بيلدربرگ؛ نظم جهاني راكفلر و كشيش‌هاي اعظم جهاني‌سازي -بخش 2

0

ديويد راكفلر، هفته گذشته در نشست بيلدربرگ جشن نود و شش سالگي خود را برگزار كرد، وي يكي از بنيانگذاران زنده گروه بيلدربرگ در سال 1954 است. اگر گروه بيلدربرگ را “كشيشهاي اعظم جهاني سازي ” بناميم، آنوقت راكفلر را بايد “پاپ ” دانست.

 

 

 

بخش اول

* تاكيد بر ايجاد دولت اقتصادي اروپايي

سال گذشته، “ايو لترم “، نخستوزير بلژيك به نوعي ايده “دولت اقتصادي اروپايي ” را تاييد كرد هنگامي كه بيان داشت كه:
ايده دولت تقويت شده اقتصادي روي ميز گذاشته شده و به طور حتم به حركت خود ادامه خواهد داد. بالاخره، آژانس بدهي اروپا يا چيزي شبيه بدان به حقيقت خواهد پيوست. من از اين اقدام خشنود هستم. اقدامي كه به ثبات مالي اروپا مرتبط ميشود و تنها يك ادعاي ايدئولوژيك در رابطه با فدراليسم نيست. من خود طرفدار فدراليسم هستم. اما بايد گفت كه يكپارچگي و ادغام بيشتر نتيجه منطقي داشتن يك واحد پولي مشترك است.

* نياز به يك دولت اقتصادي اروپايي براي هماهنگي سياستهاي اقتصادي منطقه

، چنين ادعايي البته چندان هم شگفتاور نيست، چراكه لترم جانشين هرمان ون رمپوي، عضو كنوني بيلدربرگ و رئيس اتحاديه اروپا است، فردي كه خود به شدت طرفدار ايجاد يك “دولت اقتصادي ” و “حكمراني جهاني ” است. برنامه تاسيس دولت اقتصادي مستلزم تعهد و پايبندي جدي فرانسه و آلمان است، امري كه مي تواند حضور مركل در نشست بيلدربرگ را توجيه كند. در مارس 2010، دولتهاي آلمان و فرانسه پيشنويس طرحي را منتشر كردند كه “هماهنگي در سياستهاي مالي را تقويت ميكند “. اين طرح، ” از نظارت بيشتر بر رقابت پذيري دولتهاي عضو سخن ميگويد كه در صورت بروز مشكلات مي توان به كار آيد “. “جان كلود جانكر “، نخست وزير لوكزامبورگ در واكنش به اين طرح بيان ميدارد كه، در حقيقت “نياز ما به يك دولت اقتصادي اروپايي در قالب هماهنگي بيشتر در سياستهاي اقتصادي منطقه يورو شكل مي گيرد “. در دسامبر 2010، “ولفگانگ شوبل “، وزير دارايي آلمان بيان داشت كه، “ساختاري كه در طول ده سال آتي خواهيم داشت به خوبي با يك اتحاديه سياسي همخواني خواهد داشت “.

* تفاوت ديدگاه آلمان و فرانسه در رابطه با ايجاد دولت اقتصادي

به گزارش مطبوعات آلمان در اوايل سال 2011، اين كشور و فرانسه اختلافات زيادي در رابطه با جنبه هاي مختلف “دولت اقتصادي ” با يكديگر دارند. با اين حال، مركل بيان داشت كه، “اكنون مدتهاست كه ما در رابطه با موضوع دولت اقتصادي به بحث پرداخته ايم “، و “آنچه هم كه هم اكنون در نظر داريم گامي در همين جهت است “. با اين حال، تفاوت رويكرد اين دو كشور عمدتا موارد زير است:

* فرانسه خواهان تبديل شوراي اروپا به دولت اقتصادي

دولت فرانسه ترجيح ميدهد كه شوراي اروپا، كه متشكل است از سران كشورها و دولتهاي عضو اتحاديه، به نوعي دولت اقتصادي تبديل شود. از آنجا كه در ابتدا تنها كشورهاي منطقه يورو در اين دولت حضور خواهند داشت، “كريستين لاگارد “، وزير اقتصاد و دارايي فرانسه اين پروژه را پروژه 16 كشور ناميده است.

* آلمان خواهان تغيير مكانيزم اعطاي كمكهاي مالي

در مقابل آلمان كاملا بر موارد ديگري تمركز دارد. آنها خواهان آنند كه سيستم كمك مالي كنوني با مكانيزم ثبات اروپا در سال 2013 جايگزين شود. مطابق اين مكانيزم، دولتهايي كه با كمبود بودجه مواجه هستند بايد در قبال هر گونه كمكي كه به آنها ميشود، به رژيمهاي سخت كاهش از هزينه ها تن دهند يا بپذيرند.

* نياز به يك دولت اقتصادي قوي براي پاسخ به بحران يونان

“ماريو دراگي ” رئيس كنوني بانك ايتاليا و نيز عضو هيئت مديره “بانك پرداختهاي بين المللي ” است. وي در مصاحبهاي كه در مارس 2010 در وبسايت بانك پرداختهاي بينالمللي منتشر شد، بيان داشت كه در واكنش به بحران يونان، “نيازمند يك دولت اقتصادي قوي هستيم تا بتواند اصلاحات ساختاري هماهنگ و منظمتري را برقرار دارد “. وي همچنين در نشست سال 2009 بيلدربرگ حضور داشت. شايد بتوان گفت كه وزاري اقتصاد منطقه اقتصادي يورو از ماريو دراگي حمايت كرده اند تا در اكتبر 2011 جانشين ژان كلود تريشه در بانك مركزي اروپا گردد.

* ادامه بحران اقتصادي، ادامه حيات تفكر تاسيس دولت اقتصادي اروپا

بي ترديد، ايده تاسيس دولت اقتصادي اروپا در سالهاي آتي و با ادامه بحران اقتصادي همچنان به حيات خود ادامه خواهد داد. همانگونه كه “دومينيك استراوس-كاون “، مدير اجرايي صندوق بينالمللي پول و عضو ديرينه گروه بيلدربرگ بيان مي دارد، “بحران يك فرصت است “. بيلدربرگ با تمام قوا سعي خواهد كرد تا از سقوط يورو و پايان عمر اتحاديه اروپا جلوگيري كند. به هر حال، اين گروه از اوان تاسيس خود، يكپارچه سازي اروپا را در اهداف بسيار مهم خود جاي داده بوده است. در زندگينامه رسمي پرنس برنهارد، بنيانگذار و رئيس بلندمدت بيلدربرگ، از اين گروه به عنوان “زادگاه جامعه اروپايي ” ياد شده است.
آيا سيستم صندوق بين المللي پول تغيير كرده است؟

* سمتهاي عاليرتبه براي افرادي در نظر گرفته مي شود كه حداقل يك بار در نشستهاي بيلدربرگ حضور يافته باشند

كريستين لاگارد، وزير اقتصاد و داراريي فرانسه كه در روند تهيه پيشنويس تاسيس دولت اقتصادي اروپايي نقشي بسيار فعال و محوري داشت، در سمت مديريت صندوق بينالمللي پول نيز پيشرو بود. مدير اين صندوق هميشه در نشستهاي بيلدربرگ حضور داشته است، جز در نشست سال جاري كه مدير كنوني اين صندوق يعني دومينيك استراوس كاون در نيويورك متهم به تجاوز جنسي شده است. با اين حال، سمتهاي عاليرتبه معمولا براي افرادي در نظر گرفته ميشود كه حداقل يك بار به نشست بيلدربرگ دعوت شده باشند. گرچه اين مسابقه همچنان ادامه دارد، جالب است ذكر شود كه كريستين لاگارد در يكي از نشست هاي بيلدربرگ در سال 2009 شركت كرده است. پرسش اين است كه حضور وي در اين نشست، او را در اولويت گزينه ها قرار خواهد داد يا اينكه در آينده شگفت زده خواهيم شد.

آيا در نظم نوين جهان جايي براي چين وجود دارد؟

* بحث چين، يكي از ديگر موضوعات مورد بحث در نشست بيلدربرگ

دانيل استالين در گزارش خود از بحث گسترده پيرامون نقش چين سخن گفته است، كه البته با توجه به اينكه در اين موضوع سالهاست در بسياري محافل مطرح است چندان شگفت آور نيست. در بحثهاي راجع به پاكستان نيز از چين سخن گفته شده است، چراكه با كشيده شدن جنگ آمريكا در افغانستان به كشور همسايه يعني پاكستان، روابط اقتصادي اين كشور با چين بيش از پيش بيشتر مي شود. نقش چين در افريقا نيز بسيار برجسته است، موضوعي كه قدرت غربيها در اين قاره را تهديد مي كند. با اين حال، مهمتر از همه آنكه در حال حاضر چين بزرگترين رقيب اقتصادي آمريكا شده است و بنا به گزارش صندوق بين المللي پول، اقتصاد اين كشور تا سال 2016 از آمريكا پيشي خواهد گرفت. بيلدربرگ در نشست خود به اين موضوع نه تنها به عنوان يك موضوع اقتصادي مالي نگريسته بلكه آن را يك تغيير چشمگير ژئوپليتيك در جهان دانسته است: “بزرگترين رويداد زمان ما “.

* حضور دو شركت كننده چيني در نشست امسال، از نكات جالب توجه در اين نشست

آنچه كه در نشست امسال بحث راجع به چين را بسيار جالب مي كند، حضور دو شركت كننده چيني در آن است. اين دو ميهمان چيني “هوانگ يي پينگ “، استاد اقتصاد در دانشگاه پكن (يعني هاروارد چين)، و ” فو يينگ “، معاون وزير امور خارجه چين بودند. حضور اين دو ميهمان در اين نشست بسيار تعجب آور است و حاكي از اهميت بحث چين است، چرا كه بيلدربرگ منحصرا يك سازمان اروپايي و شمال امريكايي است، و پيشنهاد راكفلر و برژينسكي مبني بر پيوستن ژاپن به اين گروه در سال 1972 با مخالفت اروپاييها روبرو شد، و در واقع به همين دليل بود كه كميسيون سه جانبه در سال 1973 تاسيس شد تا اعضاي هر سه طرف يعني اروپاي غربي، آمريكاي شمالي و ژاپن را در خود جاي دهد. در سال 2000 اين كميسون بخش ژاپني گروه را به گروه آسيا اقيانوسيه گسترش داد تا بدين ترتيب نه تنها ژاپن بلكه كره جنوبي، استراليا، زلاند نو، اندونزي، مالزي، فيليپين، سنگاپور و تايلند را نيز در خود جاي دهد.

* گروه جي 20 مامور مديريت بحران اقتصادي جهان شد

در سال 2009 به گروه جي 20 ماموريت داده شد تا بحران اقتصادي جهاني را مديريت كند و در اين ميان به موضوع چين و هند نيز رسيدگي نمايد، و همانگونه كه ژان كلود تريشه، عضو بيلدربرگ مي گويد، اين اقدام در حقيقت نشان دهنده اين بود كه “جي 20 بزرگترين گروه براي حكمراني اقتصادي جهاني ” بود. در همين سال بود كه ون رمپوي رئيس اتحاديه اروپا، اين سال را “نخستين سال حكمراني جهاني ” ناميد. با توجه به اين موارد جاي تعجب نخواهد داشت اگر بدانيم كه چين و هند نيز به عنوان اعضاي رسمي به جلسات كميسيون دعوت شدند. اين امر نشاندهنده افزايش نقش هند و بويژه چين در امور جهاني است، و شركت چينيها در نشست بيلدربرگ حاكي از آن است كه اين گروه نه تنها نمي خواهد چين را از دايره نهادهاي تثبيتشده، ايدئولوژي و سيستم قدرت جهاني خارج كند، بلكه بدنبال آن است تا چين را هر چه بيشتر در اين سيستم وارد كند. كارشناسان و نخبگان جهاني، كه شايد بهترين جلوهگاه آنها بيلدربرگ باشد، در پي آن نيستند كه اجازه بدهند آمريكا سقوط كرده و امپراتوري ديگري سر برآورد؛ بلكه هدف آنها مديريت ظهور برتري آمريكا در يك سيستم كاملا جديد از حكمراني جهاني است. اين هدف بزرگ بدون حضور چين ممكن نيست، و لذا از آنجا كه سالهاست بيلدربرگ از ايده “حكمراني جهاني ” سخن مي گويد، حضور چين در نشستهاي اين گروه جاي تعجب ندارد. شايد در حقيقت نكته شگفت آور اين باشد كه چرا اين اقدام آنقدر دير صورت گرفته است.

آيا بيلدربرگ در حال ايجاد يك دولت واحد جهاني است؟

* به عقيده راكفلر، انسانهاي منطقي از جهاني شدن حمايت مي كنند و انسانهاي غيرمنطقي، ملي گرايي را ترجيح ميدهند

“جان رانسون “، در مقالهاي در روزنامه گاردين به مصاحبه با اعضاي بيلدربرگ پرداخته و سعي كرده تا نظريه هاي مختلف پيرامون سرّي بودن جلسات گروه را مورد واكاوي قرار دهد. با اين حال، در اين مصاحبه ها اطلاعات جالبي در رابطه با اهميت نقش اجتماعي اين گروه به دست آمد. رانسون سعي كرد تا با راكفلر مصاحبه كند اما تنها توانست با نماينده خبري وي سخن بگويد، بنا به گفته اين نماينده، ديويد راكفلر از اين همه نظريه هاي مختلف در رابطه با سري بودن جلسات، و نيز در رابطه با تيمهاي فكري جهاني مثل بيلدربرگ، بسيار شنيده و خسته شده است. به گفته نماينده راكفلر، “وي اين موضوع را جنگ ميان تفكر منطقي و غيرمنطقي ميداند. انسانهاي منطقي از جهاني شدن حمايت ميكنند و انسانهاي غيرمنطقي ملي گرايي را ترجيح مي-دهند “.

* تمامي اعضاي بيلدربرگ تاثير اين گروه بر روابط بين المللي را تاييد مي كنند

رانسون در حاليكه ادعاي مديريت و اداره جهان به دست بيلدربرگ را رد مي كند، بيان ميدارد كه تقريبا تمامي اعضاي بيلدربرگ در سخنان خود تاييد مي كردند كه “جلسات اين گروه، در برخي موارد، بر روابط بين المللي اثرگذار بوده است “. همانگونه كه “دنيس هيلي ” كه سي سال است عضو كميته مديران اين گروه است صريحا بيان مي دارد:

* ايجاد يك جامعه واحد جهاني خواسته مطلوب بيلدربرگ

اينكه بگوييم ما به دنبال ايجاد يك دولت جهاني بوديم اغراق آميز است اما چندان غيرمنصفانه نيست. ما در بيلدربرگ بر اين عقيده بوديم كه نمي توان تا ابد به جنگ با يكديگر و كشتار و بي خانمان كردن مردم ادامه داد. پس به اين نتيجه رسيديم كه يك جامعه واحد در جهان نتيجه اي مطلوب خواهد بود… بيلدربرگ راهي براي گردهم آوردن سياستمداران، صنعتگران، اقتصاددانان و روزنامهنگارهاست. سياست بايد افراد غيرسياسي را نيز در بر گيرد. در حقيقت ما در بيلدربرگ، سياستمداران جوان را به كنار صنعتگران و اقتصاددانان بزرگ مي آوريم تا از آنها بياموزند. اين امر احتمال داشتن يك سياست جهاني ملموس را بيشتر ميكند.

* بيلدربرگ: “كشيشهاي اعظم جهاني سازي ”

“ويل هاتون “، سردبير سابق روزنامه “آبزرور “، كه به جلسات بيلدربرگ دعوت شده بود، اين گروه را “كشيشهاي اعظم جهاني سازي ” ناميد. وي بيان مي دارد كه، “افراد در اين شبكه ها گردهم مي آيند تا بر نحوه عملكرد جهان اثربگذارند ” و به گفته او به “يك درك مشترك بين المللي از سياستگذاري ” برسند. ويسكنت اتين داونيون، رئيس گروه بيلدربرگ بيان مي دارد كه، “گمان نمي كنم ما طبقه حاكم جهان باشيم چرا كه به عقيده من چنين طبقه اي اصلا وجود ندارد. به عقيده من اين گروه تنها محلي است كه افراد اثرگذار و بانفوذ گردهم مي آيند تا با هم صحبت و رايزني كنند “.

* برخي نويسندگان مطالعه پيرامون بيلدربرگ را تلاش براي شناخت نحوه همكاري نخبگان براي ايجاد وفاق عام مي دانند

“ويليام دامهوف “، استاد روانشناسي و جامعه شناسي در دانشگاه كاليفرنيا، سانتاكروز مقالاتي در رابطه با بيلدربرگ نوشته است. وي در مصاحبه اي اين ادعا كه مطالعه و پژوهش پيرامون چنين گروههايي به نظريه توطئه مربوط مي شود را رد كرد و در مقابل بيان داشت كه وي به مطالعه پيرامون “چگونگي تلاش نخبگان و كارشناسان براي ايجاد يك وفاق عام پرداخته است، تلاشي كه در درون سازمانهاي كاملا آشكار به عنوان شبكه ها و موسسات سياستگذاري صورت مي گيرد و تمامي جزئيات آن كه در رسانه ها منتشر مي شود را مي توان مورد پژوهش و مطالعه قرار داد “.

* بحران، بهانه بيلدربرگ براي پيشبرد برنامه هايش

اعضاي بيلدربرگ، همواره از تفكر حكمراني جهاني و ايجاد دولت جهاني حمايت مي كرده اند، و ” بحران ” هميشه بهانه خوبي براي پيشبرد برنامه هاشان بوده است. در واقع، همانگونه كه بحران يونان، خواسته هايي براي ايجاد “دولت اقتصادي اروپايي ” را به دنبال داشته، بحران اقتصادي جهاني نيز بهانه مناسبي براي طرح “ادعاي حكمراني اقتصادي ” جهاني بوده است. دومينيك استراوس كاون، رئيس صندوق بين المللي پول در ماه مه 2011 بيان داشت كه، “بحران يك فرصت است “، وي در ادامه خواستار “برقراري يك واحد پول جهاني شد كه از سوي يك بانك مركزي جهاني، با توانايي حكمراني و نهادي بسيار قوي و استوار صادر شود “.با اين حال، وي بيان مي دارد كه، ” بايد عرض كنم كه ما هنوز با اين همكاري جهاني بسيار فاصله داريم “. البته نبايد ناديده گرفت كه جهان به سمت يك نابودي اقتصادي و مالي در حال حركت هست، امري كه هر اقتصاددان هوشمندي احتمالا آن را تاييد مي كند.

* تلاش براي جايگزيني يك واحد پول جهاني به جاي دلار

به دنبال نشست جي 20 در آوريل 2009، “طرحها براي برقراري يك واحد پول جهاني به جاي دلار آمريكا ارائه شد “. ماده 19 سندي كه در پايان اين نشست منتشر شد بيان مي دارد كه، “بدين وسيله ما توافق كرديم تا 250 ميليارد دلار در اقتصاد جهان تزريق كنيم و بدين صورت نقدينگي جهاني را افزايش دهيم “. “SDR يا حق برداشت ويژه، يك واحد پول ويژه از سوي صندوق بين المللي پول است “. بنا به گزارشها، “رهبران جي 20 صندوق بين المللي پول را مجاز كرده اند تا يك واحد پول ايجاد كند و در حقيقت تسهيل بخشي جهاني را شروع كند “. آنها بدين منظور، يك واحد پول جهاني را به كار مي گيرند. اين واحد پول خارج از كنترل يك ركن حاكم خواهد بود. بنا به گزارش “واشنگتن پست “، تلاش مي شود كه “صندوق بين المللي پول به يك سازمان ملل در رابطه با اقتصادي جهاني تبديل شود “.

* تلاش براي تبديل واشنگتن به مركز سياستگذاري مالي جهاني

اين صندوق به نحوي گسترده همچون بانكي جهاني براي دولتهاي فقير و ثروتمند عمل خواهد كرد. اين صندوق با داشتن توانايي و اختيار چاپ پول خودش، خواهد توانست نقدينگي را در بازارهاي جهاني به نحوي كه زماني مختص بانكهاي مركزي بود، افزايش دهد… در حقيقت در چنين حالتي صندوق بين المللي خواهد توانست نقشي اصلي در مديريت اقتصاد جهان داشته باشد. در نتيجه چنين اقدامي، واشنگتن مركز سياستگذاري هاي مالي جهاني خواهد شد، همانگونه كه سالهاست سازمان ملل نيويورك را مركز ديپلماسي جهاني كرده است.

* بانك پرداختهاي بين المللي مركز مناسب براي حكمراني جهاني

در حاليكه سعي مي شود صندوق بين المللي پول پيشرو برنامه واحد پول جهاني قرار داده شود، بانك پرداختهاي بين المللي تنها مقام براي حكمراني جهاني خواهد بود. همانگونه كه مجله “فايننس اند دولپمنت “، مجله صندوق بين المللي پول در سال 2009 بيان داشت، “بانك پرداخت هاي بين المللي كه در سال 1930 تاسيس شده است، اصلي ترين و قديميترين مركز هماهنگي ها براي ترتيبات حكمراني جهاني است “. ژان كلود تريشه، رئيس بانك مركزي اروپا و عضو ديرينه بيلدربرگ در سخنراني خود در آوريل 2010 در شوراي روابط خارجي بيان داشت كه، “اين تغيير چشمگيري كه امروزه در حكمراني جهاني مشاهده مي كنيم را در سه نمونه ميتوان تشريح كرد “: نخست، ظهور گروه جي 20 به عنوان گروه اصلي براي حكمراني اقتصادي جهان در سطح وزيران، فرمانداران و روساي دولتها. دوم، تاسيس كنفرانس اقتصاد جهاني با حضور روساي بانكهاي مركزي تحت نظر بانك پرداختهاي بينالمللي به عنوان گروه اصلي براي مديريت بر همكاري بانكهاي مركزي. و نمونه سوم، افزايش اعضاي هيئت ثبات مالي به منظور شمول تمامي اقتصادهاي در حال ظهور.

* همكاري بانكهاي جهاني، بخشي از حركت به سمت تغيير شكل حكمراني جهاني

تريشه در پايان سخنان خود بر اين نكته تاكيد مي كند كه، “حكمراني جهاني اهميتي حياتي براي افزايش انعطاف سيستم مالي جهاني دارد “. ماه بعد، وي در سخنراني خود در بانك كره چني مي گويد، “همكاري بانكهاي مركزي در حقيقت بخشي از يك روند گسترده تر در جهت تغيير شكل حكمراني جهاني است، روندي كه در نتيجه بحران مالي جهاني شدت بيشتري يافته است “، و “لذا ميتوان گفت كه طبيعتا اين بحران سبب شده كه كشورها بيش از پيش اهميت همكاري و يكپارچگي اقتصادي جهاني را بپذيرند “. وي بار ديگر، بانك پرداختهاي بين المللي و مجامع مختلف آن از جمله نشست اقتصاد جهاني، و هيئت ثبات مالي را اصلي ترين كانال براي همكاري بانكهاي مركزي دانست.

روياي راكفلر

* ديويد راكفلر، پاپ كشيش هاي اعظم جهاني سازي

ديويد راكفلر، هفته گذشته در نشست بيلدربرگ جشن نود و شش سالگي خود را برگزار كرد، وي يكي از بنيانگذاران زنده گروه بيلدربرگ در سال 1954 است. اگر گروه بيلدربرگ را “كشيشهاي اعظم جهاني سازي ” بناميم، آنوقت راكفلر را بايد “پاپ ” دانست.

* جيمز ولفنشان، رئيس اسبق بانك جهاني، از حاميان و كارمندان خانواده راكفلر

حضور جيمز ولفنشان در اين گروه نشان دهنده اهميت خانواده راكفلر نه تنها براي آمريكايي ها بلكه براي كل فرايند جهاني سازي است. جيمز دي. ولفنشان، يك تبعه استراليايي، رئيس بانك جهاني در سالهاي 1995 تا 2005 بود، پس از آن وي موسسه خصوصي خودش يعني ولفنشان و كمپاني را تاسيس كرده و به اداره آن پرداخته است. وي همچنين براي مدتها عضو كميته مديران بيلدربرگ بوده است. او همچنين متولي افتخاري موسسه بروكينگز، يك تيم فكري بزرگ آمريكايي، و نيز متولي انجمن راكفلر و نيز عضو شوراي روابط خارجي بوده است. هايمان، پدر ولفنشان، براي جيمز آرماند روچيلد كار مي كرد، و در حقيقت ولفنشان را نيز از روي نام روچيلد، جيمز ناميد. پدر ولفنشان، به او آموخت كه چگونه “دوستان، آشنايان و روابط مفيد و اثرگذار پيدا كند “. ولفنشان به سرعت در دنياي اقتصاد رشد كرد، و همانگونه كه پدرش براي خانواده روچيلد، خانواده پرنفوذ قرن نوزدهم، خدمت كرده بود، او نيز براي خانواده راكفلر، خانواده تقريبا پرنفوذ قرن بيستم خدمت كرد. وي به مناسبت جشن نود و شش سالگي ديويد راكفلر، در سخنراني خود در شوراي روابط خارجي بيان داشت:

* تلاش ديرينه خانواده راكفلر در جهت جهاني سازي

ديويد راكفلر شخصي است كه بيشترين تاثير را بر زندگي كاري من در اين كشور داشته است، و من همواره از اين بابت خوشحال خواهم بود، او مرا براي نخستين بار در دانشكده اقتصاد هاروارد در 1957 يا شايد هم 58 ديد…{در ابتداي قرن بيستم} در حاليكه كشور ما به دنيا مينگريست، خانواده راكفلر بر اين عقيده بود كه موضوع جهانيسازي تنها مختص آمريكا يا تنها مختص كشورهاي ثروتمند نيست. در اين زمان بود كه پدربزرگ ديويد، انجمن راكفلر را با ديد و هدفي جهاني بنا نهاد…بدين ترتيب، خانواده راكفلر در طول اين 100 سال، به نحوي بسيار چشمگير به توسعه در اين دوران كمك كرده اند و تمركز و توجه ويژهاي به مسائل مربوط به توسعه داشته اند، موضوعي كه من هم با آن در ارتباط بودهام. در حقيقت ميتوان گفت كه هيچ خانواده ديگر تا اين حد بر موضوع جهانيسازي و مسائل پيرامون آن اثرگذار نبوده است، مسائلي كه هنوز هم امروزه ما با آن مواجه هستيم. و به همين سبب، ديويد، ما از تو و كمك تو براي پيشبرد اين مسائل بسيار سپاسگذاريم.

* راكفلر، ناراحت از انتقادات تندروها به وي و خانوادهاش

مي توان گفت كه ديويد راكفلر با تاييد نقش خود و خانواده اش در شكل دادن جهان فروتني چنداني از خود نشان نداد. وي در كتاب خاطرات خود به سال 2002 مي نويسد:
بيش از يك قرن است كه تندروهاي ايدئولوژيك از فرصتهاي مختلف از جمله ملاقات من با كاسترو استفاده كرده اند تا به خانواده راكفلر حمله كنند و ادعا كنند كه اين خانواده تاثيري بيش از حد بر نهادهاي سياسي و اقتصادي آمريكا داشته است. برخي از آنها حتي بر اين عقيده اند كه ما در حال توطئه عليه منافع آمريكا هستيم و بدين منظور من و خانواده ام را متهم به همكاري و دسيسه چيني براي ايجاد ساختار اقتصادي و سياسي جهاني و يكپارچه تر مي كنند. اگر اين اقدام، جرم است، من آن را مي پذيرم و بدان افتخار مي كنم.

* سپاسگذاري راكفلر از چند خبرگزاري مطرح دنيا

گويي اين سخن كافي نبود، چرا كه از ديويد راكفلر نقل شده كه در نشست سال 1991 بيلدربرگ چنين بيان داشته:
ما از روزنامه هاي واشنگتن پست، نيويورك تايمز، مجله تايمز و ديگر خبرگزاري ها براي حضور مديرانشان در نشستهاي گروه و براي پايبندي به تعهداتشان در طول اين چهل سال، بسيار سپاسگذاريم. اگر برنامه ها و طرحهاي ما در اين نشستها منتشر مي شد و در دام تبليغات مي افتاديم، هيچوقت نميتوانستم طرحهاي خود براي جهان را پيش ببريم. اما اين جهان بسيار مجهزتر است و براي حركت به سمت دولتي جهاني آمادگي دارد. بي ترديد، حكومتي فراملي متشكل از نخبگان و اقتصاددانان جهاني بر حكومت فردي و سنتي قديم برتري دارد.

* مخالفت جهان با تفكر و ايدئولوژي راكفلر و بيلدربرگ

پس آقاي ديويد راكفلر تولد نود و شش سالگيتان مبارك باد. اما با عرض تاسف (يا بدون تاسف) بايد عرض كنم كه در حاليكه اين رسانه ها به “تعهدات خود پايبند بوده اند “، رسانه هاي جديد چنين كاري نكرده اند. همانگونه كه خودتان گفتيد، “اگر برنامه ها و طرحهاي ما در اين نشستها منتشر مي شد و در دام تبليغات مي افتاديم، هيچوقت نمي توانستم طرحهاي خود براي جهان را پيش ببريم “. به نظر مي رسد كه اين دام تبليغات امروزه بر برنامه و طرحهاي شما براي جهان فرود آمده است و رهايي شما از آن را بيش از پيش سخت كرده است. درست است كه جهان امروز “مجهزتر ” است، اما نه براي اينكه جهان براي اجراي طرح شما “آماده ” است، بلكه براي اينكه جهان براي رد كردن اين طرح آماده ميشود. گرچه “حاكميت ملي ” مشكلاتي دارد و من هم آن را حالت ايدهال نميدانم، با اين حال، “حاكميت فراملي متشكل از نخبگان و اقتصاددانان جهان “، بدترين سناريوي قابل تصور است. پس به عنوان هديه تولدتان به شما قول ميدهم ( و من يقين دارم كه اين گفته من، نظر و عقيده عده بيشماري از مردم جهان است) كه همچنان به تلاش خود براي انتشار طرحهاي شما براي جهانيان ادامه خواهم داد، تا روياي شما، يا كابوس ما، هيچگاه به حقيقت نپيوندد. بالاخره نور هدايت خواهد تابيد و مردم جهان در مسير آن حركت خواهند كرد.
اندرو گاروين مارشال پژوهشگر مركز پژوهشي راجع به جهاني سازي است. وي به همراه ميشل شوسودفسكي، به تازگي كتابي تحت عنوان، “بحران اقتصادي جهاني: افسردگي بزرگ قرن بيست و يكم “، منتشر كرده است. وي در حال حاضر در حال تاليف كتابي در رابطه با “دولت جهاني ” است.

 

منبع: فارس

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!