کشورهای متعددی در خاورمیانه، تحت سیطره ی فراماسونری جهانی قرار دارند و تنها ایران است که پس از انقلاب اسلامی و الهی خود، از یوغ بندگی دجال (فراماسونری جهانی) خارج شده است. از مصر گرفته، تا ترکیه، عربستان، اردن، و … همگی تحت نفوذ فراماسونری جهانی می باشند و خوانندگان محترم تاکنون در این زمینه نکات مهمی دریافته اند. نکته ی عجیب اینکه گروه ماسونی « Order of the Bath » به رهبری « ملکه الیزابت دوم » انگلستان(80) از محبوبیت بسیاری در منطقه ی خاورمیانه برخوردار بوده و می باشد.
فراماسونری در خاورمیانه
کشورهای متعددی در خاورمیانه، تحت سیطره ی فراماسونری جهانی قرار دارند و تنها ایران است که پس از انقلاب اسلامی و الهی خود، از یوغ بندگی دجال (فراماسونری جهانی) خارج شده است. از مصر گرفته، تا ترکیه، عربستان، اردن، و … همگی تحت نفوذ فراماسونری جهانی می باشند و خوانندگان محترم تاکنون در این زمینه نکات مهمی دریافته اند. نکته ی عجیب اینکه گروه ماسونی « Order of the Bath » به رهبری « ملکه الیزابت دوم » انگلستان(80) از محبوبیت بسیاری در منطقه ی خاورمیانه برخوردار بوده و می باشد. به منظور پرهیز از طولانی شدن بحث، به بررسی مختصر برخی از حکومت های ماسونی منطقه می پردازیم:
عربستان
تعدادی از محققین عرب، رژیم « آل سعود » را که پادشاهی عربستان را بر عهده دارند، « آل مردخای » نامیده اند. زیرا مطابق اسناد تاریخی، ریشه ی « آل سعود » به یهودیان بصره بازگشته و نام جدشان « مردخای » بوده است.(81) البته ارتباط فراماسونری با حکومت عربستان، تنها به مسئله ی مذکور بر نمی گردد؛ بلکه از پادشاهان متاخر سعودی، ارتباط « فهد بن عبدالعزیز » پادشاه سابق عربستان و برادرش « عبدالله بن عبدالعزیز » پادشاه فعلی این کشور، با گروه ماسونی « Order of the Bath » کاملاً شناخته شده است.(82)
در مقاله ی « شاه اردن از زاویه ای دیگر – ضمیمه » به ارتباط « ملک فهد » عربستان با گروه ماسونی « Order of the Bath » اشاره شد و شواهد مربوط به این امر نیز ارایه گردید. در این بخش نیز مجدداً به این مدارک اشاره خواهد گردید:
تصویر زیر « ملک فهد » را با صلیب ماسونی « Order of the Bath » نشان می دهد:(83)
تصویر زیر، صلیب ماسونی گروه « Order of the Bath » را بر گردن ملک فهد نشان می دهد؛ آن هم در حالی که رهبر گروه ماسونی مذکور، یعنی « ملکه الیزابت دوم » انگلستان در کنار وی ایستاده است: (84)
فیلم زیر نیز نام « ملک فهد » را صلیب بر گردن و در زمره ی ماسون های گروه شیطانی « Order of the Bath » نشان می دهد که ملکه ی انگلستان را همراهی می نمایند:
اما شاه کنونی عربستان یعنی « ملک عبدالله عربستان » نیز از قافله عقب نمانده و او نیز عضو گروه ماسونی « Order of the Bath » می باشد:(85)
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه می فرمایید، فراماسونری قدرت را در « عربستان سعودی » به دست گرفته است.
اردن
قبلاً و در طی مقاله ی « شاه اردن از زاویه ای دیگر » به نفوذ فراماسونری در اردن و عضویت پادشاهان این کشور در این فرقه ی شیطانی اشاره شد.(86) مجدداً در این رابطه مطالبی یادآوری می گردد:
خاندان پادشاهی اردن، سال ها قبل بر کل سرزمین های عربی تسلط داشته و این امر را مدیون همکاری با انگلستان در مقابله با امپراطوری عثمانی بوده است. اولین پادشاه خاندان پادشاهی اردن « شریف حسین » حاکم مکه و از قبیله ی قریش بوده است که به دروغ خود را به خاندان پیامبر (t) منتسب می کرده است که البته شواهد این امر در مقاله ی « شاه اردن از زاویه ای دیگر » ارایه شده است.(87) « شریف حسین » که « حاکم مکه » بوده است، با انگلستان همکاری نموده و علیه امپراطوری عثمانی جنگ کرد و سرزمین های عربی را تحت سیطره ی خود درآورد و خاندان پادشاهی به اصطلاح هاشمی را تأسیس نمود. انگلستان نیز به پاداش این خوش خدمتی، وی را به عنوان پادشاه سرزمین های عربی منسوب کرد.(88) اما نکته ی عجیب در مورد « شریف حسین » یا « حسین بن علی شریف مکه » این که وی فراماسون و عضو گروه ماسونی « Order of the Bath » بوده است:(89)
وي مدتی بر سرزمین های عربی حکومت کرد، اما كمي بعد، حکومت اردن را به پسرش عبدالله، حکومت عراق و سوریه را به پسرش فیصل و حكومت عربستان را به پسرش علي سپرد.(90) اما در نهایت « آل سعود » که در عربستان قدرت یافته بودند، شریف حسین و سپس پسرش علي را شکست داده و او را از شبه جزیره ی عربستان بیرون کردند و او مجبور شد بقیه مدت عمرش را در اردن سپری کند.(91) بعد از مدتی، سوریه و عراق نیز از چنگ فرزندان شریف حسین خارج شدند(92) و حکومت این مناطق به دولت های انقلابی منتقل شد. اما حکومت اردن تا به امروز در دست فرزندان شریف حسین باقی مانده است و آنان این کشور را « اردن هاشمی » نامیدند.(93)
نکته ی مهم این که اعقاب « شریف حسین » نیز فراماسون بوده و در گروه ماسونی « Order of the Bath » عضویت داشتند. از مهمترین این افراد می توان به « ملک حسین » پادشاه سابق اردن اشاره نمود:(94)
اما پادشاه فعلی اردن یعنی « ملک عبدالله دوم » نیز که از مادری انگلیسی و پدری فراماسون (ملک حسین) زاده شده، فراماسون بوده و عضو گروه ماسونی « Order of the bath » می باشد:(95)
البته در مورد « عبدالله دوم » پادشاه فعلی اردن، باید گفت که با توجه به شباهت هایش با سفیانی روایات اسلامی، ممکن است بیش از بقیه ی حاکمان فراماسون منطقه ی خاورمیانه، مشکل ساز باشد که البته ابعاد این امر در مقاله ی « شاه اردن از زاویه ای دیگر » مورد بررسی قرار گرفته است.(96)
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، فراماسونری جهانی مدت ها است که کنترل قدرت را در کشور اردن در دست گرفته است.
مصر
جدا از نقش مهم مصر باستان در سازمان دهی تعالیم ماسونی، مصر امروز نیز تحت نفوذ « فراماسونری جهانی » قرار دارد. « انور سادات » رییس جمهور سابق این کشور یک فراماسون بوده(97) و عضو « کلوپ روتاری » و عضو « لژ بزرگ فراماسونری سوری عربی » (محفل الاکبر السوری العربی) بوده است(98) که این امر با توجه به سیاست های وی همچون به رسمیت شناختن اسراییل برای اولین بار در بین کشورهای عربی و انعقاد قرارداد « ننگین کمپ دیوید » با اسراییل، دور از انتظار نیست.(99) در حال حاضر نیز رییس جمهور دیکتاتور مصر « حسنی مبارک » به عنوان مهره ای قدرتمند برای فراماسونری جهانی فعالیت می کند و برخی از منابع تایید نشده، وی را نیز به عنوان فراماسون معرفی کرده اند.
ترکیه
کشور ترکیه از دیرباز تاکنون تحت سیطره ی کامل « فراماسونری جهانی » بوده و فراماسونری حضوری قدرتمند در عرصه های سیاسی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی این کشور داشته و نشریات ماسونی بی شماری همچون « معمار سینان »، « نشریه ی ماسون ترک »، « نشریه ی شرق بزرگ »، « نشریه ی معمار سینان » و … در آن چاپ و منتشر می گردند. به دلیل نفوذ گسترده ی فراماسونری در ترکیه و سیطره بر تمام ابعاد قدرت این کشور از یک سو، و حضور محققان پر کار و قدرتمندی همچون « هارون یحیی » در این کشور، تمام ابعاد فراماسونری در این کشور شناخته شده است. برای پرهیز از طولانی شدن مقاله، خوانندگان محترم را به صفحات 242 تا 367 کتاب « مبانی فراماسونری » تالیف « گروه تحقیقات علمی ترکیه (هارون یحیی) » و ترجمه شده توسط « جعفر سعیدی »، ارجاع می دهیم.(100) با این حال خاطر نشان می شویم که سیاستمداران سال های اخیر ترکیه همچون « بولنت اجویت » عضو گروه « بیلدربرگ » بوده اند.(101)
اما عجیب این که « عبدالله گل » رییس جمهور فعلی ترکیه نیز که به عنوان اسلامگرا شناخته می شود، خود به احتمال زیاد، یکی از مهره های « فراماسونری جهانی » است!!! « عبدالله گل » عضو افتخاری گروه ماسونی « Order of the Bath » می باشد و مقام شوالیه این گروه را از « ملکه الیزابت دوم » انگلستان دریافت کرده است و این مطلبی است که در سایت ریاست جمهوری ترکیه نیز ذکر شده است:(102)
گرچه « عبدالله گل » به عنوان یک سیاستمدار اسلامگرا شناخته می شود، اما عضویت او در گروه ماسونی « Order of the Bath » مانع از اعتماد به وی می گردد. در این میان حتی اگر توجیه کنیم که عضویت در گروه ماسونی « Order of the Bath » نیز از طرف ملکه ی انگلستان به وی هدیه داده شده است، باید باز هم پرسید که اولاً چه خصوصیتی در عبدالله، وی را لایق دریافت نشان شوالیه ماسونی کرده است؟ ثانیاً « عبدالله گل » که در کشوری کاملاً ماسونی با ساختار سیاسی ماسونی رشد یافته و سال ها در احزاب آن فعالیت داشته است، چطور ممکن است از تبعات عضویت در فراماسونری بی خبر باشد و در گروه مذکور نیز مقام شوالیه داشته باشد؟!!! حتی اگر چشم خود را بر روی ماسونی بودن گروه « Order of the Bath » ببندیم، باز هم این سوال مطرح است که چرا و بنا بر چه خدمتی به انگلستان، « عبدالله گل » باید در زمره ی شوالیه های انگلیسی قرار بگیرد و از این حیث مشابه « سلمان رشدی » مرتد ملعون باشد؟!!!(103)
با توجه به مسایل ذکر شده، باید عنوان کرد که اعتماد به رییس جمهور به اصطلاح اسلامگرای ترکیه یعنی « عبدالله گل » چندان صحیح نیست و باید همواره به وی با دیده ی شک و تردید نگریست. در واقع ممکن است نظام ماسونی حاکم بر ترکیه، با توجه به رشد اسلامگرایی و علاقه ی مردم این کشور به اسلام و مقاومت، از یک ترفند استفاده کرده و تعدادی از اعضای ماسون خود را که در گروه های اسلامگرا نفوذ کرده بودند، برای فریب مردم به قدرت رسانده باشد. در این بین قیل و قال و دعواهای پیرامون انتخابات نیز جز بازارگرمی نبوده و تنها برای فریب بیشتر به کار رفته است. فراموش نکنیم که در انتخابات سال 2004 میلادی آمریکا علیرغم چالش های ظاهری، هم « جرج بوش » و هم « جان کری »، هر دو عضو گروه ماسونی « Skull & Bones » بوده اند!(104) همچنین در انتخابات سال 2008 میلادی، « باراک اوباما »، « هیلاری کلینتون » و « جان مک کین » علیرغم کشمکش های ظاهری، هر سه عضو گروه ماسونی و شیطانی « بیلدربرگ » بودند!(105) به همین دلیل بعد از اینکه ریاست جمهوری اوباما قطعی شد، « هیلاری کلینتون » نیز به عنوان وزیر امور خارجه ی آمریکا انتخاب گردید!(106)
البته ماسون بودن احتمالی « عبدالله گل » نیز چندان دور از انتظار نخواهد بود، زیرا هنگامی که « عبدالله عربستان » و « فهد عربستان » ملقب به « خادمین الحرمین الشریفین » ماسون بوده و صلیب ماسونی بر گردن انداخته اند، از بقیه ی سران به اصطلاح میانه رو! منطقه ی خاورمیانه نیز انتظاری جز این نمی رود.
در مورد رویه ی اخیر ترکیه در مقابل اسراییل و مسئله ی ناوگان آزادی که منجر به شهادت مسلمانان بسیاری شد،(107) باید محتاط بود و بی محابا قضاوت نکرد. چرا که ممکن است هدف از آن کمرنگ جلوه دادن نقش ایران و لبنان در مسئله ی فلسطین، و جایگزین کردن کشور ماسونی و به اصطلاح میانه رو ترکیه بجای ایران مقاوم در مورد مسئله ی « قدس » باشد. به همین دلیل باید در این زمینه احتیاط مضاعف نمود. البته ان شاء الله و به لطف خدا، مکر دشمن در این زمینه نیز باطل شده و به لطف خدا، دسیسه ی دشمنان در این زمینه نیز محو گردیده و همین عمل آنان، زمینه ی نابودی آنان را به زودی فراهم خواهد آورد.
نکته ی دیگر این که هنوز نکته ی منفی از « رجب طیب اردوغان » نخست وزیر فعلی ترکیه به دست نیامده است.
به هر حال همانگونه که ملاحظه فرمودید، کشور ترکیه و دولت این کشور و نیز ارتش و نیروهای نظامی آن، کاملاً ماسونی بوده و هستند.
سایر کشورهای خاورمیانه
به منظور پرهیز از اطاله ی کلام، به صورت جزء به جزء به سایر کشورهای منطقه ی خاورمیانه نمی پردازیم، اما باید متذکر شویم که « افغانستان » و « عراق » در حال حاضر در اشغال کشورهای ماسونی آمریکا و انگلستان هستند و عملاً جزئی از آن ها به شمار می روند. رهبران سایر کشورهای منطقه نیز عملاً زیر دست فراماسونری جهانی به فعالیت می پردازند و از آن جا که استقلالی در تصمیم گیری ها ندارند و پیرو کشورهای ماسونی هستند، آن ها نیز در قلمرو سیطره ی « فراماسونری جهانی » قرار دارند. چرا که ماسون ها هر جامعه ای که از آن ها تبعیت کند را نیز جامعه ای ماسونی می دانند:
« مدرسه اي كه توسط مدير ماسون اداره مي شود، يك موسسه ي ماسوني محسوب مي گردد. جامعه اي كه توسط يك ليدر ماسون رهبري مي شود، جامعه ي ماسوني به حساب مي آيد. اگر تعداد اعضايمان هم زياد نشود، از طرف هر كسي كه مي خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مكان يك موفقيت شمرده مي شود. » (نشريه ي ماسون ترك – صفحه ي 3032)(108)
همانگونه که ملاحظه فرمودید، ماسون ها صرفاً افراد عضو لژ را به عنوان اعضای جامعه ی ماسونی نمی شناسند، بلکه هر فرد یا جامعه ای که پیرو آن ها باشد را نیز جزء جامعه ی ماسونی می دانند. با این اوصاف، تعداد زیادی از کشورهای خاورمیانه که از فرامین جوامع ماسونی همچون آمریکا و انگلیس تبعیت می کنند و تلاش می نمایند تا به اهداف جوامع ماسونی، جامه ی عمل بپوشانند، مطابق توصیفات خود فراماسون ها جزء جامعه ی بزرگ « فراماسونری جهانی » به حساب می آیند.
بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که متاسفانه « فراماسونری جهانی : بر بخش اعظم منطقه ی خاورمیانه بجز « ایران » و بخش های کوچکی همچون « جنوب لبنان » تسلط یافته است، که در پایان مقاله به آن ها اشاره خواهد گردید.
سایر نقاط دنیا
خوانندگان محترم وبسایت تاکنون با نفوذ و سیطره ی فراماسونری بر کشورهای بزرگ، نهادهای تاثیر گذار و ادیان و فرق جعلی نوظهور آشنا شده اند. در سایر نقاط دنیا نیز می توان آثار تسلط فراماسونری را مشاهده کرد. کلیپ ویدیویی زیر، بناهای حاوی علایم ماسونی را در نقاط مختلف دنیا نشان می دهد:
علاوه بر مطالبی که بیان شد، ذکر این نکته ضروری است که اکثر کشورهای جهان نیز دنباله رو قدرت های ماسونی هستند و حتی اگر فراماسون بودن رهبران بسیاری از کشورها را نیز نادیده بگیریم، مطابق تعریف خود ماسون ها، به دلیل پیروی کشورهای مذکور از قدرت های ماسونی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه و …، این کشورها نیز به عنوان عضوی از جامعه ی جهانی فراماسونری تلقی می گردند.
متاسفانه تعدادی از کشورها در دنیا به عنوان کشورهای انقلابی و مقاوم تلقی می گردند که این عناوین برازنده ی آن ها نیست و انقلاب های صورت گرفته در آن ها نیز یا تحت هدایت فراماسون ها برپا شده و یا توسط فراماسون ها از مسیر اصلی خود و اهداف مورد نظر مردم، منحرف شده است. برای روشن شدن این مسئله، به بررسی برخی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی می پردازیم:
انقلاب فرانسه و استقلال آمریکا
قبلاً و در طی مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » اشاره گردید که « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » جنبش هایی کاملاً ماسونی بودند و رهبران آن ها همگی فراماسون بودند. در مورد ماسونی بودن « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » هیچ شکی وجود ندارد و محققان در این زمینه با یکدیگر هم عقیده اند.(109) به همین دلیل از توضیح بیشتر در این زمینه خودداری می نماییم و خوانندگان محترم را به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » و سایر مقالات مشابه در این زمینه، ارجاع می دهیم.(110)
تحرکات آزادیبخش آمریکای لاتین
یکی از سیاست های گردانندگان اصلی « سازمان فراماسونری جهانی » در برخورد با تحرکات انقلابی ملل رنجدیده و زحمتکش سراسر جهان، این بوده است که در هنگامی که از مقابله با سیل خروشان مردم ناامید می شدند، تعدادی از مهره های خود را در صفوف رهبران انقلاب های مذکور وارد می نمودند تا سرانجام انقلاب های مذکور را نیز منحرف نمایند و تلاش های مردم رنجدیده را عقیم گذاشته و مجدداً کشورهای مورد نظر را در دست گیرند. در این بین گرچه ظاهر حکومت ها تغییر می کردند، اما در باطن باز هم یکی دیگر از مهره های فراماسونری بر رأس کار آمده و پیروزی دیگری برای فراماسونری جهانی رقم می خورد. البته در برخی موارد نیز اختلاف هایی بین « Order های » مختلف ماسونی پدید می آمد و این امر نیز موجب بروز درگیری ها، کودتاها و بعضاً انقلاب هایی می شد که در این میان برخی از « Order ها » رهبری کشور را از دست « سایر Order های ماسونی » خارج می ساختند. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که همه ی این « Order ها » در اهداف جهانی و کلی خود که همان « نابودی ادیان توحیدی »، « ایجاد حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم (بیت المقدس) » و حکومتی بر پایه ی « اومانیسم »، « ماتریالیسم »، و « سکولاریسم » است، با یکدیگر مشترکند؛ اما در رهبری این جریان و ریاست بر جهان با یکدیگر اختلاف دارند و این که کدامیک از آن ها باید نبض اصلی قدرت را در امپراطوری جهانی بر عهده بگیرد، یک عامل اختلاف جدی بین آن ها است. همین تشنگی برای رهبری جهان است که « هیتلر » و « نازی های آلمانی » عضور گروه ماسونی « Thule Society »(111) را در مقابل فراماسون هایی همچون « وینستون چرچیل انگلیسی »(112) « فرانکلین روزولت » عضو لژ های « Holland Lodge » و « Architect’s Lodge »(113) و « ژوزف استالین » فراماسون(114) قرار می دهد. زیرا دولت های ماسونی آمریکا، انگلستان و شوروی، حرکت بزرگ « هیتلر » را در تصرف کل جهان در آن مقطع زمانی و قبل از تشکیل دولتی در « اورشلیم (بیت المقدس) » مناسب نمی دانستند و از سوی دیگر با رهبری « Thule Society » بر جهان موافق نبودند.
اختلاف های ذکر شده بین فراماسون ها کاملاً قابل انتظار است؛ زیرا متاسفانه پیروان ادیان الهی از جمله مسلمانان که به خداوند متعال و پیامبران الهی اعتقاد دارند، باز هم با یکدیگر درگیری های قومی و مذهبی دارند، حال چه برسد به ماسون ها که به خداوند متعال و پیامبران الهی معتقد نیستند و خود را در مقابل خداوند و وجدان خود، مسئول نمی بینند. بدین ترتیب بروز اختلاف در بین فراماسون ها و حتی بروز جنگ بین آنان منطقی و قابل انتظار است، اما هیچ یک از آن ها در هدف نهایی خود که همان تشکیل حکومت جهانی و بین المللی در « اورشلیم (بیت المقدس) » است، با هم اختلافی ندارند و موضع آنان در این خصوص، کاملاً همسان و همسو می باشد.
با این مقدمه به نقش فراماسونری در برخی تحرکات به اصطلاح آزادیبخش آمریکای جنوبی می پردازیم:
حرکات بزرگ آزادیبخش آمریکای جنوبی
« سیمون بولیوار » چهره ای است که به عنوان « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » شناخته می شود.(115) در هنگامی که مردم آمریکای لاتین از ظلم اسپانیایی های حاکم بر منطقه به تنگ آمده بودند و آماده ی تدارک انقلابی برای بیرون راندن دولت ماسونی اسپانیا شده بودند، وی در حرکتی زیرکانه و در قالب مأموریتی از جانب « لژ آمریکا » در لندن، رهبری قیام مردم ونزوئلا و سایر مناطق آمریکای جنوبی را در دست گرفت و با حمایت فراماسون های دیگر توانست این قیام را به پیروزی برساند و مجدداً حکومت را در دست فراماسون ها قرار دهد.(116) در این میان باز هم کلاهی بزرگ بر سر مردم گذاشته شد و آن ها تصور کردند که از یوغ استعمار ماسونی آزاد شده اند، حال آنکه رهبر آنان یعنی « سیمون بولیوار » خود فراماسون بوده و حکومت را مجدداً به دامن فراماسونری برگرداند:
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حرکت آزادیبخش آمریکای جنوبی نیز چیزی بجز دسیسه ی ماسون ها برای فریب مردم رنجدیده ی مناطق مذکور نبوده است. بعد از حرکت بزرگ « سیمون بولیوار » در آمریکای لاتین، مناطق مذکور کماکان در دست فراماسون ها باقی ماندند و امروزه این مناطق در اصطلاح سیاسی به عنوان « حیاط خلوت آمریکا » که قدرتمندترین کشور ماسونی است، نامیده می شوند!!!(118) هر چند که اخیراً به دلیل تضعیف آمریکا، این مسئله کمرنگ تر شده است.
البته علاوه بر موارد ذکر شده، امروز یک گروه ماسونی در آمریکای لاتین فعال است که با عنوان « Order of Jose Marti » شناخته می شود و بیش از همه در کوبا فعالیت دارد؛(119) چرا که منسوب به « خوزه مارتی »، انقلابی به اصطلاح آزادیخواه!!! کوبایی است. « خوزه مارتی » بدون هیچ شکی فراماسون بوده و در جهت اهداف این سازمان شیطانی فعالیت داشته است:(120)
متاسفانه در حال حاضر نیز « فیدل کاسترو » که مادرش « اصلیتی یهودی » داشته و پدرش عضو « بنیاد ماسونی راکفلر » بوده است،(122) خود یک فراماسون بوده(123) و در حال حاضر هدایت و رهبری گروه ماسونی « Order of the Jose Marti » را بر عهده دارد و کوبای امروز نیز علیرغم درگیری اش با آمریکا، عضو « سازمان جهانی فراماسونری » بوده و به آرمان های مشترک فراماسونری از جمله « ساخت معبد سلیمان » در « اورشلیم (بیت المقدس) » و تشکیل « حکومت جهانی ضد خدایی »، پایبند است.
اما مثال جالب و عجیب دیگری که در مورد نفوذ فراماسونری در آمریکای لاتین می توان به آن اشاره کرد، عضویت همزمان « سالوادور آلنده » رییس جمهور محبوب اهل شیلی! و « آگوستو پینوشه » دیکتاتور معروف شیلیایی در گروه های ماسونی است.(124) تصاویر زیر به اندازه ی کافی گویا هستند:
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، برخلاف آن چه که در افواه عموم مطرح است، « سالوادرو آلنده » انسانی شریف و آزاده! نبوده است، بلکه یک فراماسون لامذهب ضد خدا و نزدیک به مارکسیست ها بوده که در رقابت با یک فراماسون دیگر از گروه رقیب و تحت حمایت آمریکا، شکست خورده و کشته شده است. هم « آلنده » و هم « پینوشه » هدف نهایی مشترک داشته اند و همانند سایر فراماسون ها در مورد ساخت امپراطوری جهانی شیطانی و ضد خدایی در « اورشلیم (بیت المقدس) » با یکدیگر اشتراک فکری داشته اند و تنها اختلاف آن ها در رهبری این جریان ضدخدایی و قرار گرفتن نبض این جریان در دست شرق یا غرب ماسونی بوده است.
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، کشورهای آمریکای لاتین با همه ی ادعاهایشان در مبارزه با امپریالیسم، خود به طرزی زیرکانه با امپراطوری شیطانی فراماسونری جهانی همکاری می کنند و در جهت اهداف این سازمان فتنه گر در « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد دروغین سلیمان » همکاری می نمایند و تنها اختلاف آن ها با آمریکا و متحدان اروپاییش، در رهبری جریان فاسد ماسونی است، نه اصل جریان مذکور.
سایر کشورهای به اصطلاح انقلابی
قبلاً اشاره شد که همه ی دولت ها و کشورهای جهان (بجز استثنائی که در ادامه خواهد آمد) یا رهبران و روسای جمهور فراماسون داشته و دارند و یا اگر رییس جمهور صد در صد ماسونی نیز نداشته باشند، تحت سیطره ی ابرقدرت های ماسونی قرار دارند و بدین ترتیب نیز مطابق تعاریف خود فراماسون ها، جامعه ای ماسونی تلقی می گردند.
اما متاسفانه تعدادی از کشورهایی که به اصطلاح انقلابی نامیده می شوند، انقلاب هایی صد در صد ماسونی و همگام با مطامع این تشکیلات شیطانی داشته اند که این امر از دید محققان تا حدی دور مانده است و متاسفانه رسانه ها و محققین کشورمان و سایر ممالک اسلامی نیز در تشخیص این امر دچار اشکال شده اند. با کمال تاسف باید گفت که مستند زیبا و تأثیرگذار « ظهور (The Arrivals) » نیز در این زمینه مستثنی نبوده و اشتباهاتی فاحش مرتکب شده است که در ادامه، خدمت خوانندگان محترم عرض خواهد شد. با این مقدمه، به معرفی تعدادی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی معروف، اما کاملاً ماسونی خواهیم پرداخت:
آفریقای جنوبی
خوانندگان محترم وبسایت، احتمالاً از مشاهده ی نام « آفریقای جنوبی » در این لیست تعجب کرده اند؛ چرا که این عزیزان نام « نلسون ماندلا » رییس جمهور سابق « آفریقای جنوبی » و رهبر به اصطلاح انقلاب این کشور را شنیده اند و ملاحظه کرده اند که نام وی همواره به عنوان رهبری مهربان، انقلابی و ضد استکباری مطرح بوده است. اما در پشت این چهره ی زیبا، سیرتی بسیار زشت و شیطانی نهفته است! چرا که « نلسون ماندلا » یک فراماسون بوده و عضو گروه ماسونی و شیطانی « Order of Malta » یا « Order of St. John » می باشد و به این عضویت خود نیز افتخار می نماید:(125)
همانگونه که در ابتدای مقاله ذکر شد، « Order of St. John » و بزرگترین شاخه ی آن یعنی « Order of Malta » گروه هایی % 100 ماسونی هستند. کتاب « کمیته ی 300 » نوشته ی « دکتر جان کولمن » در این رابطه چنین می گوید:
« دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران سنت جان اورشیلم (نام دیگر Order of Malta) و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره ی گسترده ی فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه رم، سازمان ناتو، مؤسسه ی سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله ی توطئه گران، یعنی کمیته ی 300، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. »(127)
متاسفانه « نلسون ماندلا » یک فراماسون می باشد که مطابق اهداف فراماسونری جهانی به روی کار آمده است. در واقع سازمان جهانی فراماسونری هنگامی که متوجه شد نمی تواند با موج ظلم ستیزی ملت مظلوم « آفریقای جنوبی » مبارزه کند، یکی از مهره های کلیدی خود را که همان « نلسون ماندلا » بود، در صف رهبران جنبش ضد آپارتاید قرار داد تا در صورت سقوط دولت آپارتاید، حکومت « آفریقای جنوبی » مجدداً در دست فراماسون ها قرار گرفته و منافع فراماسونری جهانی را تأمین نماید.
در این جا ممکن است این سوال پرسیده شود که پس سابقه ی زندانی بودن طولانی مدت « نلسون ماندلا » چه می شود؟
قبلاً اشاره شد که ماسون ها در اهداف جهانی خود به منظور تشکیل حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم با یکدیگر اشتراک فکری دارند، اما در رهبری این جریان با یکدیگر اختلاف دارند و این امر از پیروان شیطان بعید نیست؛ زیرا متاسفانه پیروان ادیان نیز با وجود اعتقاد به خداوند متعال، گهگاه به دلیل پیروی از هوای نفس خود، با یکدیگر دشمنی و اختلاف پیدا می کنند، حال پیروان شیطان که جای خود دارد. بنابراین مسئله ی زندانی بودن ماندلا نیز می تواند از این جنس باشد و به دلیل اختلاف جریان های مختلف ماسونی بر سر رهبری این حکومت ها پدید آمده باشد.
احتمال دیگری که می توان به آن اشاره کرد، این است که ممکن است در ابتدا « نلسون ماندلا » در ابتدا « فراماسون » نبوده باشد، اما با طولانی شدن دوره ی زندان، وی در اثر مذاکرات با « فراماسون های قدرتمند » حاکم بر « آفریقای جنوبی »، با آن ها به توافق رسیده و ضمن پذیرفتن عضویت در « فراماسونری »، حکومت بر آفریقای جنوبی را نیز به دست گرفته است، اما این بار به عنوان نماینده و همکار « فراماسون ها » به این مهم دست یافته است!
اما یک احتمال دیگر نیز باید مورد توجه قرار گیرد و آن این که ممکن است مسئله ی زندانی بودن ماندلا، برخلاف ظاهر آن، در باطن اصلاً وجود خارجی نداشته باشد! بگذارید ابتدا به مثالی اشاره کنیم: تاکنون مطالب بسیاری درباره ی خودکشی « آدولف هیتلر » و جمجمه ی معروف مکشوف از او در « برلین » نقل شده است. اما در عمل هیچ فردی خود هیتلر را در آن موقع ندیده است! جالب این که اخیراً مطابق تحقیقات انجام شده، مشخص شده است که جمجمه ی مذکور اصلاً متعلق به هیتلر نبوده و مربوط به یک زن بوده است!(128) بنابراین حتی مرگ هیتلر هم با همه ی حساسیت های پیرامون آن، مشخص و قطعی نبوده و سال های سال، رسانه های قدرتمند غربی، با داستان سرایی های خود، مردم را فریب داده بودند. البته با توجه به عضویت هیتلر در گروه ماسونی « Thule Secret Society »(129) هیچ بعید نیست که متفقینی که سران آن ها نیز فراماسون بوده اند، شکست و تسلیم آلمان را برای تنبیه برادر ماسونیشان یعنی هیتلر کافی دانسته و زمینه را برای زیستن مخفیانه ی وی فراهم آورده و تنها برای فریب افکار عمومی، مسئله ی خودکشی هیتلر و جمجمه ی منتسب به وی را مطرح کرده باشند. مشابه همین مسئله نیز ممکن است برای « نلسون ماندلا » وجود داشته باشد و آنگونه که رسانه های دنیا و عمدتاً تحت سیطره ی دجال در بوق و کرنا کرده اند، مسئله ی زندان طولانی مدت « ماندلا » از اساس صحیح نبوده و وی در مدت مذکور به صورت مخفیانه در محل های مناسبی به سر برده باشد؛ که البته این مسئله تنها یک احتمال است و سند محکمی از آن در دست نمی باشد.
در هر حال، عضویت « نلسون ماندلا » در گروه ماسونی « Order of St. John » یا « Order of Malta » قطعی است و از این حیث، وی با جنایتکارانی همچون « ملکه ی انگلستان »، « تونی بلر » و … در یک رده قرار می گیرد:
همگروه و هم قسم بودن « نلسون ماندلا » با استعمارگران، ظالمان و نژادپرستانی همچون « ملکه الیزابت دوم انگلستان » و « تونی بلر » نخست وزیر سابق این کشور، به سهولت دروغ های « نلسون ماندلا » و آلت دست فراماسونری بودن وی را نشان می دهد و حتی اگر از ماسونی بودن گروه « شوالیه های سنت جان اورشلیم » و « شوالیه های مالتا » چشم پوشی نماییم، باز هم همگروهی و هم قسم بودن « ماندلا » با استعمارگران و ظالمان و نژاد پرستان، گناهی غیر قابل بخشش است؛ آن هم در حالی که « ماندلا » همواره به عنوان چهره ای ظلم ستیز مطرح و معرفی می گردد!!!
البته این مسئله که « ماندلا » در فاصله ی کوتاهی پس از آزادی از زندان، اجازه ی فعالیت های سیاسی می یابد و در کمتر از 4 سال،(130) از یک زندانی به اصطلاح رنج کشیده!، تبدیل به رییس جمهور آفریقای جنوبی می گردد!!!، بسیار مشکوک بوده و حکایت از برنامه ی ویژه ی فراماسونری جهانی برای به قدرت رساندن وی در آن برهه ی زمانی دارد.
از سوی دیگر، در حالی که انسان های حق طلبی همچون امام خمینی (v) که زمینه ساز انقلابی بزرگ و ضد استکباری و مورد علاقه ی مظلومان جهان بودند، از سوی دولت های ماسونی و استکباری مورد هجمه های بسیاری قرار گرفته اند، اعطای جایزه ی « صلح نوبل » به « نلسون ماندلا »(131) و قرار گرفتن وی در کنار « انور سادات »، « مناخیم بگین »، « شیمون پرز »، « اسحاق رابین »، « شیرین عبادی » و « باراک اوباما »(132) نشان می دهد که وی نیز به پاس خوش خدمتی به « فراماسونری جهانی »، مستحق دریافت این جایزه بوده است، وگرنه هیچ انقلابی آزاده ای در دنیا که علیه منافع فراماسونری اقدام کرده است، جایزه ی « صلح نوبل » را دریافت نکرده است؛ حال آن که قصابانی همچون « مناخیم بگین »، « شیمون پرز »، « اسحاق رابین » این جایزه را دریافت نموده اند.(133) بنابراین این مسئله نیز حکایت از همدستی « ماندلا » با فراماسونری جهانی دارد.
البته این مسئله تنها اختصاص به « نلسون ماندلا » ندارد، بلکه جانشینان وی همچون « تابو امبکی » رییس جمهور بعد از « ماندلا » نیز عضو گروه ماسونی و شیطانی « Order of St. John » یا « Order of Malta » می باشند:(134)
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، برخلاف آن چه که در فیلم مستند « ظهور (The Arrivals) » به نمایش در آمده است، نه تنها شخص « نلسون ماندلا » یک ماسون است، بلکه کشور به اصطلاح انقلابی « آفریقای جنوبی » نیز یک کشور صد در صد ماسونی است و کلاهی بزرگ بر سر مردم مظلوم این کشور گذاشته شده است. با این اوصاف، « آفریقای جنوبی » لیاقت اعطای عنوان « کشور انقلابی » و « دولت مقاوم » را به هیچ عنوان ندارد.
ادامه مقالات :
7 پاسخ
سلام من یه سوال دارم اگر نلسون ماندلا فراماسون بود بس چرا کشور ایران که میگویید اسلامی است پس متوجه ماسون بودن ماندلا بوده پس چرا مرگش را در اخبار ما نشان داده است؟پس باید نتیجه بگیریم که کشور ایران هم فراماسون میباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
————————–
سلام
نتیجه گیری شما درست نیست!
به اسم مقاله توجه کنید! و مقاله را تا انتهای قسمت 4 مطالعه کنید!
در مورد راه شناخت کشورهای ماسونی توضیخ داده شده است!
موفق باشید.
واقعا به عنوان یه مسلمان از مطالب عالی تون تشکر میکنم
قشنگ بود.ممنون
از گاندی انتظار نداشتم!!!
سلام خسته نباشید این مطلب شما در مورد فراماسونری رو من تا حالا هیچ جایی نخونده بودم سخنرانی های اقای راعفی پور و چند نفر دیگه رو گوش دادم ولی این مطالب ب نظرم خیلی کاملتر بود ولی در مورد ماندلا یکم ادم به شک میفته به این خاطر ک با رهبر انقلاب هم دیدار داشته اند
ماندلا اقای خامنه ای رو رهبر من خطاب میکند ( یک اسنان شیطانی یک فرد خدایی رو رهبر صدا میکند؟)و اقای خامنه ای هم خطاب به این شخص گفته اند ک شما صاحب اخلاق و معنوت هستید اخه اگه ماسون بود رهبر انقلاب فردی با معنویت و اخلاق این شخص رو خطاب میکرد؟ اگرم فرض کنیم ک حضرت اقا اطلاع نداشتند فک کنم خیلی دور از ذهن باشه چون ک ایشون بصیرت خااصی تو قضایای سیاسی دارند و مو رو از ماست میکشند و صدردر صد اگه الان من شما این مطالب در مورد فراماسونری و فرقیه های سری رو میدونیم صد در صد ایشون اون موقع میدونستند با توجه به اینکه رهبر یه کشورن و وزرات اطلاعات گسترده و منابع خبری وسیعی و اطلاعی وسیعی دارند من گمون کنم در مورد ماندلا این درس نباشه کمی مبالغه به نظر میاد .
با سلام وخسته نباشید
تمامی مطالبی که نوشتید جالب است فقط باید بدونید بعضی از این مطلب درست است و ما بقیه خیر، مثلاً سیمون بولیوار در همه سایت های خارجی گفته میشود بر اثر بیماری سل مرده است در صورتی که خوده مردم کشور کلمبیا در همجا میگویند توسط یک فرقه ناشناس به قتل رسیده ( در فیلم آزادیخواه به خوبی وجود حزب و فرقها نمایش داده شده ،اما سیمونه ماسون نیست) برای همین دوست عزیز اکثر مطلب شما تهمت است به این اشخاص، خوشحال میشم که در راستای تحقیقات کمکتون کنم.
مطمعنید بعد از انقلاب به قول شما الهی ایران از سیطره فراماسونر خلاص شده ؟
مجلس شورای اسلامی ایران از بزگترین نماد های فراماسونره یعنی به نظر شما اتفاقی یهو هرم شده فقط برای خوشگلی اونم ساختمان به اون مهمی ؟ داخل مجلس پر از هرم های در همه و داخل صحن مجلس ستاره پنج پر رو میشه رسم کرد از طرفی در اطراف مجلس هم چندین نماد فراماسونری هست که با یه سرچ میتونید ببینید
بعضی لوگو های کانال های صدا سیما هم به فراماسونر بر میگرده و… اتفاقا ایران اسلامی از نظر بنده یکی ازاصلی ترین پایگاه های فراماسونر هستش