مهدویّت و موانع فراروی مصلحان از منظر قرآن – بخش 2

0

مقابل خیرخواهی و اصلاحات انبیا و مصلحان، متکبران شیطان صفت، صف آرایی کرده، مانع هدایت می‌شوند. بدیهی است متکبران، سخن حق حضرت مهدی(عج) را نیز نپذیرفته و سرپیچی می‌کنند.

 

  •  

بخش دوم

مبارزه پیامبران

مناسب است رفتاری را که پیامبران و مصلحان و مؤمنان، باید در قبال این گروه پیشه کنند نیز از دیدگاه قرآن بررسی کنیم.

1) پذیرفتن توبه نادمان

اگر کافران، اصلاح شوند و از مخالفت باز ایستند، گذشته آن‌ها بخشیده می‌شود وگرنه نابود می‌گردند: قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلینَ[45]؛ «به آن‌ها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، گذشته آن‌ها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آن‌ها جارى مى‏شود».[46]

لذا بسیاری از کافران که لجوج نبوده و عناد ندارند، حق را می‌پذیرند. هنگام ظهور نیز حضرت مهدی(عج) اهل کفر را به حق دعوت می‌کند؛ آنان که لجاجت ندارند، پذیرای سخنان او می‌شوند و امام به آنان حیات و زندگی می‌بخشد.

امام باقر علیه السلام ذیل آیة:  اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[47]؛ «آگاه باشید خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده می‌کند»، فرمود: خداوند، به دست حضرت مهدی(عج) کافران را به وسیلة ایمان زنده می‌کند؛ چون کافر در واقع مرده است و حیاتی ندارد.[48]

امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

«إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ … دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ»؛ «چون قائم قیام کند… پرستشگران خورشید و ماه، به او ملحق می‌شوند».[49]

2) خلل ناپذیری پیامبران و مصلحان الهی

اگر همه مردم کافر شوند، در مسیر ولی خدا، هیچ خللی پدید نمی‌آید:

وَ قالَ مُوسى‏ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ[50]؛ «و موسى گفت: «اگر شما و همه مردم روى زمین کافر شوید، ]به خدا زیانى نمى‏رسد؛ چرا که[ خداوند، بى‏نیاز و شایسته ستایش است».

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی‏ وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ[51]؛ «سرگذشت نوح را بر آن‌ها بخوان؛ آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر جایگاه من و تذکّراتم دربارة آیات الهى، بر شما سنگین است، من بر خدا توکّل کرده‏ام. فکر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند ]و تمام جوانب کارتان را بنگرید[، سپس به حیات من پایان دهید و مهلتم ندهید».

3) نباید با دشمن، دوستی برقرار کرد

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ… [52]؛«آنان آرزو مى‏کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید؛ بنا بر این از آن‌ها دوستانى انتخاب نکنید… ».

لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً[53]؛ از میان آن‌ها، دوست و یاورى اختیار نکنید.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ … [54]؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید‌…».

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ[55]؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن‌ها را ولىّ خود قرار ندهید و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند».

وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‏ جَهَنَّمَ جَمیعاً[56]؛ «و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه بشنیدید آیات خدا را انکار و استهزا مى‏کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى‏کند».

4) باید با آنان، به شدّت برخورد کرد

از آن‌جا که کافران به سبب کفر عامدانه از رحمت خدا دورند، پیامبر باید با آنان شدید برخورد کند:

…لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً[57]؛ «…خداوند، آن‌ها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمى ایمان نمى‏آورند».

لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ[58]؛ «کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعنت شدند. این، به سبب آن بود که گناه کردند و تجاوز مى‏نمودند».

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ… [59]؛«محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند، برابر کفّار، سرسخت و شدید و میان خود، مهربانند».

وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً[60]؛ «و آن‌ها که کافرند، در راه طاغوت می‌جنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید ]و از آنها نهراسید [؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً[61]؛ «آنان آرزو مى‏کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوى یکدیگر باشید. بنا بر این، از آن‌ها دوستانى انتخاب نکنید؛ مگر این‌که در راه خدا هجرت کنند. هر گاه از این کار، سر باز زنند ]و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند[، هر جا آن‌ها را یافتید، اسیر کنید و به قتل برسانید و از میان آن‌ها دوست و یاورى اختیار نکنید».

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ[62]؛ «اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آن‌ها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند».

5) سران فتنه و کفر را باید نابود کرد

چرا که جز فتنه و توطئه مسیری ندارند. و برای هیچ عهد و پیمانی، حرمتی قائل نیستند.

وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی‏ دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ[63]؛ «و اگر پیمان‌هاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آن‌ها پیمانى ندارند. شاید ]با شدّت عمل[ دست بردارند».

پایان کفار

کافران، هر چه کوشش و تلاش کنند و مکر به کار گیرند، به نتیجه نخواهند رسید. در دنیا دچار ذلت و مسکنت و در آخرت، عذاب بزرگی منتظر آنان است:

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ[64]؛ «آن‌ها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن از راه خدا خرج مى‏کنند آنان این اموال را مصرف مى‏کنند؛ امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران، همگى به سوى دوزخ، گردآورى خواهند شد».

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا فَأَوْحى‏ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ[65]؛ «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر این‌که به آیین ما بازگردید». پروردگارشان به آن‌ها وحى فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک می ‏کنیم».

…ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ[66]؛ «و ]مُهر[ ذلت و نیاز، بر آن‌ها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چرا که آنان به آیات الهی، کفر مى‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‏کشتند. این‌ها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.

وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ[67]؛ «]به خاطر بیاور[ هنگامى را که کافران نقشه مى‏کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا ]از مکّه[ خارج سازند و آن‌ها چاره مى‏اندیشیدند و خداوند هم تدبیر مى‏کرد و خدا بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است».

و بالأخره با آمدن آخرین وصی رسول خدا6 و عصارة تمام انبیا و اوصیا: که مظهر تمام پیامبران الهی است، کفر و پیشوایان آن نابود می‌شوند.

«و سئل الصادق ما منع علیا أن یدفع أو یمتنع فقال: «منع علیا من ذلک آیة من کتاب الله تعالى أنه کان لله ودائع مؤمنین فی أصلاب قوم کفار و منافقین فلم یکن علی لیقتل حتى تخرج الودائع فإذا خرج ظهر على من ظهر و قتله»[68]؛

«امام صادق علیه السلام در ذیل آیة لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً[69] فرمود: چون در اصلاب کافران و منافقان، مؤمنانی وجود داشته‌اند، حضرت علی علیه السلام آنان را به قتل نرساند، تا این ودیعه‌ها و نسل‌ها بروز یابد و آن روز که چنین شد، حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد.»

آن روز، سنگ‌ها به سخن در‌آمده، مهدی(عج) و یارانش را ندا می‌دهند که این‌جا کافر و منافقی مأوا گزیده است و آنان به محکمه و داوری ولی خدا سپرده می‌شوند.

«فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ وَ لا مُشْرِکٌ إِلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتِ الصَّخْرَةُ یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قَالَ فَیُنَحِّیهِ اللَّهُ فَیَقْتُلُهُ»[70]؛ «روزی که حضرت مهدی(عج) قیام کند، تمام کافران و مشرکان قیام و ظهور او را ناپسند دارند؛

ولی اگر کافر و مشرکی میان صخره و سنگی پنهان شود، همان صخره فریاد برآورد: «ای مؤمن!، در میان من، کافر یا مشرکی است. او را به قتل برسان»؛ پس خدا فرد مؤمن را به آن سو راهنمایی می‌کند، تا او را نابود سازد».

دو. منافقان

گروه دومی که مقابل پیامبران و اولیای خدا ایستاده، دردسرها و سختی‌های زیادی ایجاد کرده‌اند؛ منافقانند. قرآن، منافقان را در دنیا و آخرت نزدیک‌ترین افراد به کفار می‌داند.

…هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ[71]؛ «…آن‌ها در آن هنگام، به کفر نزدیک‌تر بودند، تا به ایمان. به زبان خود چیزى مى‏گویند که در دل‌هایشان نیست و خداوند از آنچه کتمان مى‏کنند، آگاه‌تر است».

…إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‏ جَهَنَّمَ جَمیعاً[72]؛ «خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى‏کند».

ضربة منافقان، در طول تاریخ به پیکر صفوف مؤمنان، بسیار بیشتر از ضربة کفار بوده است. خطر دشمن درونی، همیشه بیشتر از دشمن بیرونی بوده است. پیامبر6بارها فرموده است:

«انی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حلو اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون»؛[73] «من بر شما از منافق شیرین زبان، نگران هستم که گفتارش با شما مطابق و رفتارش با شما ناسازگار است».

همچنین پیامبر گرامی اسلام6 به حضرت علی علیه السلام فرمود:

«یا علی هلک امتی علی یدی کل منافقٍ علیم اللسان»[74]؛ مبنی بر اینکه منافق مایة هلاکت امت من است.

این مسأله در مهدویت نیز به طور جدی مطرح است. در دوران غیبت، سست‌عنصرانی که خود را مؤمن می‌نامند؛ و دل در گرو افکار و انحرافات دشمن نهاده‌اند، در صفوف مؤمنان و منتظران، تزلزل و انحراف ایجاد می‌کنند.

در هنگام ظهور نیز، مطابق سنت الهی، می‌خواهند قد علم کنند و با کلام چهرة مؤمنانه، مقابل ولی خدا و راه او بایستند؛ لذا آیات فراوانی، به بحث منافقان پرداخته است:

1) نپذیرفتن حق

منافقان که به ظاهر، خود را مؤمن معرفی می‌کنند و در واقع، کافرند و از قبول دعوت خدا اعراض می‌کنند:

وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً[75]؛ «و هنگامى که به آن‌ها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده است و به سوى پیامبر بیایید»، منافقان را مى‏بینى که از قبول دعوت تو اعراض مى‏کنند».

2) بندگی و عبودیت واقعی ندارند

إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً[76]؛ «منافقان مى‏خواهند با خدا نیرنگ کنند؛ در حالى که او آن‌ها را فریب مى‏دهد. هنگامى که به نماز برمى‏خیزند، با کسالت برمى‏خیزند و برابر مردم، ریا مى‏کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‏نمایند».

…نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ[77]؛ «خدا را فراموش کردند و خدا ]نیز[ آن‌ها را فراموش کرد ]و رحمتش را از آن‌ها قطع کرد[. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ[78]؛«گروهى از مردم، کسانى هستند که مى‏گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‏ایم»؛ در حالى که ایمان ندارند».

منافقان، چون به خدا ایمان ندارند، به جای رضایت خدا و رسولش، با سوگند خوردن، در پی راضی کردن این و آنند.

یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ[79]؛ «آن‌ها براى شما به خدا سوگند یاد مى‏کنند، تا شما را راضى سازند؛ در حالى که شایسته‏تر این است که خدا و رسولش را راضى کنند، اگر ایمان دارند».

وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ[80]؛ «هنگامى که نزد شما مى‏آیند، مى‏گویند: «ایمان آورده‏ایم»؛]امّا[ با کفر، وارد مى‏شوند و با کفر، خارج مى‏گردند و خداوند، از آنچه کتمان مى‏کردند، آگاه‌تر است».

إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ[81]؛  «هنگامى که منافقان نزد تو آیند، مى‏گویند: «ما شهادت مى‏دهیم که به یقین، تو رسول خدایى». خداوند مى‏داند که تو رسول او هستى و خداوند شهادت مى‏دهد که منافقان دروغگو هستند».

3) استهزا و تمسخر مؤمنان

وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ[82]؛ «و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مى‏کنند، و مى‏گویند: «ما ایمان آورده‏ایم»؛ ]ولى[ هنگامى که با شیطان‌هاى خود خلوت مى‏کنند، مى‏گویند: «ما با شماییم. ما فقط ]آنها را[ مسخره مى‏کنیم» .

4) تهمت و افترا

وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ[83]؛ «و هنگامى که به آنان گفته شود: «همانند مردم ایمان بیاورید!» مى‏گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید این‌ها همان ابلهانند؛ ولى نمى‏دانند.

5) بهانه‌جویی برای فرار

وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً[84]؛«و به خاطر آورید زمانى را که گروهى از آن‌ها گفتند: «اى اهل یثرب ]اى مردم مدینه[! این‌جا، جاى توقف شما نیست؛ به خانه‏هاى خود بازگردید» و گروهى از آنان، از پیامبر اجازه بازگشت مى‏خواستند و مى‏گفتند: «خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است»؛ در حالى که بى‏حفاظ نبود. آن‌ها فقط مى‏خواستند فرار کنند».

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَ[85]؛ «و هنگامى که سوره‏اى نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادى از آن‌ها [= گروه منافقان‏] که توانایى دارند، از تو اجازه مى‏خواهند و مى‏گویند: «بگذار ما با قاعدین [آن‌ها که از جهاد معافند] باشیم!»

6) ارائه دادن خلاف واقع

خلاف واقع را با سوگندها و دروغ‌ها، واقعی نشان می‌دهند که این موضوع، خود بدترین آسیب برای یک جامعه است:

…قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی‏ قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ[86]؛ «گفتند: «اگر مى‏دانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مى‏کردیم». آن‌ها در آن هنگام، به کفر نزدیک‌تر بودند تا به ایمان. به زبان خود، چیزى مى‏گویند که در دل‌هایشان نیست و خداوند، از آنچه کتمان مى‏کنند، آگاه‌تر است».

…سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ[87]؛ «به تحقیق، به خدا سوگند یاد مى‏کنند که: «اگر توانایى داشتیم، همراه شما حرکت مى‏کردیم» ]آن‌ها با این اعمال و این دروغها [ خود را هلاک مى‏کنند و خداوند، مى‏داند آن‌ها دروغگو هستند».

وَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ[88]؛ «آن‌ها به خدا سوگند مى‏خورند که از شما هستند، در حالى که از شما نیستند؛ ولى آن‌ها گروهى هستند که مى‏ترسند».

منافقانی که به حسین بن علی علیه السلام نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند ولی بعد در میدان یاری، حضرت را رها نمودند، نمونه‌ای از این ویژگی‌اند.[89]

7) عامل دلسردی مؤمنان

منافقان، در صحنه‌های متفاوت، میدان را خالی کرده، دنبال اجازه گرفتن و فرار از میدانند. این خود، باعث دلسردی برخی مؤمنان می‌شود.

وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَ یَسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إِنْ یُریدُونَ إِلاَّ فِراراً[90]؛«و به خاطر آورید زمانى را که گروهى از آن‌ها گفتند: «اى اهل یثرب ]= مدینه[! این‌جا، جاى توقف شما نیست. به خانه‏هاى خود بازگردید» و گروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت مى‏خواستند و مى‏گفتند: «خانه‏هاى ما بى‏حفاظ است»؛ در حالى که بى‏حفاظ نبود. آن‌ها فقط مى‏خواستند فرار کنند».

وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَ[91]؛ «و هنگامى که سوره‏اى نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید و همراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادى از آن‌ها [گروه منافقان‏] که توانایى دارند، از تو اجازه مى‏خواهند و مى‏گویند: «بگذار ما با قاعدین [آن‌ها که از جهاد معافند] باشیم».

8) دعوت به بدی‌ها و منع از خوبی‌ها

منافقان، به بدی دعوت کرده، از خوبی‌ها (معروف) باز می‌دارند و در انفاق و بخشش، کوتاهی می‌کنند.

اَلْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ[92]؛ «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آن‌ها امر به منکر، و نهى از معروف مى‏کنند و دست‌هایشان را ]از انفاق و بخشش[ مى‏بندند. خدا را فراموش کردند؛ خدا ]نیز[ آن‌ها را فراموش کرد. به یقین، منافقان همان فاسقانند».

9) ایجاد تردید و اضطراب

لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاَّ خَبالاً… [93]؛ «اگر آن‌ها همراه شما ]به سوى میدان جهاد[ خارج مى‏شدند، جز اضطراب و تردید، چیزى بر شما نمى‏افزودند».

10) کمک به دشمن با  مقدس‌نمایی

منافق، از ابزارهای مقدس، در راستای اهداف دشمنان مدد می‌جوید:

وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ[94]؛ «]گروهى دیگر از آن‌ها[ کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان ]به مسلمانان[ و ]تقویت[ کفر، و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش، با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آن‌ها سوگند یاد مى‏کنند: «جز نیکى، نظرى نداشته‏ایم»؛ امّا خداوند گواهى مى‏دهد که آن‌ها دروغگو هستند».

11) تفرقه‌افکنی و فتنه‌گری

لَوْ خَرَجُوا فیکُمْ … لَأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ… [95]؛ «اگر آن‌ها همراه شما ]به سوى میدان جهاد[ خارج مى‏شدند، … به سرعت بین شما به فتنه‏انگیزى (و ایجاد تفرقه و نفاق) مى‏پرداختند».

12) جاسوسی برای دشمن

…فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ … [96]؛ «در میان شما، افرادى هستند که به سخنان آن‌ها کاملاً گوش فرامى‏دهند».

13) فسق و فجور

الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ[97]؛ «مردان و زنان منافق، همه از یک گروهند. آن‌ها امر به منکر و نهى از معروف مى‏کنند و دست‌هایشان را ]از انفاق و بخشش[ مى‏بندند. خدا را فراموش کردند و خدا ]نیز[ آن‌ها را فراموش کرد. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».

14) نافرمانی از فرامین خدا و رسولش

وَ لَوْ أَنَّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبیتاً[98]؛«اگر ]همانند بعضى از امت‌هاى پیشین[، به آنان دستور مى‏دادیم: یکدیگر را به قتل برسانید یا: از وطن و خانه خود، بیرون روید، تنها عده کمى از آن‌ها عمل مى‏کردند. اگر اندرزهایى را که به آنان داده مى‏شد انجام مى‏دادند، براى آن‌ها بهتر بود و موجب تقویت ایمان آن‌ها مى‏شد».

بنابراین منافقان، گروهی از کافرانند که خود را به شکل مؤمنان، درآورده‌اند و درون جامعه ایمانی رخنه کرده‌اند؛ لذا خطرها و آسیب‌های آنان بیشتر است. آنان، دنبال فریفتن خدا و مؤمنانند.

یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ[99]؛«مى‏خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند، در حالى که جز خودشان را فریب نمى‏دهند؛ ]اما[ نمى‏فهمند».

درون اجتماع مؤمنان، برای دشمن عمل می‌کنند. حتی از ابرازهای دینی، مدد می‌جویند. این معضل، در دوران غیبت حضرت مهدی(عج) در سخنان و رفتار منافقانی است که در امتحان‌های متفاوت برای حضرت مهدی(عج) و مؤمنان سوگند می‌خورند که منتظرند و شیعه‌اند؛ ولی عملی انجام نمی‌دهند و گاه، سخن دشمنان را بازگو می‌کنند؛ برای مثال در دوران غیبت که موظف به اطاعت از علما به عنوان نواب عام شده‌‌اند، سر می‌پیچند یا تقوای الهی را که در روایات انتظار، بسیار به آن پرداخته شده است، فراموش می‌کنند.

اینان، چون ایمان واقعی ندارند، با طرح مطالب واهی و سست و بهانه تراشی، در قلوب مؤمنانی که از بهرة علمی و دینی کمتری برخوردارند، تزلزل و تردید ایجاد می‌کنند. با سخنان جدی یا طنز و استهزا، دشمنان امامت و مهدویت را شاد می‌کنند. به ظاهر مؤمنند؛ ولی خیرخواهی و دلسوزی برای دین و امام دین، ندارند. مصلحت دین و جامعه اسلامی را فدای امیال نفسانی و گاه عادت و خرافات خود می‌کنند.

گاه مانند منافقان که مسجد ضرار ایجاد کرده بودند، مقابل مسیر دینی انتظار، با عناوین مقدس، مسیر انزوا و بی‌طرفی و خانه‌نشینی را ترویج می‌کنند. حتی در برخی مطالب، امر به منکر و ایجاد ظلم و عدم حرکت برابر منکر می‌کنند و … .[100]

در هنگام ظهور نیز، منافقان، به دنبال دسیسه و فتنه‌اند و حضرت نیز چنان عمل می‌کند که پیامبر6 به آن مأمور شد:

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ[101]؛ «اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آن‌ها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند!»

اما این بار، عاقبت منافقان، مانند گذشته نخواهد بود که بتوانند از محکمه و داوری بگریزند حضرت مهدی(عج) مانند جد بزرگوارش، حضرت علی علیه السلام چشم فتنه را بیرون خواهد کشید؛[102] اما در گسترة جهان هستی و برای همیشه.

حضرت مهدی(عج)، در جنگ با منافقان، جنگیده و آنان را نابود می‌سازد: «… و یقتل بها کلّ منافقٍ مرتاب»؛[103]  «]حضرت[…تمام منافقان را نابود می‌کند».

حضرت علی علیه السلام فرمود: «و لیطهرنّ الأرض من کل غاش»؛[104]«زمین را از هر آلودگی و نیرنگ پاک می‌سازد».

همچنین امام صادق علیه السلام در ذیل آیة لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً[105] فرمود: … حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد.[106]

حضرت مهدی(عج) پایه‌های شرک و نفاق را از بین می‌برد و شاخه‌های نفاق و گمراهی را درو می‌کند؛ این‌ها آرزوهایی است که در دعاهای منتظران، تکرار می‌شود: «أین هادم أبنیة الشرک و النفاق»،[107] «أین حاصدُ فروع الغیّ و النفاق»[108] «اللهم إنّا نرغب إلیک فی دولةٍ کریمة تُعزّ بها الاسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله»[109]

سه. مفسدان

گروه دیگری که مقابل حضرت قد علم می‌کنند، کسانی هستند که دنبال فساد و تبهکاری‌اند. طبیعی است، این‌ها برای میدان داشتن، با هر اصلاحی مخالفند. بیراهه را بر راه و فساد را بر صلاح و اصلاح ترجیح می‌دهند.

کسانی که به بدی‌ها دل سپرده و با فساد و بدی میانه خوبی دارند، طبیعی است تحمل مصلح و اصلاح را ندارند؛ لذا با آن‌که به حق یقین دارند و دین را می‌شناسند، از روی ظلم و سرکشی انکار می‌کنند.

وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ[110]؛ «و آن را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند؛ در حالى که در دل، به آن یقین داشتند؛ پس بنگر سرانجام تبهکاران ]و مفسدان[ چگونه بود».

بدیهی است مفسدان نیز از گروه‌هایی هستند که با حضرت مهدی(عج) به مبارزه برخواهند خاست و به آسانی سخن حق را نخواهند پذیرفت.

چهار. متکبران

تکبر، بیماری‌ای است که شیطان را از جایگاه خود، ساقط کرد. او به سبب این ویژگی ناپسند، مقابل خدا گردنکشی کرده، سخن او را نپذیرفت. تکبر، آفتی است که در طول تاریخ، عده‌ای را در مقابل صف مصلحان قرار داده است:

قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ[111]؛ «]خداوند به شیطان[ فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟» گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گِل».

ویژگی متکبران

1) خود را هدایت یافته پنداشتن

وقتی عده‌ای از اهل کتاب، به اطاعت خدا فراخوانده می‌شوند، آنان با تکبر، هیچ راهی برنتافته، خود را هدایت یافته می‌دانند. آن که خود را هدایت یافته می‌داند، جایی برای بحث و نظر دیگران نمی‌بیند:

وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصارى‏ تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ[112]؛ «آن‌ها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارا، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوى آن‌هاست. بگو: اگر راست مى‏گویید، دلیل خود را بیاورید».

2) نپذیرفتن حق

متکبران، از پذیرش راه هدایت سر باز زده، و راه گمراهی را می‌پذیرند.

سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ[113]؛ «به زودى کسانى را که در روى زمین به ناحق تکبّر مى‏ورزند، از آیات خود منصرف مى‏سازم. آن‌ها چنانند که اگر هر آیه و نشانه‏اى ببینند، به آن ایمان نمى‏آورند.

 اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمى‏کنند و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مى‏کنند. این، به دلیل آن است که آیات ما را تکذیب کردند. و از آن، غافل بودند».

وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ[114]؛ «و هنگامى که به آن‌ها گفته شود: «از خدا بترسید!»، (لجاجت آنها بیشتر می‌شود) لجاجت و تعصب، آن‌ها را به گناه مى‏کشاند. آتش دوزخ، براى آنان کافى است و چه بد جایگاهى است!».

3) توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان

آنان، جدای از نپذیرفتن حق، و هدایت یافته پنداشتن خود (به گونه‌ای که متکبران اهل کتاب، بهشت را هم برای خود تضمین شده می‌دانند)، به توهین و تحقیر ولی خدا و مؤمنان می‌پردازند:

وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ[115]؛ «و هنگامى که به آن‌ها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل کرده، ایمان بیاورید»، مى‏گویند: «ما به چیزى ایمان مى‏آوریم که بر خود ما نازل شده است» و به غیر آن، کافر مى‏شوند؛ در حالى که آن، حق است و آیاتى را که بر آن‌ها نازل شده است، تصدیق مى‏کند. بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل مى‏رساندید؟».

قوم شعیب، با تکبر و نخوت، به شعیب می‌گویند: «ما تو را ضعیف می‌دانیم و تو فرد مهمی نیستی»؛ لذا می‌گویند: ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی، نمی‌فهمیم:

قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فینا ضَعیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزیزٍ[116]؛ «گفتند: اى شعیب! بسیارى از آنچه را که مى‏گویى، نمى‏فهمیم و ما تو را در میان خود، ضعیف مى‏یابیم و اگر قبیلة کوچکت نبود، تو را سنگسار مى‏کردیم و تو در برابر ما قدرتى ندارى».

أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَ لا یَکادُ یُبینُ[117]؛ «مگر نه این است که من از این مردى که از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى‏تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟».

با بیان آیات فوق، روشن می‌شود، مقابل خیرخواهی و اصلاحات انبیا و مصلحان، متکبران شیطان صفت، صف آرایی کرده، مانع هدایت می‌شوند. بدیهی است متکبران، سخن حق حضرت مهدی(عج) را نیز نپذیرفته و سرپیچی می‌کنند. از سوی دیگر، ولی خدا و مؤمنان پیرو او را تمسخر می‌کنند.

چنان‌که در دوران غیبت نیز متکبران، از دستورات او سرپیچی کرده و معتقدان به آن حضرت و دستوراتش را تمسخر می‌کنند.

بررسی گروه‌های معاند دیگر و تعامل حضرت مهدی(عج) با آنان را به زمانی دیگر وا‌می‌گذاریم.

 

پی نوشت

[45] . انفال:38.

[46]. چنان‌که آیه 89 سورة سبأ نیز به این موضوع اشاره دارد.

[47]. حدید: 17.

[48]. کمال الدین، ج2، ص668.

[49]. بحارالانوار، ج2، ص363.

[50] . ابراهیم:8.

[51] . یونس:71.

[52] . نساء:89.

[53] . نساء:89.

[54] . ممتحنه:1.

[55] . توبه:23.

[56] . نساء:140.

[57] . نساء:46.

[58] . مائده: 78.

[59] . فتح: 29.

[60] . نساء: 76.

[61] . نساء: 89.

[62] . توبه: 73.

[63] . توبه: 12.

[64] . انفال: 36.

[65] . ابراهیم: 13.

[66] . بقره: 61.

[67] . انفال: 30.

[68]. المناقب، ج1، ص272؛ کمال الدین، ج2، ص641 با کمی تفاوت.

[69]. فتح: 25.

[70]. کمال الدین، ج2، ص670.

[71] . آل عمران: 167.

[72] . نساء: 140.

[73]. تحف العقول، ص179.

[74]. خصال، ج1، ص69.

[75] . نساء: 61.

[76] . نساء: 142.

[77] . توبه: 67.

[78] . بقره: 8.

[79] . توبه: 62.

[80] . مائده: 61.

[81] . منافقون: 1.

[82] . بقره: 14.

[83] . بقره: 13.

[84] . احزاب: 13.

[85] . توبه: 86.

[86] . آل عمران: 167.

[87] . توبه: 42.

[88] . توبه: 56.

[89]. رک: بحارالانوار، ج44، ص334.

[90] . احزاب: 13.

[91] . توبه: 86.

[92] . توبه:67.

[93] . توبه: 47.

[94] . توبه: 107.

[95] . توبه: 47.

[96] . توبه: 47.

[97] . توبه:67.

[98] . نساء: 66.

[99] . بقره: 9.

[100]. رک: فصلنامه انتظار، شماره15، مقاله اندیشه مهدویت و آسیب‌ها، نگارنده.

[101] . توبه: 73.

[102]. الغارات، ج1، ص3.

[103]. بحارالانوار، ج52، ص338.

[104]. همان، ج51، ص12.

[105]. فتح: 25.

[106]. بحارالأنوار، ج29، ص428.

[107]. همان، ج99، ص106؛ دعای ندبه.

[108][108]. همان.

[109]. کافی، ج3، ص424؛ دعای افتتاح.

[110] . نمل: 14.

[111] . اعراف: 12.

[112] . بقره: 111.

[113] . اعراف: 146.

[114] . بقره: 206.

[115] . بقره: 91.

[116] . هود: 91.

[117] . زخرف: 52.

 

محمدصابر جعفری

ماهنامه انتظار موعود – شماره 19

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!