اشعار فاطمیه

آیت‌الله علامه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانیدختر فکر بکر من، غنچه لب چو واکند از نمکین کلام خود حق نمک ادا...

سال فاطمه... اشک ارث زلال فاطمه است هر چه دریاست مال فاطمه است آفریده خدا فقط او را پس جهان در خیال فاطمه است...

و چشم هات پر از اشک خون، دلت در هم وجود باغ گلت غرق غصه ای اعظم نگاه آخر بابا هنوز یادت هست...

ای دخـــت گــرامـی پـیمبرای سرّ رســول در تو مـضمردر بـیت شریف وحی، خاتونبــر چــرخ رفــیع مَجد اخترای شبه نبی به خلق و اوصافای نــور...

باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس، مشکی‌پوش بود   یاس ما را رو به پاکی می‌برد رو به عشقی اشتراکی می‌برد   یاس یک شب را گل...

قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر به آب و تاب کنم وصف آیه ی تطهیر تو کیستی که همه قاصرند از درکت چگونه می شود آخر...

شبی که گیسوی اطفال خانه شانه نباشد همان شبی ست که زهرا درون خانه نباشد علی و فاطمه باشند توی ذهن خدا و-...

ای سـیّده زنـــــان عـالم‌ /‌ ای مــــــلک حـیا تو را مسلّمای‌ کـــاخ رفیــع دین اسلام / از هــمّت و کوشش تو محکمای والــــیه ولایت...

درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر شده هر قافیه ام یک غزل درد آور ای که از کوچه ی...

  محمد سهرابی:    وقتی بگو بخند تو در خانه جا نشد لفظ بیا ببند به زخمت روا نشد   صبح دراز تو سر مغرب شدن نداشت مویت سفید گشت و...