به تعبیر دکتر حسن عباسی «جریان خزنده ای در صدا و سیما در حال شکل گیری است که قابل کنترل نیست».مسائل و سوژه های مطرح شده برای سریال سازی و فیلم سازی در صدا و سیما اگر چه به ظاهر سطحی و عامیانه هستند امّا با تکرار این مضامین کم کم باید شاهد نهادینه شدن آنها در جامعه باشیم.
به نام خدایی که در این نزدیکی است…
(گذری کوتاه بر سیر شکل گیری جنگ نرم و تهاجم فرهنگی )
گردآوری : امین یزدان پرست
پیشگفتار:
نگاهی کوتاه به تحولات تاریخی رسانه ها در آستانه قرن 21 نشانگر آن است که تفکر انسان تا چه حد به ابزار های ارتباطی، از زبان به عنوان نخستین وسیله ارتباطی گرفته تا ابزارهای پیچیده انتقال اطلاعات مانند خطوط الکترونیکی و نیز ماهواره های فضایی مدیون است.
ارتباط در مفهوم عام خود،مجموعه ی پیچیده و سازمان یافته ای است که جنبه های انسانی و تکنولوژیک آن از یکدیگر تفکیک ناپذیر است.تغییرات روز افزون در حوزه ارتباطات،اعتقاد انسانهای آگاه و متعهد را به پیشرفت تکامل اجتماعی و اعتقاد راستین آنها را به بهسازی جوامع بشری بیشتر می سازد و انسانهای پویشگر متعهد را در سطوح مختلف با دستاوردهای نظامهای نوین ارتباطی و بحران های ناشی از آنها آشناتر می سازد و در مجموع این باور را درآنها ایجاد می کند که تنها اندیشیدن در این زمینه کافی نیست و می بایست از طریق رویارویی با واقعیات عینی و برنامه ریزی نابسامانیها را سر و سامان داد.در چنین وضعیتی،جوامع انسانی بویژه کشورهای جهان سوم که وسایل نوین ارتباطی در آنها بومی نیستند،باید با واقع بینی بیشتری با آنها برخورد کنند.از این رو باید در این نوع جوامع در سه حوزه وسیع کوشش فراوان انجام گیرد:
1.شناخت ماهیت و عملکرد رسانه هایی که پیوسته در حال تغییرند
2.تعیین نیازهای فرهنگی مخاطب در جامعه خودی
3.چگونگی برخورد گریزناپذیر با پیامهای دم افزون رسانه های جمعی بیگانه که گاه متفاوت و متعارض اند و استفاده مطلوب از آن بخش از صنایع فرهنگی آنها می توانند مایه ترقی و پیشرفت کشور های جهان سوم شوند.
مقدمه
ارتباط و اطلاع از نظر تاریخی دو پدیده همسانند که انسان از طریق آنها به واقعیتها پی می برد. در واقع انسان در پرتو اطلاعات و ارتباطات است که می تواند بیاندیشد ، بیافریند و به واقعیتهای تازه پی ببرد.
با نگاهی کوتاه به سیر تحول ابزار ارتباطی می توان این موضوع را به خوبی دریافت که با پیدایش ابزار ارتباطی پیشرفته تر سطح تغییرات فرهنگی نیز با شدت بیشتری تغییر کرده است.
زمانی زبان شفاهی نقش نگهدارنده و انتقال دهنده ارزشها، نگرش ها و باورها بود. اما از آنجا که این شیوه ارتباطی سطح پایداری مناسبی نداشت رفته رفته جای خود را به زبان نوشتاری داد. این زبان نوشتاری به شکل امروزی نبود بلکه خطی بود تصویری که انسان توانست به وسیله ی آن افکار و نیازهای خود را ثبت کند. رفته رفته با پیدایش الفبا و سر انجام با اختراع چاپ در قرن شانزدهم، انقلابی عظیم در روند توسعه ارتباطات و اطلاعات به وقوع پیوست. به طوری که ارتباط شکل تازه ای به خود گرفت و آموزش که در انحصار اشراف بود به صورت همگانی وتوده ای در آمد.
این انقلاب عظیم ارتباطی نه تنها آموزش را همگانی کرد بلکه تحولات عظیمی در اقتصاد ، اجتماع و سیاست پدید آورد تا جهان شاهد انقلاب هایی در کشورهای هلند، انگلستان ، امریکا و فرانسه باشد.
رفته رفته با اختراع برق وسپس تلگراف انسان توانست پیام های خود را از فاصله های فرسنگی مخابره کند. اما این پایان کار نبود . این بار رادیو زنجیره های وابستگی اطلاعات را به رشته های سیمی از هم گسست و بدین ترتیب اطلاعات به آزادی تقریباً کاملی رسید. اما آنچه که امروزه شاهد آن هستیم حاصل چیز دیگری است. این تحولات امروزی از زمانی شکل گرفت که اولین ماهواره ها به فضا پرتاب شدند. سرعت این انتقال اطلاعات به این دلیل بود که این ماهواره ها در مدارهای پایین همچون دکلی در فضا توانستند با چرخش به دور زمین تصاویر زنده را با سرعت نور در سراسر جهان منتشر کنند.
تکامل ابزارهای مبادله و انتقال اطلاعات با پیشرفت تجهیزات انباشت اطلاعات همراه بوده است.امروزه از ترکیب سه تکنولوژی متفاوت یعنی « صنایع کامپیوتر،نرم افزار و برنامه نویسی » ، «فیلمسازی،سینما و تلوزیون» و «صنایع مخابراتی(تله کامیونیکیشن و الکترونیک)» ابر شاهراه اطلاعاتی ایجاد شده است که می تواند اطلاعات گوناگون صوتی و تصویری را از طریق کابلهای فیبرنوری به مصرف کننده منتقل سازد.
مفهوم ارتباط و اطلاع:
واژه ارتباط ( communication) از ریشه لاتین ( communis) به معنای اشتراک گرفته شده است.کلمه ارتباطات به صورت جمع در علوم ارتباطات،به معنای مطالعه پیرامون ابزار و لوازم فنی این پدیده به کار می رود.حال آنکه این واژه به صورت مفرد بیانگر فرایندی است که در آن پیام از پیام دهنده به پیام گیرنده منتقل می شود و به عبارت دیگر به گردش پیام بین فرستنده و گیرنده پیام مربوط می شود.
اما واژه اطلاع (information) نوعی ارتباط است و از نظر معنا با ارتباط متفاوت است؛زیرا هر اطلاع رسانی نوعی ارتباط محسوب می شود ، ولی هر ارتباطی اطلاع نیست.
برای آنکه مفهوم اطلاع روشن تر بیان شود،باید به ارزش پیام برای گیرنده توجه شود.به عبارت دیگر هر پیام به منظور انتقال آگاهی جدیدی عرضه می شود و میزان همین آگاهی تازه است که تحت عنوان «اطلاع» واحد ارزیابی قرار می گیرد.هر اندازه عناصر تازه یک پیام بیشتر باشید ارزش بیشتری دارد.امروزه اطلاعات بیشتر دست دوم هستند.سی رایت میلز جامعه شناس معروف امریکایی در این زمینه ی گوید:تنها مقدار ناچیزی از اطلاعات ما دست اول است.
نقش و جایگاه رسانه ها در سیاست ، فرهنگ و جامعه:
در دنیای امروز همراه با تغییر نگرش انسان نسبت به خود در رویارویی با تاریخ و معرفت عمومی،حکومت نیز به بازاری رقابتی تبدیل شده است که،مشتریانش صاحب انتخاب در مقام قضاوت قرار دارند.
امروزه نقش اطلاعات در ساز و کارهای تصمیم گیری از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و همین امیر نقطه تلاقی «رسانه» و «قدرت» را شکل می دهد.در حال حاضر می توان گفت رسانه ها یکی از مهم ترین منابع قدرت نرم در کشور ها هستند.
امروزه کشوره های قدرتمند رسانه ای که ایالات متحده را می توان سرآمد آنها نام برد دیگر کمتر به فکر جنگ سخت هستند و سعی می کنند کشور های هدف را با تزریق خرافه،دروغ و کلیشه به زانو در آورند.شاید مصداق این مطلب این جمله از آیزنهاور رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در هفدهم دسامبر 1955 باشد که اعلام کرد:« بزرگ ترین جنگی که در پیش داریم ،جنگی است برای تسخیر اذهان انسانها ».بدین صورت بود که پس از جنگ جهانی دوم نه تنها جنگ رسانه ای پایان نیافت بلکه به واسطه دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی بر شدت آن افزوده شد.
در نگاه اول رادیو،تلوزیون،مفسران مطبوعاتی،خبرنگاران شبکه های خبری و سایتهای اینترنتی طرفین جنگ نرم فرهنگی هستند ، امّا باید دانست که چیزی به نام « سیاست رسانه ای » در پشت همه این عوامل قرار دارد.سیاست رسانه ای که با تخصیص بودجه های رسمی از سوی پارلمان ها ، دولت ها و سازمانهای اطلاعاتی علیه فرهنگ کشور های هدف اعمال می شود.
سربازان جنگ رسانه ای ،متخصصان تبلیغات،استراتژیست های بین المللی و کارگزاران رسانه های هستند.
جنگ رسانه ای جنگی بدون خونریزی،آرام و نرم تلقی می شود.جنگی که بر صفحه روزنامه ها،مجلات،سایت های اینترنتی،سینما و تلوزیون و … جریان دارد.
تبلیغات رسانه ای:
هدف تبلیغات ، تغییر عقاید و تحت تأثیر قرار دادن افکار و حالات بسیاری از مردم است.در واقع تبلیغات می کوشد به جای آنکه ذهن انسان را باز کند آن را ببندد.در واقع تبلیغاتچی به دنبال این است که شما کاری را انجام دهید که او می خواهد.
در آثار مارکسیست ها میان آژیتاسیون و تبلیغات تفاوت وجود دارد.این مضوع نخستین بار در کتاب «شحصیت در تاریخ» اثر پله خانف و سپس در کتاب «چه باید کرد؟» اثر لنین مطرح شد.
از نظر پله خانف تبلیغاتچی یا پروپاگاندیست،اندیشه های سیاسی و فلسفی عمیق تری را در میان عدّه ی کمتری اشاعه می دهد.امّا مروّج یا آژیتاتور این نوع اندیشه ها را در میان عدّه ی بیشتری رواج می دهد.در ترویج یا آژیتاتور بیشتر بر جنبه های تهیجی و احساسی برای توضیح و اقناع استفاده می شود.حال آنکه در تبلیغات از شیوه های تحلیلی و تعقلی بهره می گیرند.تبلیغات سیاسی در مقایسه با تبلیغات تجاری بیشتر بر برداشتهای ذهنی استوار است.
اگر نگاهی به نظریه ها و دیدگاههای پیشگامان ارتباط جمعی بیندازیم،نظریه ای شاخص توجه ما را جلب می کند.این نظریه همان نظریه «دهکده جهانی» مارشال مک لوهان است.امروز در بسیاری از جوامع از مک لوهان به عنوان پیشگویی فرزانه یاد می شود و بسیاری از مردم جهان با افکار و نظریات او آشنایی دارند.
مک لوهان معتقد است اگر چه تکنولوژی منبعث از ذهن و عمل انسان است ولی انسان هر عصر و دوره ای زاییده تکنولوژی زمان خویش است.او تکنولوژی را کمدی الهی می خواند .به اعتقاد او نوع بشر به بهشتی زمینی هدایت شده که با استفاده از ابزار های ساخته خود،خویشتن را از رنج جسمانی آزاد می کند.مک لوهان در دهه 1960 بویژه از تلوزیون به عنوان رسانه ای هوشمند یاد می کند و همچون اسقفهای اعظم این رسانه را غسل تعمید می دهد.او تلوزیون را پرستشگاه و امواج آن را بشارت الکترونیک نام می نهد.
مک لوهان در کتاب « برای درک رسانه ها» می گوید:ارشمیدس گفته است:« یک نقطه اتکا در جهان به من نشان دهید تا من توسط آن دنیا را تکان دهم».مک لوهان معتقد است: « اگر ارشمیدس زنده بود،حتماًرسانه ها را با انگشت نشان میداد و می گفت: من چشمها،گوشها،اعضا و مغزهای شما به عنوان نقطه اتکا به کار می گیرم و دنیا را آن گونه که مایلم به حرکت در می آورم».
باید دانست امروز تلوزیون ها و رسانه ها وامدار آراء و عقاید مک لوهان هستند.شاید بهتر باشد گذری داشته باشیم بر پروتکل های حکمای صهیون که مطالبی جالب و البته تأمل بر انگیز در آنها به چشم می خورد:
خاخام راشوون می گوید:اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره بر جهان است،بی تردید مطبوعات و روزنامه نگاری دومین ابزار ما خواهد بود.
در پروتکل اول حکمای صهیون به این نکته اشاره می شود که … آزادی سیاسی تنها یک ایده است و واقعیت ندارد.امّا همین ایده طعمه ای است تا در وقت نیاز و ضرورت آن را به کار گیریم و مردم را به سمت خود جذب کنیم و گروه خویش را قدرتمند سازیم…
این حربه امروزه به صورت مداوم در رسانه های صهیونیستی با جنجال بسیار زیادی تبلیغ می شود و متأسفانه به علت ناآگاهی مخاطبان عده زیادی اسیر این حربه می شوند و عنان خود را به دست این رسانه ها می دهند.
امّا این حربه فقط برای مردم عامی استفاده نمی شود.در پروتکل سوم نیز مطلبی به چشم میخورد که می تو ان برای آن مصادیقی عینی آورد.در پروتکل سوم اینگونه آمده است:
در مورد دولت ها نیز از کشمکش میان آنها آتشی پرپا می کنیم تا برخورد های و جنگ ها شدت یابد.با این اقدامات دیری نمی پاید که سرتاسر دنیا در هرج و مرج و فقر دست و پا خواهد زد.با نگاهی به سیر تحولات اخیر می توان دریافت که ابزار رسانه تا چه اندازه در پیشبرد این هدف مؤثر است.درست چند ماه پیش بود که ویکی لیکس اسنادی را منتشر کرد و جنب و جوش های سیاسی را به بالاترین حد خود در تمام دنیا رساند به طوری که دولت های غربی به تکاپوی فراوانی افتاده و سعی در تطهیر خود داشتند. در اینجاست که رسانه، اهمیت و نفوذ رسانه خود را بیشتر و بیشتر نمایان می سازد.
این رسانه دروغ را شاهرگ حیاتی خود کرده و انسان را از یک آنالیزور تبدیل به یک پذیرنده مطلق و منفعل می کنند و با پرداختن به موضوعات مختلف با تکیه بر احساسات سعی در پیشبرد اهداف خود دارند..گفته می شود صحنه قتل نداآقا سلطان در طول تاریخ بشری در فاصله 24 ساعت بیشترین بازدید کننده را داشته است و در یک بازی زمانی 24 ساعته 1 میلیارد و 200 میلیون نفر فیلم قتل ندا اقا سلطان را از این رسانه ها دیده اند.
درست در همان زمان ایالت سین کیانگ چین شاهد یک آشوب قومی بود که ارتش چین با تانک به استقبال مردم رفته و 186 نفر را به خاک و خون کشید.اینکه هیچ یک از رسانه های غربی به اتفاقات رخ داده در چین نپردازند و قتل یک دختر را تا این حد فریاد بزنند جای تأمل دارد.
1 میلیون و 600 هزار نفر در عراق در طول اشغال این کشور توسط امریکایی ها به خاک و خون کشیده شده اند،یعنی در عراق 28 میلیونی از هر 28 نفر 5/1 نفر کشته شده اند.این حجم از کشتار به چشم نمی آید امّا یک قتل در یک بازی زمانی 24 ساعته تا این حد به آن پرداخته می شود.این مظهر همان دروغ رسانه ای است .
در قستمی از پروتکل حکمای صهیون اینگونه آمده است:
… مردم جوامع غیر از ما (غیر یهود) در آینده با مصرف مشروبات الکلی دچار انحطاط می شوند و از طریق رسانه های ما به انحطاط اخلاقی کشیده می شوند… این رسانه همان هالیوود است.
حال به این جمله از مارشال مک لوهان که در رابطه با جوانان آینده گفته است توجه کنید:
«…گرایش موجود در جهت نقش های زن ومرد در حوزه مربوط به مد اجتماعی ،همچنان ادامه خواهد داشت.پسران بلند گیسو دیگر بیمی ندارند خصلتهای زنانه از خود نشان دهند و دختران شلوار پوش نیز متقابلاً در نشان دادن ویژگی های مردانه از خود نگرانی احساس نمی کنند.
آنچه از این جملات مشخص می شود این است که مارشال مک لوهان نقش ایدئولوگ رسانه ای صهیونیست ها را ایفا می کند و حتی اگر این نظریه را رد کنیم نمی توانیم منکر شباهت نظریات او با تفکرات صهیونیست ها باشیم.
با نگاهی کوتاه به جامعه خودمان و در نقطه مقابل با نگاه به فیلم ها و سریال های تولید شده در هالیوود و سایر کمپانی های صهیونیستی به نقش این نظریه مک لوهان در شکل گیری پروسه فرهنگ زدایی توسط رسانه های صهیونیستی پی می بریم.
اهمیت فرهنگ به حدی است که حضرت امام خمینی (ره) درباره آن چنین فرمودند:
… بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است.اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ هرچند، جامعه در بعد اقتصادی ، سیاسی،صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد پوچ و میان تهی است…استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است.
حال می فهمیم چرا امریکا به جای اینکه به کشوری مثل ایران حمله نظامی کند سعی دارد با استفاده از ابزار رسانه ، فرهنگ آن تخریب کرده و ارزش های آنها را برباید تا دیگر شاهد هیچ گونه مقاومتی از سوی عامه مردم نباشد.
ساده ترین ابزار تهاجم فرهنگی که می توان با آنها یک نسل را گمراه کرد همین ابزار و وسایل هستند که روزانه با آنها روبه رو هستیم.از رایانه و شبکه اینترنت گرفته تا شبکه های ماهواره ای،از فیلم های غیر اخلاقی گرفته تا تهیه و توزیع مواد مخدر،از انواع کفش و پوشاک گرفته تا تغییرات در الگوی حجاب.آری اینها ابزاری ساده ولی در عین حال مؤثر برای تغییرات الگوی فرهنگی هستند.
امّا آنچه امروز در خط مقدم تهاجم فرهنگی یا به تعبیر مقام معظم رهبری(مدظله العالی) شبیخون فرهنگی قرار دارد ماهواره است.با اندکی تأمل در مضامین سریال های شبکه های ماهواره ای نوظهور این نکته ظریف آشکار می شود که این داستان های جذاب و دیدنی ، در کنار کیفیت صدا و تصویر حاوی مفاهیم خیانت،جنایت و بی بند و باری فکر و فرهنگی می باشند و مقصدشان غیر از جایی است که در آن تولید شده اند .
متأسفانه در حال حاضر شبکه های PMC ،GEM ، TV PERSIA ، FARSI 1 و اخیراً شبکه من و تو جای خود را در میان مخاطبان باز کرده اند.این شبکه ها با انبوهی از برنامه های تفریحی اعم از فیلم ها،موزیک ویدئو ها و سریالهایی که برای مخاطبان خود پخش می کنند صدمات جبران ناپذیری به بنیان فرهنگ و جامعه و از همه مهم تر به خانواده ها می زنند.
حتی امروز رسانه ملی ایران یا همان صدا و سیما نیز گاهاً سریالها و فیلم هایی را پخش می کند که دست کمی از سریالها و فیلم های شبکه های ماهواره ندارد.
به تعبیر دکتر حسن عباسی «جریان خزنده ای در صدا و سیما در حال شکل گیری است که قابل کنترل نیست».مسائل و سوژه های مطرح شده برای سریال سازی و فیلم سازی در صدا و سیما اگر چه به ظاهر سطحی و عامیانه هستند امّا با تکرار این مضامین کم کم باید شاهد نهادینه شدن آنها در جامعه باشیم.اینکه در سریال ها به راحتی دروغ می گویند،اینکه به راحتی چند همسر اختیار می کنند،اینکه به راحتی پوشش هایی نامأنوس با فرهنگ جامعه را تبلیغ می کنند مسئله ای نیست که خاص زمان حال باشد.این آثار به ظاهر کلیشه ای مؤثر تر از یک سال تحصیلی در فرهنگ سازی برای افراد وارد عمل می شوند.
مارشال مک لوهان با قاطعیت بسیار وسائل ارتباط جمعی را به دو بخش گرم و سرد تقسیم کرد.در این تقسیم بندی (عکس،رادیو، سینما) وسائل ارتباطی گرم هستند.مک لوهان اعتقاد داشت این ابزار ارتباطی در امتداد یکی از حواس آدمی هستند و توصیف و تشریح زیادی را در بر دارند.وی (خط تصویری ،تلفن و تلوزیون )را وسائل ارتباطی سرد می نامد که به تشریح و توضیح کمتری نیازمندند.
حالا میفهمیم چرا بودجه برخی پروژه های هالیوود معادل بودجه یک سال یک دولت است!
شاید همه ما بارها و بارها تعبیر فوکویاما از شیعه در کنفرانس شیعه شناسی اورشلیم را شنیده باشیم.اینکه او گفت:« همانا شیعه مانند پرنده ای است که دارای دو بال سرخ و سبز است. تعبیر بال سرخ برگرفته از فرهنگ عاشورا و بال دیگر این پرنده ، سبز به معنای فرهنگ انتظار .سپر نگاه دارنده ونفوذناپذیراین پرنده ولایت فقیه است که در برابرآسیب ها از این پرنده محافظت می کند». اما آیا تاکنون به این فکر کردیم آنها چگونه میخواهند دو بال و سپر این پرنده بلند پرواز را نابود سازد؟
اینکه کاربران ایرانی اینترنت در بین 128 کشور رتبه نخست مراجعه به سایت های غیر اخلاقی را دارند اتفاقی نیست.با این شرایط و با وجود حجم انبوه ماهواره ها و سایت های غیر اخلاقی چگونه می توان امید داشت که جوانان از مسیر خود خارج نشوند. اینکه دشمن برای جدایی جوانان از دین از دریچه فرهنگ وارد می شود و با استفاده از ابزار رسانه ای و بهره گیری از سایت های اینترنتی و تکثیر قارچ گونه آن اقدام به این کار می کند اتفاقی نیست.باید دانست که آنها کار خود برای برای پایین کشیدن پرنده شیعه شروع کرده اند و هدف اول انها نابود کردن اعتقاداتی است که جوان شیعه با آن بزرگ شده و به بلوغ رسیده است.
در اینکه سینمای هالیوود ابزای برای شبیخون فرهنگی به کشور ماست شکی نیست.امّا آیا می توان سینمای ایران را سدّ راه سینمای هالیوود دانست؟!پاسخ اینگونه است که در حال حاضر چنین برداشتی را نمی توان از سینمای ایران داشت.زیرا مردم سینمای ایران را همگام و همزاد و همراه با جامعه فعلی خود نمی دانند و آن را به فرهنگ و ریشه های خود نزدیک نمی بینند.در نتیجه چنین سینمایی هرگز نمی تواند یک ابزار برای دفاع نرم باشد.امروز نهاد های فرهنگی کشور به جای اینکه به فکر بریدن ربان های رنگارنگ باشند باید افق دید خود را گسترش دهند و با برنامه ریزی صحیح علاوه بر اینکه فرهنگ بومی ما را حفظ می کنند به فکر ارسال فرهنگ وآشنا کردن کشورهای غربی و شرقی با فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی باشند.در سال 1933 استدیو های هالیوودی بیش از 50 درصد از درآمد خود را از راه توزیع فیلم هاشان در سایر قاره ها کسب کردند.بسیاری از استدیو های هالیوودی سینماهای چند سالنه ای را در کشور های دیگر ساخته اند تا حجم مخاطب خارجی خود را افزایش دهند.می توان اینها را دانست و با تولید آثاری فاخر و برنامه ریزی بلند مدت فرهنگی گامی مفید را برای مقابله با تهاجم فرهنگی برداشت.
راههای مقابله با تهاجم فرهنگی:
بیترديد امروزه اكثر كشورها در پی آن هستند كه راهكارهايی بينديشند تا از تخريب و تضعيف فرهنگ خود از طريق رسانههای همگانی هدايت شده توسط غرب بكاهند؛ هرچند كسی منكر اين واقعيت نمیتواند باشد كه در دنيای امروز، كشورها نمیتوانند ديواری به دور خود بكشند و از برخورد فرهنگ جامعهی خود با فرهنگهای بيگانه، در امان باشند، زيرا رسانههای همگانی جهان همچون ماهوارهها و تكنولوژی اينترنت، مردم دنيا را در جريان آخرين پيشرفتها، مدها، ساختهها، هنرها و غيره قرار ميدهند. اگر فرهنگ جامعهاي توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گسسته شوند، قدرت درست انديشيدن از آنها سلب میگردد و در اين دريای ارتباطات غرق میشوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعهی شوروی سابق به كلی دگرگون میشود و رسانهها و كانالهای تلويزيونی امريكايی و اروپايی چنان فرهنگ آن را در هم میكوبند كه آثار نويسندگان و هنرمندان بزرگ روسيه به كلی فراموش میشود و الگوهای غرب مقبوليت میيابند، بيشتر به اين دليل است كه پيش از آن، فرهنگشان صلابت و ايستادگي خود را از دست داده بود. ما معتقديم فرهنگ اصيل اسلامی و تعصب مذهبی، همچون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان اين مرز و بوم ريشه دوانيده است و طوفان «تهاجم فرهنگی» به راحتی نمیتواند اين درخت را از جاي بركَنَد، اما نبايد از تكانهای گاه و بيگاه آن كه ميوههای نارسيدهرا سرنگون میسازد غافل بود؛ لذا شناخت راههای مقابله با تندباد تهاجم بسيار حايز اهميت است.
ملتهايی كه علاقهمند به حفظ و پاسداری از «هويت فرهنگی» خود هستند، سعی میكنند فرهنگ غيرمادی جامعهی خويش را حفظ نمايند. البته اين بدان معنا نيست كه میتوان (يا بايد)فرهنگغيرمادیراكاملاً دستنخورده وثابت و«اصيل» نگهداشت؛زيرا، همانطور كه در ويژگیهای فرهنگ ملاحظه شد، تغيير از خصوصيات فرهنگ است.
برای مقابله و مبارزه با «تهاجم فرهنگی» راههای بسيار زيادی در زمينههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سياسی ذكر شده كه هر كدام دارای اهميت خاص خود است. اما عناوين زير اهم توصيهها و راهحلهايی است كه در اين مقوله قرار دارند:
الف) شناخت دقيق و همه جانبهی تهاجم فرهنگی: يكی از موارد مهم و اساسی در مبارزه با تهاجم فرهنگی، شناخت ابعاد و ريشههای آن است؛ زيرا زمانی میتوانيم در برابر اين پديده برنامهريزی كنيم كه از دشمن مهاجم و برنامههای او اطلاع كافی داشته باشيم و متناسب با آن، سلاح تدافعی خود را بهكار گيريم .
ب) شناخت دقيق و كامل فرهنگ اسلامی و ملی:گام دوم در مبارزه با تهاجم فرهنگی شناخت فرهنگ غنی اسلامی و عناصر فرهنگی آن است؛ علاوه بر اين بايد عناصر مقبول فرهنگ ملی و آداب و رسوم اجتماعی، ذخاير فرهنگی با ارزش تلقی شده و زنده نگه داشته شوند .
به عقيدهی بسياری از صاحبنظران، اعتلای فرهنگ ايرانی ـ اسلامی و ايجاد حس غرور و افتخار در جوانان و نوجوانان، اين وارثان واقعی ارزشهای گرانبهای فرهنگ خودی، گامی اساسی است كه بايد برای مبارزهی بیامان با تهاجم فرهنگی غرب برداشته شود. يك جوان مسلمان ايرانی بايد بداند كه وارث چه نوع فرهنگی است.
ج) اصلاحات علمی و اقتصادی:برنامهريزی در جهت پيشرفت همهجانبه ی كشور و تبديل آن به يكی از كشورهای بزرگ علمی و صنعتی و مستقل از جهت تأمين كالاهای اساسی مورد نياز و فراهم آوردن زمينههاي رفع نيازهای اقتصادی جامعه، به ويژه نيازهای جسمی و روحی نسل جوان از قبيل تحصيلات كافی، شغل مناسب، امكانات تشكيل خانواده، امكانات گذراندن مناسب اوقات فراغت مانند امكانات ورزشی و … بيشترين نقش را در تثبيت فرهنگ ملی و مصونيت در برابر فرهنگ مهاجم دارد.
د) تدوين سياست فرهنگي و تربيتي جامع از طريق:
1. تقويت كمی و كيفی توليدات فرهنگی توسط رسانههای جمعی داخلی
2. استحكام مبانی تعليم و تربيت اسلامی نوجوانان و جوانان
3. تقويت ايمان از طريق بالابردن سطح رشد علمی و فكری مردم نسبت به مسائل اعتقادی، تبليغ، نشر و ترويج مسائلی كه در تشديد عواطف و احساسات دينی مردم تأثير زيادی دارد، مانند نماز جماعت، جلسات قران، هيأتهای مذهبی، عضويت در مراكز خيريه و عامالمنفعه، دور نگهداشتن مردم از ارزشهای ضد اسلامی و غيرخدايی با ترويج ارزشهای دينی در يك سطح گسترده و فراگير و …
4. ارتقای كيفی فعاليتهای هنری و ايجاد مراكز هدايتكنندهی ابزارهای صوتی و تصويری.
5. گسترش فعاليتهای برونمرزی نهادهای فرهنگی.
6. ايجاد هماهنگی بين دستگاههای اجرايی فرهنگی و عدم دخالت افراد غير متخصص و غيرمسؤول در امور فرهنگی و هنری.
7. حفظ جريانهای فرهنگی اصيل و حمايت از مدافعان واقعی نظام.
9. مشاركت دادن نوجوانان و جوانان در فعاليتهای فرهنگی از قبيل: تشكيل سمينارهای مسائل فرهنگی و مسابقات علمی و فرهنگی با حضور و مشاركت آنان، تقويت روحيه ی كتابخوانی و انتشار بيشتر كتابهای مذهبی جذاب.
10. تقويت پايههای تربيتی و اخلاقی افراد در خانواده و مدرسه و ايجاد ارتباط عاطفی بين والدين و كودكان.
11. بازنگری در منابع درسی دانشگاهی به ويژه كتابهايی كه به ناچار از زبانهای بيگانه ترجمه میشوند.
12. از بين بردن روحيهی مصرفگرايی به ويژه در مواردی كه سبب وابستگی كشور میشود .
13. ايجاد محيط گرم خانوادگی و برخورد دوستانه با جوانان.
14. آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگسازان غربی .
نتيجه:
ما در مقام فرد ، کنترلی بر تغییر تکنولوژیک نداریم و ضرباهنگ تند این تغییر تهدیدی است که شاید زندگی ما را همچون سیل با خود ببرد.عبارت «شاهراه اطلاعاتی» که غالباً از آن یاد می شود،حاکی از نقشه منظم و دقیقی از راه ها و جاده هاست در حالی که تأثیر این فناوری های نوین غالباً احساس آشوب و پریشانی به ما می دهد.
آنچه در مجموع میتوان به آن دست يافت اين است كه بر اساس نظم نوين جهانی، تهاجم فرهنگی غرب به ويژه آمريكا عليه ساير فرهنگها در حال انجام است و اين امر با گسترش تكنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پيچيدگی بيشتری پيدا كرده است. آمريكا كه داعيهی سرپرستی جهان را در سر میپروراند و خواستار نظامی تكقطبی است، هيچ فرهنگ رقيبی را كه مخالف اين سياست باشد، تحمل نخواهد كرد. قطعاً فرهنگ اسلامی از اين قاعده مستثنا نخواهد بود و در رأس كشورهای اسلامی، ايران به واسطهی انقلاب اسلامی ومخالفت علنی آن با قدرتطلبی آمريكا مورد هجوم بيشتری قرار گرفته و خواهد گرفت؛ لذا به منظور مقابله با اين هجوم، بايد تمام ترفندها و حيلههای فرهنگ مهاجم شناخته شود و سپس ابزار كافی برای مقابله با آن فراهم گردد. از آنجا كه تهاجم فرهنگی فرايندی فرهنگی است، بايد با ابزارهای فرهنگی با آن مقابله كرد و از مبارزه با ابزار خشن پرهيز نمود؛ يعنی توليدات فرهنگی متناسب با فرهنگ ملّی و دينی را بايد گسترش داد و از نيروهای متعهد و دلبسته به كشور در ساخت اين توليدات كمك گرفت؛ و سپس با بهترين روشها اين توليدات را به جوانان عرضه كرد.
اینکه ما در معرض حملات فرهنگی رسانه های بیگاه هستیم شکی نیست،امّا ادوات مقابله با جنگ نرم در دسترس است.فقط باید چشم های خود را بشوییم و به گونه ای دیگر بنگریم و به افسران مقابله با جنگ نرم اعتماد کنیم و از ظرفیت های موجود به شکل کافی بهره ببریم.
به امید روزی که دیدگان ما عکس روتوش شده فرهنگ که با نام فرهنگ پست مدرن بر روی تاقچه های ایرانی قرار گرفته نبیند و باز هم همان فرهنگ ناب ایرانی ـ اسلامی در جامعه اسلامی ایران حاکم شود.انشالله
منابع و مأخذ:
1.دادگران،محمد«مبانی ارتباط جمعی»،انتشارات مروارید،1389
2.تهدیدات رسانه ای جنگ نرم
3.جعفرنژاد،ابوالفضل«پیدا و پنهان شبکه ماهواره ای فارسی 1»
4.واحدی،محمد رضا«بوی خون»،سازمان عقیدتی سیاسی ارتش،1382
5.مجله سروش،سال یازدهم،شماره 479
6.سینمای استراتژیک در جنگ نرم،سایت عملیات روانی
7.جاودانی شاهدین،حمید«درآمدی بر شناخت ابعاد تهاجم فرهنگی و نحوه مقابله»