من ز پي تو دلنشان ميروم از پي نشان
آي و تب دلم نشان آب به آتشم نشان
آي و تب دلم نشان آب به آتشم نشان
هر نفسم به ياد تو در دلم اعتقاد تو
در پي لطف و داد تو هر طرفم کشان کشان
سوخته جان و خسته ام از همه کس گسسته ام
دل به رخ تو بسته ام جان به ره تو جانفشان
اي ز تو تار و پود من از تو نبود و بود من
پر شده در وجود من شوق تو قدر کهکشان
من نه اگر که لايقم لاف زنم نه صادقم
روي نما به عاشقان لطف نما به حالشان