مژده اي دل که بهار دل و جان مي آيد
مهدي فاطمه آن راحت جان مي آيد
مژده بادا که به دوران برسد موسم وصل
يار يکدانه ما جان جهان مي آيد
يوسف گمشده بر جانب کنعان برسد
روشني بر دل هر پير و جوان مي آيد
وصل جانان برسد از کرم و لطف خدا
صبح خورشيد رخش نورفشان مي آيد
صبح خندان برسد طالع روشن بدمد
آفتاب رخ او بر تو عيان مي آيد
شام ظلمت برود فجر سپيده بدمد
گل دوران زمين فخر زمان مي آيد
ميرسد دوره زيباي فراواني و صلح
بخت و اقبال جهان خنده زنان مي آيد
عطر نرگس برسد غنچه خندان شکفد
مهلت تازگي روح و روان مي آيد
مشک و عنبر برسد عطر و طراوت بدهد
بوي دلخواه گل از طرف جنان مي آيد
خانه رقصان شود و خنده مستانه زند
باغ خندان برسد غنچه دوان مي آيد