منتظر بر راه تو هر صبح و هر شامم هنوز
بي فروغ روي تو بي تاب و آرامم هنوز
بي فروغ روي تو بي تاب و آرامم هنوز
روز و شب خوابم نمي آيد به چشمان ترم
يکدم آسايش نمي آيد بر اندامم هنوز
خسته اي هر لحظه ام در انتظار ديدنت
ساکن ديوانه اي بر اين در و بامم هنوز
در پي ديدار تو در کوچه هاي انتظار
خستگي هرگز نمي آيد بر اقدامم هنوز
ميروم در جستجويت تا که پيدايت کنم
زين گريزان از ديار و خويش و اقوامم هنوز
ميدوم دنبال تو منزل به منزل کو به کو
بي تو خاک مرده اي من بي سرانجامم هنوز
شايد آخر يابمت اي يوسف کنعان من
در رهت پايان نگيرد کوشش گامم هنوز