شخصی از امام صادق علیه السلام درباره میزان صبر و آزمایش یاران امام زمان علیه السلام سؤال میکند. حضرت در پاسخ، این آیه را تلاوت میفرماید: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیٍْ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ) (بقره، 155)؛ قطعاً شما را به چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات آزمایش میکنیم و بشارت ده استقامتکنندگان را.
بخش دوم و پایانی
4. سنت جانشینی مستضعفان بر زمین
استضعاف از ریشه «ضعف» است. در قاموس قرآن، ضعیف شمردن و ناتوان دیدن معنا شده است (قرشی، 1371: ج4، ص184). با توجه به استعمال این کلمه در قرآن کریم، دو نوع مستضعف مطرح است:
الف. مستضعف فکری و عقیدتی
از بررسی آیات قرآن و روایات استفاده میشود افرادی که از نظر فکری، بدنی، یا اقتصادی آن چنان ضعیف باشند که قادر به شناسایی حق از باطل نباشند و یا تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانی یا ضعف مالی و دیگر عوامل برای آنها ممکن نباشد، مستضعف هستند.
ب. مستضعف عملی
اینها کسانیاند که حق را تشخیص دادهاند، اما خفقان محیط، اجازه عمل و اقدام را از آنان سلب کرده است. به تعبیر دیگر، اینها کسانیاند که نیروهای بالفعل و بالقوه دارند؛ اما از ناحیه ظالمان و جباران، سخت در فشارند و در عین حال، با وجود بند و زنجیری که بر دست و پای آنها نهادهاند، ساکت و تسلیم نیستند و پیوسته میکوشند دست جباران و ستمگران را کوتاه ساخته و آیین حق و عدالت را بر پا کنند (مطهری، 1379: ص53). خداوند به چنین گروهی وعده یاری و حکومت در زمین داده است:
(وَ نریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین)؛ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم (قصص، 5).
بر اساس آنچه در تفسیر نمونه آمده است، آیه هرگز از یک برنامه موضعی و خصوصی بنیاسرائیل سخن نمیگوید؛ بلکه بیانگر یک قانون کلی برای همه اعصار و اقوام و جمعیتها است. میگوید: ما اراده کردهایم بر مستضعفان منت بگذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. این، بشارتی است درباره پیروزی حق بر باطل و ایمان بر کفر و بشارتی است برای همه انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور.
علامه طباطبایی ذیل این آیه، از قول معانی الاخبار به سند خود از محمد بن سنان از مفضل بن عمر روایت کرده است که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی و حسن و حسین علیه السلام نگاهی کرد و گریست و فرمود: «شما پس از من مستضعف خواهید شد». مفضل میپرسد: «معنای این کلام رسول خدا چیست؟» فرمود: «معنایش این است که مقصود از آیه (وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین) (قصص، 5)؛ شما (حسنین علیهم السلام) هستید. به حکم این آیه، شما بعد از من پیشوایان دین امتم هستید که این پیشوایی، تا روز قیامت در ما جریان دارد».
علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: «در این که آیه مذکور در باره امامان اهل بیت علیهم السلام است، روایات بسیاری از طریق شیعه رسیده است و از این روایت، چنین برمیآید که همه روایات این باب، از قبیل جری و تطبیق مصداق بر کلی است» (طباطبایی، همان: ج16، ص17).
میتوان گفت نکتهای که تفسیر علامه طباطبایی را تأیید میکند، این است که آل محمد علیهم السلام سرآمد مظلومان هستند؛ زیرا با اینکه آنها حجت خدا بر خلق و پرچمدار هدایت الهی هستند، همواره در طول تاریخ، مورد ستم قرار گرفته و به استضعاف کشیده شدهاند. با ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این استضعاف، پایان یافته و اداره جامعه بشری در کف با کفایت او قرار خواهد گرفت و حقوق مظلومان را از ظالمان، بازخواهد ستاند. وظایف منتظران این است که باید با اعتماد به وعده الهی، در راه حاکمیت صالحان بکوشند و طولانی شدن حکومت ظلم، آنها را از رحمت الهی ناامید نکند.
5. سنت نجات مؤمنان
خداوند در قرآن میفرماید: (ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنین) (یونس، 103)؛ خداوند پیامبران، فرمانبرداران و پیروان آنان را کمک کرده و پیروزی و چیرگی میبخشد.
علامه طباطبایی درباره نجات مؤمنان مینویسد:
و اما اینکه فرمود: «کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنین» با در نظر گرفتن حرف کاف تشبیه که در اول آمده، معنا این است که: همانطور که همواره رسولان و ایمان آورندگان از امتهای گذشته را هنگام نزول عذاب نجات دادهایم، همچنین نجات دادن مؤمنان به وسیله تو نیز حقی است بر عهده ما؛ پس جمله «حقا علینا» مفعول مطلقی است که در جای فعل حذف شده اش نشسته است و تقدیر کلام حق«کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا» است.
و حرف «ال» در «المؤمنین» الف و لام عهد است که معنایش مؤمنان معهود میباشد؛ یعنی مؤمنان این امت. این جمله، بیانگر وعده جمیلی است به رسول خدا و به مؤمنان این امت که خدای تعالی آنان را نجات خواهد داد.
و بعید نیست از اینکه در این جمله نام رسول خدا را نیاورده و تنها فرموده است مؤمنان را نجات میدهیم با اینکه درباره امتهای سابق، رسولان را با مؤمنان ذکر کرده بود، استفاده شود که رسول خدا این نجات موعود را درک نمیکند و خدای تعالی بعد از رحلت آن جناب، مؤمنان امتش را نجات میدهد (طباطبایی، همان؛ ج10، ص190).
در تفسیر نمونه دربارة مفهوم این آیه آمده است:
نجات رسولان و کسانی که ایمان آوردهاند، اختصاص به اقوام گذشته و رسولان و مؤمنان پیشین نداشته است؛ بلکه همین گونه تو و ایمان آورندگان به تو را نجات خواهیم بخشید و این حقی است بر ما؛ حقی مسلم و تخلفناپذیر (مکارم شیرازی، همان: ج8، ص395).
یکی دیگر از اهداف پیامبران، به ویژه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، نجات مردم از گمراهی و جهل و نادانی است. خداوند در قرآن میفرماید:
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین) (آل عمران، 164)؛ خداوند بر مؤمنان منت گذاشت )نعمت بزرگی بخشید( هنگامی که میان آنها پیامبری از جنس خودشان بر انگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
همانگونه که رسولان، مردم را از گمراهی آشکار نجات بخشیدند، منتظران ظهور نیز باید سعی کنند دیگران را از ضلالت نجات دهند، تا مسیر برای ظهور باز شود.[10]
نجات مؤمنان، یک وعده مسلم خداوند و سنت تخلفناپذیر او است. با توجه به آیات مذکور: خداوند برای مؤمنان (مسلمانان) نجات را تضمین کرده است.
6. سنت حاکمیت صالحان
از دیگر سنتهای الهی، دربارة به حق گرایان، سنت حاکمیت صالحان است. آیه زیر گویای این امر میباشد:
(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون) (انبیاء، 105)؛ و به تحقیق، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
خداوند متعال در آیه دیگر:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بیشَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون) (نور، 55)؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش تبدیل میکند؛ آن چنان که فقط مرا پرستیده و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقان هستند.
علامه طباطبایی پس از بیان نظرات گوناگون درباره این آیه میفرماید:
خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند، وعده میدهد که به زودی جامعهای برایشان تکوین میکند که به تمام معنا صالح بوده و از لکه ننگ کفر و نفاق و فسق پاک باشد؛ زمین را ارث برد و در عقاید افراد آن و اعمالشان جز دین حق، چیزی حاکم نباشد؛ ایمن زندگی کنند، ترسی از دشمن داخلی یا خارجی نداشته باشند، از کید نیرنگ بازان و ظلم ستمگران و زورگویی زورگویان، آزاد باشند.
و این مجتمع طیب و طاهر با صفاتی که از فضیلت و قداست دارد، هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده و دنیا از روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث به رسالت شده تا کنون، چنین جامعهای به خود ندیده است. ناگزیر اگر مصداقی پیدا کند، در روزگار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهلبیت علیهم السلام در خصوصیات آن جناب وارد شده است، از انعقاد چنین جامعهای خبر میدهد.
البته این در صورتی است که روی سخن در آیه را متوجه مجتمع صالح بدانیم، نه تنها حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف (طباطبایی، همان: ج15، ص215).
پس حق مطلب این است که اگر واقعا بخواهیم حق معنای آیه را به آن بدهیم (و همه تعصبات را کنار بگذاریم) آیه شریف، جز با اجتماعی که به وسیله ظهور مهدی علیه السلام به زودی منعقد میشود، قابل انطباق با هیچ مجتمعی نیست (همان، ص217).
آیت الله مکارم از آیه چنین نتیجهگیری میکند:
نتیجه این که در هر عصر و زمانی که پایههای ایمان و عمل صالح، میان مسلمانان مستحکم شود، آنها صاحب حکومتی ریشهدار و پرنفوذ خواهند شد. علاوه بر این، محصول تمام زحمات پیامبران و تبلیغات مستمر و پیگیر آنها و نمونه اتمام حاکمیت توحید و امنیت کامل و عبادت خالی از شرک، زمانی تحقق مییابد که مهدی زهرا علیها السلام ظاهر شود.
در تفسیر نمونه بیان شده است:
خداوند به گروهی از مسلمانان که دارای این دو صفت «ایمان» و «عمل صالح» هستند، سه نوید داده است:
1. استخلاف و حکومت روی زمین.
2. نشر آیین حق، به طور اساسی و ریشهدار در همه جا (که از کلمه «تمکین» استفاده میشود).
3. از میان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامنی (مکارم شیر ازی، همان: ج14، ص528).
همچنین آیه بیانگر این معنا است که تحقق حکومت به دست اهل ایمان همیشه انجام پذیرفته است؛ ولی پیشتر، شکل ناقص آن تشکیل شده است.
قرآن در آیهای دیگر خطاب به حضرت داوود علیه السلام میفرماید: (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْض) (ص، 26)؛ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم». و نیز فرمود: (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُد) (نمل، 16)؛ سلیمان وارث داوود شد». شکل کامل استخلاف در زمین، در زمان ظهور خواهد بود.
مرحوم طبرسی، ذیل آیه فوق میگوید:
از اهل بیت پیامبر نقل شده است: «انّها فی المهدی من آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم»؛ این آیه درباره مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم میباشد (طبرسی، 1372ش: ج7، ص240).
در بسیاری از تفاسیر شیعه، از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که در تفسیر این آیه فرمود:
«هم و الله شیعتنا أهل البیت یفعل الله ذلک بهم علی یدی رجل منا و هو مهدی هذه الأمة الذی قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیه: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یأتی رجل من عترتی اسمه اسمی یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما؛
به خدا سوگند! آنها شیعیان ما هستند. خداوند این کار را برای آنها به دست مردی از ما انجام میدهد که مهدی این امت است. زمین را پر از عدل و داد میکند؛ آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد (حسینی استرآبادی، 1409ق: ص365).
این ماجرا، مانند ماجرای قوم بنی اسرائیل است که پس از غرق شدن فرعون و اطرافیانش به رهبری حضرت موسی، حاکم بر زمین شدند. قرآن در اینباره میفرماید:
(وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها) (اعراف، 137)؛ سپس به قومی که به ضعف کشانده شده بودند، مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را واگذار کردیم.
از آیات مطرح شده، چنین نتیجه گرفته میشود که باید برای تحقق حکومت صالحان، زمینهسازی کرد. بر همین اساس، افراد جامعه اسلامی باید بکوشند به عنوان هویت جمعی به مقام بندگی برسند و جامعه صالحان را تشکیل دهند، تا مشمولان این وعده بزرگ باشند. جامعه بندگان شایسته اگر شکل گیرد، به طور طبیعی ظهور حضرت را شاهد خواهیم بود.
7. تعلق آینده به پرهیزکاران
از دیگر سنتهای الهی که در قرآن کریم از آن سخن به میان آمده، این است که آینده از آن متقین میباشد:
(قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ) (اعراف، 128)؛ موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید و استقامت پیشه کنید که زمین از آنِ خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند. و سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است».
آیت الله جوادی آملی درباره این قسمت از آیه: (إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ) میفرماید:
آن مطلب مهم که از حضرت کلیم علیه السلام در این موقع رسیده است، همانا نکته جاودانه خواهد بود که برای مردم هر عصر سودمند است و آن این که انتظار میرود خداوند دشمن شما را نابود کند و شما را جانشین در زمین قرار دهد و شما بنگرید که چگونه هیچ نعمتی بدون حسابرسی به کسی داده نمیشود (جوادی آملی، همان: ج7، ص369).
علامه طباطبایی ذیل «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین» چنین آورده است:
اگر خداوند به طور مطلق فرمود: «عاقبت از آن پرهیزکاران است»، برای این بود که سنت الهی بر این جریان دارد. آری، خدای تعالی نظام عالم را به گونهای قرار داده است که هر نوعی از انواع موجودات، به منتهای سیری که خداوند برایش معلوم کرده، برسد و به سعادت مقدر خود، نایل شود. حالِ انسان هم که یکی از انواع موجودات است، حال همانها است.
او نیز اگر در راهی قدم بگذارد که خداوند و فطرت برایش ترسیم کرده است و از انحراف از راه خدا، یعنی از کفر به خدا و به آیات او و فساد انگیختن در زمین بپرهیزد، خداوند به سوی عاقبت نیک، هدایتش کرده و به زندگی پاک، زنده اش داشته و به سوی هر خیری که بخواهد، ارشادش میکند (طباطبایی، همان: ج8، ص288).
این سنت، امید را در دل اهل تقوا زنده نگه میدارد. وظیفه منتظران، ساخت جامعهای بر اساس تقوا است. برای این کار، در مرحله اول باید تقوا را در وجود خویش بارور سازند و درمرتبه بعد، بکوشند این صفات را در افراد جامعه ایجاد کنند. نکته دیگر این که با استناد به آیه، منتظران باید در امور مربوط به خود از پروردگار استعانت بجویند؛ زیرا شرط اول پیروزی که طلب یاری از خدا است، شرط موفقیت در هر کاری است. ما مسلمانان در نمازهای روزانه خود، پیوسته از خداوند استعانت میجوییم. حال که امر مهمی چون مقابله با ظالمان بسیار مجهز، در پیش است، استعانت از خداوند، بسیار مهم و ضروری است.
یاران امام زمان علاوه بر استعانت از خدا، صبر نیز باید داشته باشند؛ چرا که مسلماً در دفاع از حریم حق و امام خود دچار سختیها و رنجهای فراوان خواهند شد.
شخصی از امام صادق علیه السلام درباره میزان صبر و آزمایش یاران امام زمان علیه السلام سؤال میکند. حضرت در پاسخ، این آیه را تلاوت میفرماید: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیٍْ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ) (بقره، 155)؛ قطعاً شما را به چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات آزمایش میکنیم و بشارت ده استقامتکنندگان را.
سپس فرمود:
ترس، از زمامداران فاسق است. گرسنگی به دلیل گرانی است. زیان مالی، از کسادی تجارت و کمرونقی آن است. زیان جانی به مرگهای سریع است و کمبود محصولات، بر اثر نقص کشاورزی و کمبود برکت در میوهها است. آنگاه فرمود: بشارت باد بر استقامت کنندگان به نزدیک شدن ظهور قائم[11] (محدث اربلی، 1381ق: ج2، ص462).
البته بسیاری هم هستند که طاقت این آزمایش را نداشته و از امتحان، سربلند بیرون نمیآیند؛ هم چنان که امام صادق علیه السلام میفرماید: «به زودی افراد بسیاری از غربال خارج شوند»[12] (نعمانی، 1363: ص298).
آنچه از آیه و نیز روایت امام صادق علیه السلام به دست میآید، این است که یاران حضرت، روزگار سخت و پر فراز و نشیبی را خواهند داشت؛ زیرا مبارزه برضد ظلم و کفر جهانی که ظالمان و متکبران آن تا دندان مسلحند، مبارزهای بسیار سخت و طاقتفرسا خواهد بود و کسانی میتوانند از این آزمایش سرافراز بیرون آیند که صبر و تحمل فراوان داشته باشند. اصولاً زندگی انسان، همیشه با سختیها توأم بوده و در سایه تلاش وکوشش و مبارزه، به موفقیت نایل میآمده است. علامه طباطبائی در این زمینه میفرماید:
تنها چیزی که برای پیدایش و ریشه دار شدن یک سنت لازم است، همان عزم و اراده قاطع و همت بلند مردان قوی و نیرومند است که در راه وصول به خواستههای خود، دچار هیچ گونه عجز و انکساری نشوند (طباطبایی، همان: ج4، ص211).
همچنین امام صادق علیه السلام دربارة صبر و بردباری میفرماید: «ما بردباریم و شیعیان از ما بردبارتر». راوی میپرسد: «چگونه شیعیان شما از شما بردبارترند؟» فرمود: «زیرا ما بر آنچه میدانیم، صبر میکنیم و شیعیان ما بر آنچه نمیدانند صبر میکنند» (حلی، بیتا: ص16).
8. سنت غلبه اسلام بر سایر ادیان
از دیگر سنتهای الهی که مرتبط با مهدویت میباشد، سنت غلبه اسلام بر سایر ادیان است. خداوند متعال وعده غلبه دین جامع اسلام بر سایر ادیان را چند جای قرآن از جمله آیات زیر به صراحت بیان فرموده است:
1. (هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون) (توبه، آیه33)؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
2. (هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیدا) (فتح، آیه28)؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده، تا آن را بر همه ادیان پیروز کند و کافی است که خدا گواه (برای این موضوع) باشد.
در تفسیر نمونه در اینباره آمده است:
این، وعدهای است صریح و قاطع از سوی خداوند متعال درباره غلبه اسلام بر همه ادیان؛ یعنی اگر خداوند از طریق رؤیای پیامبر، به شما خبر پیروزی داده است که با نهایت امنیت وارد مسجدالحرام میشوید و مراسم عمره را به جا میآورید، بیآنکه کسی جرأت مزاحمت شما را داشته باشد و نیز اگر بشارت فتح قریب میدهد، تعجب نکنید؛ اینها اول کار است و سر انجام، اسلام عالم گیر میشود و بر همه ادیان پیروز خواهد گشت.
چرا پیروز نشود در حالی که محتوای دعوت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، هدایت است «أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی» و آیین او حق است «وَ دینِ الْحَقِّ». هر ناظر بیطرفی میتواند حقانیت آن را در آیات قرآن، و احکام فردی، اجتماعی، قضایی و سیاسی اسلام، و همچنین تعلیمات اخلاقی و انسانی آن بنگرد، و از پیشگوییهای دقیق و صریحی که از آینده دارد و درست به وقوع میپیوندد، ارتباط این پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به خدا به طور قطع بداند.
آری؛ منطق نیرومند اسلام، و محتوای غنی و پر بار آن، ایجاب میکند که سرانجام ادیان شرکآلود را جاروب کند، و ادیان آسمانی تحریف یافته را برابر خود به خضوع وا دارد، و با جاذبه عمیق خود، دلها را به سوی این آیین خالص جلب و جذب کند (مکارم شیرازی، همان: ج22، ص110).
اما در این که منظور، پیروزی منطقی و استدلالی است یا پیروزی ظاهری و غلبه قدرت اسلام، میان مفسران گفتوگو است. جمعی معتقدند این پیروزی، تنها پیروزی منطقی و استدلالی است، و این امر حاصل شده است؛ چرا که اسلام از نظر قدرت منطق و استدلال، بر همه آئینهای موجود برتری دارد؛ در حالی که جمعی دیگر، پیروزی را به معنای غلبه ظاهری و غلبه قدرت گرفته، و موارد استعمال کلمه«یظهر» را نیز دلیل بر غلبه خارجی دانستهاند.
به همین دلیل میتوان گفت: علاوه بر مناطق بسیار وسیعی که امروز در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم، تحت قلمرو اسلام قرار گرفتهاند و هم اکنون بیش از چهل کشور اسلامی با جمعیتی حدود یک میلیارد نفر زیر پرچم اسلام قرار دارند، زمانی فرا خواهد رسید که همه جهان رسماً زیر این پرچم قرار میگیرد و این امر به وسیله قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تکمیل میشود (مکارم، همان: ج22، ص111).
دربارة فراگیر شدن دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همه دنیا، روایتی در بحار الانوار نقل شده است که میفرماید:
جبرئیل برای رسیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین پیامی آورد: «… وَ سَیَبْلُغُ دِینُکَ مَا یَبْلُغُ اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ»؛… و به هر جا که شب و روز پدید آید، دین تو خواهد رسید» (مجلسی، 1403: ج40، ص43).
در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه فوق، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمود:
«خانهای روی زمین باقی نمیماند، نه ساخته شده از گل و لای (= خانه شهری) و نه ساخته شده از پشم شتر (= خیمه عشایری)، مگر این که خداوند، کلمه اسلام را آنجا از طریق عزت و شوکت یا از طریق ذلت و خوار کردن مردم وارد کند. اگر به عزت و شوکت باشد، مردم آن دیار را در زمره گروه مسلمانان در آورده و بدین وسیله، آنان عزیز و ارجمند گردند و اگر خوار و ذلیل شوند، عاقبت به اسلام گردن نهند و خود را بدان پایبند سازند[13] (طبرسی، همان: ج5، ص38).
از ابوبصیر نقل شده است که: امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه: (هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون) فرمود:
تا کنون تأویل این آیه محقق نشده است و محقق نخواهد شد، مگر وقتی که قائم، از پس پرده غیب بیرون آید و ظاهر شود و چون ظاهر شود، به خدا قسم! هیچ شخصی منکر خدا نخواهد بود، مگر آن که ظهور و خروج او را ناخوش دارد. اگر کافر، زیر سنگی پنهان شده باشد، آن سنگ به صدا در آید و مؤمنی را صدا زند که: «ای مؤمن! بیا، کافری این جا پنهان است».[14] البته این امر، کنایه از توسعه اسلام و دین حق است.[15]
پس آنچه از این آیات بر میآید، این است که اسلام بر همة ادیان غالب خواهد شد و در زمین، مستقر و پا برجا میشود. البته این وعده، تاکنون محقق نشده است. محقق نشدن غلبه دین اسلام به طور کامل، معلول عواملی است که به چند عامل اشاره میکنیم.
1. انحرافاتی که پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش آمده است.
2. ناشران حکومت، عناصر شجاع و فهیم نبودند که بتوانند حکومت را به بهترین گونه اداره کنند.
3. زمینه لازم برای تحقق دین اسلام موجود نبود و مردم اینگونه نبودند که کاملاً در خدمت امام معصوم خود باشند و گوش به فرمانش بدهند.
برای تحقق سنت غلبه اسلام بر سایر ادیان نیز مانند سایر سنتها، منتظران وظایفی را بر عهده دارند؛ از جمله:
1. آمادهسازی علمی و پژوهشی چنین غلبهای؛
2. به دلیل اینکه این غلبه از نوع فکری است، باید با ارتباط میان ادیان، زمینه طرح نظریه اسلام را فراهم کرد. در رابطه با حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز باید معلوم شود که نقش ما زمینه چینی چنین ظهوری است.
البته ذکر این نکته لازم است که یکی از راهبردهای مهم و اساسی برای غلبه و اعتلای اسلام، افزایش روح معنویت در جامعه دینی است. رشد معنوی اجتماع، خود زمینه جذب افکار و قلوب را فراهم میآورد. در بررسی راههای افزایش معنویت در جامعه، باید جنبههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را در نظر قرار داد. راهکارهای عملی گسترش تقوا در افراد و در اجتماع با ایجاد فضاهای مناسب تربیتی امکانپذیر است. خانه، نخستین محیطی است که اگر در آن، به فضایل معنوی بها داده شود، مسلماً فرزندان از روز اول به گونهای صحیح و شایسته تربیت میشوند.
پس از خانه، مهمترین محیط برای آموزش صحیح، مدرسه است. اگر معلمان و همچنین متون درسی، ارزشهای معنوی لازم را ارائه کنند، سهم بسزایی در پرورش صحیح افراد خواهند داشت؛ پس از مدرسه، محیطهای آموزش عالی باید فضایی سالم و سرشار از معنویت داشته باشند.
در بُعد اقتصادی، گشایش در زندگی مردم و برطرف کردن دغدغه گذران زندگی، نقش به سزایی در زوال بیایمانی داشته و ایمان و معنویت را در جامعه بارور میکند. هر قدر مردم به پرداخت واجبات خود از جمله خمس و زکات مقید باشند، حق خداوند را به جای آوردهاند و علاوه بر آن، مردم در رفاه قرار میگیرند که این هم باعث ریشهکنی فقر و کفر میشود.
اگر منتظران ظهور با هدف ایجاد ارزشهای عالی و معنوی فعالیت داشته باشند، میتوانند افراد جامعه را به سوی گرایشهای عالی سوق دهند و برعکس، اگر هدفشان فقط گرایش به سوی مادیات و ضد ارزشها باشد، افراد به جای ترقی و تعالی، تنزل خواهند کرد.
مراکز دیگری که میتوانند افراد را جذب معنویات کنند، مساجد و اماکن مذهبی هستند که اگر با برنامهریزی صحیح اداره شوند، نقش مهمی در گرایش به سوی ارزشهای عالی خواهند داشت.
نتیجه
در مجموع، از مباحث پیش گفته چنین به دست میآید که همانگونه که سرنوشت ملتها و امتها، بر سنت و قوانین ثابت خداوند استوار است، مهدویت نیز از این قاعده کلی مستثنا نبوده و بر اساس سنتهای الهی و قوانین تغییر ناپذیر پروردگار متعال بنا نهاده شده است.
حقگرایی و راستیطلبی، دو اصل محوری در جریان حاکمیت تفکر مهدوی است که در این راستا، از منظر قرآنی سنتهایی قابل بررسیاند، ولایت خداوند بر بندگان صالح، از محوریترین مباحث میباشد که به دنبال آن، معرفت امامان علیهم السلام و پذیرش ولایت آنان، به ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تأثیرپذیری و اتصال روحی با آن مقام معنوی، از وظایف منتظران میباشد.
خلافت الهی و اعطای مسؤولیت خلافت به انسان، از دیگر سنن الهی است که بر این مبنا، منتظران رسالت، اقتدا و تأسی به انسان کامل را بر عهده دارند. سنت پیروزی حق بر باطل و محو کامل حق ستیزان، صبر و استقامت، تلاش در راه جبهه کفر ستیزی را برای منتظران همراه دارد. وعده جانشینی مستضعفان بر زمین و حاکمیت صالحان، حقیقت حکمرانی حقطلبان را نوید میدهد و مایه امیدواری منتظران و عدم یأس از طولانی شدن حکومت ظلم است. نجات مؤمنان، یک وعده مسلم تخلفناپذیر الهی است که مؤمنان را به همراهی با اهل بیت علیهم السلام و نجات و رستگاری در پرتو این تأسی رهنمون میسازد.
منابع و مآخذ
قرآن
1. ابن منظور محمد بن مکرمّ، لسانالعرب، بیروت، دار صادر، 1414ق.
2. تونهای مجتبی، موعود نامه (فرهنگ الفبای مهدویت)، قم، انتشارات مشهور، 1383ش.
3. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر إسراء، ج3، 1380ش.
4. حسینى استرآبادى، سید شرفالدین، تأویل الآیات الظاهرة، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1409ق.
5. راغب اصفهانى حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار الشامیة، 1412ق.
6. طباطبایی، سید محمد حسین؛ ترجمه تفسیر المیزان، تهران، انتشارات محمدی، 1374ش.
7. طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش.
8. قرشى سید على اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371 ش.
9. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، ج40، 1403ق.
10.مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ناشر : شرکت چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات، چاپ دوم، 1379.
11.مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، قم، انتشارات صدرا، چاپ 21، 1379ش.
12.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، طهران، دارالکتب الاسلامیه، ج13، 1362ش.
13.صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم، انتشارات بیدار، 1372ش.
14.نعمانی، ابن ابی زینب، غیبت، طهران، کتابخانه صدوق، 1363ش.
15.محدث اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، تبریز، بنی هاشمی، 1381ق.
16.حلی، محمد، الفین، تهران، نشر سعدی و محمدی، بیتا.
پی نوشت ها:
[10]. در این آیه، خداوند تزکیه را بر تعلیم مقدم داشته، زیرا ابتدا باید انسانها از پلیدیهای شرک و عقاید باطل و خرافات و خویهای زشت حیوانی پاک شوند تا تعلیم کتاب الهی و دانش و حکمت، امکانپذیر گردد. پس باید ابتدا لوح از نقوش زشت پاک شود تا آماده پذیرش نقوش زیبا گردد.در ادامه آیه میفرماید: (وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین).
قرآن از وضع دوران جاهلیت به گمراهی آشکاری تعبیر کرده است، زیرا آنان در گمراهی روشنی بودند. سیه روزی و بدبختی، جهل و نادانی و آلودگیهای گوناگون معنوی در آن عصر تمام جهان را فراگرفته بود، و این وضع نابسامان بر کسی پوشیده نبود؛ اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باعث شد که مردم از سیه روزی و بدبختی و جهل و نادانی و فرزندکشی و خونریزی و… نجات یابند.
کلاً در چهار مورد از قرآن مجید که مسأله تعلیم و تربیت به عنوان هدف انبیاء با هم ذکر شده است که در سه مورد«تربیت» بر«تعلیم» مقدم شمرده شده (سوره بقره، 151؛ سوره آل عمران، 164 و سوره جمعه، 2) و تنها در یک مورد«تعلیم» بر «تربیت» مقدم شده است (سوره بقره، 129) با اینکه میدانیم معمولا تا تعلیمی نباشد تربیتی صورت نمیگیرد. بنا بر این آنجا که تعلیم بر تربیت مقدم شده اشاره به وضع طبیعی آن است، و در موارد بیشتری که تربیت مقدم ذکر شده گویا اشاره به مسأله هدف بودن آن است، چرا که هدف اصلی تربیت است و بقیه همه مقدمه آن است.
[11]. «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ بَلْوَی مِنَ اللَّهِ قُلْتُ مَا هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَرَأَ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ ثُمَّ قَالَ الْخَوْفُ مِنْ مُلُوکِ بَنِی فُلَانٍ وَ الْجُوعُ مِنْ غَلَاءِ الْأَسْعَارِ وَ نَقْصٌ مِنَ الْأَمْوَالِ مِنْ کَسَادِ التِّجَارَاتِ وَ قِلَّةِ الْفَضْلِ فِیهَا وَ نَقْصُ الْأَنْفُسِ بِالْمَوْتِ الذَّرِیعِ وَ نَقْصُ الثَّمَرَاتِ بِقِلَّةِ رَیْعِ الزَّرْعِ وَ قِلَّةِ بَرَکَةِ الثِّمَارِ ثُمَّ قَالَ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ عِنْدَ ذَلِکَ بِتَعْجِیلِ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه السلام» (محدث اربلی، 1381: ج 2، ص 462).
[12]. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَعَ الْقَائِمِ علیه السلام مِنَ الْعَرَبِ شَیْءٌ یَسِیرٌ فَقِیلَ لَهُ إِنَّ مَنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَکَثِیرٌ قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا وَ یُمَیَّزُوا وَ یُغَرْبَلُوا وَ سَیَخْرُجُ مِنَ الْغِرْبَالِ خَلْقٌ کَثِیر» (محمد بن ابراهیم نعمانی، همان: ص 204).
[13]. قال المقداد بن الأسود سمعت رسول الله ص یقول لا یبقی علی ظهر الأرض بیت مدر و لا وبر إلا أدخله الله کلمة الإسلام إما بعز عزیز و إما بذل ذلیل إما یعزهم فیجعلهم الله من أهله فیعزوا به و إما یذلهم فیدینون له» (طبرسی، 1372: ج5، ص 38).
[14]. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ تأویلهَا بَعْدُ وَ لَا یَنْزِلُ تأویلهَا حَتَّی یَخْرُجَ الْقَائِمُ علیه السلام فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لَا مُشْرِکٌ بِالْإِمَامِ إِلَّا کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتْ: یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ فَاکْسِرْنِی وَ اقْتُلْهُ» (مجلسی، همان: ج 52، ص 324، ح36).
[15]. تفاسیر المیزان، البرهان، نورالثقلین، کنزالدقائق، لاهیجی، نفحاتالرحمن،صافی، جامع، بحرانی، الفرقان و اثنیعشری نیز این روایت را نقل کردهاند.
منبع: ماهنامه انتظار موعود – شماره 30