در طول فيلم مگامايند از لباسهاي جادوگري استفاده مي كند و شايد يكي از جالب ترين مسائل درباره اين فيلم شعاري باشد كه بر روي كاور آن نوشته شده است كه همان پيام و محور اصلي فيلم است: What if the bad guy won يعني چه اتفاقي مي افتد اگر پسر بد برنده بشود؟
اخيراً كارتوني به نام «كله كدو» با دوبله فارسي در فروشگاههاي كشور در اختيار عموم مردم قرار گرفته است. كارتوني كه محصول سال 2010 كشور امريكاست كه محصولي از محصولات كمپاني Dream Works به حساب ميآيد. فيلمي كه شايد بتوان آن را صريحترين فيلمهاي هاليوود درباره آخرالزمان لااقل در حوزه انيميشن دانست. پردهاي ديگر كه بيش از پيش قصد و منظور صاحبان هاليوود را در به كارگيري سينما به عنوان يك ابزار استراتژيك نمايان ميكند.
انيميشن “مگامايند ”
فيلمهاي سينمايي حقيقتاً دريچهاي هستند به سوي درك بهتر روش فكري جوامعي كه اين فيلمها در درون آن شكل گرفتهاند. انيميشن در سينماي غرب با استفاده از تكنيكهاي مختلف و متعددي سعي در استحاله فكري و روحي كودكان و حتي بزرگسالان جوامع ديگر دارد و در اين راه از ظريف ترين شيوهها استفاده مينمايد. شيوههايي كه در طول زمان تأثير خود را بدون اطلاع بيننده مي گذارند و مسير زندگي او را به تدريج تغيير داده و به سمت و سوي روش زندگي امريكايي سوق مي دهند. انساني كه به اين صورت استحاله شده است رؤياهايش نيز امريكايي مي شوند. هدف نهايي اين سيستم پيچيده تبديل انسانها به موجوداتي كاملاً رؤيازده، سلطه پذير و غرق در خيالات و توهمات است كه تمام جهان اطرافشان را حاصل يك انفجار تصادفي ازلي دانسته و براي خود هيچ آرمان بلند و دستگيره مطمئني براي ادامه حيات قائل نيستند.
ساخت انبوه فيلمهاي ماجراجويانه كه در باورنكردنيترين قصههاي پيشينيان نيز قابل تصور نبودهاند، تهيه فيلمهاي بلند ترسناكي كه هر روز تمام دنيا را در اذهان مخاطبانشان در معرض خطر جديدي قرار مي دهند، جلوههاي بصري اغواكنندهاي كه تمام آرزوهاي شخصيتهاي اصليشان را در كسب همان جلوات خلاصه مي كند، دامن زدن به تصور متوهمانه، شكاكانه و نسبي گرايانه نسبت به تمام اركان هستي، پست كردن هرچه بيشتر آدمها و آرزوهايشان و ريختن قبح رفتار غيراخلاقي و ضد انساني و دهها شيوه از پيش طراحي شده و دقيق ديگر تنها گوشهاي از تلاش گسترده سينماي غرب وحشي در جهت مسخ فكر و روان بينندگان آن است. آن قدر اين شيوهها ظريف و پيچيده هستند كه توضيح هر كدام از آنها رسالهاي جداگانه و تحقيقي مبسوط مي طلبد و البته قصد اين نوشته بررسي مفصل آنها نيست. در اين ميان انيميشن مگامايند كه با ترجمه درست مي توانيم آن را «ابر مغز» بناميم به روش نسبتاً نويي و با صراحت بيشتري از گذشته سعي در القاي مفاهيم مد نظر اربابان هاليوود به مخاطبان خود كرده است.
صحنه ابتدايي فيلم كه در آن قرار است مگامايند (شخصيت اصلي فيلم) از سياره اي دور دست و در حال فروپاشي توسط پدر و مادرش به بيرون از سياره پرتاب شود با جملهاي شروع مي شود كه درك معني آن در همان ابتدا دشوار است. پدر و مادر مگامايند به او مي گويند «تو مقدر شدهاي»؛ معني اين جمله چه مي تواند باشد؟ مقدر براي چه؟ آيا تقدير چيزي جز پيش بيني آينده فرد مقدر را معني مي دهد؟ كسي كه آينده او پيش از اين برايش تعيين شده است. اگر نگاهي كلي به داستان فيلم و نهايت كار آن بيندازيم مي فهميم كه مگامايند (كه اثبات خواهيم كرد كه نماد شيطان در فيلم است) در حقيقت براي سروري و رياست واقعي بر متروسيتي (كه نمادي از كل جهان به رهبري امريكاست) مقدر شده است. سرنوشتي كه در آن مگامايند بر تمام ابناء بشر برتري مي يابد و با استفاده از هوش و ذكاوتش بر آنها پيروز مي شود. و آيا اين چيزي به جز دليل رانده شدن شيطان از درگاه الهي در قصص قرآن و انجيل است؟!
از سوي ديگر فرود مترومن (Metro Man) به صورت كاملاً همزمان با مگامايند آن هم در حالي كه هر دو بدون هيچ دليل مشخصي دقيقاً در زمين فرود ميآيند شايسته توجه است. به وضوح اين بخش از فيلم نيز نماد فرود انسان و شيطان به صورت همزمان به زمين است. باز در همين ابتدا مگامايند صراحتاً اشاره به شروع رقابت او و مترومن از زمان ورودشان به زمين مي كند. گويي دوگانهاي هستند كه معني و مفهوم اين هبوط در رقابت بين آنها معني مي شود، رقابت بر سر آقائي و سروري بر جهان كه در ادامه فيلم شاهد آن هستيم.
در اين فيلم تنها موجودي كه نژادش با بقيه متفاوت نشان داده شده است مگامايند است. در حالي كه مترومن مثل بقيه انسانها سفيد پوست است و ظاهري عادي دارد مگامايند با پوستي آبي و كلهاي بزرگ كه نشان دهنده نژاد متفاوت اوست در فيلم ظاهر مي شود و اين خود تأييد ديگري بر ادعاي نماد شيطان بودن مگامايند در فيلم است. همچنين بدون هيچ توضيحي مترومن در اين فيلم داراي قدرتهاي خارق العاده اي است كه باعث مي شود تمام مردم او را به عنوان منجي خود بشناسند. او مي تواند مثل مسيح روي آب راه برود و مردم حاضر هستند حتي پاي او را هم ببوسند. با جرأت مي توان گفت در جامعهي بدون تقدسي مثل امريكا ايجاد چنين تصويري از يك فرد حتي در فيلمهاي آخرالزماني هاليوود بسيار بسيار بي سابقه و شگفتآور است. از سوي ديگر مگامايند داراي قدرت خاصي به جز ذهن قوي و باهوشش نيست. ذهني كه در نهايت راهگشاي او در غلبه بر قدرت ماورائي مترومن مي شود. اين اصالت دادن به هوش و برجسته كردن آن در مقابل معجزات و قدرت ماورائي مترومن خود گواه ديگري بر تأكيد فيلم بر نسبت تعريف شده شيطان (دجال) و منجي آخرالزمان در كتب مقدس است.
مگامايند در همان صحنههاي ابتدايي فيلم تأكيد مي كند كه او ياد گرفته است كه در بد بودن بهترين باشد! همچنين در صحنه ديگري كه مگامايند با هال(يكي از شخصيت هاي درجه دو فيلم) درگير مي شود به او اشاره عجيبي مي كند. او به هال مي گويد فرق من با تو در Presentation (نحوه ارائه) است. هيچ دليل منطقي براي بيان اين معني از زبان مگامايند در فيلم نمي توان يافت جز اين كه او درست رويه ابليس را در ارائه اغوا كردن ابناء بشر با استفاده از ظاهرسازي پيش گرفته است. علاوه بر اين تغيير شكل شيطان به هر شكل و صورتي كه دلخواه اوست در طول فيلم شايسته توجه است، چيزي كه يقيناً از عهده يك انسان بر نمي آيد. در حقيقت او به هزار شكل در مي آيد تا خود را در دل انسان جا كند.
در طول فيلم مگامايند از لباسهاي جادوگري استفاده مي كند و شايد يكي از جالب ترين مسائل درباره اين فيلم شعاري باشد كه بر روي كاور آن نوشته شده است كه همان پيام و محور اصلي فيلم است: What if the bad guy won? يعني چه اتفاقي مي افتد اگر پسر بد برنده بشود؟ در تمام طول فيلم قصد و مقصود نهايي اين است كه نشان داده شود سلطه شيطان بر زمين چيز واقعاً بدي نيست. آن كسي را كه فكر مي كنيم شيطان است در حقيقت مي تواند آقا و سرور جهان باشد و انسانها در نهايت اين را خواهند فهميد و او را در جايگاه واقعيش قرار خواهند داد! همان طور كه مشاهده مي كنيد صراحت و وضوح در بيان اين مسائل در اين فيلم در حد باورنكردني و بي سابقه اي بالاست كه شايد نتيجه احساس نزديك شدن هرچه بيشتر جهان از نظر سازندگان به زمان ظهور منجي آخرالزمان است. همچنين فيلم با توجه به وضعيت مترومن به مخاطب اين مطلب را القا مي كند كه خوب بودن كسل كننده و شايد به تعبيري بردگي خداست در حالي كه بد بودن هيجان انگيز و به خاطر آزادگي فرد است!
همچنين موسيقي اين فيلم نيز داراي ويژگي هاي جالبي است. استفاده از موسيقيهايي مثل «بزرگراهي به سوي جهنم» و «بازگشت به سياهي» و موسيقيهايي كه از سوي افرادي همچون مايكل جكسون اجرا شدهاند اشارهاي ديگر بر قصد و منظور سازندگان است. آهنگهايي كه باعث شده است در برخي تحليلها اين فيلم عنوان اولين فيلم انيميشن سه بعدي را بگيرد كه از آهنگهاي Heavy-Metal و Hard Rock استفاده كرده است را به خود اختصاص بدهد و حتي بعضي از اظهار نظر كنندگان درباره آن اشاره كنند كه گويي عمدي در بكارگيري موسيقيهاي شيطاني در فيلم وجود دارد.
بايد باور كنيم كه فيلمي در سطح مگامايند بدون قصد و منظور ساخته نمي شود و طراحيهاي فراوان و دقيقي براي القاء منظور اصلي فيلم و پيچيدن آن در لايههاي مختلف انديشيده مي شود كه شايد در نگاه اول بسيار دور از ذهن به نظر بيايند. اين فيلم در حقيقت مي خواهد القاء كند كه انسان اگرچه عزيز كرده خداوند است ولي اين شيطان است كه از او برتر است و انسان نيز بايد به جاي خدا شيطان را بپرستد و دوست داشته باشد. شواهد فراوان كوچك و بزرگ ديگري در فيلم وجود دارند كه منظور اين نوشتار بيان تمام اين موارد نيست.
البته جاي اعتراض چنداني به مسئولين به خاطر صدور مجوز پخش اين فيلم در شبكه خانگي نيست چه اين كه مسئولين فرهنگي كشور در حال حاضر اساساً براي مسائل خيلي واضح تر و مهم تر از اين موضوع احساس دغدغه نمي كنند! ولي به هر حال به عنوان راه حلي براي استفاده از اين فيلم ها به نظر الصاق كردن يك مصاحبه تحليلي از يكي از اساتيد فن درباره فيلمهاي دوبله شده علاوه بر حفظ منافع شركتهاي دوبله و پخش و نيز بوجود نيامدن فضاي انفعالي محض در برابر توليدات غربي باعث رشد و آگاهي مردم عزيز كشورمان در رابطه با توطئههاي خطرناك استكباري است.
نويسنده: محمدمهدي ميرزاييپور
منبع:www.psyop.ir