ایلّومیناتی (Illuminati) همان اتاق فکر برای رأس فراماسون یا بهتر بگوییم «اتاق فکر شیطان» است. کلیات تمامی تصمیمات برای تشکیل حکومت جهانی و سلطه بر جهان تحت عنوان «تئوری توطئه»، در ایلومیناتی طراحی، تدوین، سیاستگذاری و برنامهریزی شده و جهت اجرا در کنفرانس سالانهی بیلدربرگ (Bilderberg) که هر ساله با شرکت حدود 130 تن از بانکداران، سیاسیون، نظامیها و اصحاب رسانه تشکیل میگردد، دیکته و ابلاغ میشود.
Iranpn – سازمانهای اداره کنندهی جهان: Illuminati – ایلّومیناتی، اتاق فکر شیطان/ فصل دوم :
در فصل اول خواندیم که آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) متولد 1748 در ایالت بایرن، دو رگه آلمانی الاصل را بنیانگذار اولیه ایلومیناتی معرفی کردهاند.
گفتهاند واژه لاتینی (illuminatus) اسم مفعول (illmint) به معنای روشن شده یا نورانی است. چرا که ایلّومیناتی تنها یک سازمان یا نهاد سیاستگذاری و تصمیمگیری سیاسی یا حکومتی نیست. بلکه مبتنی بر نوعی اعتقاد و مذهب بنا شده است که در اصطلاح فارسی به آن «شیطانپرستی» میگوییم، که دین، آیین و مذهب فراماسون میباشد و بدین جهت خود را «اشراقیون» یا همان «روشنفکران» مینامند.
ریشههای اعتقادی:
اگر چه ایلّومیناتی باوریا (Bavarian Illuminati) پایه و ابتدای این تشکیلات قلمداد میگردد، اما نوع تفکر و باورهای آنان نشأت گرفته از «اسرائیلیات» یا همان خرافههای هزاران ساله و گرایش به سحر، جادوگری و احضار ارواح یهودیان سلف است که باورهای آنها نیز ریشه در مذاهب شیطانپرستی قبل از خود دارد.
از این رو شاهدیم که ایلّومیناتی به عنوان «اتاق فکر شیطان»، بیش از هر قشر و طبقهای به ساحران و جادوگران اهمیت میدهد و قبل از هر مقولهای وارد علم پزشکی میشود. چرا که مهمترین مسئله برای آنان، دستیابی به «قدرتهای طبیعی بشر»، به عنوان جایگزین و نیز مقابله کننده با قدرتهای روحی و معنوی و الهام گرفته از وحی و آموزههای دینی و علوم آسمانی میباشد.
ابلیس در میان همهی فرقههای شیطانپرستی (Satanism ) به عنوان بزرگترین قدرت در حیات طبیعی بشر شناخته میشود و در واقع برای دشمنی و جنگ با خدا و هر آن چه نامش را ماوراء الطبیعه میگذارند، نیروی به جز طبیعت وجود نخواهد داشت و آنان معتقدند که در عالم طبیعت نیز موجود و نیرویی قویتر از ابلیس وجود ندارد. لذا باید خود را لشکریان (جنود) ابلیس بدانند و با تکیه به قدرت او، قدرتهای طبیعی (بدنی) انسان را کشف کنند، تا با طبیعتی قدرتمند، به جنگ ماورای طبیعت بروند.
عرفانهای کاذب در اشکال قدیمی و مدرن:
شیطانپرستان که ابلیس را به خاطر نافرمانی و خودداری از توبهاش، محبوس در غاری در یک سیارهی ناشناس میدانند که با همهی عالم طبیعت و از جمله انسان مرتبط است و تلاش دارند با دستیابی به قدرتهای طبیعی او را کشف و از بند خلاص کنند، ریاضتهای گوناگونی را بر خود تحمیل میکنند تا با قدرت بخشیدن به ذهن و نیروهای طبیعی و نهفته در بدن انسان، بتوانند قدرتمند شده و به مقصود برسند.
این ریاضتها و دستآوردهای آن در گذشته بسیار عریان بود و امروزه در اغلب مذاهب و معابد هندوستان و چین و کشورهای خاوردور نیز وجود دارد. اما سبک مدرن آن با استفاده از رشد علم پزشکی وارد مقولهی روان، ذهن و تربیت بدن شده است و تحت عناوینی چون برخی از سبکهای یوگا و یا کنترل ذهن، قدرت ذهن و … ترویج و القا میگردد و به همین دلیل روی مباحث «روانشناختی» تکیه بیشتری دارند.
شیطانپرستان نیز نام این ریاضتهای خود را «عرفان» گذاشتهاند و با تأسی به روشهای اغوایی ابلیس، به هر فرهنگ ملّی و یا مذهبی، به نام خودشان وارد میشوند. از این رو به و بنا بر ضرورت و نیاز، به دو گروه عمده تقسیم شدهاند که عبارتند از شیطانپرستان خداگرا – و – شیطانپرستان کافر به خدا.
شیطانپرستان طبیعتگرا و کافر به خدا، علم تجربی را حربهی خود کردهاند و شیطانپرستان خداگرا نیز به هر مذهب و فرقهای به نام خودشان وارد میشوند. لذا هم کلیسای شیطانپرستان و کشیشهای شیطان پرست (مثل همان کشیشی که در امریکا قرآن آتش میزند) وجود دارد و هم فرق به اصطلاح مسلمان شیطان پرست. اگر به ویژه به تاریخ سه یا دو دههی اخیر ایران، یعنی درست پس از انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران نگاهی گذرا بیاندازیم، مشهود خواهد بود چقدر عرفانهای کاذب به بازار عرضه شده است و چقدر [اخیراً] شیطانپرستی به صورت غیر مستقیم و مستقیم تبلیغ میگردد؟!
ابتدا به ناگاه رمالی و فالگیری و دعانویسی و … باب شد. سپس اشخاصی که مستقیم با انگلیس ارتباط داشتند، خود را نایب و یا حتی امام زمان خواندند، گوره دیگری با بار رفتارهای شیطانی، چون به زنجیر کشیدن قرآن، آلوده کردن آن و … سعی کردند به نام اسلام به قدرتهای شیطانی دستSatanism) است که به اشکال مختلف وارد فرهنگها شده و تبلیغ مینمایند.
یابند. گروهی پیدا شدند و گفتند: ابلیس نیز چون نامش در قرآن آمده مقدس است – گروه دیگری قرآن را (حتی هر آیه را) از آخر به اول میخواندند و مدعی بودند که این روش پی بردن به اسرار و به دست آوردن قدرت جهت برآورده شدن حاجات است – گروه دیگری به معرفی چاکراههای بدن پرداخته و علت و اثر سجده را اتصال این چاکراهها به زمین و دادن بدیها به زمین و گرفتن انرژی مثبت از زمین (یعنی تعاریف و علل مادی) معرفی کردند – عدهای دیگر بازار «انرژی» مثبت یا منفی و نیز هالههای نوری و رنگ آنها را گرم کردند … و بالاخره عدهای هم بسیار علمی (تجربی) وارد شده و با کمک گرفتن از قوانین فیزیک و آمیخته کردن آن با خرافهها و …، از حلقههای کیهانی دم زدند و همگی بلا استثناء با تلاوت و فهم قرآن، نماز، روزه و سایر عبادات، رجوع به علما و فقها و… مخالف داشتند. چرا که اینها همه فرق مختلف همان شیطانپرستی (Satanism) است که به اشکال مختلف وارد فرهنگها شده و تبلیغ مینمایند.
در غرب نیز همزمان و به مراتب بیشتر از ایران و کشورهای اسلامی، شیطانپرستی علنی به راه افتاد و خود را در فیلمها، موسیقیها، تأترها، رومانها، مبلغین و … به نمایش گذاشت. تا جایی که سیاستمداران نامی در انتخابات و یا حتی تیمهای ورزشی، به صورت علنی عروسکی از شیطان را همراه میآوردند و به جادوگران متوسل میشدند تا پیروز شوند.
خلفای شیطان در زمین – سران اصلی:
رأس فراماسون، شخص ابلیس لعین است که برای اغوای بشر در جنگ با خدا، از تشکیلات گستردهی خود که متشکل از سایر شیاطین از گروه جنّیان میباشد برخوردار بوده و سپاهیان و تشکیلات عریض و طویلی دارد و بالتبع رأس ایلّومیناتی نیز همان ابلیس و جنود او هستند. اما اغوای بشر و سلطه بر جهان، مستلزم برخورداری از شیاطین انس (از نوع انسان) و تشکیلات گستردهی انسانهای شیطان میباشد. چنان چه در قرآن کریم نیز به «شیاطین انس و جنّ» اشاره و تصریح شده است که کار اول آنها، دشمنی با خداست، لذا انبیای و ادیان الهی در زمین را هدف میگیرند:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (الأنعام، 112)
ترجمه: بدينگونه هر پيغمبرى را دشمنى نهاديم از ديونهادان (شیاطین) انس و جن كه براى فريب، گفتار آراسته به يكديگر القا مىكنند، اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند پس ايشان را با چيزهايى كه مىسازند واگذار .
از این رو لازم است سلسله مراتب شیطنت، اتصال سازماندهی شدهای با نوع بشر داشته باشد. این اتصال، حلقهی اول و حلقههای اولیهای دارد که میتوان به آنها خلفا یا نمایندگان مستقیم ابلیس در زمین گفت. این تشکیلات هرمی موظف است که فرامین ابلیسی از رأس هرم به بدنه و از آن به دامنه و کف (تودهی مردم) برساند. اما نفرات اول کیانند؟
هدف اصلی القایی ابلیس به بشر، که در ایلّومیناتی طراحی و برنامهریزی میشود، مبتنی بر سه اصل رسیدن به «قدرت» – «ثروت» و «تسلط بر زندگی و مرگ خود و دیگران» است. لذا گفته میشود که همیشه 13 نفر از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد در جهان که در لژ اعظم فراماسون قرار گرفتهاند، گردانندگان اصلی ایلومیناتی هستند و هر کدام که بمیرد، نفر بعدی در جهان جایگزین او میگردد.
اما نام این افراد همیشه مخفی است. آیا نفر اول پس از شیطان در میان انسانها، ملکه الیزابت انگلیس است و آن طور که میگویند، انگلیس و لندن پایتخت حکومت ابلیس در زمین است؟ آیا آن طور که میگویند: جرج بوش و کلینتون از نسل 13 نفر اولیه هستند که ابتدا به صورت مخفی شبکه قدرت و سلطه را ایجاد کردند و هم چنان نسل به نسل قدرت و ثروت را در اختیار گرفتند؟ همانهایی که در اولین شاکلهی فراماسون با یک دیگر پیمان خون بستند و خط خون مقدس را تشکیل داده و هم چنان ادامه میدهند. (Bloodlines of the Illuminati 13 ). آیا راک فلر و کیسینجر که از بنیانگذاران، اداره کنندگان و اعضای ثابت کنفرانس سالانه بیلدربرگ هستند، جزو همین 13 نفر اولیه در عصر حاضر میباشند؟ آیا جان اف کندی و خانوادهی آستور و راتسچیلد از همین گروه بوده و هستند؟ آیا الگور همسر کلینتون که کتاب معروف «الگور» را در جادوگر شناسی تألیف کرده، در همین رده یا یک رده پایینتر است؟ به راستی چه لزوم و ضرورتی دارد که شخصیتهایی چون کلینتون و جرج بوش پسر و سایر سران و مشاهیر قدرت و ثروت در جهان، در مهمترین حضورهای خود، با انگشتان دستشان سیگنال شیطانپرستی که معنای «شیطان، من تو را دوست دارم – “I love you, Devil “» را نشان بدهند؟!
در هر حال اگر محدود بودن تعداد 13 نفر [که تا چند دهه پیش چنین بود] را جهت رد گمکنی بیان نکرده باشند، و یا اگر امروزه تعدادشان بیش از این باشد نیز هیچ کس نمیتواند به صورت قطعی از اسامی آنان اطلاع دهد، هر چند که سر سلسله بودن «الیزابت» ملکه انگلستان به عنوان اولین خلیفه ابلیس در زمین، به باور نزدیکتر است و پس از او – به سبب انتقال قدرت و ثروت – سلسله از انگلیس خارج شده و به صاحبان زر و زور در امریکا میرسد.
تشکیلات ایلّومیناتی ILLUMINATI:
هیچ کس نمیتواند به صورت متقن بگوید که تشکیلات واقعی ایلّومیناتی چیست؟ یا این است و غیر این نیست؟چرا که اولاً از همان ابتدای ایلومیناتی باواریا، تشکیلات اصلی مخفی بوده است و هنوز هم مخفی است. و ثانیاً ایلّومیناتی یک سازمان یا یک نهاد کوچک مثل نهادهای مردمی در کشورهای رو به توسعه یا سازمان جاسوسی و ضد جاسوی سیا (CIA) در امریکا نیست که بالاخره چارت تشکیلاتی و سازمان معین و متقنی داشته باشد، بلکه یک جریان، یک تفکر و یک تشکیلات جهانی است که همهی سازمانهای حزبی، اطلاعاتی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و رسانهای استکبار جهانی را در دل خود جای داده است.
اما یک چیز مشخص است. و آن این است که تشکیلات ایلّومیناتی، همان تشکیلات فراماسون است و تشکیلات فراماسون نیز همان تشکیلات ایلّومیناتی است. چرا که ایلّومیناتی در وقع «اتاق فکر فراماسون» و یا همان «اتاق فکر شیطان» است.
در عین حال همهی این تشکیلات در ساختار اولیه، در همان «هرم فراماسونی» تعریف میشود که نه دروغ است، نه اوهام، نه تبلیغات یا گمان. هرمی که همه جا (حتی روی دلار یا ارواق بهادار یا لوگوی حکومت واحد جهانی و …)، شاهد بنای ظاهری آن، یا لوگوی آن و یا سایر سمبلهای آن هستیم. هرمی که در رأس آن «چشم شیطان» یا همان که آن را به «دجال» میشناسیم که فقط یک چشم وسط سر دارد شناخته میشود.
بدون تردید در رأس این هرم شخص ابلیس لعین قرار گرفته است. «هرم» فراماسونی، بالعکس نمادهای مذهبی در مسیحیت و یهودیت قدیم و اسلام در همهی دورانها که هلالی شکل و یا به تعبیری به شکل گنبد است و معنا و مفهوم آن ذیل رحمت آسمانی قرار گرفتن است، به شکل مثلت است. در و اقع به شکل یک «پیکان» است و سمبل تیری است که از زمین و طبیعت به سوی آسمان و خدا پرتاب میگردد. همان کاری که «هامان» به دستور فرعون انجام داد. برجی ساخت تا فرعون بتواند از بلندی آن تیری به سوی خدا رها کند. و این هرم سمبول همان نوک یا پیکان تیر است. یعنی سازماندهی جنگ با خدا.
وَ قَالَ فِرْعَوْنُ يَهَمَنُ ابْنِ لىِ صَرْحًا لَّعَلىِّ أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ * أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلىَ إِلَاهِ مُوسىَ وَ إِنىِّ لَأَظُنُّهُ كَذِبًا وَ كَذَالِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَ مَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فىِ تَبَابٍ(غافر، 36-37)
ترجمه: (از آن جمله) فرعون است كه به وزيرش هامان گفت براى من قصرى بلند با آجر بساز شايد به راهها دست يابم * راههاى آسمان، و در نتيجه معبود موسى را ببينم و راست مىگويم كه من او را دروغگو مىپندارم.
رأس هرم – شورای همکاری ویژه:
همانطور که پیشتر بیان گردید، پس از شخص ابلیس، در رأس هرم، یک انسان پلید قرار میگیرد که او خلیفهی اول شیطان در زمین است. شاید ملکه الیزابت یا هر شخص شناخته نشدهی دیگری، و پس از او گروه اول حلقه شیطانی تشکیل میگردد که به آن «شورای همکاری ویژه» گفته میشود.
اعضای این شورا از معروفترین پادشاهها و سلاطین (مانند بریتانیا، هلند و بلژیک) و نیز سرمایهدارترین افراد جهان که در واقع با در دست داشتن بانکها، صنایع و بزرگترین شرکتها، بر تمامی جهان حکومت و سلطنت میکنند تشکیل میگردد. شاید تعداد اعضای اصلی «شورای همکاری ویژه» بیش از همان 13 تن نباشند، اما اغلب قریب به اتفاق پادشان جهان، و ابسته به شاه شاهان، یا همان پادشاه بزرگ و عضوهای بعدی این شورا بوده و هستند که به آنها لوژیونرهای اعظم نیز اطلاق میگردد.
جایگاه ویژهی فیلسوف در سطوح بالای هرم:
بنا نداریم که لایه به لایهی طبقات این هرم را توضیح دهیم، اما یک نکته باید مورد توجه و تعمق قرار گیرد، که چرا بلافاصله پس از رأس انسانی هرم و لژ مخصوص و پادشاه، در ساختار روشنفکران اصلی فراماسون یا اتاق فکرش ایلّومیناتی، «فیلسوف» و سپس «روحانی» قرار میگیرد؟!
اگر فلسفه را به معنای عام آن در نظر بگیریم، در عالم هیچ حرکتی انجام نمیگیرد مگر آن که مبتنی بر فلسفهای باشد. حتی جنایات چنگیز، هیتلر، موسیلینی و لنین نیز مبتنی بر فلسفههایشان صورت گرفت و جنایات امروز ابرقدرتها نیز بر فلسفههای ماکیاولی مبتنی است و تحت عناوینی چون «حقوق بشر – طبقات انسانی – اصالت قدرت و لذت – جنگها صلحجویانه، – جنگهای پیشگیرانه – دفاع از مظلومین – آزادی – لیبرال دموکراسی و …» متبلور میشوند. و البته بایدافزود که هر حرکت حقی نیز مبتنی بر نوعی جهانبینی و تعریف فلسفی از حقایق عالم هستی و سمت و سوی آن است.
و اما اگر فلسفه به معنای خاص آن در دیدگاه فراماسونی مورد نظر قرار گیرد، تبیین «جنگ با خدا» و «شیطانپرستی» است که در قالب فلسفههای کهن که در عمل منجر به دستیافتن به قدرتهای طبیعی بر اساس ارتباط با اجنّه و نیز ریاضتهای بدنی (که در خاور دور، هندوستان و امریکای لاتین بسیار دیده میشود)، سحر، جادوگری، احضار ارواح که در واقع آن نیز نوعی ارتباط با جنّ است … و یا فلسفههای نوین و به اصطلاح مدرن که همه بر اساس نگاهی مادهگرا، طبیعتگرا یا همان ماتریالیسم بنا شده است، ظهور و تبلور یافته و به اذهان عمومی القا میگردد.
فلاسفهی پیشرو، فلاسفهی پس رو:
ویژگی بشر برخورداری از قوهی عقل و بالتبع تعقل است که بر اساس آن اقدام به شناخت عالم هستی و محیط پیرامون خود میکند و بر اساس آن شناخت، هدفگذاری و برنامهریزی مینماید و بر آن اساس سمت و سوی حرکت خود و «چه باید کردها و چه نباید کردها»یش را مدون و معین مینماید. از این رو عالم بشریت همیشه شاهد ظهور فلاسفه بوده است.
اما این فلاسفه، گاهی پیشرو بوده و اغلب پسرو هستند. فلاسفهی پیشرو آنانی هستند که [صرف نظر از حق یا باطل بودن دیدگاه و نظراتشان] – اگر چه از تفکرات شیطانی و طبیعتگرا نیز الهام گرفته باشند – اما مستقل بوده و از خود نظری داشتند. اما فلاسفهی پسرو آنانی هستند که به دستور رؤسای هرم و منطبق با شرایط زمان، فلسفهبافی میکنند تا ضمن ترویج اندیشهی شیطانپرستی [اگر چه در قالب طبیعتگرایی – ماتریالیسم و سایر ظواهر علم تجربی باشد]، جنایات شاهان و حکام جور و عمّال زمینی و بشری ابلیس را توجیه فلسفی کنند. وظیفهی اینان شناخت و تعریف حقایق عالم هستی نیست، بلکه تعریف عالم «به شکلی که من میخواهم» میباشد. چنان چه شاهدیم حتی امروزه در تاریخ به اصطلاح پست مدرنیسم و فراتر از آن میگویند: «ما مجبور نیستیم که تاریخ را آن چنان چه بوده و بیان شده بپذیریم، بلکه میتوانیم گذشته را منطبق با آن چه مایلیم بوده باشد، ترسیم و نگارش کنیم». چرا که برای سلطه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز نیازمند به تغییر تاریخ هستند که نمونههای آن را در تحریفهایی چون کشف قاره امریکا توسط کریستف کلمب و یا به نام زدن سایر کشفیات علمی جهان میبینیم.
از این رو پس از فرماندهان اعظم، هیچ مقامی بالاتر از «فیلسوف» در این هرم قرار ندارد. این فیلسوف است که اذهان عمومی را جذب و یا توجیه میکند. عقل و ذهن مردم با اوامر ملوکانه سمت و یا شکل نمیگیرد، اما با «چگونگی اندیشیده» – «چگونگی نگاه به جهان» – «چگونگی تفسیر عالم و وقایع تلخ و شیرین تاریخ بشریت»، شکل گرفته و سمت و سوی خاص خود را پیدا میکند.
چرا دیگر در غرب فیلسوف نداریم:
جهان غرب همیشه شاهد ظهور و درخشش فیلسوفان بزرگ تاریخ بوده است. از افلاطون و ارسطو گرفته تا هگل، کانت، دکارت و …، اما اگر به تاریخ فلسفهی نیم قرن اخیر (به ویژه سه دههی گذشته و پس از ظهور مجدد فلسفهی اسلامی) بنگریم، اذعان خواهیم داشت که جهان غرب دیگر فیلسوف ندارد و نمیخواهد داشته باشد.
چهرههای مطرح این نیم قرن و به ویژه سه دههی اخیر، مانند بودریار، رورتی، فوکو، دریدا، لیوتار، هابرماس … و در نهایت زیگمونت بآومن که همگی بدون استثناء (به اصطلاح) فلسفهی پست مدرن را تبیین و تبلیغ میکنند و شاخصهی مشترک نظریات آنان بر عدم وجود «یک واقعیت مطلق» – «عدم وجود دوگانگی بد و خوب یا حق و باطل» – «عدم وجود مفاهیم کلّی» – «عدم وجود ارزش و نسبی بودن ارزشها» و … میباشد، همگی «جامعهشناس» هستند و نه فیلسوف(؟!) و دیگر غرب فیلسوفی ندارد و نمیخواهد داشته باشد.
علت اصلی کنار گذاشتن فلسفه و فیلسوف برای این است که راه فلسفه بسته است و از هر راهی وارد شوند و به هر وسیله، بهانه و توجیهی متوسل شوند، فلسفغه «نعقل» در نهایت، تصادف، بیگبنگ اولیه، ازلیت ماده و … را نپذیرفته و به وجود خدای یکتا اذعان و اقرار میکند. از این رو «فسلفه» به معنای «کار عقل» برای آنها دگیر هیچ کاربردی ندارد که هیچ، مضرّ نیز قلمداد میگردد.
رورتی در کتاب اغواگر مینویسد: با «قواعد بازی» [یعنی هستها و قوانین لایتغیر عالم هستی] کاری نداریم، هر چه میخواهند باشند. حوصلهی ما را سر میبرند، چرا که دخالتی در آن نمیتوانیم داشته باشیم. اما «قوانین بازی» [یعنی بایدها و نبایدها] برای ما دلچسب و جذاب است، چرا که خودمان آن را تبیین کرده و به تناسب تغییر میدهیم.
جالب آن که به کلیه نوشتههای این جامعهشناسان فیلسوفنمای جدید که رجوع کنید، در هر موضوعی که وارد شده باشند، حتماً به بهانهای حملهی تندی به «خدا و دین» میکنند، در حالی که فلاسفهی قدیم غرب، حتی اگر منکر بودند، مهاجم نبودند و در لحن کلامشان چون اینان، عصبیت علیه خدا و دین نبود و معمولاً در اواخر کار از مواضع قبلی پایین آمده و دست کم به «شاید» میرسیدند.
روحانی:
منظور از روحانی در این تشکیلات که پس از مقام فیلسوف قرار گرفته است، الزاماً خاخام، کشیش یا آخوند مسلمان نیست، بلکه مقامی است که بُعد روحی و معنوی انسان را مخاطب گرفته و تحت تأثیر قرار دهد. شیطان به خوبی آگاه است که انسان برای شناخت حقایق از قوای «عقل و قلب» یا همان که قرآن از آن به «فؤاد» یاد مینماید برخوردار میباشد. لذا پس از هدف گرفتن «عقل» توسط فیلسوفان ماسونی در تشکیلات ایلّومیناتی، «قلب» را توسط روحانیون هدف میگیرد.
در رأس سلسلهی روحانیون ایلّومیناتی، روحانیون شیطانپرست شناخته شده و ناشناختهای که در قالبهایی چون «مراد» – «استاد» – «قطب اعظم» و … نیز ظهور میکنند قرار دارند و پس از آن سردمداران و پیشروهای عرفانهای کاذب، جادوگران و سحربازها، رمالها، فالگیرها … و حتی روحانیون وابسته در ادیان الهی و یا مکاتب معناگرای بشری قرار دارند.
ادامه دارد.
تهیه و تدوین: گروه مطالعات سیاسی پایگاه خبر و عکس ایران
23 پاسخ
تا قبل از اینکه فراماسونری رو بفهمم درکه درستی از شعار مرگ بر اسراییل و امریکا نداشتم جمله معروف حضرت امام در نظرم به یک جک شبیه بود خیلی ها هنوز مثل من فکر میکنند چون اون اطلاع کامل از ماهیت استکباری و جهانخواری قدرتها رو ندارن.نمیدانم موضوعی با این اهمیت چرا در رسانه های ما خیلی سطحی و شعاری مطرح میشه و شرح و توضیحی بر علت شعار داده نمیشه.شاید وقتی شعار مرگ بر اسراییل گفته میشه فقط علته غصبه فلسطین در نظر شنونده میاد در حالی که همین مسئله آخرالزمانی آرماگدون یک مقوله نه منطقه ای و جهانیه خیلی ها نمیدانند برخی در اسراییل با شیطان مشافهه حضوری دارند به نظر شخصی بنده ایلومناتی فقط نقطه ای از یک کتابه چون شیطان پلیدتر از اونی که ما فکر میکنیم
.با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان این مقاله بسیار خوب بود و مفهوم را به اسانی به خواننده میرساند…از اونجایی که میدونید ایلومیناتی در حرفه ی موسیقی تاثیر بسیار زیادی داشته و خوننده های بسیاری رو به خودش جذب کرده در این بین کسانی هم بودند که قصد بیرون اومدن از زیر سلطه ایلومیناتی رو داشتن و چند وقت قبل از مرگشون شایعه ی مسلمان شدن فرد هم وجود داشته که این از اثار اون هنرمند هم پیداست اما درست بعد از زمان کوتاهی اون فرد کشته میشه و تابوده مادیدیم که قبل از این که مسلمان بشه یه دفعه از صحنه پاکش میکنند…حالا سوال من از شما اینه که چطور است که یه فرد سرشناس وقتی که قصد پیوستن به اسلام رو داره کشته میشه اما همین که مسلمان شد باهاش کاری ندارن البته ممکن هست که براش مشکلو دردسر درست کنن اما نمیکشنش …خواهش میکنم که شما راهنمایی کنید چون جوابش برای من خیلی مهمه.
خداقوت دستتون درد نکنه
جالب بود
ولی نصفش رو با تخیل قاطی کردین وخیلی چیزهای اضافی رو بهم ربط دادین مثل فراماسونری که دقیقا ایلیومناتی ها نقطه مقایل فراماسونری و خصوصا عیسوی ها هستند نه همراه بافراماسونری
اصلا نماد فراماسونری متفاوته و تاریخچه شون
و درضمن وقتی تو سایت خود ایلیومناتی ها برین بسیار عقاید انسان دوستانه و حالبی دارن و خیلی با چیزهایی که شما سرهم کردین منافات داره
نمیدوتم چرا شما انقد دلت میخاد همه رو به شیطان پرستها نسبت بدین
سلام . با اطلاعاتی که شما در اختیارمون میذارید درک بهتری از شیطان و پیروانش پیدا کردیم و یطورایی شیطان و پیروانش رو از سایه بیرون کشیدید هرچند نتونیم مشخص کنیم چه کسانی هستند اما امروز طرز فکرشون تاحدودی برامون روشن شده و درک بهتری از سجده در نماز رو امروز دارم با سپاس به این میگن روشنگری مفید ممنون . خدایا امام زمان ما رو برسان
واقعا کسی که فکر میکند خدا یا شیطان وجود دارد کوچک مغزی بیش نیست
[quote name=”ناصر”]واقعا کسی که فکر میکند خدا یا شیطان وجود دارد کوچک مغزی بیش نیست[/quote]
درود دوست عزیز
اینا نظریات بی ربط شماست (نویسنده مطلب)، نه واقعیت
اینا نظریات نویسنده این مطلب هست، نه واقعیت
من هم به تئوری توطئه به شدت معتقدم
متاسفانه امروز به هرکسی این حرفا رو میزنی میخنده
[quote name=”رضا”]جالب بود
ولی نصفش رو با تخیل قاطی کردین وخیلی چیزهای اضافی رو بهم ربط دادین مثل فراماسونری که دقیقا ایلیومناتی ها نقطه مقایل فراماسونری و خصوصا عیسوی ها هستند نه همراه بافراماسونری
اصلا نماد فراماسونری متفاوته و تاریخچه شون
و درضمن وقتی تو سایت خود ایلیومناتی ها برین بسیار عقاید انسان دوستانه و حالبی دارن و خیلی با چیزهایی که شما سرهم کردین منافات داره
نمیدوتم چرا شما انقد دلت میخاد همه رو به شیطان پرستها نسبت بدین[/quote]
بله ظاهرا همینطوره. اونا نمیان بگن که ادم بکشید، ثروت دنیا باید در انحصار افراد خاصی باشه تا بقیه برده بمونن، یا فقط افرادی که بخوان افکار ما رو رواج بدن حق پیشرفت دارن. دقیقا حرف خدا در قرآن هستش که اعمال اونها در چشم شان زینت داده شده. بله مثلا خیلی از همین خواننده هایی که کاملا شیطان پرستند برای بیماران سرطانی در مراسم خیرخواهانه شرکت می کنند. ولی آیا واقعا در درون به این اعتقاد دارند؟!
جان اف کندی خودش در آخرین سخنرانی در مورد ایلومیناتی صحبت کردن که ترور شدن. شما چطور اسم اونو به سیزده نفر اضافه کردین؟
باسلام وتشکر فراوان
قدرت ، ثروت و فریبکاری در کنار ساختار گنگ این تشکیلات مخوف شیطانی در راستای اهداف شوم بلند مدت بر هر انسان ذی شعوری واضح والبته مواظب باشیم با اغراقهای غیر منطقی نا اگاهانه در اسیاب دشمن نریزیم
اگه ب خدا اعتقاد ندارین یا ب دین یا هرچی،من ب عقیدتون احترام میذارم.ولی اگه اعتقاد ندارین،نیاین بگین ک من میرم تو فراماسون یا ایلومیناتی:/شما فقط اعتقاد ندارین.دلیل نمیشه ادم نباشین…دلیل میشه؟پس از کمپانی ک وقتی ادمای معروف ازش بد میگن کشته میشن یا راجبشون شایعه میسازن که مردم فک کنن دیوونن و حرفاشونو جدی نگیرن خواهشا حمایت نکنین.کمپانی ک فقد ب فکر خودشه ن شما.کمپانی ک واسه هدفش ی عالمه ادم میکشه و شستشو مغزی میده و سعی میکنه جهانو تخریب کنه.اینم بدونین ک خر نیستن و خیلی باهوشن.خواهش میکنم راجبش تحقیق کنین و مرسی واسه مطلباتون❤
بزرگترين فريب شيطان اينه که بگه وجود ندارم ولي اگه وجود نداره چرا اين همه در کشور هاي غربي ابليسک هستش همه ميدونن جن هم وجود داره کافيه بري پيش يه جن گير که بهت ثابت شه پس نتيجه اين که خدا نيز افسانه نيست ويک واقعيته.