ای آب کجایی که دری شعله گرفته

0
ای آب کجایی که دری شعله گرفته
در بین قفس بال و پری شعله گرفته

من فاطمه ام، ناله برید این سخنش را
در فاصله شد تا که نبینند تنش را

هم سرخ شده صورت و هم سرخ شده دست
جایِ ردپا تا در مسجد ردِ خون است

ای آب کجایی که حرم آب ندارد
در داخل گهواره علی خواب ندارد

از زلف پریشان سکینه شده پیدا
هی خورده زمین پیش دو چشمِ سر بابا

یا دست بریده به سرش شانه کشیده
یا با تن بی سر پدرش شانه کشیده

ما تا به ابد سینه زن فاطمه هستیم(2)
از عشق حسین و حسن و فاطمه مستیم(2)

یاری بکن ای شیر خدا حضرت مولا
فرماندة ما سید علی،خامنه ای را(2)

خورشید پس ابر بیا نور نداریم
وقتی تو نباشی همگی بی کس و کاریم

شاعر:  محمد مهدی خان محمدی

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!