى خوب را مىكند. گاهى ممكن است از خيلى از خوشصداها هم بهتر و جاافتادهتر و شيرينتر تلقى بشود. از اين بايد براى پراكندن بهترين معارف اسلامى در باب اهل بيت و غير آن استفاده كنيد.
مردم محبتى دارند كه بايستى بر اثر خواندن و گفتن شما، عميق و ريشهدار و تند و آتشين و برافروخته بشود. در دعاها و زيارتهاى ما، تعبيرات عاشقانه و خيلى خوبى هست كه حقايقى را نشان مىدهد؛ اينها را محور بايد قرار داد. آنچه را كه مثلًا شيخ و ابن طاووس و مفيد و ديگر بزرگان در كتابهايشان گفتهاند، اينها را بايستى محور قرار داد. بعد آنها را در يك ارايهى هنرى، به شكل زيبا و شايستهيى بيان كرد. حالا در آن شكلِ بيان، هركسى سليقهيى دارد؛ آن ايرادى ندارد.
نقش شما، نقش بسيار مهمى است. من اصرار دارم كه اين نكته را براى برادران عزيز مداح چه آنهايى كه به صورت حرفهاى مداح هستند، چه آن كسانى كه گاهى در كنار كارهايشان اين كار را انجام مىدهند تكرار بكنم كه اين نقش، نقش بسيار مهم و حايز اهميت و حساسى است؛ اين را كم نگيريد. نكتهى سوم، هنر تفهيم است. هر آهنگ و آوازى به درد شما نمىخورد. آهنگ و آواز خاصى به درد شما مىخورد؛ آن هم با شيوهى بيان خاص مداحى. اگر كار مهم نبود، من در بيان اين جزئيات معطل نمىشدم؛ اما كار خيلى مهم است. اگر اين كار، خوب انجام بگيرد كه بحمد اللّه ما در طول سالهاى متمادى، بسيارى از برادران را ديدهايم كه اين كار را خوب هم انجام مىدادند و مىدهند نقش فوقالعاده مؤثر و والايى در پيشرفت فكرى و اعتقادى و اسلامى جامعهى ما خواهد داشت.
(سخنرانى در ديدار با مداحان اهلبيت(ع)، به مناسبت ميلاد مبارك صديقهى كبرى فاطمهى زهرا(س) 17/10/69)
*
چرا اين حرفها را به شما گفتم؟ چون شما مداحيد و بايد برويد اين حرفها را در مدحهاتان در مجالس فاطمهى زهرا (س) به مردم بگوييد؛ و الّا شماها كه معلوم است وضعتان چه طورى است. اينها را در بارهى فاطمهى زهرا (سلاماللهعليها) بگوييد. با آن ذوق و هنر و صداى خوش و لحن مطلوب و كيفيت جذاب خوانندگى خودتان، كارى كنيد كه دلهاى ما مستمعان به اين حقايق نزديك شود. اگر فرض كنيم كه ما ابياتى در مقامات معنوى فاطمهى زهرا (سلاماللهعليها) بخوانيم كه مستمع ما چيزى هم از آن نفهمد و سر در نياورد، معلوم نيست كه او را به فاطمهى زهرا نزديك كند. لازم است ما روز به روز به اين خانواده نزديكتر بشويم. ملت ما از اين طريق خواهد توانست به رسالت خود عمل كند. اين ملت اينطورى مىتواند آن پيام بزرگ را به دنيا برساند.
(بیانات در ديدار جمعی از مداحان 5/10/70)
*
مدّاحى و ستايشگرى خاندان پيغمبر كه طبعاً ذكر مصائب را هم به همراه دارد شغل خيلى مهم و بزرگى است. البته ما بارها در طول سالهاى گذشته در چنين جلساتى مطالبى را در اين زمينه عرض نموده و با زبانهاى گوناگون به هنر مدّاحى اظهار اخلاص و ارادت كردهايم. در كار مدّاحىِ شما چند چشمهى هنرى وجود دارد: شعرتان هنر است؛ صدايتان هنر است؛ آهنگى كه انتخاب مىكنيد، هنر است؛ اشارات و كارهايى كه انجام مىدهيد، هنر است. عنصر دوم، عنصر تعقّل است؛ چون منطق، استدلال، حرف حساب، حرف درست و حرف خوب در لابلاى اين شعرها فراوان وجود دارد و مىتواند ذهنها را قانع كند.
البته منطق، شكلهاى مختلفى دارد. گاهى برهانى است، گاهى خطابى است، گاهى شعرى است؛ مقصود اين است كه بتواند اين پيام را به اعماق ذهن مخاطب برساند و او را قانع كند. خصوصيت سوم اين است كه شما حامل پيام دينى محسوب مىشويد؛ يعنى سِمت معنوى و روحانى داريد. در دنيا خوانندگان خوب زياد هستند و ممكن است شعرهاى خوبى هم بخوانند؛ اما آنها از موضع مدّاح حرف نمىزنند؛ ولى شما از موضع مدّاح اهل بيت و از موضع معنوى و روحانى حرف مىزنيد. البته خصوصيات ديگرى هم وجود دارد، اما اين سه خصوصيت در كنار هم مهمتر است.
من مىخواهم عرض كنم كه از اين سه خصوصيت مىشود خيلى خوب استفاده كرد؛ مىشود استفاده نكرد؛ مىشود بد استفاده كرد. البته خوب استفاده كردن هم طيفى از انواع استفاده را در ذيل خودش دارد. عزيزان من!
سعى كنيد از اين سه خصوصيت ممتازى كه الحمدللّه خداى متعال به شما عنايت كرده، به بهترين وجهى استفاده كنيد. شعر شما بايد خوب، محكم، قوى، خوشمضمون و قانعكننده باشد. گاهى قصيدهاى كه شما مىخوانيد، به اندازهى چند منبرِ يك منبرىِ خوشبيان تأثير مىگذارد. گاهى يك بيت شعرِ بجا به قدر يك كتاب قيمت دارد. اينها آسان و مجّانى به دست نمىآيد. انسان بايد زحمت بكشد، كار و تلاش كند، شعر خوب را بيابد، آن را حفظ كند و بخواند. البته امروز خوشبختانه معمول شده كه شعر را از رو بخوانند. به نظر ما اشكالى هم ندارد؛ اما قديمیها عيب مىدانستند كه از رو بخوانند. البته اگر مدّاحان شعر را حفظ كنند، يك هنر اضافه هم خواهند داشت؛ اما اگر حفظ نكنند، اشكالى ندارد. مهم اين است كه شعر، خوب، متين، قوى و خوشمضمون باشد. معيار شعر خوب و خوشمضمون چيست؟ مضمون خوب كدام است؟ غلط كدام است؟ درست كدام است؟ اينها بحثهاى مفصّلى است كه در جاى خود بايد روشن شود؛ اما بههرحال خوب استفاده كردن، شقّ صحيح است، و الّا استفاده نكردن يا خداى نكرده بد استفاده كردن، شقوق نادرست آن است.
(بيانات در ديدار جمعی از مداحان 19/7/77)
*
مدّاحىِ رايج در بين ما، يك حرفهى دوجانبه است؛ فقط آوازهخوانى و شعرخوانى نيست؛ تركيب هنرمندانهاى از اين دو مقوله است. البته من نمىدانم اين شيوه از چه زمانى باب شده؛ از زمان صفويّه است، از قبل از اوست، از بعد از اوست. بههرحال امروز در جامعهى ما رواج دارد. صداى خوش، آهنگ مناسب و شعر، سه ركن كار است. خودِ اين شعر هم دو بخش دارد: يك بخش لفظ، يك بخش مضمون. اگر چهار پايهى اصلىِ مدّاحى- يعنى صداى خوش، آهنگ درست، لفظ خوب و مضمون حقيقى متناسب با نياز- كامل باشد، بهترين وسيلهى تبيين است و تأثيرش از منبر و درس فقهىاى كه ما مىگوييم بيشتر است. صوت و آهنگ به وسيلهى خود آقايان مدّاحان تأمين مىشود؛ اما لفظ و معنا بايد به وسيلهى شاعر تأمين شود. بعضى از الفاظ، زيبا و پُرطمطراقند؛ اما حاصلى ندارند و چيزى از آنها دست مستمع را نمىگيرد. بعضى از معانى، خوب و بلندند؛ اما با الفاظ رسايى بيان نمىشوند. اينها همه مىشود عيب. كسى كه مدّاحى مىكند، بايد خودش را در روى منبر ببيند و مستمعان را كسانى مشاهده كند كه مىخواهند از او چيزى بياموزند. با اين نيّت و انگيزه پشت تريبون يا منبر مدّاحى قرار گيرد.
صداى بعضى از آقايانِ مدّاحان خوب است، ولى با خواندن آنها انسان چيزى ياد نمىگيرد؛ اما بعضى نه؛ وقتى شعر مىخوانند، معرفتى را به ما مىآموزند. آنچه كه مىآموزيم، بهترينش آن چيزى است كه ما به آن نياز داريم. گاهى كلمات مدحآميزى از ائمّه عليهمالسّلام پشت سر هم مىآوريم كه نه درست مستمع به عمق اين كلمات مىرسد، نه با فهميدن آن كلمات چيزى بر معرفت او اضافه مىشود. اينها ارزش چندانى ندارد. اما گاهى مدّاحى كه شعر مىخواند، درس فاطمهى زهرا سلاماللهعليها، درس امير المؤمنين و درس امام حسين عليهماالسّلام را به ما منتقل مىكند؛ در نتيجه راه ما روشن مىشود. اين بسيار ارزش دارد.
(بيانات در ديدار جمعی از مداحان 18/6/80)
*
در بارهى مقامات صديقهى طاهره (سلاماللهعليها) زبان و گفتار ما ياراى بيان ندارد؛ نمىشود توصيف كرد؛ وصف او از حد اين قالبهاى معمولى بيانى ما بالاتر است؛ اما با زبان هنر تا حدودى مىشود ذهنها را نزديك برد؛ اينكه بنده روى مداحى و شعر و سرودهاى اسلامى تكيه مىكنم، به همين خاطر است. با بال و پرهنر مىشود مقدارى ذهن را نزديك كرد، ولى به حقيقت آنها در مقام توصيف نمىشود رسيد. البته كسانى كه دلها و عملشان را پاك كنند، جسم و جان خودشان را تطهير كنند، تقوا و پرهيزگارى و پاكدامنى را پيشهى خودشان كنند و خودشان را تربيت كنند و مقدارى از اين آلودگىيى كه بنده و امثال بنده دچارش هستيم، خودشان را بيرون بياورند، چشمهايشان مىتواند ببيند؛ اما باز آنها هم نمىتوانند توصيف كنند، ليكن دلهاى پاك و چشم دل بيناى آنها مىتواند انوار قدسيهى اهل بيت و از جمله صديقهى كبرى (سلاماللهعليها) را تا حدودى از نزديك ببيند و مقامات آنها را درك كند.
(بيانات در ديدار جمعی از مداحان 17/5/83)
*
يكوقت يكى از برادران مداح مىگفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب كنيم، مردم نمىفهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده كنيم. اينطورى نيست؛ من اين را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست اين را كلمه كلمه به مردم القاء و مخاطبه كند، در دل مردم اثر مىگذارد. ما غزليات زيادى داريم. شما به ديوان صائب نگاه كنيد. من يكوقت چند بيت از اين اشعار را تصادفى انتخاب كردم و به بعضى از برادرهاى مداح گفتم روى اينها كار كنيد. ديوان صائب غزلهاى بسيار خوب و مفيدى دارد كه در دلها اثر مىگذارد. ديگران هم از اينگونه اشعار دارند. بعضى از شعرا- كه امروز هم بحمد اللّه در شعرها آمده بود- در بارهى عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و جهاد ائمه (عليهمالسّلام) بيانات خيلى خوب و زيبايى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى، سطح خوب انتخاب كنيد؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصيت عمومى هنر را دارد. خاصيت عمومى هنر اين است كه بدون اينكه خود گوينده حتّى در خيلى از موارد توجه داشته باشد و غالباً بدون اينكه مستمع توجه داشته باشد، اثر مىگذارد. تأثير شعر، نقاشى، بقيهى انواع هنر، صداى خوش و آهنگهاى خوب- كه اينها همه هنر است- روى ذهن مخاطب، من حيث لا يشعر به وجود مىآيد؛ يعنى بدون اينكه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او مىبخشد؛ اين بهترين نوع اثرگذارى است. شما ببينيد خداى متعال براى بيان عالىترين معارف، فصيحترين بيان را انتخاب كرد؛ يعنى قرآن. مىشد خداى متعال مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى را با بيان معمولى بگويد؛ اما نه، خدا اين را در قالب فصيحترين و زيباترين بيان هنرى ريخته، كه خود قرآن هم مىگويد نمىتوانيد مثل لفظ و ساخت هنرىِ آن را بياوريد؛ معنايش كه معلوم است.
به خطبههاى نهج البلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. امير المؤمنين مىشد معمولى حرف بزند؛ اما نه، از بيان هنرى استفاده مىكند؛ «و بعد فنحن امراء الكلام». خود اين بزرگوارها گفتهاند كه ما اميران سخنيم. واقعاً هم امير سخن بودهاند. امير سخن، يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب كنيد؛ شعر خوب، شاعر خوب- كه الحمد للّه كم هم نداريم- مفاهيم خوب.
نكتهى آخر هم آهنگ است. من شنيدهام در مواردى از آهنگهاى نامناسب استفاده مىشود. مثلًا فلان خوانندهى طاغوتى يا غير طاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براى عشاق امام حسين، آيات والاى معرفت را در اين آهنگ بريزيم و بنا كنيم آن را خواندن؛ اين خيلى بد است. خودتان آهنگ بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقهمندان به اين جريان كسانى هستند كه مىتوانند آهنگهاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادى.
(بيانات در ديدار جمعی از مداحان 5/5/84)
*
ما در قديم از زبان موسيقيدانهاى معروف شنيده بوديم كه ميگفتند موسيقى اصيل ايرانى را نوحهخوان و شبيهخوانها حفظ كردهاند؛ موافقخوان، مخالفخوان، علىاكبرخوان، قاسمخوان. هر كدام يك دستگاهى را به اينها ميدادند كه بايد در آن دستگاه بخوانند. اين موجب شد كه موسيقى نانوشتهى ايرانى – كه نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چيز ديگرى داشت – بتواند برسد به دست كسانى كه اينها را با نُت و شيوههاى جديد بتوانند ثبت و ضبط كنند. حالا جوان امروز، چه خوانندهى راديو و تلويزيون – كه متأسفانه آنجا از اين جهت وضع خوبى هم ندارد – چه خوانندهى جلسهى مداحى، ناگهان بيايد آهنگهاى اروپائى را – آن هم به شكل غلط و نابلد بنا كند خواندن؛ سبكهائى كه فرض كنيد حالا فلان خوانندهى غربى يا مقلد عربِ آن غربى يكوقتى خوانده، ما اين را از او ياد بگيريم و بنا كنيم خواندن! كه قبل از انقلاب هم متأسفانه همين كارها را كردند. موسيقى اصيل ايرانى را كه ميتوانست نوع حلال هم داشته باشد – البته همان موسيقى اصيل، يك نوعش هم حرام است؛ فرقى بين ايرانى و غير ايرانى نيست – همان را هم ضايع كردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح يا خوانندهى ما بيايد در راديو و تلويزيون به تقليد – آن هم غلط – آهنگ غربى يا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ايمان و در مجلس معنويت تكرار كند، اين درست نيست؛ اين غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه اينجور. اين مربوط به آهنگ است. البته صداى خوب را ميتوان با آهنگ بد خراب كرد؛ صداى متوسط را ميتوان با آهنگ خوب آرايش داد. خود آهنگ يك مسئله است.
برويم سراغ شعر، كلام. داستان مفصلى اينجاست. اولاً لفظ شعر، لفظِ خوب باشد؛ همه شعر خوب را نميشناسند. هر شعرى كه يك آدم ناوارد تصور كرد اين خوب است، دليل بر اين نيست كه آن خوب است. شعر را بايستى آدم شعرشناس تصديق كند كه خوب است. فايدهى شعر خوب چيست؟ فايدهاش اين است كه بدون اينكه من و شما ملتفت شويم، تأثيرگذارىاش در مخاطب بيشتر است؛ هنر، اين است ديگر. يك هنر عالى، ولو مخاطب آن هنر تشخيص ندهد كه اين عالى است، اما تأثير او در نفس آن مخاطب، تأثير عميقترى خواهد بود از يك هنر سطحىِ مبتذل بازارى؛ فايدهاش اين است. لفظ، بايد لفظ قوى، خوب، زيبا؛ مضامين، مضامين جذاب، جالب، تازه، غيرتكرارى و مطلب – كه عمده اين است – آموزنده باشد.
غير از لفظ و غير از مضمونسازى لفظى، مقولهاى هست به نام مقولهى مطلب. يعنى آنچه شما داريد بيان ميكنيد، بايد آموزنده باشد. فرض كنيد يك واعظى برود بالاى منبر و از اول تا آخر منبر حرفهائى بزند كه يك ذره بر معرفت مردم، بر بصيرت مردم دربارهى آن موضوع اضافه نشود. خوب، اين وقت خودش و ديگران را تلف كرده. مداح هم همينجور است. شعرى شما بخوانيد؛ ولو لفظ هم لفظ خوبى باشد، راجع به حضرت زهرا (سلاماللَّهعليها) هم باشد، اما چيزهائى باشد كه مستمع هيچ استفادهى از او نميتواند بكند؛ نه معرفتش نسبت به آن بزرگوار بيشتر ميشود، نه از مقامات توحيدى او چيزى ميفهمد، نه از مجاهدت او چيزى ميفهمد، نه از رفتار و سجيهى آن بزرگوار كه درس است – چون معصوم است و هر حركت او براى بشر درس است؛ سرمشق است – چيزى ميفهمد، اشكال خواهد داشت.
پس كارتان سخت است عزيزان! كار شما بر خلاف اينكه بعضيها خيال ميكنند چهار كلمه حفظ كنيم و يك صداى بازى هم داشته باشيم، بس است؛ نه، كار، خيلى سخت است. كار، هنرمندانه، مؤثر، هدايتگر و جهتبخش باشد.
(بيانات در ديدار مداحان اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمهى زهرا(س) 14/4/86)
*
وقتى شما اين هنر را- هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را كه كار شما مجموعهاى از چندين هنر است- در خدمت اين معانى قرار دهيد كه يا اثبات حقانيت اهل بيت را مىكند، يا فضائل و مناقب اهل بيت را مىگويد كه دل شنونده را روشن مىكند، يا معارف اهل بيت را تفهيم مىكند و راه زندگى را براى مخاطب شما روشن مىكند، آنوقت اين بالاترين ارزش را پيدا مىكند؛ آن وقت يك برنامهى مداحى شما به قدر چند ساعت سخنرانى و درس استدلالى ارزش پيدا مىكند.
(بيانات در ديدار مداحان 4/4/87)
حقاً عرصهى محبت اهل بيت عرصهى شايستهاى براى هنرنمائى است و در ميان اين مجموعهى نور، محبت فاطمهى زهرا (سلاماللهعليها). جاى ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همينجاست. فاطمهى زهرا (سلاماللهعليها) كلمة اللَّهِ پرمضمون و مانند يك درياى ژرف و عميق است. هرچه فكر انسان، ذوق انسان، طبع ظريف صاحبان طبع در اين زمينه كنكاش بيشترى كند، تدبر و تأمل بيشترى كند، گوهرهاى بيشترى به دست خواهد آورد. البته توصيهى هميشگى ما اين است كه ژرفپيمائى در اين اقيانوس نور و معنويت به كمك احاديث اهل بيت باشد. همانطورى كه در يكى از اشعارى كه آقايان خواندند، اين مضمون بود، كه معرفت اين خاندان هم در اختيار خود اين خاندان است؛ از آنها فرابگيريم. آنها را معرف خودشان قرار بدهيم. تأمل كنيم، دقت كنيم تا به صورت عميق و ژرفى اين كلمات و اين معانى را بفهميم. شعراى عزيز ما، مداحان و ستايشگران اهل بيت (عليهمالسّلام) كه اين افتخار را دارند كه به كلمات و به روايات اهل بيت مراجعه كنند، تأمل كنند، تدبر كنند، از اهل بصيرت و معرفت براى ژرفيابى كمك بگيرند، آن وقت ذوق، طبع لطيف، دقت نظر و كنكاش، صوت خوب و حنجرهى توانا را در خدمت اينها قرار دهند. اين يكى از بهترين و شريفترين كارهاست.
در بارهى مداحى اهل بيت و ستايشگرى اين انوار مقدسه و طيبه، بنده در طول اين ساليان متمادى كه اين جلسهى شريف و عزيز و مغتنم در اينجا تشكيل مىشود، صحبتهاى زيادى كردهام كه تكرار آن صحبتها را لازم نمىدانم، ليكن همين قدر عرض كنم كه هرچه ما جلو مىرويم، نقش ارتباطگيرى با هنر بيشتر آشكار مىشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با كمك ابزار بسيار كارآمد هنر. امروز آن كسانى كه پيامى براى مردم دارند؛ چه پيام رحمانى، چه پيام شيطانى- فرق نمىكند- بهترين وسيلهاى كه در اختيار مىگيرند، وسيلهى هنر است. لذا شما مىبينيد به كمك هنر، امروز در دنيا باطلترين حرفها را در ذهن يك مجموعهى عظيمى از مردم به صورت حق جلوه مىدهند كه بدون هنر امكان نداشت، اما با هنر و به كمك ابزار هنر اين كار را مىكنند. همين سينما، هنر است؛ همين تلويزيون، هنر است؛ انواع و اقسام شيوههاى هنرى را به كار مىگيرند براى اينكه بتوانند يك پيام باطل را به شكل حق به ذهنها منتقل كنند. بنابراين هنر اينقدر اهميت پيدا كرده است.
منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شيعيان، امتيازى داريم كه ديگر مليتها و اديان اين امتياز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دينى كه به شكل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشكيل مىشود كه اين را در جاهاى ديگر دنيا و در اديان ديگر كمتر مىشود پيدا كرد. هست؛ نه به اين قوّت، نه به اين وسعت، نه به اين تأثيرگذارى و محتواهاى راقى. فرض بفرمائيد براى كسانى كه با زبان قرآن آشنا هستند، آيات كريمهى قرآن با صوت خوشى روبهرو تلاوت شود. اين تأثيرش تأثير بسيار بالائى است. ماجراى مدحخوانى و ستايشگرى مداحان ما از اين باب است؛ استخدام هنر براى انتقال مفاهيم والا و باارزش كه تا اعماق جان مخاطب نفوذ كند. اين يك وسيله است، اين يك ابزار بسيار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر اين ابزار وزن پيدا مىكند كه گاهى به قدر خودِ محتوا اهميت پيدا مىكند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نيست.
مداحىِ شما از اين قبيل است. هرچه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهى خوب برخوردار باشد، بهتر است و هرچه محتوا- آنچه كه مىخوانيم- آموزندهتر باشد، براى مخاطب قابل فهمتر باشد، درسآموزتر باشد، از جهت مديريت فكرىِ مخاطبتان تازهتر و باطراوتتر باشد، ارزشش بيشتر است. البته با توجه به همان مطلبى كه اول عرض كرديم، يعنى در چهارچوب تعاليم و معارف اهل بيت. لذا بازى كردن با مسئلهى مداحى سزاوار نيست. مداحى را به صورت يك كار صرفاً سطحى، شكلى، ظاهرى در آوردن، آن را عبارةٌ اخراى تقليد از يك كار مبتذل غربى قرار دادن، هيچ جائز نيست. اين را توجه بكنند، بخصوص جوانها كه توى اين صراط وارد مىشوند. هيچ اشكالى ندارد كه از شعرى با زبان مردم استفاده شود، ليكن با مضمون درست، با مضمون صحيح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستايشگر اهل بيت (عليهمالسّلام) از كسانى كه خودشان غرق در حيرت و بدبختىاند- وادى هنرى غرب، بخصوص هنر موسيقىشان كه به ابتذال كشانده شده- و در وادى حيرت و سردرگمى شيطانى و نه حيرت رحمانى هستند، اين كار شريف و پاكيزه و مقدس را الگوگيرى كرد، اين كار ناسزاوار است؛ كار ناشايستى است.
(بيانات در ديدار مداحان 4/4/87)
*
كار مداحى كار بزرگى است، كار مهمى است، حرفهى بسيار اثرگذارى است؛ مىتواند مصداق درشت و برجستهاى باشد از مجاهدت فی سبيل الله. اينكه مىگوئيد ما حاضريم در ميدان حضور داشته باشيم، اين براى هركسى يكجور حضور است: يك روز انسان توى ميدان جنگ ظاهرى است، يكوقت انسان در ميدان پيكار با دشمنانى است كه در جنگهاى فرهنگى و جنگهاى نرم وارد مبارزه شدهاند؛ اين يكجور ديگر پيكار است؛ اقتضاى خودش را دارد. در كار شما مداحان، در ميدان بودن و مجاهدت كردن، يعنى ارائهى سخن اثرگذار و بيان هدايتگر براى دلها؛ البته با شيوههاى هنرمندانه. حالا شيوهى هنرمندانه هم كه عرض مىكنيم، خوب، صداى خوش كه الحمد للَّه همهتان داريد؛ آهنگهاى متعارفى هم هست. البته بعضى از آهنگهائى هم كه انسان گوشه و كنار مىشنفد يا به گوش انسان مىرسد، آهنگهاى مناسبى نيست؛ حالا گيرم كه چهار نفر را هم جذب كند. نه، آهنگ بايد سنگين، متين و متناسب با محتوائى باشد كه شما داريد عرضه مىكنيد؛ خداى نكرده به سمت آهنگهاى حرام و آهنگهائى كه گناه است، سوق پيدا نكند. اين هم خيلى نكتهى اساسى و مهمى است. هر شعرى، هر تصنيفى، هر ترانه و آهنگى كه خوانده شد، قابل تقليد نيست. چيزهائى هست كه خودش فی نفسه حرام است؛ اگر چنانچه وارد عرصهى مداحى و بيان حقيقت و بيان خدا و پيغمبر شد، آن وقت حرمتش دو برابر خواهد شد. بنابراين آهنگ هنرمندانه و خوب و متناسب و شعر خوب و صداى خوش و شايد از همه بالاتر دل پاك و مطهر و بااخلاص مداح محترم، لازم و مهم است.
(بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمهى زهرا (س) 13/3/89)
*
يك قسم منبر هم مربوط به مدايح و مراثى اهل بيت (عليهمالسّلام) است. البته ما در باب مرثيهخوانى حرفهاى زيادى داريم. بارها هم ما توى همين جلسه به شما مداحهاى عزيز عرض كرديم، جاهاى ديگر هم گفتيم كه در مرثيهخوانى بايستى به صدق واقعه پايبند بود. درست است كه شما مىخواهيد مستمع خودتان را بگريانيد، اما اين گرياندن را به وسيلهى هنرنمائى در كيفيت بيان واقعه تأمين كنيد، نه در ذكر واقعهاى كه اصل ندارد. ما در گذشتهها سراغ داشتيم- إن شاء اللَّه حالا آنجور نيست- كه بعضىها فی المجلس يك چيزى را جعل مىكردند؛ نكتهاى همان جا به ذهنش مىآمد، مىديد خوب است، موقعيت خوب است، همان جا مىگفت و از مردم اشك مىگرفت! اين درست نيست. اشك گرفتن از مردم كه هدف نيست؛ هدف، آميختن اين دلِ اشكآلود- كه اشك را به چشم مىرساند و چشم را اشكبار مىكند- به معارف زلال است؛ البته با هنرنمائى.
ما در مشهد يك منبرىِ معروفى داشتيم- خدا او را رحمت كند- مال پنجاه سال قبل است؛ مرحوم ركن الواعظين. او منبر مىرفت و مردم پاى منبر روضهخوانى او مثل ابر بهار گريه مىكردند؛ در حالى كه خودش هم بارها مىگفت من اسم نيزه و خنجر نمىآورم. واقعاً هم نمىآورد؛ بنده دهها منبر از او ديده بودم. حادثه را آنچنان هنرمندانه تصوير مىكرد كه مجلس را منقلب مىساخت؛ بدون اينكه بگويد «كشتند»، بدون اينكه بگويد «تير زدند»، بدون اينكه بگويد «شمشير چنين زدند» يا «خنجر چنين زدند»؛ اينها را نمىگفت. مىتوان با شيوههاى هنرمندانه، روضهخوانىِ خوب كرد و گرياند.
(بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمهى زهرا (س) 13/3/89)
*
ما ميخواهيم كمبودهاى هنرمندى خودمان را در تبيين حوادث عاشورا، با اضافه كردن افزودنىهاى غيرلازم پر كنيم؛ در حالى كه نه، اگر ما بلد باشيم و ما هنرمند باشيم، هيچ افزودنىاى لازم نيست.
ما در مشهد يك واعظى داشتيم، مرحوم حاجى ركن؛ به او ميگفتيم آقاى ركن و حدود شايد چهل سال، چهل و پنج سال قبل از اين – يا بيشتر – ايشان از دنيا رفته. منبرى پيرمرد محاسن سفيدى بود، واعظ خوبى بود و منبر بسيار شيرين و جذابى هم داشت. ميرفت منبر و روضه ميخواند؛ اين روضه مجلس را منقلب ميكرد؛ زير و رو ميكرد. در حالى كه مطلقاً – تعبير خودش اين بود و بارها در منبر ميگفت كه خاك بر دهانم اگر اسمى از نيزه و شمشير و خنجر بياورم – از اين چيزهائى كه متعارف است كه گفته بشود، هيچ نميگفت؛ اصلاً و ابداً. حادثه را تصوير ميكرد؛ تصوير هنرمندانه. يك هنرمند غريزى و بالذات بود. واقعاً يك هنرمند بود. اگر اينجور هنرمندها شناخته بشوند و تربيت بشوند، خيلى باارزشند. اينجورى است قضيه؛ ما اگر بتوانيم ابعاض و ابعاد حادثه را با نگاه هنرمندانه و با زبان هنرمندانه، ببينيم و تبيين و تصوير بكنيم، به افزودنى هيچ احتياج ندارد؛ اين افزودنىهاى مضر و رنگآميزىهاى غيرلازم هيچ لزومى ندارد.
(بیانات در ديدار مسئولان مؤسسه روايت سيره شهدا 14/4/89)
*
مقولهى ديگر، مربوط به حرفهى زيباى ظريفِ مؤثر مداحى است؛ كه حالا از جمع حاضر اگر همه هم نباشند، لابد جمع كثيرى از جمع حاضر را مداحان محترم تشكيل ميدهند. من در طول سالهاى متمادى، در همين مناسبت و در مناسبتهاى ديگر، در اين باره خيلى صحبت كردم؛ ولى باز هم تأكيد ميكنم. شعرى كه شما با صداى خوش و با آهنگِ زيبا ميخوانيد، تأثير آن در بسيارى از موارد از يك گفتار علمىِ منطقىِ فلسفى يا غير فلسفى بيشتر است؛ اگر آنچه كه خوانده ميشود، بدرستى انتخاب شده باشد و جهات صورى و معنوى در آن لحاظ شده باشد. جهات صورى، زيبائى شعر است؛ شعر را بايستى درست و خوب انتخاب كرد. شعر يكى از نمادهاى برجستهى هنر است. هر بافتهى نظمى، شعر نيست؛ شعر خصوصيات خودش را دارد؛ بايد شعر انتخاب كرد. خوشبختانه شعراى خوبى هم داريم؛ شعرائى كه دربارهى اهلبيت (عليهمالسّلام) با زبانهاى مختلف ميسرايند و زيبا و شيوا و خوب ميسرايند؛ و وقتى شما مشترىاش باشيد، اين تقاضا، عرضه را هم به دنبال خودش مىآورد. پس شعر خوب، آهنگ خوب و صوت خوب مهم است.
(بیانات در دیدار جمعی از شاعران و ذاكرین اهل بیت(ع) 3/3/90)
*
كار مداح، استفادهى از هنر براى بيان حقيقت است. خود اين ايستادن، با صداى خوش و با آهنگ زيبا شعرى را خواندن – هم شعر هنر است، هم آهنگ هنر است، هم صدا هنر است – با چندين هنر، انسان يك حقيقتى را بيان كند، ميتواند تأثير مضاعفى در ذهن مستمع و حاضر در مجلس و مخاطب شما بگذارد؛ اين خيلى نعمت بزرگى است، خيلى فرصت بزرگى است. جمعيت مداحها هم بحمدالله روزبهروز توسعه پيدا كرده، مردم هم قبول دارند، اشتياق دارند، استقبال ميكنند – اين هم هست ديگر – پس همه چيز فراهم است. اگر وقت اين جلسه به چيز ديگرى گذشت، اگر اين چند هنر – هنر شعر، هنر صدا، هنر آهنگ – در چيزى مصرف شد كه هيچ فايدهاى براى مستمع شما نداشت، اين ميشود خسران. لذا كار مداحى، كار سختى است. اينجور نيست كه بگوئيم حالا كه صدامان خوب است،چند تا شعر هم حفظ كنيم – حالا كه الحمدلله آقايان مداحها از روى كاغذ ميخوانند! قديمها عيب بود كه مداح از جيبش كاغذ در بياورد، از روى كاغذ بخواند؛ قصائد طولانىِ پنجاه شصت بيتى را از بر ميخواندند؛ البته حالا لازم نيست، از روى كاغذ خواندن ايرادى هم ندارد – يك شعرى از يك گويندهاى بگيريم، با صداى خوش بخوانيم؛ قضيه اين نيست. بايد نگاه كنيد، ببينيد، بسنجيد. اين يك مطلب كه مربوط به مداحان عزيز ماست.
شما ميدانيد كه ما به شما مداحها اخلاص داريم، شماها را دوست ميداريم، كارتان را باارزش ميدانيم؛ منتها اين شرط بزرگ را من هميشه با مداحها داشتهام؛ شما هم اغلبتان جوانيد، جاى فرزندان ما هستيد؛ نصيحتِ پدرانه است، انشاءالله دنبال كنيد: شعر خوب، شعر پرمغز و البته شعر زيبا. خود هنر شعر اثر هم ميگذارد. وقتى شعر خوب بود، وقتى استخوانبندى شعر، الفاظ شعر، خوب بود – شعرِ خوب، با مضمون خوب – تأثيرش بيشتر هم هست؛ بعلاوه كه سطح ذهن مردم و فكر مردم را هم بالا مىآورد.
به جامعه نگاه كنيد، ببينيد جامعه به چه چيزى احتياج دارد؟ اينها چيزهائى نيست كه امروز براى امثال شما جوانها – كه الحمدلله باسواديد، بافهميد، بابصيرتيد – مخفى باشد. امروز مردم ما بحمدالله سطح فكرشان بالاست، ملت ما بلوغ فكرى دارد؛ شما جامعهى مداح هم همين جور. شما ميدانيد مردم به چه چيزى احتياج دارند. امروز مردم به دين، به اخلاق، به ايمان راسخ، به بصيرت، به شناخت دنيا، به شناخت آخرت احتياج دارند؛ همهمان احتياج داريم. اينكه ميگوئيد فاطمهى زهرا (سلام الله عليها) در محشر وارد ميشود، فضاى محشر تحت تأثير عظمت دختر پيغمبر قرار ميگيرد، بايد محشر را بشناسيم، قيامت را بشناسيم، هيبت جلال الهى را در محشر بدانيم؛ اينها معرفت ميخواهد، اينها آگاهى ميخواهد؛ قرآن هم پر است از بياناتى كه اين معانى را به ما نشان ميدهد، روايات هم همين جور. اينها را با زبان شعر، با همان هنرى كه در شما هست، بيان كنيد.
(بيانات در ديدار جمعى از مداحان سراسر كشور 23/2/91)
*
شأن مداح اين است؛ يعنى برانگيختن عواطف، و به كمك انديشه و خرد بردنِ اين عواطف. شأن مداح و ستايشگر – اين حرفهاى كه امروز در كشور ما بحمداللَّه بوفور وجود دارد – اين است كه بتواند با بيان هنرى، با شيوهى هنرى، با اجراى هنرى، معرفت را در بين مردم گسترش دهد. اين شد محور اصلى. شعرى كه انتخاب ميكنيد، لحنى كه انتخاب ميكنيد، شيوهاى كه در آن با مردم حرف ميزنيد، در اين جهت قرار بگيرد؛ در جهت افزايش معرفت و عمق بخشيدن به هدايت مردم و دانائىهاى آنها از دين و از راه زندگى؛ اين كارى است كه جامعهى مداح به بهترين وجهى ميتواند انجام دهد.
بارها عرض كردهايم و اين يك حقيقتى است كه وقتى شما يك قصيده را يا يك غزل را كه حامل معارف است، در يك مجلسى ميخوانيد، گاهى از ساعتها سخن گفتن فصيح و بليغِ يك گوينده تأثيرش بيشتر و عميقتر ميشود؛ اين يك فرصت است؛ از اين فرصت بايد استفاده كرد؛ اين فرصت را نبايد ضايع كرد. شعرى كه محتوا نداشته باشد، اين فرصت را ضايع ميكند؛ يا اگر چنانچه در آن يك نكتهى ضعيف و احياناً غلط وجود داشته باشد، اين فرصت را ضايع ميكند؛ يا اگر چنانچه كيفيت اجرا جورى باشد كه مرزهاى شرعى را مخدوش كند، اين فرصت ضايع شده است؛ يا اگر جورى باشد كه نيازهاى نقد را كه امروز مردم به دانستن آنها احتياج دارند، نديده بگيرد، اين فرصت ضايع شده است. فرض كنيم در دوران جنگ تحميلى كه كشور نياز داشت به يك حماسهى پرشورِ عملى و جهاد در ميدان، جوانها هم آماده بودند، پدر و مادرها هم آماده بودند، يك نفرى برود در مجالس و محافل خود، شعر هم بخواند، خوب هم اجرا كند، منتها اشارهاى به اين نياز وقت نكند؛ اين ضايع كردن فرصت است. آن روز مداحها نقشهاى خيلى خوبى آفريدند. در اين جبهه كارهائى كه مداحهاى ما كردند، اثرى كه آنها در اعماق جان رزمندگان ما گذاشتند، كمنظير است.
من بعضى را اطلاع دارم؛ مداحهاى تركزبان يك جور، مداحهاى فارسزبان يك جور، همين آقايان مداحهاى زنجان كه امروز يكى از آنها اينجا خواندند، و جاهاى ديگر و جاهاى ديگر و از همه جا، و همچنين شعرائى كه اين مداحها را پشتيبانى ميكردند، آن روز همه به وظيفهشان عمل كردند. امروز هم من نگاه ميكنم، مىبينم در ميان اين شعرهائى كه خوانده شد، به نيازهاى نقد توجه شده بود؛ نمونهى كاملش همين شعر آقاى سازگار است، كه هر سال همين جور است. ايشان در اين شعرها و سرودها يك پيوند لطيفِ درستِ هنرىاى بين عرش و فرش ميزند؛ از حريم ملكوت همين طور آرام و با شيوهى هنرى حركت ميكند، مىآيد در نياز امروز، آنجا به اين نياز ميرسد. ببينيد، اين تركيبِ هنرمندانه است؛ شعر هم خوب است.
(بيانات در ديدار جمعى از مداحان 11/2/92)
*
مداحى، معرفتافزائى است. مداحى، پراكندن معرفت و حكمت و اميد و عقيدهى راسخ است. مداحى، جوشاندن چشمههاى عواطف در دلها است؛ با استفادهى از هنر شعر، هنر آواز، هنر اجرا.
البته يك اصل مسلّمى وجود دارد عزيزان من! مردم از صداى شما خوششان مىآيد، از شعر شما لذت ميبرند، از اجراى شما – چه در مدحتان، چه در مصيبتتان – دلهايشان تكان ميخورد و اشك ميريزند؛ اما به خود شما هم نگاه ميكنند. اگر شما از لحاظ اخلاق، از لحاظ تدين، از لحاظ عفت، نمود تحسينآورى داشتيد، همهى آنچه را كه عرض كرديم، به صورت مضاعف در مردم اثر خواهد كرد. اما اگر خداى نكرده بعكس شد؛ مردم نشانهى تزلزل اخلاقى، نشانهى عقبماندگى از لحاظ اخلاق و رفتار و خداى نكرده عفت و اين چيزها مشاهده كنند، اثر اين هنرها و زيبائىهائى كه در كار شما هست، از بين خواهد رفت؛ اين را مراقب باشيد. همهمان بايد مراقب باشيم؛ ما عمامهاىها بيشتر از ديگران، گويندگان مذهبى بيشتر از ديگران، نامداران عرصهى دين و تقوا بيشتر از ديگران. همه بايد مراقب باشيم؛ شما هم همين طور.
(بيانات در ديدار جمعى از مداحان 11/2/92)