نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى(ص) و سخنان تابناک اهل بیت(ع) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن، سیل عظیمى از تحریفات در زمینه ی احادیث نبوى(ص) و جعل آن ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد.
اشاره
تاریخ اسلام تاریخى پر فراز و نشیب است. از جمله مهم ترین عوامل آن، تنگناها و چالشهایى است که پیوسته حکم-رانان ظالم، جامعه را با آن روبه رو مىکردند. این معضلات که عموماً در حوزه ی دین و فرهنگ بودند، سبب مىشد تا پیشوایان اسلام با سلاحى متناسب با اوضاع حاکم، از سنگر دین محافظت نمایند. به همین دلیل آن بزرگواران با در نظر داشتن شرایط و احاطه ی کامل به آن، رسالت سنگین راه برى جامعه ی مسلمانان را در بحرانىترین شرایط به انجام مىرساندند. در این بین، راه برد امام باقر(ع)، تربیت شاگردان و نیروهاى مستعد و متعهد در گستره ی دین بود. این مقاله نگاهى اجمالى به این موضوع دارد.
نگاهى گذرا به چالشهاى علمى فرهنگى دوران امام
امام باقر(ع) در دورهاى امامت خویش را آغاز کرد که جامعه ی اسلامى در وضع فرهنگى نابهسامانى به سر مىبرد و عرصه ی فرهنگى جامعه، گرفتار چالشهاى عمیق عقیدتى و درگیرىهاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود.
فروکش کردن تنشهاى سیاسى پس از واقعه ی عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبداللَّه بن زبیر»، سبب یک پارچگى حاکمیت «بنى امیه» شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه ی سیاسى دور شده بودند و حرکت گستردهاى در زمینههاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره ی مسایل گوناگون آغاز شده بود.
این روی کرد گسترده به مسایل فقهى و بحث، تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتبها و سبکهاى مختلف علمى پس از مدتها رکود، رونق فراوانى به بازار علم بخشید و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه، بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و به سزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.
از سوى دیگر، خطر افکار آلوده ی یهود و سیطره ی نظریات فرقه ی «مرجئه»، «جبریه»، «قدریه»، «غلات» و… حیات فکرى شیعه را با خطر روبهرو کرده بود که به راستى مرجعیت علمى شایستهاى چون امام باقر(ع)، تفکرات خطرناک این فرقهها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت که آراء و نظرات آن ها و نیز موضعگیرى امام در برابر هر یک، به گونهاى گستردهتر بررسى خواهد شد.
اندیشوران محضر امام
امام باقر(ع) آفتاب عالم تاب دانش بود. در بیان برترى و بزرگى جایگاه علمى امام، همین بس که بیشترین حدیث در بین جوامع حدیثى شیعه، از آن امام همام و فرزند برومند و خردمندش امام صادق(ع) است و این خود بزرگترین گواه در برجستگى شخصیت علمى ایشان به شمار مىرود.
بسیارى از دانشمندان بزرگ اسلامى درباره ی جایگاه علمى امام، جملههاى بسیار زیبایى بر زبان رانده و یا نگاشتهاند که همچنان تاریخ، آن را در خاطر خود نگاه دارى مىکند. دانشمندان بسیارى چون «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذر نهدى» و… درباره ی برجستگى علمى او سخن راندهاند.1 دامنه ی گسترده ی روایات امام در زمینههاى گوناگون علمى، اندیشوران اهل سنت و محدثین آنان را بر آن داشت تا از ایشان روایت کنند و سخنان وى را درج و نقل نمایند که از جمله ی آن ها «ابوحنیفه» را مىتوان نام برد.
حلقه ی درس امام
آوازه ی شهرت علمى امام باقر(ع) تا دوردستهاى سرزمینهاى اسلام رسیده بود. همچنان که راوى مىگوید: «دیدم در حلقه ی درس او مردم خراسان حضور دارند و اشکالات علمى خود را مطرح مىکنند».2«محمد بن مُنکدر» – از دانشمندان اهل سنت – مىگوید: «باور نداشتم که على بن الحسین(ع) فرزندى به یادگار گذارد که دانش و بینشش مانند خود او باشد؛ تا این که پسرش محمد بن على(ع) را دیدم. آن سان که من مىخواستم او را اندرز دهم، ولى او مرا اندرز داد.»3
«عبداللَّه بن عطاء» نیز در مورد گستردگى دانش امام مىگوید: «هرگز دانشمندان را جز در محضر محمد بن على(ع) بی مقدار ندیدم و من خود «حَکَم بن عُتَیبه» را – با آن جایگاه بلندى که در دانش نزد مردم داشت – در برابر آن جناب به سان کودکى یافتم که پیش روى استاد زانو زده باشد.»4
تأسیس دانشگاه بزرگ جعفرى
امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدى که بر عرصه ی فرهنگ اسلامى سایه افکنده بود، با تلاشى جدّى و گسترده، نهضتى بزرگ را در زمینه ی علم و پیش رفتهاى آن طراحى کرد تا جایى که این جنبش دامنهدار به بنیان گذارى و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته ی اسلامى انجامید که پویایى و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.
امام با برقرارى حوزه ی درس، با کجاندیشىها، زدودن چالشهاى علمى، تحکیم مبانى معارف و اصول ناب اسلامى به-وسیله ی تکیه بر آیات رهنمونگر قرآن، مبارزه کرد و تمام ابواب فقهى و اعتقادى را از دیدگاه قرآن بررسى کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمى کمر بست؛ به گونهاى که دانشمندى چون «جابر بن یزید جعفى» هر گاه مىخواست سخنى در باب علم به میان آورد – با آن توشهاى که از دانش داشت – مىگفت: «جانشین خدا و میراثدار دانش پیامبران محمد بن على(ع) برایم اینگونه گفت»5 و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمى خود در برابر جایگاه امام، از خود نظرى به میان نمىآورد.
«ابو اسحاق سبیعى» از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمى امام را درست مىپندارد که وقتى از او در مورد مسئلهاى مىپرسند، پاسخ را از زبان امام مىگوید و مىافزاید: «او دانشمندى است که هرگز کسى به سان او [در علم] ندیدهام».6«ابو زُرعه» نیز در این باره اقرار مىکند: «او بزرگترینِ دانشمندان است».7
بزرگترین آموزگار شیعه
در آن روزگار، بسیارى از شیعیان به مراتب عالى تشیع دست نیافته بودند و دستهاى از آنان در کنار استفاده از احادیث اهل سنت، علاقه ی زیادى به فراگیرى و بهرهمندى از دانش امام نیز نشان مىدادند. آن گونه که از کتابهاى رجالى فهمیده مىشود، نام بسیارى از اشخاصى که رابطه ی تنگاتنگى با امام داشتهاند، جزو اصحاب او نیست.
همین موضوع مىتوانست تا اندازهاى اندیشه ی شیعه را سست کند؛ چه بسا امکان اختلاط آموزههاى دیگرى با آن قسمت از معارفى که آنان از امام مىآموختند وجود داشت. امام باقر(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، براى تحکیم پایههاى اندیشه ی شیعه بسیار کوشید و امامت شیعه را به خوبى براى همگان معرفى کرد. او مىفرمود: «فرزندان رسول خدا(ص) درهاى دانش خداوندى و راه رسیدن به خشنودى او هستند. آنان دعوت کنندگان مردم به سوى بهشت و راه-نمایان به سوى آنند».8
امام با تکیه بر قرآن، رهبرى شیعه و تقویت مبانى پیروى از آن را معرفى مىکرد و مىکوشید تا امامت را نیز مانند نبوت، امرى الهى و مبتنى بر قرآن تبیین کند. بازتاب دیدگاه امام در مورد ره برى شیعه، بر احادیث نبوى – که بر شباهت و قرابت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تأکید مىکرده – در بحثهاى کلامى ایشان انعکاس فراوانى دارد.
او با بیان این که امام، داراى صفاتى ذاتى – مانند عصمت و علم – است، در نظر داشت روی کرد جدّىترى به موضوع امامت داشته باشد. دیدگاههاى ایشان درباره ی این موضوع، تأثیر ویژهاى بر مردم گذاشت و بسیارى از تهدیدها و خطرات را از تفکر شیعى دور کرد و سبب شد با وجود عقاید گوناگونى که در آن زمان درباره ی مرجعیت وجود داشت، تعداد گرایندگان به این مکتب رو به فزونى گذارد.در احادیث شیعى نیز توجه گستردهاى به این موضوع در سخنان امام باقر(ع) شده است.9
پرورش فرهیختگان و نیروهاى ارزشى
امام باقر(ع)، دانشمندان برجستهاى را در رشتههاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخههاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنهاى در دانش به شمار مىرفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سالهاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد. پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسى به اندازهاى بود که در برخى از ادوار، انتقال آموزههاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزشهاى دینى به چند پیش کار و خدمت گزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مىگرفت.
در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تا اندازهاى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفتهاى را که در جامعه ی اسلامى وجود داشت تربیت کند. با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچگونه محدودیتى در این راستا نداشته. ایشان با رعایت تقیه و پنهانکارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست به افراد زیادى – بالغ بر 462 نفر – را با آموزشها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آن ها در دست است.10 برجستهترین آن ها عبارت بودند از:
1. زراره بن اعین
او از بزرگترین راویان احادیث اهل بیت(ع) و از ثقات آن هاست که بسیار مورد اطمینان اهل بیت(ع) بوده و بارها از زبان آنان ستایش شده است. او پس از امام باقر(ع)، محضر فرزندان آن امام همام را نیز درک کرد و در زمان امامت آنان نیز از بهترینها به شمار مىآمد.
حتى نقل است که امام صادق(ع) روزى به او فرمود: «اى زراره، نامت در ردیف نامهاى بهشتیان است».11 و نیز مىفرمود: «خداى رحمت کناد زراه بن اعین را که اگر او و تلاشهاى او نبود، احادیث و سخنان پدرم از بین مىرفت».12 و نیز: «گروهى هستند که ایمان را به زینهار گرفته و برگردن مىافکنند (از آن پاس دارى مىکنند) که در روز قیامت آنان را پاس داران [ایمان] نامند. بدانید که رزاه بن اعین از آن گروه است».13و احادیث بسیار دیگرى که در ثنا و ستایش ایمان زراره از امامان وارد شده است.
2. محمد بن مسلم ثقفى
او از بزرگان و راویان احادیث ائمه (ع) بوده و احادیث بسیارى از امام باقر(ع) روایت کرده است که در کتابهاى معتبر حدیثى یافت مىشود.14 در مورد او نیز ستایشهاى گوناگونى از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وجود دارد.
«عبداللَّه بن ابى یعفور» مىگوید:«نزد امام صادق(ع) رفتم و گفتم: «ما نمىتوانیم هر ساعت شما را ملاقات نماییم و امکان دست رسى به شما [براى پاسخ به پرسشهایى که داریم] برای مان وجود ندارد و گاه برخى، از من پرسشهایى مىکنند که پاسخ همه ی آن ها را نمىدانم [تکلیف ما چیست؟]» امام فرمود: “چرا سراغ محمد بن مسلم ثقفى نمىروید؟ همانا او [احادیث] بسیارى از پدرم شنیده و نزد او فردى قابل اطمینان و احترام بوده است”».15
امام باقر(ع) دربارهاش مىفرمود: «در شیعیان ما کسى فقیهتر از محمد بن مسلم نیست».16او مدت چهار سال در مدینه سکنا گزید و همه روزه در محضر نورانى امام باقر(ع) حاضر مىشد و پاسخ پرسشهاى خویش را مىشنید و درس مىآموخت.17 وى در مدت عمر خویش، سى هزار حدیث از امام باقر(ع) و شانزده هزار حدیث از امام صادق(ع) شنید و آن ها را روایت کرد18 که قسمتى از آن ها به دست ما رسیده است. همچنین او در بین مردم به عبادت بسیار، مشهور بود و از پرستشگران راستین زمان خود به شمار مىآمد.19 او به سال 150 هجرى قمرى در کوفه بدرود حیات گفت.20
3. لیث بن البَختَرىّ مرادى ( ابوبصیر)
او نیز از نزدیکان و شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود و سخنان بسیارى را نیز از آن دو بزرگوار نقل کرد. او کتابى نگاشت که بسیارى از دانشمندان آن را تأیید و از آن روایت کردند.21 «شعیب عقرقونى» مىگوید:«از امام صادق(ع) پرسیدم: “اگر احتیاج به پرسش در مورد مسئلهاى پیدا کردیم از چه کسى سؤال کنیم”؟ امام پاسخ فرمود: “از ابابصیر”».22
4. بُرید بن معاویه عجلى
او از بزرگان روزگار خویش و فقیهى ماهر بود و نزد امام باقر(ع) جایگاهى ویژه داشت و نیز داراى کتابى بود که برخى از دانشمندان بعد از او، از آن روایت کردهاند.23«ابو عُبیده حِذاء» مىگوید: «از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: “زراره، ابو بصیر، محمد بن مسلم و بُرید از کسانى هستند که خداى بزرگ در مورد آنان مىفرماید: «وَالسّابِقونَ السابِقونَ اُولئِکَ المُقَربُونَ”»24 واقعه، آیه ی 10و11.
امام صادق(ع) در روایتى دیگر مىفرماید: «هیچ کس به اندازه ی زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگاه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر این ها نبودند کسى تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) را گسترش نمىداد. اینان پاس داران دین و امینان پدرم بودند که بر پاس دارى از حلال خدا و حرام او کمر بستند.
آنان هم در دنیا به ما نزدیک بودند و هم در آخرت با مایند».25 او در دوران امامت امام صادق(ع) زندگى را فرو گذاشت و در خاک آرمید.26 در این میان، بزرگان دیگرى چون: «جابر بن یزید جعفى»، «حمران بن اعین»، «هشام بن سالم»، «فضیل بن یسار»، «ابان بن تغلب»، و بسیارى دیگر از بزرگان و فرهیختگان27 این عصر را نیز مىتوان نام برد.
پىریزى تدوین حدیث
در پى انحرافات عمیقى که پس از رحلت رسول اکرم(ص) به وجود آمد، رخ داد تأسف برانگیزى دامنگیر جهان اسلام شد و آن جلوگیرى از تدوین احادیث اهل بیت(ع) بود که آثار زیانبار آن سالیان دراز بر پیشانى فرهنگ دینى مردم باقى ماند.
نزدیک به یک قرن از نگاشتن و محفوظ داشتن احادیث نبوى(ص) و سخنان تابناک اهل بیت(ع) جلوگیرى شدید به عمل آمد و به جاى آن، سیل عظیمى از تحریفات در زمینه ی احادیث نبوى(ص) و جعل آن ها به فرهنگ و اعتقاد مردم روى آورد که به «اسرائیلیات» شهرت یافت؛ تا سال 100 هجرى که «عمر بن عبدالعزیز» فرمان تدوین احادیث را به «ابوبکر بن محمد انصارى» صادر کرد.
او که از رجال و بزرگان تابعین به شمار مىرفت و از اصحاب على(ع) شمرده مىشد، به بازگرداندن فدک به اهل بیت(ع) و تدوین حدیث کمر بست.28 امام باقر(ع) از این فرصت استثنایى کمال بهره را برد و بیان احادیث را آغاز کرد و راویان مختلف از ایشان دهها هزار حدیث نقل کردند. در واقع، امام باقر(ع) نماینده ی مکتب اهل بیت(ع) و نخستین سروسامان دهنده ی احادیث تابناک معصومین(ع) بود.از این رو، بسیارى از محدثین وقت، با دیدن تلاشهاى بىدریغ امام، کمر به نگاشتن و نگاه دارى سخنان امام بستند و بدین سبب، بیشتر احادیث اهل بیت(ع)، از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است.
تربیت دینى شاگردان
آموزگار راستین پرورش را پیشتر بر آموزش مىانگارد و در سایه ی پرورش، دانش پژوه را مورد آموزش قرار مىدهد، چرا که آموزش بدون پرورش تیغى است در دست زنگى مست. تاریخ خود بهترین گواه است که چه فجایعى پیامد علم بدون تعهد بوده است. امام باقر(ع) توجه فراوانى به این مسئله مبذول مىداشت و بر آن بود تا شاگردان راستین خود را در بالاترین درجه از ایمان بپرورد.
از جمله مهم ترین عوامل انحراف در خواص و دانشوران دینى، دنیاگرایى آنان بوده است که امثال شریح قاضىها، ابو موسى اشعرىها، ابوهریرهها، ابوحنیفهها و… نمونههاى بارزى از آن بودند. بر این مبنا نوشتهاند روزى امام باقر(ع) بر کرسى درس خود نشسته بود و افراد گوناگون نزد امام مىآمدند و درباره ی مسائل گوناگون پرسشهاى خود را مطرح مىکردند. فردى نزد امام آمد و مسئله را پرسید. امام پاسخ پرسش او را داد ولى او قانع نشد.
اندکى فکر کرد و به امام گفت: «اما دانشمندان دینى به گونههاى دیگرى پاسخ این پرسش را ارائه دادهاند». امام برآشفت و به او فرمود: «واى بر تو! آیا تو هرگز دانشمند دین دیدهاى؟ دانشمند دینى کسى است که نسبت به دنیا بىرغبت، شیفته ی آخرت و عمل کننده به سنت رسول خدا(ص) باشد. آیا آن دانشمندانى که تو از آنان سخن مىگویى این گونهاند»؟29
شاخص مهم دیگرى که در تعهد و عاقبت به خیرى یک دانشور اسلامى کلیدى است ولایت پذیرى است و به همان میزان که فرد از این ویژگى برخوردار باشد بهره رسانى او به اسلام و جامعه ی مسلمانان بیشتر خواهد بود. همچنان که نوشتهاند روزى براى محمد بن مسلم – که شرح کوتاهى از تعهد و تدین و جایگاه او نزد امام، گذشت – پرسشى بزرگ پیش امد کرد که فقط یک نفر مىتوانست به آن پاسخ دهد.
در راه رسیدن به خانه ی امام باقر(ع)، پرسش را در ذهن خود تکرار مىکرد. نزد امام رسید و اجازه خواست تا پرسش خود را مطرح کند. پرسش چنین بود: کسى که بسیار عبادت مىکند و در عبادت خود نیز فروتن است ولى ولایت شما را نمىپذیرد، دعایش مستجاب مىشود؟ آیا این همه راز و نیاز سودى به حال او دارد؟
مانند همیشه چهره ی مهربان و سخن مشکل گشاى امام او را در رسیدن به پاسخى درست رهنمون شد. امام باقر(ع) به او فرمود: «اى محمد بن مسلم! مَثَل ما خاندان پیامبر(ص) مثل آن خانوادهاى است که در قوم بنى اسرائیل به سر مىبردند و هر گاه چهل شب به راز و نیاز و پرستش خداوند مىپرداختند و پس از آن دعا مىکردند، دعای شان مستجاب و خواسته شان برآورده مىشد، ولى یک بار، یکى از آنان بر خلاف همیشه، پس از چهل روز راز و نیاز دعایش مسجاب نشد.
او نزد حضرت عیسى(ع) رفت و گله کرد و از او خواست که برایش دعا کند. عیسى(ع) وضو ساخت و به نماز ایستاد و پس از نماز براى فرد دعا کرد. پس پروردگار به عیسى(ع) فرمود: «این بنده ی من، از درى که باید از آن به سوى من مىآمد و راز و نیاز مىکرد، نیامده است. او مرا مىخواند ولى در دلش نسبت به پیامبرى تو شک وجود داشت. از این رو اگر آن قدر با من به راز و نیاز بپردازد و گردنش را به قدرى خم کند که بشکند و اگر آن قدر دست به دعا بردارد که انگشتانش بریزند، دعایش را هرگز به اجابت نخواهم رساند.»
پس از آن عیسى(ع) از مرد پرسید: «آیا تو خداى خود را مىخوانى اما در مورد پیامبرش در دل خود شک مىپرورى»؟ مرد سر به زیر انداخت و با شرم سارى پاسخ داد: «اى روح خدا! به خدایت سوگند همین گونه است که مىگویى و من درباره ی پیامبرى تو شک دارم. حال از تو مىخواهم تا دعا کنى تا پروردگار این شک را از دل من بزداید».
عیسى(ع) مهربانتر از آن بود که خواهش مرد را نپذیرد. پس از دعاى عیسى(ع) مرد توبه کرد. پروردگار هم توبه او را پذیرفت و آن مرد نیز مانند دیگر افراد خانوادهاش، مستجاب الدعوه شد. از آن پس هر گاه که چهل روز به نیایش مىپرداخت، سبد نیازش پر از گل بوتههاى اجابت مىشد.30محمد بن مسلم، پاسخ خود را یافته بود. او دانست که بدون پذیرش ولایت، دعاى کسى مستجاب نخواهد شد.
پی نوشت:
1) ابو جعفر محمد بن على، ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل ابى طالب، بىجا، انتشارات ذوى القربى، چاپ اول، 1421 ق، ج 4، ص 211.
2) بحار الانوار، ج 42، ص 357.
3) اعیان الشیعه، ج 1، ص 652 ، الارشاد، ج 2، ص 232.
4) الارشاد، ج 2، ص 230؛ کشف الغمه، ج 2، ص 329.
5) محمد بن محمد نعمان شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه ی آل البیت، بىتا ، ج 2، ص 230.
6) همان، ص 231.
7) مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 221؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بىتا، ج 1، ص 651.
8) محمد بن حسن، حرّ عاملى، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه ی آل البیت، 1409 ق، وسایل الشیعه، ج 18، ص 9.
9) ن. ک: محمد بن یعقوب الکلینى، اصول کافى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، کتاب الحجه.
10) ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، رجال الطوسى، نجف، مطبعه الحیدریه، 1381 ق، چاپ اول، ص 142 – 102.
11) ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، اختیار معرفه الرجال، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1404 ق، ج 2، ص 345.
12) همان، ص 348.
13) همان، ص 378.
14) محمد جوهرى، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه المحلاتى، 1417 ق، ص 578.
15) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 383.
16) همان، ص 391.
17) همان.
18) همان، ص 386، اعیان الشیعه، ج 1، ص 650.
19) محمد بن النعمان العکبرى البغدادى (شیخ مفید)، الإختصاص، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه، ص 51.
20) ابوالعباس احمد بن على بن نجاشى کوفى، رجال النجاشى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1407 ق، ص 324.
21) رجال النجاشى، ص 321.
22) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 400.
23) رجال النجاشى، 112.
24) اختیار معرفه الرجال، ج 2، ص 348.
25) همان؛ الاختصاص، ص 66.
26) رجال النجاشى، ص 112.
27) رجال الطوسى، ص 104 – 102.
28) قاموس الرجال، ج 11، ص 232؛ ابن عماد ابوالفلاح عبدالحى بن احمد بن محمد العکرى الحنبلى، تذکرات الذهب فى اخبار من ذهب، بیروت، دار ابن کثیر، 1408 ق، چاپ اول، ج 2، ص 90.
29) الأصول من الکافى، ج 1، ص 70، ح 8.
30) اصول کافى، ج 2، ص 400، ح 9.
ابوالفضل هادى منش