عطر شمیم وصلت آید ز هر کرانه
در هر طرف که بینی باشد ز تو نشانه
در هر طرف که بینی باشد ز تو نشانه
حس می کنم حضورت لبریم از شعورت
هست صحبت از ظهورت هر دم درون خانه
دانم به زودی آیی رخ بر جهان نمایی
چون غنچه دل ربایی چون گل زنی جوانه
خوش آن زمان که آیی رویت به ما نمایی
هم عقده ام گشایی از سینه دلبرانه
هستم در آرزویت در یک نظر به رویت
پر میکشم به سویت چون آتشی زبانه
دل هردم از تو گوید در راه تو بپوید
یکدم تو را بجوید بی توست پر از بهانه
یاد تو صبح و شامم ورد تو شد کلامم
شد عادت مدامم بیداری شبانه
بی تو انیس دردم چون برگ زرد و سردم
خوش لحظه ای که گردم پیش تو جاودانه
لبریز شور و شوقم بشکفته از تو ذوقم
گویم حدیث شوقم در شعر عاشقانه
آیات کبریایی هم واسط سمایی
هم حجت خدایی ای صاحب زمانه
کی عدل گسترانی در دولت جهانی
کی میدهی نشانی از آخرین نشانه