روایات
سیره پیامبر(ص) و سیرهِ امام(ع)
دربارهِ روایاتی که سیره امام(ع) را در این زمینه بازگو میکند، باید گفت که روایات بسیار متعدد و متنوع است و برای بررسی باید به دقّت در دستههای مختلف بنگریم.
الف) دستهای از روایات سیره حضرت را همان سیره پیامبر(ص) میداند.مانند: روایات 108، 112، 192 از بحارالانوار، ج 52 باب سیره.
ب) دستهای از روایات میگوید که سنّت او سنّت پیامبر(ص) است.40
پ) دستهای از روایات سیره حضرت را غیر از سیره پیامبر(ص) و امام علی(ع) معرفی میکند؛ مانند: ح 109، 110، 111 و 7 از بحارالانوار، ج 52، باب سیره.
ت) دسته دیگری از روایات میگوید: سیرهاش سیرهِ پیامبر(ص) است و تنها یک استثنا را مطرح میکند: الاّ انّه یبیّن آثار محمّد… .
روشن است این دسته چهارم وجه جمع روایات است و با توجّه به آن، حقیقت سیره امام روشن میشود.
گفتنی است که امام آن گونه که در روایات آمده است بر طبق سنّت پیامبر رفتار میکند، ولی سیره، گاه متفاوت است؛ چرا که شرایط متفاوت است.
به دیگر سخن، همه امامان بر پایهِ سنّت پیامبر(ص) حرکت میکنند، ولی سیره هر کدام با دیگری تفاوتهایی دارد و این به دلیل شرایط مختلف است که این سیره را دگرگون میسازد.
امامان سیرههای گوناگونی داشتهاند. خود پیامبر(ص) نیز سیرهاش متفاوت است؛ قبل از آیات جهاد و بعد از آیات جهاد در مکه، در مدینه، در شرایط تقیّه و…
بنابراین، تفاوت سیره بر پایهِ تفاوت شرایط، هیچگاه ما را از سنّت پیامبر(ص) جدا نمیسازد؛ چرا که در سنّت شرایط مختلف و سیرههای مختلف دیده شده است.
در اینجا مناسب است به دستههای اشاره شده بپردازیم و برخی از روایات آن را بیاوریم و به آدرس دهی بسنده نکنیم؛ چون بررسی در خود روایات حقیقت را بهتر بازگو میکند. البته برای آنان که دقّت کنند و اهل درایت باشند.
روایات دسته اوّل
عن عبداللّه بن عطاء، عن شیخ من الفقهاء یعنی ابا عبداللّه(ع) قال:
سألته عن سیره` المهدی کیف سیرته؟ قال: یصنع ما صنع رسول اللّه(ص) و یهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه(ص) امرالجاهلیه` و یستأنف الاِسلام جدیداً.41
عبداللّه بن عطا گوید:
از امام صادق (ع) درباره سیرهِ حضرت مهدی(ع) پرسیدم که چگونه است سیره آن حضرت؟ امام(ع) فرمود: همان کاری را میکند که پیامبر خدا(ص) کرد. (آنگاه امام در توضیح این سخن فرمود) آنچه را در گذشته بوده از بین میبرد؛ آن گونه که رسول خدا(ص) جاهلیّت را از بین برد و اسلام را از نو آغاز میکند.
مانند همین روایت را در بحار، ج 52، ص 354، ح 112 داریم. با این تفاوت که در این روایت عبداللّه بن عطا از امام باقر(ع) این سؤال و جواب را دارد.
این روایات همانندی سیره امام زمان(ع) را با پیامبر خدا(ص) این گونه توضیح میدهد که حضرت چون پیامبر خدا، آنچه را که بوده در هم میکوبد و از نو اسلام را شروع میکند.
روایت سوّمی در همین دسته داریم که با توضیح بیشتر گویا همراه است بنگرید:
عن العلا، عن محمّد قال:
سألت ابا جعفر(ع) عن القائم اِذا قام بأیّ سیره` یسیر فی الناس فقال: بسیره` ما سار به رسول اللّه(ص) حتّی یظهر الاِسلام قلت: و ما کانت سیره` رسول اللّه(ص) قال: ابطل ما کانت فی الجاهلیه` واستقبل الناس بالعدل و کذلک القائم(ع) اِذا قام یبطل ما کان فی الهدنه` ما کان فی ایدی الناس و یستقبل بهم العدل.42
این روایت هر چند همانندی کاملی با دو روایت گذشته دارد، ولی این نکته را افزوده است که آنچه در زمان صلح با مخالفان اجرا میشود و دیگر احکام جاری زمان هُدنه را باطل میکند و مردم را به سوی عدالت واقعی میبرد.
گفتنی است که در زمان تقیه و محکومیت شیعه و حاکمیت مخالفان وضعیتی پدید آمده که امام آن را درهم میکوبد و اسلام و عدالت واقعی را حاکم میگرداند.
روایات دسته دوم
قال رسول اللّه(ص):
القائم من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّه` سنّتی یقیم الناس علی ملّتی و شریعتی و یدعوهم اِلی کتاب اللّه عزّوجلّ… .43
پیامبر خدا(ص) فرمود:
حضرت قائم(ع) از نسل من است. نامش نام من و کنیهاش کنیهِ من و شمایلش شمایل من و سنّت او سنّت من است. مردم را بر دین و شریعت من استوار میسازد و آنان را به سوی کتاب خدا دعوت میکند… .
قال رسول اللّه(ص): <یخرج رجل من اهل بیتی یعمل بسنّتی؛ مردی از اهل بیت من ظهور میکند که به سنّت من عمل میکند>.44
روایات دسته سوم
عن زراره` عن ابی جعفر(ع) قال:
قلت له صالح من الصالحین سمّه لی اُرید القائم(ع) فقال اسمه اسمی قلت: ایسیر بسیره` محمّد(ص) قال هیهات هیهات یا زراره` ما یسیر بسیرته [قلت جعلت فلاک لِمَ؟] قال: اِنّ رسول اللّه(ص) سار فی امّته باللّین کان یتألف الناس والقائم(ع) یسیر بالقتل بذلک امر فی الکتاب الّذی معه ان یسیر بالقتل ولا یستتیب احداً ویل لمن ناواه.45
زراره گوید:
به امام باقر(ع) گفتم: نام آن صالح از صالحان را برایم ذکر کن و منظورم حضرت قائم(ع) بود حضرت فرمود: نامش چون نام من است.
پرسیدم آیا امام قائم(ع) همانند سیرهِ پیامبر رفتار میکند؟ حضرت فرمود: هرگز، هرگز ای زراره! به سیرهِ پیامبر رفتار نمیکند؟ پرسیدم: فدایت شوم، چرا؟ حضرت فرمود: رسول خدا(ص) در میان امت خویش با نرمی حرکت میکرد، تألیف قلوب میکرد، ولی حضرت قائم با جنگ و کشتار حرکت میکند و این مأموریت را در کتابی با خود دارد که باید با جنگ و کشتار عمل کند و هیچ کس را توبه نمیدهد و وای بر هر کس که با او دشمنی کند.
عن الحسن بن هارون قال:
کنت عند ابی عبداللّه(ص) جالساً فسأله المعلّی بن خنیس: ایسیر القائم(ع) اِذا سار بخلاف سیره` علیّ(ع) فقال: نعم و ذاک اِنّ علیّاً سار بالمنّ والکفّ لانّه علم انّ شیعته سیظهر علیهم من بعده و اِنّ القائم اِذا قام سار فیهم بالسیف والسبی و ذلک انّه یعلم انّ شیعته لم یظهر علیهم من بعده ابداً.46
معلی بن خنیس از امام صادق(ع) پرسید:
آیا حضرت قائم(ع) بر خلاف سیره امام علی(ع) رفتار میکند؟ حضرت فرمود: آری و این بدان جهت است که امام علی(ع) با منّ (یعنی آزاد سازی اسیران) و نجنگیدن رفتار میکرد؛ چون میدانست که پس از او شیعیانش مغلوب و مقهور میگردند، ولی حضرت قائم(ع) پس از قیام، رفتارش با آنان با شمشیر و اسیرسازی است و این بدان دلیل است که میداند پس از او شیعیانش مغلوب و مقهور نمیشوند.
عن ابی عبداللّه انّه قال:
اِنّ علیّاً(ع) قال: کان لی ان اقتل الموتی و اُجهّز علی الجریح و لکن ترکت ذلک للعاقبه` من اصحابی اِن جُرحوا لم یقتلوا والقائم له ان یقتل المولّی و یجهّز علی الجریح.47
امام صادق(ع) فرمود:
حضرت علی(ع) فرمود: این حق برایم بود که دشمن فراری را بکشم و نیز کار دشمن مجروح را تمام کنم، ولی به خاطر آینده یارانم چنین نکردم تا اگر مجروح شدند کشته نشوند، ولی حضرت قائم(ع) میتواند دشمن فراری را بکشد و مجروح جنگی را خلاص کند.
عن رفید مولی ابن هبیره` قال:
قلت لابی عبداللّه(ع) جعلت فداک یابن رسول اللّه ایسیر القائم بسیره` علیّ بن ابی طالب فی اهل السواد فقال: لا. یا رفید اِنّ علّی بن ابی طالب سار فی اهل السواد بما فی الجفر الابیض و اِنّ القائم یسیر فی العرب بما فی الجفر الاحمر قال فقلت: جعلت فداک و ماالجفر الاحمر قال: فأمرّ اِصبعه علی حلقه فقال هکذا یعنی الذبح ثمّ قال یا رفید اِنّ لکلّ اهل بیت نجیباً شاهداً علیهم شافعاً لامثالهم.48
رفید گوید:
از امام صادق(ع) پرسیدم ای پسر رسول خدا فدایت شوم، آیا حضرت قائم(ع) به سیره حضرت علی بن ابیطالب(ع) درباره اهل سواد عمل میکند؟ حضرت فرمود: نه، ای رفید! علی بن ابی طالب(ع) درباره اهل سواد طبق جفر سفید رفتار کرد و حضرت قائم(ع) دربارهِ عرب طبق جفر سرخ رفتار خواهد کرد. رفید گوید: پرسیدم فدایت شوم، جفر سرخ چیست؟ حضرت انگشت خویش به حلقش مالید و فرمود این چنین و منظورش کشتن بود… .
این روایات بسیار روشن و مستدل است. امام کاملاً توضیح میدهد که چرا رفتار و سیرهِ امام قائم(ع) با سیره پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) تفاوت میکند. امام توضیح میدهد که شرایط تغییر کرده و شرایط زمان امام زمان(ع) با زمان پیامبر(ص) و امام علی(ع) یکسان نیست؛ در نتیجه در رفتار او تغییر و تحولی دیده میشود.
با دقت در این روایات روشن میشود که امام کاملاً حقیقت را بازگو کرده و توضیح داده است و فهم آن چندان مشکل نیست.
در جای خود، تأثیر زمان و مکان که همان تأثیر شرایط زمانی و مکانی است، به طور مفصل بحث شده و همه میدانند که اگر شرایط یک امام با امام دیگر تفاوت داشته باشد، هرگز سیره و روش یکسان نخواهد بود. شرایط سیّدالشهدا(ع) جنگ را میطلبید و شرایط امام حسن مجتبی(ع) صلح را و هر دو طبق سنّت پیامبر عمل کردهاند؛ با این که صلح و جنگ دو روش گوناگون است.
خود پیامبر(ص) در زمانی بر پایهِ برخی شرایط به شیوهای عمل کرده است و در زمان دیگر با شرایط دیگر به گونهای دیگر. این تفاوت در سیرهها و روشها بر پایه تفاوت واقعی و راستین زمان و مکان و شرایط زمانی و مکانی کاملاً پذیرفته شده است. در این روایات هم همان توضیح داده شده و پذیرفتن آن کاملاً طبیعی است.
آیا این روایات با ضروریات مذهب و شریعت تعارض دارد و به هیچ وجه قابل توجیه نیست؟ چنین برداشتی از روایات شگفتآوراست و اینگونه بررسی روایات و طرد و نفی بیدلیل آنها از هیچکس پذیرفته نیست.
گاه مطلب پیچیده است و روال طبیعی ندارد، در آن مورد اختلاف نظر پدید میآید، ولی این روایات با توجه به توضیحاتی که همراه دارد هیچ مشکلی پیدا نمیکند.
بگذریم که در دسته چهارم زیباتر توضیح داده شده و اگر کمترین تعارضی هم باشد، با توجه به دستهِ چهارم برداشته میشود.
روایات دسته چهارم
عن ابی بصیر قال سمعت ابا جعفرالباقر(ع) یقول:
قلت و ما شبه محمد(ص) قال اذا قام سار بسیره` رسول اللّه الاّ انّه یبیّن آثار محمد و یصنع السیف ثمانیه اشهر هرجاً هرجاً حتّی یرضی اللّه قلت فکیف یعلم رضااللّه قال یلقی اللّه فی قلبه الرحمه`.49
ابوبصیر گوید:
پرسیدم امام زمان(ع) چه شباهتی به پیامبر دارد؟ حضرت فرمود هنگامی که قیام کند، به سیره پیامبر خدا رفتار میکند، با این تفاوت که آثار پیامبر را آشکار میسازد و هشت ماه شمشیر میکشد و همچنان میکشد تا خدا خشنود گردد. پرسیدم چگونه خشنودی خدا را در مییابد؟ حضرت فرمود: خداوند رحمت را در دلش میافکند.
این روایت سیره و رفتار امام مهدی را توضیح میدهد و هماهنگی سیرهها و تفاوتها را به خوبی بیان میکند.
کوتاه سخن اینکه به جای طرد و نفی و برچسپ جعل زدن باید در این مجموعه گسترده از روایات غور و دقت کرد.
گفتنی است، این مجموعه نه تنها بیش از پنجاه روایت است – آن گونه که در جزوه شمیم رحمت آمده است – بلکه به اطمینان میتوان گفت بیش از صدها روایت است و میتوان این روایات را در جای جای کتابها نه تنها در باب سیره در بحار نشان داد.
مثلاً در روایت حضرت عبدالعظیم حسنی آمده است که:
لایزال یقتل اعداء اللّه حتّی یرضی اللّه قال عبدالعظیم فقلت له یا سیّدی فکیف یعلم انّ اللّه قد رضی قال یلقی فی قلبه الرحمه`… .50
امام(ع) پس از آن که لشکرش فراهم میآید پیوسته دشمنان خدا را میکشد تا خدا خشنود گردد. عبدالعظیم گوید: پرسیدم سرورم چگونه میفهمد که خداوند راضی شده است؟ حضرت فرمود: در دلش رحمت میافتد.
درباره سند روایات قهر
در معجم رجال الحدیث ج 18، ص 58 دربارهِ محمدبن علی الکوفی مینویسد:
اقول الظاهر اِنّ هذا غیر محمّد بن علیّ المکنّی بأبی سمینه`.
ظاهراً این محمّد بن علی الکوفی غیر از محمدبن علی است که با کنیهِ ابوسمینه شناخته میشود.
از عبارت حضرت آیه`اللّه العظمی خویی(ره)، در رجال چنین به دست میآید که محمدبن علی الکوفی غیر از محمدبن علی ابوسمینه است؛ گرچه او هم کوفی است.
با توجّه به اینکه تضعیفات رسیده مربوط به محمّدبن علی ابوسمینه است، اوست که دربارهاش فضلبنشاذان چنین و چنان گفته است، در نتیجه این تضعیفات در حق محمدبن علی الکوفی که راوی احادیث ماست ثابت نمیشود.
برای اطمینان بیشتر به معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 319 درباره محمدبن علی بن ابراهیم بن موسی که همان ابوسمینه است، بنگرید.
حضرت آیتاللّه خویی(ره) برای اثبات تفاوت و تعدّد این دو نفر یک دلیل میآورد و دو شبهه را پاسخ میدهد؛ آن دلیل این است که مرحوم صدوق در من لایحضره الفقیه از محمدبن علی الکوفی روایت دارد و با توجه به موقعیت صدوق و ویژگی کتاب من لایحضره الفقیه که مورد فتوای خود صدوق است، قطعاً صدوق به روایت محمدبن علی الکوفی اگر همان محمدبن علی ابن ابراهیم بن موسی ابوسمینه باشد تکیه نمیکند.
دو شبهه
الف) میگویند: محمّد بن ابی القاسم از محمدبن علی الکوفی روایت کرده است و همین محمّدبن ابی القاسم از محمدبن علی بن ابراهیم بن موسی ابن سمینه روایت دارد.
در پاسخ میگوییم این دلیل وحدت نمیشود. اینها دو نفرند و محمّدبن ابیالقاسم از هر دو روایت کرده است.
ب) میگویند تعبیر کوفی و قرشی درباره محمدبن علی بن ابراهیم ابوسمینه است و او قرشی و کوفی است. میگوییم درست است که او قرشی و کوفی است، ولی محمدبن علی کوفی هم میتواند فرد دیگری باشد و این اشکالی ندارد.
در هر صورت احتمال یکی نبودن این دو پا برجاست و تضعیفات دربارهِ ابوسمینه است. بنابراین، محمّد بن علی الکوفی آن چنان هم ضعیف نیست که جزوه شمیم رحمت میپندارد.
به علاوه با دفاعی که ما از روایات قهر کردیم و دستههای بسیاری از روایات که در این زمینه مورد توجه قرار گرفت، معلوم میشود که این مجموعه از پنجاه روایت میگذرد. برای نمونه در باب سیره بحار، ج 52 حدود بیش از پنجاه روایت قهرآمیز آمده است، ولی روایات قهر منحصر به روایات باب سیرهِ بحار نیست.
در دیگر ابواب هم روایات بسیاری در ارتباط با قهر حضرت سراغ داریم که این مجموعه چند صد روایت میشود و نفی این روایات به این راحتیها نیست.
گذشته از اینکه ما در پذیرش روایات – همانگونه که اشاره شد – بر مبنای اکثریت قریب به اتفاق عالمان و فقیهان شیعه هستیم و خبر موثوق به را حجت میدانیم و سر سازش با مبنای اقلیتی که تنها خبر ثقه را حجت میدانند نداریم. بر پایه مبنای مقبول عالمان و فقیهان شیعه این مجموعه گسترده بدون هیچ چون و چرایی حجت است و اعتبار دارد. اگر نگویم این مجموعه متواتر است، دست کم واحد محفوف به قرینهِ قطعیه است و اگر تنزل کنیم خبر واحد موثوق به است.
این که عالمی بزرگوار با وجود این همه دلیل در اینباره تشکیک کرده است خود باید توضیح دهد. ما بر این باوریم که تأمل در بخشی از دفاع ما خواننده را به حقیقت میرساند و با مفهوم روشن و معقول روایات قهر آشنا میسازد و هیچ ابهامی برای او در پذیرش این روایات باقی نمیماند.
پی نوشت ها :
1. کافی، ج 1، کتاب الحجه`، باب 15 نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، ص 200.
2. بحار، ج 10، ص 5.
3. کافی، ج 1، ح 4، ص220.
4. همان، ج 1، ح 2، ص 204.
5. بحار، ج 27، ح 10، ص 250.
6. همان، ج 51، ص 80.
7. همان، ج 51، ح 31، ص 76.
8. همان، ج 51، ص 78.
9. همان، ج 51، ح 23، ص 74.
10. همان، ج 51، ح 24، ص 74.
11. همان، ج 51، ح 24، ص 74.
12. همان، ج 51، ص 81.
13. همان، ج 52، ح 24، ص 129.
14. همان، ج 52، ح 104، ص 236.
15. همان، ج 52، ش 28، ص 34.
16. دلائل الامامه`، ص 541.
17. بحار، ج 53، ص 175.
18. بقره: 179.
19. بحار، ج 52، ح 4، ص 311.
20. همان، ج 52، ح 72، ص 303.
21. همان، ج 45، ح 3، ص 221.
22. همان، ج 45، ح 4، ص 221.
23. همان، ج 45، ح 23، ص 228.
24. همان، ج 52، ح 177، ص 376.
25. همان، ج 93، ص 103.
26. همان، ج 52، ح 26، ص 194.
27. همان، ج 60، ح 23، ص 213.
28. همان، ج 52، ح 146، ص 346.
29. همان، ج 52، ح 122، ص 357.
30. همان، ج 52، ح 44، ص 327.
31. همان، ج 52، ح 116، ص 355.
32. همان، ج 52، ح 83، ص 308.
33. همان، ج 52، ح 174، ص 375.
34. همان، ج 52، ح 136، ص 363.
35. همان، ج 52، ح 113، ص 354.
36. همان، ج 52، ح 310، ص 389.
37. همان، ج 52، ح 99، ص 349.
38. همان، ج 52، ح 114، ص 354.
39. توبه/ 33 و صف/ 9.
40. بحار، ج 51، ص 73، ح 19، ص 82.
41. همان، ج 52، ح 108، ص 352.
42. همان، ج 52، ح 192، ص 381.
43. همان، ج 51، ح 19، ص 73.
44. همان، ج 51، ص 82.
45. همان، ج 52، ح 109، ص 353.
46. همان، ج 52، ص 353.
47. همان، ج 52، ح 110، ص 353.
48. همان، ج 52، ح 7، ص 313.
49. همان، ج 52، ح 97، ص 347.
50. مسند حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، ح 27، ص 150.
مهدى حسینیان قمى
فصلنامه انتظار – شماره 11 – 12
فارس نیوز