وقتش رسیده است، زمین زنده میشود
این اژدهای مست، زمین زنده میشود
آن روز، زندگی همه جا پخش میشود
در گوشها صدای خدا پخش میشود
مرگ است، مرگ، قسمت هر چه که خوب نیست
در امتداد صبح پس از این غروب نیست
باور کنید، خاطره این نبرد را
باور کنید مرد غزلهای درد را
شخص بهار بود که از راه میرسید
این ذوالفقار بود که از راه میرسید
با یک کلید وارد هر سینه میشود
دنیا برای دیدنش آیینه میشود
موعود من، به آینه سوگند زنده است
فریاد میزنم که خداوند زنده است
راه گریز از دل این اتفاق نیست
وقتی یقین رسید، مجال نفاق نیست
خود را میان جهل کسی گم نمیکنم
من اقتدا به قامت مردم نمیکنم
در ازدحام این همه کفتار و خوک و گرگ
من مؤمنم به حادثه ی جمعه بزرگ
درگیر حرفهای خیالی نمیشوم
هرگز شریک یاس اهالی نمیشوم
من شاعرانه پشت کسی ایستادهام
در امتداد هر نفسی ایستادهام
این جان ماستبا نفسی که نیامده
دنیا در انتظار کسی که نیامده
علی حاجی عبدالعلی