پس از درگذشت سید کاظم رشتی، مریدان و شاگردانش جانشینی برای وی میجستند که به گفته ایشان مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» (شیخیه) باشد. در این عرصه، میان چند تن از شاگردان سید کاظم رقابت می افتد …
گذری بر فرقه بهاییت 2/
رقابت مدعیان ، جهت تصاحب کرسی «وهم»
پس از درگذشت سید کاظم رشتی، مریدان و شاگردانش جانشینی برای وی میجستند که به گفته ایشان مصداق «شیعه کامل» یا «رکن رابع» (شیخیه) باشد. در این عرصه، میان چند تن از شاگردان سید کاظم رقابت افتاد که مهمترین آنها عبارت بودند از:
الف) حاجی محمد کریم خان کرمانی
وی فرزند ابراهیم خان قاجار کرمانی، حاکم کرمان بود که سلسله شیخیه کرمانی در دوران کنونی، منتسب به اوست. این عالم شیخی که از خاندان سلطنتی قاجار به شمار میرفت، به دلیل موقعیت ویژه سیاسی و اجتماعی خود توانست در مدتی کوتاه، مریدان بسیاری از جماعت شیخیه را گرد آورد و حسادت رقیبان را برانگیزد. سید علیمحمد باب با شبهههایی مضحک در برخی از نوشتههای خود بر وی تاخت. اسدالله مازندرانی از مبلغان بهایی به نقل از باب درباره این شخص مینویسد:
همانا آن کسی که امروز مدعی جانشینی سید کاظم است، در گمراهی آشکار است؛ زیرا به نص صریح سید کاظم و اجماع گروه شیخیه، این جانشینی در نسل [مخصوص] سادات است، نه در نسل خاندان معروف قاجار، حتی اگر مؤمن باشند. علاوه بر آنکه بنا بر آنچه امام صادق علیه السلام فرموده است، ریش نداشتن محمدکریم خان کرمانی دلیل دیگری بر کذب مدعای اوست، اما از نظر علمی هیچکس بهرهاش از علم به اندازه من نیست و قدرت کسی چون من نیست؛ زیرا من اگر خدا بخواهد، در بخشی از روز، صحیفهای میتوانم بنویسم.1
باب با بیان این مطالب، جانشینی سید کاظم را حق خودش میدانست و میکوشید حتی با خندهآورترین دلیلها، مثل کوسج بودن کریمخان کرمانی، لاغری میرزا محیط و چاقی میرزا حسن گوهر، جانشینی سید را برای خود ثابت کند.
ب) میرزا حسن گوهر تبریزی
از شاگردان شیخ احمد بود و همزمان با سید کاظم، در کربلا مجلس درس داشت. وی همچنین از فضلای مطرح شیخیه آذربایجان به شمار میآمد.
ج) میرزا محیط (شاعر کرمانی)
با وجود برخورداری از جایگاهی مهم در میان شاگردان سید کاظم، پیروان چندانی نداشت. علیمحمد باب علاقه بسیاری به جذب وی داشت، ولی در این کار موفق نشد.
د) سید علیمحمد شیرازی
او با وجود پایینتر بودن سطح تحصیلات دینیاش از رقبا، در این رقابت شرکت کرد و از جانشینی سید رشتی هم فراتر رفت و خود را «باب» امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او؛ یعنی واسطه میان امام و مردم خواند.
ادعای علیمحمد چون شگفتآورتر از ادعاهای دیگر رقیبان بود، واکنشهای بیشتری در پی داشت و نظر تعدادی از شیخیان را بهسوی خود جلب کرد.2
4. فرقههای شیخیه
پس از درگذشت سید کاظم، فرقه شیخیه به دلیل اختلافهایی که در برداشتهای خود از اندیشههای شیخ احمد و سید کاظم داشتند، نتوانستند رهبر واحدی برای خود برگزینند. هریک از فرقهها ادعا میکردند اندیشه آنها بهحق و درست و عقاید دیگران باطل است. میرزا عبدالرسول احقاقی، از رهبران شیخیه آذربایجان به اختلافهای پس از مرگ سید کاظم اشاره کرده و کوشیده است دامان شیخ و سید را از اتهام فرقهسازی در جامعه تشیع پاک گرداند. وی در کتاب خود مینویسد:
اما پس از مرحوم سیدکاظم رشتی، میان شاگردان او اختلاف شدید واقع شد و علتش همان بروز عقیده بابیت و رکنیت (ناطقیت) بود که چند نفر از شاگردان فرومایه آن مرحوم ابتکار نموده، هریک بهعنوان خاصی، نیابت خاصه را ادعا کردند و همهمه و غوغایی در جامعه تشیع انداختند و این سلسله پاک را آلوده ساختند… .3
بنابراین، شیخیه به فرقههای کوچکتری تقسیم شدند که عبارت بودند از:
الف) کرمانیه
حاج محمدکریم خان قاجار، فرقه شیخیه کرمانیه را بنا نهاد. این فرقه کریمخانیه نیز نامیده میشود. پس از حاج محمدکریم خان، فرزندش محمدخان (1263 ـ 1324 هـ .ق) و پس از او، برادرش، زینالعابدین خان (1260 ـ 1376 هـ .ق) هدایت فرقه را بر عهده گرفت. پس از آنها، سرکار آقا ابوالقاسمخان ابراهیمی رهبر و سپس عبدالرضاخان به ریاست شیخیه کرمانیه برگزیده شدند. عبدالرضاخان در سال 1358 خورشیدی ترور شد4 و پس از وی سید علی موسوی بصری ریاست فرقه را بر عهده گرفت.
ب) باقریه
از دیگر مدعیان رهبری شیخیه، محمدباقر خندقآبادی است. وی نخست نماینده حاج محمد کریمخان در همدان بود و سپس ادعای استقلال کرد و پیروانش فرقه شیخیه باقریه را در همدان به وجود آوردند. او جنگ میان شیخی و بالاسری را در همدان به راه انداخت. میرزا محمدباقر آثار بسیاری دارد. وی به همراه میرزا ابوتراب، از مجتهدان شیخیه از طایفه نفیسیهای کرمان و عدهای دیگر، از کرمان مهاجرت کردند و در نایین و اصفهان و جندق و بیابانک و همدان طرفدارانی یافتند.
ج) شیخیه آذربایجان
در آذربایجان نیز علمای بزرگی عقاید شیخ احمد احسائی را تبلیغ و ترویج میکردند که به سه طایفه مهم میتوان اشاره کرد:
یکـ حجتالاسلامیه
نخستین طایفه شیخیه آذربایجان، خانواده حجتالاسلام است. بزرگ این خاندان، میرزا محمد مامقانی معروف به حجتالاسلام (م 1269 هـ .ق)، نخستین عالم و مجتهد شیخی آذربایجان است که مدتی شاگرد شیخ احمد احسائی و نماینده وی در تبریز بود و از او اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرد. این شخص حکم تکفیر و اعدام علیمحمد باب را در تبریز صادر نمود.
حجتالاسلام سه فرزند داشت که هر سه از مجتهدان شیخی تبریز بهشمار میرفتند و به لقب حجتالاسلام معروف بودند. فرزند بزرگ او، میرزا محمدحسین حجتالاسلام (م 1313 هـ .ق) نزد سیدکاظم رشتی شاگردی کرده بود. فرزند دوم او، میرزا محمدتقی حجتالاسلام (م1312هـ .ق) طبع شعر داشت و تخلص او «نیر» بود.5 فرزند سوم او، میرزا اسماعیل حجتالاسلام (م 1317 هـ .ق) از شاگردان میرزا محمدباقر اسکویی بود. فرزند میرزا محمدحسین حجتالاسلام، میرزا ابوالقاسم حجتالاسلام (م 1362 هـ .ق) آخرین روحانی خانواده حجتالاسلام بهشمار میآمد.
دوـ ثقةالاسلامیه
دومین طایفه شیخیه آذربایجان، خانواده ثقةالاسلام است. میرزا شفیع تبریزی، بزرگ این خاندان و از شاگردان شیخ احمد احسائی بود. فرزند او میرزا موسی ثقةالاسلام نیز از علمای شیخیه تبریز شمرده میشد. میرزا علی معروف به ثقهالاسلام دوم یا شهید نیز از همین خانواده است. روسهای اشغالگر تزاری او را در سال 1330 هـ .ق به جرم مشروطهخواهی و مبارزه با روسها، در تبریز به دار آویختند. برادر او میرزا محمد نیز از علمای شیخیه تبریز بود.
سه ـ احقاقیه
سومین طایفه شیخیه آذربایجان، خاندان احقاقی است. بزرگ این خانواده، میرزا محمدباقر اسکویی (1230 ـ 1301 هـ .ق) از مراجع و صاحب رساله عملیه، شاگرد میرزا حسن، مشهور به گوهر (م 1266هـ .ق) از شاگردان شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی بود. فرزند میرزا محمدباقر، میرزا موسی احقاقی (1279 ـ 1364 هـ .ق) نیز از علما و مراجع بزرگ شیخیه است. او در کتابی به نام احقاقالحق عقاید شیخیه را به تفصیل بیان کرد. ازاینرو، به احقاقی مشهور شدند. وی در این کتاب به برخی عقاید شیخیه کرمان و محمدکریم خان انتقاد کرده و آنها را باطل خوانده است.5 از فرزندان میرزا موسی احقاقی، میرزا علی، میرزا حسن و میرزا محمدباقر از علمای بزرگ شیخیه بودند.
هماینک مرکز این گروه کشور کویت است و ریاست آنان را تا چندی پیش میرزا حسن احقاقی بر عهده داشت که مرجع فقهی شیخیه اسکو و دیگر مناطق آذربایجان بود.7
د) تفاوت عقاید کرمانیها و آذربایجانیها
شیخیه کرمان و آذربایجان در اصول اعتقادی، پیرو شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی هستند، ولی در فروع دین با یکدیگر اختلاف نظر دارند. کرمانیها از شیوه اخباریگری پیروی میکنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند، درحالیکه شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مراجع تقلید خود پیروی میکنند. البته شیخیه آذربایجان برخلاف شیخیه کرمان، در عقاید نیز اجتهاد و نظریههای شیخ احمد و سیدکاظم را بر اساس برداشت خویش از احادیث تفسیر میکنند.
یکی از مهمترین اختلافهای شیخیه کرمان و آذربایجان، مسئله رکن رابع است. شیخیه کرمان، اصول دین را چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع میدانند. مراد آنها از رکن رابع، شیعه کامل است که واسطه میان شیعیان و امام غایب باشد.8
همین اعتقاد، میان شیخیه (کرمان) و بابیه ارتباط برقرار میکند. چنانکه پس از درگذشت سیدکاظم رشتی، سید علیمحمد باب مدعی شد شیعه کامل و رکن رابع که واسطه میان شیعیان و امام غایب است، اوست. در نتیجه، مقام بابیت امام عصر را از آنِ خود دانست و خود را دروازه پیوند با مهدی موعود معرفی کرد، ولی شیخیه آذربایجان به شدت مخالف اعتقاد به رکن رابع هستند9 و اصول دین را پنج اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت میدانند. آنان چنین استدلال میکنند که شیخ احمد احسائی در ابتدای رساله حیاة النفس و سیدکاظم رشتی در رساله اصول عقاید، اصول دین را همین پنج اصل دانستهاند. به اعتقاد آنها در هیچیک از کتابها و رسالههای این دو نفر از رکن رابع نامی برده نشده است.10
________________________________________________________________________
پی نوشت :
1. اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ج 3، ص 272.
2. محاکمه و بررسی باب و بها، ج 3، ص 164.
3. میرزا عبدالرسول احقاقی اسکویی، حقایق شیعیان، تبریز، 1334، صص54 و 55.
4. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص176.
5. دیوان اشعار او با مقدمه و حواشی میرزا عبدالرسول احقاقی در سال 1388 هـ .ق در چاپخانه شفق تبریز به چاپ رسید. درباره تاریخ خاندان حجتالاسلام، از مقدمه این کتاب نیز استفاده شد.
6. نک: میرزا موسی احقاقی، احقاقالحق، صص167 ـ 223.
7. میرزا عبدالرسول حائری احقاقی، قرنان من الاجتهاد و المرجعیة فی أسرها لاحقاقی، صص 175ـ180.
8. آنان معاد و عدل را از اصول عقاید نمیشمارند؛ زیرا اعتقاد به توحید و نبوت، خود، مستلزم اعتقاد به قرآن است و چون در قرآن عدالت خدا و معاد آمده است، لزومی نمیبینند این دو اصل را در کنار توحید و نبوت قرار دهند.
9. نک: احقاقالحق، صص167 ـ 223.
10. نک: غلامحسین معتمدالاسلام، کلمهای از هزار، تبریز، چاپخانه شفق، صص 64ـ 66؛ نک: آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، صص 175ـ 178.
منبع : کتاب “گذری بر فرقه بهاییت”
ادامه دارد …
فارس