در دهة 1970، فمینیستها دو اصطلاح را به کار بردند که در پیشبرد نظریة فمینیستی نقش تعیین کننده داشت. یکی، واژة «جنس»، که معادل (Sex) است؛ دیگری واژه «جنسیت»، که معادل (Gender) است. جنس اشاره به تفاوتهای بیولوژیکی دارد، اما جنسیت ناظر به تفاوتهایی است که منشأ فرهنگی و اجتماعی دارد و در طول زمان شکل گرفته است.
مبانی انسانشناختی نظریة تربیتی فمینیسم
در مباحث انسانشناسی، گرایشهای گوناگون فمینیستی، در برخی مسایل بنیادی اختلاف نظر جدی دارند. به عنوان مثال، فمینیستهای موج دوم، تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد را منکرند و جنسیت را یک امر فرهنگی و اجتماعی میپندارند، اما فمینیستهای موج سوم، تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد را میپذیرند. بهرغم این اختلاف نظرها، یکسلسله اشتراکات اساسی نیز دارند که در این نوشتار، به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
1. انتقاد از انسان شناسی فلسفی
فمینیستها، در مباحث انسانشناسی نیز فلسفههای رایج را کژبنیاد و با سوگیریهای مردانه میدانند. از جمله دربارة چیستی انسان، معتقدند: تعاریف ارائه شده، بیانگر ماهیت مردان است و زنان را نادیده انگاشته است. به عنوان مثال، تعاریفی از قبیل «حیوان ناطق»، که بیش از همه بر اندیشه و خردورزی تأکید دارد، یا «انسان، حیوان اجتماعی است»، «انسان، حیوان ابزارساز است»، «انسان موجود آزاد و مستقل است» و غیره، همگی به نحوی بیانگر ویژگی مردانه هستند. بهخصوص اینکه این تعریفها، از زاویة نگاه مردان به انسان، آن هم در فضای کاملاً مردانه بیان شده است.
اگر از زاویة نگاه زنان و در فضای زنانه، به انسان نگریسته شود، تعریف انسان متفاوت خواهد بود. در اینصورت، بهجای عقل و خردورزی، عشق و عطوفت نقش محوری پیدا خواهد کرد. در این میان، فمینیستهای رادیکال تصریح کردهاند که ماهیت و تعریف انسان، باید به تعریف زنانه از انسان تغییر کند؛ زیرا ارزشها و خصوصیات زنان نسبت به خصوصیات مردان برتری دارد.27
2. ضدیت با ذاتگرایی و دوگانهانگاری
از مهمترین مبانی انسانشناسی گرایشهای گوناگون فمینیستی، مبارزه با ذاتگرایی و دوگانهانگاری میان زن و مرد است. آنان با دوگانه انگاری، که معمولاً مردان را در جهت خوبیها، قدرت، عقلانیت و غیره قرار داده و زنان را در جهت ضعف، زشتی، عدم عقلانیت و غیره قرار میدهد، مخالف هستند. به عقیدة آنان، انسان وقتی به دنیا میآید، لوح سفیدی است که به هر نحوی میتوان ساخت و هر چیزی را میتوان بر آن نوشت. فرهنگ مردسالار و تربیتهای تبعیضآمیز در خانواده، مدرسه و جامعه، زن را زن و مرد را مرد به بار میآورد. تنها تفاوتی که میتوان بین مرد و زن در نظر گرفت، تفاوت در نرینگی و مادگی است.28
در دهة 1970، فمینیستها دو اصطلاح را به کار بردند که در پیشبرد نظریة فمینیستی نقش تعیین کننده داشت. یکی، واژة «جنس»، که معادل (Sex) است؛ دیگری واژه «جنسیت»، که معادل (Gender) است. جنس اشاره به تفاوتهای بیولوژیکی دارد، اما جنسیت ناظر به تفاوتهایی است که منشأ فرهنگی و اجتماعی دارد و در طول زمان شکل گرفته است.
بنابراین، تفاوتهای زن و مرد، هرچند طبیعی تلقی میشود، اما امری کاملاً عارضی و ساختگی است. اگر نقشهای اجتماعی زن و مرد را عوض کنیم، نقشها نیز جابهجا خواهد شد. همچنین مادری یک امر فرهنگی و مصنوعی است، آنچه طبیعی است فقط زایمان است. حس مادری و عشق به بچهداری، امری کاملاً عارضی و تحمیلی بر مادران است.29
3. بدبینی نسبت به مردان یا مردستیزی
گرایشهای گوناگون فمینیستی، طبیعت و روحیة مردانه را عامل اصلی ستمهای تاریخی مردان بر زنان میپندارند. البته بدبینی فمینیستها نسبت به مردان، در یکدرجه نمیباشد، بلکه گرایشهای گوناگون فمینیست در این جهت متفاوت هستند. فمینیستهای لیبرال و پستمدرن، صرفاً در حد بدبینی اکتفا کرده و مردستیزی را روا نمیدارند. اما فمینیستهای مارکسیستی و سوسیالیستی، بدبینی شدیدتری دارند و فمینیستهای رادیکال، بدبینی را تا سرحد مردستیزی و دشمنی کشاندهاند. به عقیدة آنان، حتی در راستای دفاع از حقوق زنان، نباید به مردان اعتماد کرد. ازدواج با مردان همبستر شدن با دشمن است! آنان برای دوری و رهایی مطلق زنان از قید مردان، همجنسگرایی، سقط جنین و غیره را تجویز و ترویج میکنند.30
مبانی ارزششناختی نظریة تربیتی فمینیسم
گرایشهای گوناگون فمینیستی در مباحث ارزششناختی نیز بایکدیگر اختلاف نظر دارند، اما مهمترین مبانی ارزششناختی مشترک میان آنها عبارتند از:
1. دنیاگرایی یا سکولاریزم
فمینیستها، آموزههای دینی را در جهت تثبیت فرهنگ مردسالاری فوقالعاده مهم میدانند. از اینرو، در عرصة ارزشها معتقد به ارزشهای مادی و طرد ارزشهای دینی هستند. حاکمیت ارزشهای دینی را بزرگترین مانع در جهت رسیدن به اهداف خود میپندارند؛ زیرا معتقدند علاوه بر اینکه تمام پیامبران مرد بودند، ادیان الهی خانواده و مادری را بسیار ارزشمند میدانند و برای پاسداشت آن، اشتغال زنان در بیرون خانه، مشارکت برابر زنان با مردان در همة عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را منع میکنند.
ادیان برای عفت زنان و سلامت نسلها اهمیت ویژه قایل هستند. این ارزش، بزرگترین مانع برای آزادیهای جنسی و لذتطلبی محسوب میشود. ادیان الهی بر زاد و ولد تأکید دارند و حفظ جنین را واجب و محافظت از آن را بهلحاظ ارزشی، برابر با حفظ جان انسان سالم میدانند. این امر موجب میشود که زنان به زاد و ولد گرایش پیدا کرده و از سقط جنین خودداری نمایند. در نتیجه، همچنان اسیر شکم باقی بمانند.31
2. فردگرایی و اصالت لذت
فردگرایی، به نظریهای اطلاق میشود که انسان را در فردیتش، شالودة نظام اندیشه و تبیین کنندة قاعدة رفتاری به حساب میآورد و معتقد است: قدرت بیرونی نباید بر خواستههای فردی فرمان براند. اگر در اومانیسم، انسان محور قرار گرفت، در فردگرایی ادعا شد که فرد، با همة خصوصیات فردی خود معیار است. زندگی فرد به خود او تعلق دارد، نه به امور بیرون از او. از اینرو، او اختیار دارد که طبق خواست و ارادة خود رفتار کند.32
فمینیسم در همة ابعاد سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و حقوقی، فرد و خواستههای او را ملاک و معیار قرار میدهد. در اندیشه فمینیستی، بهخصوص فمینیسم لیبرال، یگانه ارزش عام آزادی انسان است. ارزش آن، مطلق و مقدم بر همة ارزشهای دیگر میباشد. بر این اساس، نظامهای سیاسی، حقوقی و اخلاقی باید با انسان وآزادی وی همساز شوند، نه انسان با آنها. فردگرایی به زنان امکان میدهد تا امیال خود را آزادانه دنبال کنند. شعارهای چون حق تسلط بر بدن، آزادی سقط جنین، کنترل موالید در بستر فردگرایی، حاکم بر اندیشههای فمینیستی میسر شدهاند.33
امروزه، در اسناد و متون بینالمللی متأثر از اندیشههای فمینیستی، بر حق انتخاب زنان در نوع روابط جنسی، با همجنس یا جنس مخالف و بر موکول بودن ازدواج و رفتارهای جنسی صرفاً با رضایت طرفین تأکید میکنند. فمینیستها معتقدند: برای جبران گذشتهها و محو روحیة تسلیم و اطاعتپذیری زنان، آزادیهای فردی برای آنان اولویت و اهمیت بیشتری دارد. آنان معتقدند: چون به دختران هیچگاه گفته نشده است، میتوانند کارهایی را که به آنها گفته شده، انجام ندهند، باید بر آزادیهای شخصی و فردگرایی بیشتر تأکید کرد تا از این طریق، روحیة انتخابگری را در آنها تقویت نمود.34
3. تأکید بر مراقبت و مسئولیت بهجای عدالت
فمینیستها، بهخصوص فمینیستهای پستمدرن، در حوزة اخلاق و ارزشها اصول عام عدالت را، که شکل پدرانه و مردانه دارد، اصل نمیدانند، بلکه بر اموری همچون غمخواری و مسئولیت، که درونمایهای زنانه دارد، تأکید میکنند. از اینرو، اخلاق مراقبت، که مورد توجه خاص مربیان تربیتی است، فوقالعاده مورد استقبال فمینیستها قرار گرفته است؛ زیرا مراقبت خود نوعی تربیت به شمار میآید و آن مسئولیتی است که مراقب در قبال مراقبت شونده احساس میکند.
نظام اخلاقی مبتنی بر مراقبت، که توسط گیلیگان35 مطرح شده، به نوعی در مقابل اخلاق وظیفهگروی کانت و سودگرایی بنتام قرار دارد. در این رویکرد، بهجای «عقلانیت» و «عدالت»، «مراقبت» اساس اخلاق را شکل میدهد. از پیشگامان نظریة اخلاق مراقبت، نل نادینگز36 است که در صورتبندی این نظریه، نقش تعیین کننده داشته است.37
فمینیستها هرچند بر اخلاق مراقبت تأکید دارند، اما معتقدند که ویژگیهای زنانه مثل محبت، دلسوزی، مشارکت و تغذیه، بایستی به طور دقیق از جنبههای افراطآمیز آن تمیز داده شود؛ زیرا محبت خوب است، اما در وضعیت پدرسالاری ممکن است برای زنان به صورت قربانی شدن همهجانبه یا شکنجه درآید. در نتیجه، پیروی از اخلاق مراقبت، تا زمانی که زنان به ارزشهای «اخلاق قربانیسازی» جواب «نه» ندادهاند، نمیتواند و نباید آغاز شود.38
اهداف تربیتی در نظریة تربیتی فمینیسم
همانگونه که بیان شد، گرایشهای گوناگون فمینیستی، به تناسب تأثیرپذیری از اندیشههای متفاوت، هر یک اهداف تربیتی و اجتماعی خاص خود را دارند. در این نوشتار، به دلیل رعایت اختصار، تنها به اهداف تربیتی مشترک گرایشهای مختلف فمینیستی، اشاره میکنیم.
1. تغییر دادن نوع نگاه جامعه به زن و از بین بردن تبعیضات نهادینه شده
به عقیدة فمینیستها، باور غالب نسبت به زن و فعالیتهای زنان، همواره نگاه کمبینی و تحقیرآمیز بوده است. در این نگاه، بهلحاظ فرهنگ عامه و سنتهای اجتماعی، زنان ضعیفه، فاقد هویت و جنس دوم به شمار میروند. در این نگاه، رسالت اصلی آنان ارضای نیازهای جنسی و عاطفی مردان است.
لذا تا زمانی که این نگاه نسبت به زن وجود داشته باشد، تدابیر حقوقی و قانونی هیچگونه مشکلی را حل نخواهد کرد. از اینرو، فمینیستها بیش از هرچیز، خواستار تغییر نوع نگاه جامعه نسبت به زن و از بین بردن تبعیضات نهادینه شده هستند. تبعیض نهادینه شده، به دلیل اینکه هم بُعد فرهنگی و هم بُعد اجتماعی و اخلاقی و گاهی پشتوانة قانونی دارد، بدترین نوع ممکن تبعیض است.39
فمینیستها، باتوجه به این واقعیت که دانشآموزان و دانشجویان، آمادگی بیشتر برای پذیرش دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی دارند، معتقدند که مبارزه با تبعیضات نهادینه شده علیه زنان، باید از مراکز علمی، مدارس و دانشگاهها شروع شود. دولتها و نهادهای مددرسان، باید با اختصاص دادن بودجههای کافی و واگذاری طرحهای پژوهشی به مراکز علمی، در پی یافتن راهکارها و طرحهای کاربردی و مناسب باشند.
همچنین با گنجاندن مواد آموزشی و تربیتی حسابشده در محتوای برنامههای درسی مدارس و دانشگاهها، در جهت حذف ذهنیت مبتنی بر تبعیضات جنسیتی و جایگزینی ذهنیت انسانی در روابط مرد و زن، اهتمام ورزند. باید رفتار برابر با زن و مرد را به کودکان آموزش داد. باید تصویر مردم از زنان را اصلاح نموده و نگرش مثبت نسبت به زنان را در آنان ایجاد کرد.40
برای هموار شدن زمینة مبارزه با تبعیضات فرهنگی و اجتماعی، در مرحلة اول باید قوانین و ساختار سیاسی ـ اجتماعی از تبعیض پاکسازی و اصلاح شود، آنگاه به صورت اساسیتر با ایجاد اصلاحات اساسی در تعلیم و تربیت، با کلیشههای جنسیتی و مناسبات مردسالار، آن هم از طریق اصلاح فرهنگها، ادبیات، نمادها، هنر و غیره، مبارزات اساسی صورت گیرد. از جمله مسایلی که در تربیت باید مورد بازنگری و اصلاح اساسی صورت گیرد، نقش سنتی زنان به عنوان مادران خانهدار است. نقش زنان و مردان در خانواده و اجتماع، باید از نو و به صورت کاملاً مساوی و برابر تعریف گردد.41
2. تئوریزه کردن فمینیسم و گسترش رشتة مطالعات زنان
از اهداف تربیتی فمینیسم، خلق و تئوریزه کردن اندیشههای فمینیستی در مقابل نظریات مردانة حاکم بر نظامهای تربیتی موجود است. بدین منظور، بر راهاندازی و گسترش رشتة مطالعات زنان در مراکز علمی تأکید دارند. فمینیستها در این جهت پیشرفتهای چشمگیری هم کسب کردهاند. بهخصوص موج دوم فمینیسم و گرایش غالب در آن، یعنی رادیکال فمینیسم، که داعیة نظریهپردازی فمینیستی در حوزههای گوناگون را داشت، بیشتر تلاشهای خود را در جهت خلق و تئوریزه کردن نظریات فمینیستی متمرکز کرده بود.
موج سوم فمینیسم، بیش از موج دوم، بر تولیدات نظری تأکید دارد. فمینیستها به این مسئله توجه کردهاند که علت عدم موفقیت اساسی آنها در جذب همة زنان و تغییر هنجارهای اجتماعی و نهادهای اساسی جامعه، ریشه در امور بنیادی و معرفتی دارد. به عبارت دیگر، علت اینکه تغییرات حقوقی و قانونی نتوانسته است تغییرات اساسی به وجود آورد، این بوده که ریشهها و مبانی همچنان مردانه باقی مانده است. امروزه فمینیستها دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را کافی نمیدانند و معتقدند: باید با اصلاح نظامهای تربیتی و گسترش مطالعات زنان در برابر اندیشههای مسلط مردانه، اندیشههای زنانه را خلق و تئوریزه کنیم.42
3. بالا بردن اعتماد به نفس و احساس شخصیت در زنان
فمینیستها مدعی هستند که به دلیل تبعیضات جنسیتی حاکم بر جوامع، دختران معمولاً ضعیفالاراده، منفعل و آسیبپذیر به بار میآیند. باتوجه به اینکه اعتماد به نفس و خودباوری از سرمایههای بنیادین انسان به حساب میآید، از مهمترین اهداف تربیتی فمینیسم، ایمنسازی زنان در برابر بزهدیدگیها، بالا بردن احساس توانمندی و حس شخصیت در آنها است. برخی فمینیستها، برای بالا بردن اعتماد به نفس و احساس شخصیت در زنان، مدعی برتری زنان بر مردان شدند. آنان استدلال میکردند که مشکلات موجود جهان، بهخاطر حاکمیت ارزشهای مردانه و غفلت از ارزشهای زنانه است.
اگر زنان زمام حکومت جهان را به دست گیرند و ارزشهای زنانه بر جهان حاکم شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد! به همین دلیل، آنان بر حضور و مشارکت فعال زنان در همة عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تأکید دارند و معتقدند: تعلیم و تربیت میتواند در این راستا بهترین و بیشترین کمک را به آنها بکند.43
4. توانمندسازی زنان برای مشارکت سیاسی ـ اجتماعی
فمینیستها توانمندسازی زنان برای مشارکت در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را از مهمترین اهداف تعلیم و تربیت میدانند. به عقیدة آنان، تعلیم و تربیت باید در تمام مراحل آموزشی، برنامههای درسی، سیاستگذاریهای آموزشی و غیره، به این مسئله توجه داشته باشد که زنان را با حقوق اجتماعیشان آشنا نموده، آنان را برای مشارکت فعال اجتماعی آماد سازد. آنان تأکید دارند که زنان اولاً، باید تحصیلات خود را تا آخرین مراحل ادامه دهند.
ثانیاً، باید در انتخاب رشتههای تحصیلی، تحصیلات خود را در جهتی ادامه دهند که منجر به مشارکت هرچه بیشتر آنان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی شود. ثالثاً، علاوه بر حضور گسترده در مدارس و مراکز آموزش عالی، گروههای زنان را گردهم آورده و همبستگی آنان را در جهت اهداف برابریطلبانه، افزایش داده و به آنان اقتدار ویژه بخشیم.44
پینوشتها:
27. خسرو باقری، همان، ص68-69 و 82-83.
28. Noddings, Nel, Op.cit, P 179.
29. خسرو باقری، همان، ص78؛ محمّدرضا زیبایینژاد، «جنسیت در آموزش و پرورش»، در: مجموعه مقالات آسیبشناسی نظام آموزشی از نگاه جنسیتی، ص27-29.
30. حسین بستان، نابرابری جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، ص110.
31. محمّدرضا زیبایینژاد و محمّدتقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص20-21.
32. محمدتقی مصباح، پرسشها و پاسخها 5-1، ص234؛ محمّدرضا زیبایینژاد و محمّدتقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص27-30
33. محمّدرضا زیبایینژاد و محمّدتقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، ص31؛ محمّدرضا زیبایینژاد، «فمینیسم»، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ص135.
34. نیکولاس دیویدسان، «بهداشت جنسیتی»، ترجمه و تلخیص نجمه اللهیاری، در: مجموعه مقالات فمینیسم شکست افسانة آزادی زنان، ص129.
35. Giligan.
36. Nel Nodings.
37. خسرو باقری، همان، ص59؛ اکبر رهنما، درآمدی بر تربیت اخلاقی(مبانی فلسفی-روانشناختی و روشهای آموزش اخلاق)، ص53؛Noddings, Nel, Op.cit, P180 .
38. حسین بستان، همان، ص99؛ .Noddings, Nel, Op.cit, P182
39. Noddings, Nel, Op.cit, P183.
40. نیکولاس دیویدسان، همان، ص124.
41. جین فریدمن، همان، ص26؛ میشل آندره، همان، ص98-103؛ حمیرا مشیرزاده، همانة ص67-68؛ نرجس رودگر، همان، ص72-69.
42. حمیرا مشیرزاده، همان، ص514.
43. محمّدرضا زیبایینژاد، «جنسیت در آموزش و پرورش»، در: مجموعه مقالات آسیبشناسی نظام آموزشی از نگاه جنسیتی، ص27-29.
44. محمّدرضا زیبایینژاد، «فمینیسم»، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ص134- 135.
محمدآصف حکمت /دانشجوی دکتری فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
منبع: فصلنامه اسلام و پژوهشهای تریبتی شماره7
ادامه دارد…………..