آنچه که اهمیت رور نهم ربیع الاول را پر رنگ کرده است روایتی است که از جانب فردی به نام احمد بن اسحاق قمی بیان شده است . احمد بن اسحاق قمی از اصحاب امام جواد ، امام هادی و امام حسن عسکری بوده و از ایشان روایت نقل می نماید .
آنچه که اهمیت رور نهم ربیع الاول را پر رنگ کرده است روایتی است که از جانب فردی به نام احمد بن اسحاق قمی بیان شده است . احمد بن اسحاق قمی از اصحاب امام جواد ، امام هادی و امام حسن عسکری بوده و از ایشان روایت نقل می نماید . وی ایضا از کسانی است که خدمت حضرت بقیة الله مشرف شده و ایضا از وکلای امام عسکری و امام زمان بوده است کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ش ۱۶٫
این روایات همانطور که مرحوم علامه ی مجلسی در بحارالانوار فرموده اند از دسته روایاتی است که سندش به تنهایی دارای اعتبار خاصی نمی باشد .چون در سلسله ی راویان ، افراد مجهول وجود دارد و بر اهل فن پوشیده نیست که چنین دسته روایاتی به تنهایی اگر قرینه ای برای عمل به آنها نباشد ، ملاک عمل نبوده و دارای اعتبار نمی باشند.
اما در روایت احمد بن اسحاق از آنجایی که بزرگان علمای آنرا پذیرفته و بدان عمل مینمایند دارای اهمیت فراوان شده و قرائنی بر آن اقامه شده است .
یکی از مصادیق حجت برای عمل به روایت اینچنینی اینست که روایت همراه قرائنی باشد که آن قرائن مورث اطمینان باشد .
در این روایت قرائنی به چشم می خورد که ذیلا بیان می شود :
الف : دانشمند بزرگ شیعه مرحوم سید بن طاووس از جمله علمائی است که در امر حدیث متخصص بوده و ایضا کتابی در باب رجال و راویان احادیث دارد .این عالم شیعه و متخصص این روایت را به روایت عظیمة الشان وصف نموده است .
ب : این روایت به عمل جماعت نسبت داده شده است و فقها مکرر استناد کرده اند به چنین روایاتی که جماعتی بدان عمل نموده اند .
ج : مرحوم سید بن طاووس می فرمایند :
روایات فراوانی هستند که از شیخ صدوق نقل شده اند و دارای چنین مضمونی هستند که نقل صدوق هم کفایت می کند.
د : بسیاری از فقها به این روایت استناد کرده اند در باب غسل های مستحبی که غسل روز نهم ربیع الاول از غسل های مستحب موکد بوده و این استناد فقها نیز خود قرینه ای دیگر بر این روایت است و اجمالا مورد عمل در فقه نیز می باشد .
با توجه به این قرائن می توان این اطمینان به صدور روایت از جانب امام معصوم را کسب نمود .
واما در روایت به چه نکاتی شاره شده است :
احمد بن اسحاق می گوید :
روزی خدمت امام یازدهم علیه السلام مشرف شدم دیدم حضرتش مجلس را آراسته، خدمتگزارش جامه های فاخری بر تن کرده اند، و مجمره ای در مقابل حضرت است که ایشان با دست مبارکشان در آن عود می ریزند.عرض کردم: یابن رسول الله ! آیا در این روز شادی و فرح تازه ای بر آل محمد روی داده است؟!
حضرت فرمودند: چه روزی حرمتش از این روز بالاتر می باشد؟ به درستی که پدرم علیه السلام فرمودند:حذیفه بر پیغمبر وارد شد، روز نهم ربیع الاول بود، پیغمبر همراه با علی بن ابیطالب علیه السلام و حسنین مشغول تناول طعام بودند، حضرت به روی آنان تبسم می کرد و به حسنین می فرمود: بخورید که در این روز اعمال شیعیانتان مقبول می شود، و درستی کلام خدا آشکار می شود آنجا که می فرماید: «فتلک بیوتهم خاویة بما ظلموا» (سوره نحل، آیه ۵۲).یعنی: این خانه های آنهاست که به سبب ظلمشان خالی گشته است.
در ادامه ی این روایت جملاتی آمده است که بدین شرح می باشد که پیامبر فرمودند :
در این روز فرعون اهل بیتم و ستم کننده برایشان و غاصب حقوقشان هلاک می گردد و نفرین دخترم مستجاب می گردد .من از خدا خواسته ام تا برتری دهد روزی را که آن شخص بدرک واصل می شود بر دیگر روزها، تا احترامش سنتی شود، پس حقتعالی فرمود:ای محمد ! این روز را برای تو و اهل بیتت عید قرار دادم و سوگند یاد می کنم: به کسی که این روز را عید بگیرد ثوابی دهم مانند ثواب کسانی که به دور عرش احاطه دارند، و بر اموالش بیفزایم هر گاه بر خود و عیالش وسعت دهد، و هر ساله در این روز صد هزار هزار شخص از شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد کنم، اعمال آنها را قبول کرده و گناهانشان را بیامرزم.
حذیفه می گوید: زمان گذشت تا آنکه آن دشمن اهلبیت بدرک واصل شد، هنگامی که برای تبریک خدمت حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام مشرف شدم، حضرت فرمودند: آیا به یاد داری آن روزی که با حسنین خدمت پیامبر بودیم، آن حضرت فضل این روز را برایت بیان فرمودند: . . . من برای این روز ۷۲ اسم می دانم، سپس حضرت علی علیه السلام به شمردن یکایک آنها پرداخت و فرمود:«هذا یوم الاستراحة و یوم تنفیس الهم والکرب و الغدیر الثانی و یوم . . .»
( بحارالانوار ، جلد ۹۵، صفحه ۳۵۴ ).
یعنی: امروز روز استراحت مؤمنان است (چون از شر آن منافق راحت شدند)، روز زائل شدن هم و غم است، روز غدیر دوم است، روز تخفیف گناهان شیعیان است . . . روز عید بزرگ خداست، روز مستجاب شدن دعاهاست، . . . روز کندن جامه سیاه است، روز پشیمانی ظالم است، روز شکستن شوکت مخالفان است، روز برطرف شدن هموم است، روز فتح است،. . . روز شادی شیعیان است، روز توبه است، روز گره شدن آب دها در گلوی مخالفان است، روز خوشنودی مؤمنان است، روز بازگشت به سوی خداست . . . روز عید فطر دوم است، روز اندوه یاغیان است، روز عید اهل بیت است، روز پیروزی بنی اسرائیل بر فرعون است، روز قبولی اعمال شیعیان است، روز خراب شدن پایه های گمراهی است، روز خنک شدن دل مؤمنان است، روز زوال پادشاهی منافقان است، روز توفیق اهل ایمان است، روز تعظیم است، روز بخشش و شکر حق تعالی است، روز زیارت مؤمنین و محبت به آنان است، روز رسیدن به رحمتهای الهی است، روز پاک شدن اعمال و برطرف شدن بدعتها است، روز ترک گناهان کبیره است، روز عبادت است، و بالاخره روز پند و اندرز است و …
آنچه که امروزه بین برخی مومنین برای بزرگداشت این روز باب شده و آنرا به نام عید الزهرا می نامند ممکن است به دلیل اشاره ای باشد که در روایت به کشته شدن فرعون اهل بیت وجود دارد و نیز بیان مطلبی که در باب نفرین حضرت زهرا سلام الله علیها و استجابت آن بیان شده است .
برای رسیدن به جواب باید چند سوال را مورد توجه قرار داد :
سوال اول : حضرت زهرا سلام الله علیها چه کسی را نفرین فرمودند ؟
آنچه که معروف است پس از وقایع بعد از شهادت رسول گرامی اسلام و روا داشتن ظلمها به خاندان عصمت و طهارت و غصب حقوق اهل بیت ، حضرت زهرا سلام الله علیها قصد به نفرین گرفتند که امیر المومنین از این مطلب مطلع شده و سریعا سلمان فارسی را مامور فرموده و به نزد حضرت زهرا سلام الله علیها فرستاد و از ایشان خواست که از چنین مهمی خودداری فرمایند و حضرت زهرا سلام الله علیها فرمان امام خویش را پذیرفته و دست از نفرین برداشتند .
سوال دوم :آیا روز نهم ربیع الاول روز کشته شدن خلیفه ی دوم اهل تسنن می باشد؟
برای پاسخ به این سوال باید نکات زیر را مورد توجه قرار داد
۱ ) در روایت احمد بن اسحاق به نام خلیفه ی دوم تصریح نشده است .
۲ ) معروف بین مورخین و نیز علمای شیعه و ایضا علمای اهل تسنن این می باشد که خلیفه ی دوم در ماه ذی الحجه به دست جناب فیروز ابولولوء کشته شده است . تواریخ مختلفی نیز برای آن در ماه ذی الحجه گفته شده ا ست .
از میان مورّخان ابن سعد، یعقوبی، خلیفه بن خیاط، مسعودی، طبری، ابن اعثم و بلاذری قتل عمر را روز ۲۶ یا ۲۷ ذیحجه سال ۲۳ ثبت کرده و مورخان بعدی غالباً نظر آنان را پذیرفته و نقل کرده اند.شیخ مفید رحمت الله علیه نیز ۲۶ ذیحجه را روز ترور و ۲۹ آن ماه را روز مرگ عمر می داند. دیگر عالمان شیعه نیز در طول تاریخ همین نظریه را پذیرفته و گزارش کرده اند؛ چنانکه مرحوم مجلسی می نویسد: «اینکه گفته اند قتل عمر در ماه ذیحجه بوده بین فقهای شیعه امامیه مشهور است.»
به رغم اعتبار و شهرت این قول، از حدود قرن ششم به بعد زمزمه قتل عمر بن خطاب در روز نهم ربیع آغاز شد. ابن ادریس حلّی (۵۴۳ـ۵۹۸) در کتاب فقهی خود به نام ” السرائر ” می نویسد:
در ۲۶ ذیحجه سال ۲۳ هجرت، عمر بن خطاب ضربه خورد و در ۲۹ آن ماه مرد … سپس می گوید:
«این مطلب برای برخی شیعیان اشتباه شده و تصور کرده اند نهم ربیع الاول روز مرگ اوست. اما این مطلب اشتباه و بر خلاف اجماع مورخان است؛ چنانکه شیخ مفید نیز بر آن تاکید کرده است.»
از منابع یا افرادی که ابن ادریس در نظر داشته اند اکنون اطلاعی در دست نبوده و روشن نیست دقیقاً از چه زمانی این سخن مطرح شده است؛ لیکن دلیلی هم در دست نیست که مثلاً در قرن پنجم یا پیش از آن چنین نظریه ای وجود داشته باشد.
تنها معاصر ابن ادریس، قزوینی در کتاب “النقض” (نوشته حدود سال ۵۶۰) به قتل خلیفه در نهم ربیع اشاره کرده اما مستندی برای آن بیان نکرده است. همچنین گفته می شود هاشم بن محمد عالم قرن ششم در کتاب ” مصباح الانوار”حدیث معروف به رفع القلم را آورده که در آن قتل عمر به روز نهم ربیع نسبت داده شده است؛ بنابراین مستند اصلی این قول که همین روایت است که در قرن ششم وجود داشته است ولی در کتب پیش از این قرن روایت دیده نشد. پس از این دوره برخی نویسندگان شیعه، مرگ خلیفه دوم را در روز نهم ربیع الاول به عنوان یک نظریه مطرح کرده و در عین حال قول مشهور (اواخر ذیحجه) را پذیرفته اند.با مراجعه به این کتاب ها می توان استفاده کرد که قول نهم ربیع مستندی غیر از روایت یاد شده نداردو لازم است که روایت مورد بررسی قرار بگیرد.
سوال سوم : فرعون اهل بیت کیست ؟
برای پاسخ به این سوال نیز باید نکته ای مهم را مورد توجه قرار داد:
آنچه در تحلیل تاریخ زمان بعد از شهادت رسول اکرم باید مورد بررسی قرار بگیرد یک نکته ی بسیار مهم
است و آن اینکه :
هم ابوبکر و هم عمر ، ظلمهایی را در حق خاندان عصمت و طهارت روا داشتنه اند . آنچه که مُسلّم است و در منابع مختلف نیز بدان اشاره شده ، بازیگردان اِعمال چنین ظلمهایی ،ابوبکر بوده است و مجری آن ظلمها ، عمر بن خطاب بوده است . اما متاسفانه ما شیعیان به دلیل تعصبی که به خاندان عصمت و طهارت داریم و ایضا جسارتی که خلیفه ی دوم به حضرت زهرا نموده است ، گناه وی را بیشتر از خلیفه ی اول می دانیم در صورتیکه باید دانست که پشت پرده ی همه ی ظلمها و برنامه ریز غصب حقوق اهل بیت کسی جز خلیفه ی اول نبوده است و در برخی اسناد معتبر آمده است که خلیفه ی دوم ، گناهی از گناهان کبیره ی خلیفه ی اول بود .پس اگر قرار به عید بود روز مرگ ابوبکر باید عید می بود چرا که او سیاس ترین دشمن از دشمنان اهل بیت بوده و ۲۳ سال برای اجرایی شدن تصمیمش ، صبر کرده و بالاخره آنرا اجرایی نمود و خود را جانشین پیامبر معرفی کرد .
سوال چهارم : رُفِع القلم به چه معناست ؟
اینکه گفته می شود قلم برداشته شده و گناهی نوشته نمی شود درست است؛ اما فهم صحیح کلام معصوم خود هنر زیبایی است که هر کسی از آن باید برخوردار باشد.در اصول کافی متعدد درباره برداشته شدن قلم ، سخن به میان آمده است اما این احادیث دارای توضیحی خاص می باشد.
توجه شما را به گوشه ای از این احادیث جلب مینمایم:
۱ – عـَلِیُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِیـمَ عـَنْ أَبـِیـهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سـَمـِعـْتُ أَبـَا عـَبـْدِ اللَّهِ ع یـَقـُولُ إِنَّ الْعـَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّیْلِ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ
اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۱۷۰ روایة : ۱
ترجمه :
۱- زراره گـویـد: شـنـیـدم از حـضـرت صادق (ع ) که مى فرمود: بنده چون گناهى کند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه ) بر او نوشته نشود.
۲ – عـَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صـَفـْوَانَ عـَنْ أَبـِی أَیُّوبَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً أُجِّلَ فـِیهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیْهِ
اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۱۷۰ روایة : ۲
ترجمه :
۲- حـضـرت صادق (ع ) فرمود: هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها باو مهلت دهند پس اگر سه بار گفت : ((استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم )) آن گناه بر او نوشته نشود.
۳ – عـَلِیُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِیـمَ عـَنْ أَبـِیـهِ وَ أَبـُو عـَلِیٍّ الْأَشـْعـَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنِ الْحـُسـَیـْنِ بـْنِ إِسـْحـَاقَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بـَشـِیـرٍ عـَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فـَإِنِ اسـْتـَغـْفـَرَ اللَّهَ لَمْ یـُکـْتـَبْ عـَلَیـْهِ شـَیْءٌ وَ إِنْ مـَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ کـُتِبَتْ عَلَیْهِ سَیِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیُذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّى یَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَیَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ
اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۱۷۰ روایة : ۳
ترجمه :
۳- و نـیـز آنـحـضرت علیه السلام فرمود: بنده مؤ من چون گناه کند خداوند او را هفت ساعت مـهـلت دهـد، پـس اگـر از خـدا آمـرزش خـواست چیزى بر او نوشته نشود و اگر این ساعتها گـذشـت و آمـرزش نـخـواسـت یـک گـنـاه بـر نـوشـتـه شـود، و هـمـانـا مـؤ مـن پـس از بیست سال بیاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد، و کافر همان ساعت آنرا فراموش کند.
۴- أَبـُو عـَلِیٍّ الْأَشـْعـَرِیُّ وَ مـُحـَمَّدُ بـْنُ یـَحْیَى جَمِیعاً عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ وَ عَلِیُّ بْنُ إِبـْرَاهـِیـمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُذْنِبُ ذَنْباً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ هُوَ تَابَ لَمْ یُکْتَبْ عَلَیْهِ شَیْءٌ وَ إِنْ هُوَ لَمْ یَفْعَلْ کـَتـَبَ اللَّهُ عـَلَیـْهِ سـَیِّئَةً فَأَتَاهُ عَبَّادٌ الْبَصْرِیُّ فَقَالَ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّکَ قُلْتَ مَا مِنْ عَبْدٍ یـُذْنـِبُ ذَنـْبـاً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَقَالَ لَیْسَ هَکَذَا قُلْتُ وَ لَکِنِّی قُلْتُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ کَذَلِکَ کَانَ قَوْلِی
اصول کاجلد ۴ صفحه : ۱۷۲ روایة : ۹
ترجمه :
۴- ابـن غـیـاث گـویـد: شـنـیـدم از حضرت صادق (ع ) که مى فرمود: هیچ مؤ منى نیست که گـناهى را مرتکب شود جز اینکه خداى عزوجل هفت ساعت از روز باو مهلت دهد، پس اگر (در ایـن مـدت ) تـوبـه کـرد چیزى بر او نوشته نشود، و اگر توبه نکرد، خداوند یک گناه بـر او بـنـویـسـد، پـس عباد بصرى نزد آنحضرت آمد و گفت : بما رسید که شما فرموده اید: هیچ بنده اى نیست که گناهى کند جز اینکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد؟ فرمود: من چنین نگفتم بلکه من گفتم : هیچ مؤ منى نیست و چنین بوده است گفته من .
با توجه به احادیث فوق ، معنای رفع قلم یعنی ننوشتن گناه مشخص شد .
اما این ننوشتن گناه برای همه مومنین وجود دارد ومختص به روز خاصی نیست لکن مهلت برای ننوشتن گناه هفت ساعت می باشد.خداوند بواسطه ی لطف خود به بندگانش مهلت می دهد تا هفت ساعت احدی از ملایکه از گناه وی مطلع نباشند و اگر توبه کرد گناهش را نمی نویسد و حساب نمی کند . اما اگر مهلت به پایان رسید و فرد توبه نکرد ؛ آنگاه گناه بر وی نوشته می شود.
باتوجه به برخی احادیث این مهلت ها برای زمان ها و افراد مختلف متفاوت هستند(به حدیث شماره یک توجه فرمایید).
در روزنهم ربیع الاول نیز این قانون وجود دارد اما آنچه مهم است اینست که به واسطه عظمت این روز، خداوند ارفاقی به بندگانش کرده است و آن ارفاق اینست که مهلت توبه برای مومنین افزایش داده شده است . به عبارتی خداوندمهلت توبه را تمدید کرده است که اگر دروز نهم ربیع الاول بواسطه مشغولیت نتوانست توبه کند؛ مهلت بیشتری داشته باشد و این بدان معنی نیست که گناهی نوشته نشود.
توجه مهم : مسلما اگر این نکته که رفع القلم در روایت به منظور برداشته شدن قلم و ننوشتن هیچ گناهی باشد یعنی برداشته شدن تکلیف از شیعه ، اساس این روایت را دچار تزلزل خواهدکرد و از درجه ی اعتبار ساقط خواهد بود الا اینکه مهلت توبه را به این روایت تعمیم دهیم که در اینصورت می توان به روایت اعتماد نمود .
سوال پنجم : روز نهم ربیع الاول و اهمیت ویژه ای آن ؟
اینکه روز نهم ربیع الاول در منظر اهل بیت عصمت و طهارت از عظمت خاصی برخوردار است شکی در آن نیست و متعدد خبر در این زمینه رسیده است . از جمله خبر احمد بن اسحاق و ایضا ادعای سید بن طاووس مبنی بر اخبار متعددی که از شیخ صدوق در این رابطه دراختیار داشته و سید بن طاووس آنها را ملاحظه نموده است .
۱ – برخی اهمیت روز نهم ربیع الاول را روز ولادت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می دانند .
ابن الازرق در تاریخ «میّافارقین» در رابطه با ولادت آن حضرت و تاریخ ولادتش می گوید:
«اِنَّ الْحُجَّةَ الْمَذْکُورَ وُلِدَ تاسِعَ رَبِیعٍ الاَوَّلِ سَنَةَ ثَمانٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِأَتَیْنِ وَقِیلَ فِی ثامِنِ شَعْبانَ سَنَةَ سِتٍّ وَخَمْسِینَ وَ هُوَ الاَصَحُّ». یعنی:«حجّت مذکور حضرت مهدی علیه السّلام در نهم ربیع الاَول سال ۲۵۸ به دنیا آمده و به قولی در هشتم شعبان سال ۲۵۶ و آن اصحّ است .
این مطلب را شمس الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی در کتاب: الائمة الاثناعشر، فصل دوازدهم (الحجة المهدی) از ابن الازرق نقل کرده است.همچنین ابن خلکان شافعی علیرغم اینکه خود بر ولادت حضرتش در نیمه شعبان معتقد است این مطلب را از ابن ارزق نقل نموده است . وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۶۷۶، باب المیم، تحت رقم ۵۳۴ چاپ مصر.
۲ – معروف است که حضرت زینب سلام الله علیها بعد از واقعه ی کربلا پیراهن مشکی بر تن داشتند و روز نهم ربیع الاول این پیراهن را از تن در آورده اند و بعد از این روز دوباره آنرا پوشیده اند .
۳ – تعبیر از روز نهم ربیع الاول به روز ولایت امام عصر صحیح نمی باشد . چون در روز جمعه هشتم ربیع الاول که حضرت امام حسن عسگری به شهادت رسیدند، امامت به امام مهدی منتقل شده و ایشان امامت را از همان روز و به طور رسمی پس از نماز بر پیکر پدرشان به طور علنی شروع کرده اند . اما به نظر می آید چون روز ولایت ایشان دارای اهمیت فراوانی است و ایشان وعده ی الهی برای مملو نمودن زمین از عدل و داد بوده و انتقام ظلمهایی که در حق اهل بیت عصمت و طهارت روا شده است را نیزخواهند گرفت، و ایضا اینکه در روز هشتم ربیع الاول امکان جشن گرفتن نیست ، این روز را به این مهم جهت جشن گرفتن شیعیان اختصاص داده باشند .دربرخی روایات آمده است حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف در اولین روزهای حکومت خود ، ملعون ثانی را به جزای اعمالش ، خواهند رسانید و قبل از اینکه به آتش آخرت بسوزد جزای اعمال زشتش را خواهد چشید و ممکن است این روز به این دلیل دارای اهمیت ویژه ای باشد .
۴ – برخی می گویند : چون در روز۲۹ذی الحجه امکان شادی به جهت مرگ خلیفه ی دوم نمی باشد و محرم فرا می رسد ، دوستداران اهل بیت این شادی را موکول کرده اند به بعد از محرم و صفر که به جهاتی این مطلب نیز صحیح نمی باشد چرا که این سوال پیش می آید که چرا در ابتدای ماه ربیع که ماه مبارکی نیز هست ، اقدام به چنین مهمی نمی نمایند و چرا گذاشته اند تا روز نهم ربیع و آنرا به تاخیر انداخته اند ؟
۵ – آنچه که مسلم است اهمیت عید غدیر از باب معرفی جانشین پیامبر جهت تکمیل دین است و روز عید غدیر به این دلیل از اهمیت ویژه ای برخوردار است و چون زحمات تمام انبیاء با انقلاب حضرت مهدی به ثمر خواهد نشست و روز نهم ربیع الاول خاستگاه شیعیان برای بیعت با حضرتش خواهد بود و ایضا با توجه به سیاق روایت احمد بن اسحاق قمّی در باره ی روز نهم ربیع الاول و معرفی این روز به الغدیر الثانی ، می توان به اهمیت مسئله ی ولایت اشاره نمود چراکه سرآغاز فصل جدید تاریخ بشریت وآغاز فعالیت رسمی امام بوده و غیبت صغری از همین روز شروع شد و برخی(که معتقد به دو غیبت برای حضرت نیستند ) معتقدند که غیبت کبری از همین روز شروع شد .
۶ – برخی نقل های معتبر از به درک واصل شدن عمر بن سعد در این روز حکایت نموده که این تشابه اسم ، این گمان را برای برخی شیعیان به همراه داشته که منظور خلیفه ی دوم بوده است .
۷ – در روایتی که مرحوم علامه ی مجلسی از کتاب المحتضربه نقل از سید بن طاووس آورده است می خوانیم : محمد بن علاء واسطی و یحیی بن محمد جریح گویند ما در موضوع «ابن الخطاب» اختلاف کردیم و امر بر ما مشتبه شد پس نزد احمد بن اسحاق رفتیم که دیدیم مشغول اعمال عید است. اما آنچه از کتاب مصباح نقل شده چنین است: «محمد بن علاء واسطی و یحیی بن محمد بن جریح گفتند ما درباره «ابی الخطاب محمد بن ابی زینب الکوفی» اختلاف کردیم و امر بر ما مشتبه شد پس نزد احمد بن اسحاق رفتیم…
اگر صحت روایت را بپذیریم ممکن است درباره ابوالخطاب کوفی غالی معروف و دشمن اهل بیت ، بوده است ولی به جهت تصحیف «ابن الخطاب» نوشته شده ولی متاسفانه روایت مربوط به عمر بن خطاب دانسته شده است.
توجه مهم :
تا به امروز هیچ جا در لسان اهل بیت عصمت و طهارت حتی برای بزرگترین دشمنانشان ، بی احترامی دیده نشده است و متاسفانه این مهم نادیده گرفته شده و به بهانه ی چنین روزی و بنا بر صحت حدیث رفع القلم به طریقه ی مذکور ( تمدید مهلت توبه ) ، دست به هر اقدامی زده شده و انواع و اقسام فحاشی ها به برخی صحابه ی پیامبر صورت گرفته و آنرا تبری از دشمنان اهل بیت نام می نهند که متاسفانه با داب قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت مخالف است چرا که قرآن خود نیز می فرماید : به بت بت پرستان نیز اهانت نکنید مباد که به خدای شما اهانت کنند . که متاسفانه اعمال برخی نیز دستاویز عده ای متعصب شده و به قتل شیعه مبادرت می ورزند .
در زیارت عاشورا بهترین نوع تبری به ما آموزش داده شده است و باید تولی و تبری ما به صورت عمومی و در ملاء عام باشد(*) اما تولی و تبری این نیست که می بینیم بلکه بین مفهوم معنای تولی و تبری تا آنچه ما برداشت کرده ایم زمین تا آسمان تفاوت است . تبرّی به اندازه ای اهمیت دارد که برخی عالمان و محققان، آن را مهم تر از تولّی دانسته اند؛ زیرا ولایت و محبّت به اهل بیت و ائمه معصومین (ع) اختصاص به شیعیان ندارد؛ بلکه غالب اهل سنت، به اهل بیت معصومین علاقمندند و فضائل و مناقب ایشان را به طور گسترده نقل کرده اند.نمونه ای از تولای ما در روزهای عاشورا و ایام محرم و صفر نهفته است و زن و مرد با عشقی وصف ناشدنی به حضرت حسین در همه ی سنین و همه ی صنوف،به ایشان عشق می ورزند و تولای خود را به جهانیان نشان می دهند .
آنچه که در تبری نیز باید مورد اهمیت قرار بگیرد اینست که ما ابراز دشمنی خود نسبت به دشمنان این خاندان را باید به صورت عمومی و علنی ابراز نماییم و از دشمنان امروز حضرت مهدی اعلام برائت نماییم . دشمنانی که امروزه اگر حضرتش ظهور نماید کمر به قتل حضرتش می بندند . این تبری آن زمان معنا پیدا خواهد کرد که همچون تولای ما به حضرت حسین ، عمومی شود .
همین راهپیمایی های ما در حمایت از مظلومان ( که فرهنگ اهل بیت حمایت از مسلمان مظلوم است و ایضا مستضعفان جهان ) نمونه ای از این تبراست . باشد که این اشاره ی کوچک ، عاقلان را کفایت نماید .
پی نوشت بی ربط ۱: مدتی دسترسی ام به اینترنت محدود است . قرار بود اینجا هر روز آپ شود اما نشد که نشد . این مطلب در سال گذشته به رشته ی تحریر در آمده و برای اهل دقت ، بسیار قابل استفاده خواهد بود . لطفا در انتشار آن سهیم باشید .
پی نوشت بی ربط ۲ : بعضی ها را زیر قبه نام بردم که باورش هم برایشان ممکن نیست .
منبع: حسین مداحی