شبتاي تسفي (اولين ماشيح دروغين در عصر جديد) فردي سفاردي به شمار ميرفت اما پس از وي فردي به نام «جاکوب فرانک» که او را اشکنازي ميدانند رهبري جريان منجی گرایی را برعهده گرفت. برخي از يهوديان معتقدند که وي ماشيح واقعي است و بايد او را از گزند کليساي مسيحيت که خواهان نابودي اوست در امان نگه دارند.
علي رغم اينکه هر يک از دو گروه اشکناز و سفاردين به طور کلي جزو يهوديت قرار ميگيرند و علي رغم اينکه هر يک از دو گروه، تلمود بابلي (نه تلمود فلسطيني) را تنها مرجع مسائل ديني خود مي دانند، همچنان بعضي از نقاط اختلاف بين اين دو گروه وجود دارد که برخي از آنها سطحي و برخي عميق مي باشد و اين اختلاف به محيطهاي فرهنگي که اعضاي هر يک از گروه هاي يهودي-سفاردين و اشکناز- در آن زيسته اند، برميگردد. براي يهوديان اسپانيايي که سفاردي هستند_ شيوه خاصي در نماز خواندن و برپايي شعار ديني وجود داشته است که ادامه رسوم ديني يهودياني به شمار مي رود که در بابل حضور يافتند و در آنجا پيشرفت کردند.
اما اشکناز، اساساً عبادتهايشان به اصول يهوديت فلسطيني بر ميگردد. اختلافات بين دو گروه -اشکناز و سفاردي- در طول قرنها عمق بيشتري يافته است و اين در نتيجه اثر پذيرفتن سفارد در عبادت، تلاوت، ترتيل و سرودهايشان از ذوق عربي است. سفاردينها با متون ديني، شعر، نثر، دعا و نمازهاي خود _که نزديکي زيادي با فرهنگ مسلمانان دارد_ از اشکنازها متمايز مي شوند. از سوي ديگر اشکنازها در ميان تمدن غرب و فرهنگ آن رشد و نمو يافتهاند و اين به اختلافات آنها بيشتر دامن ميزند.
دو يهودي
سفاردي (ايستاده) و يك يهودي اشكنازي (نشسته)
اورشليم 1895
در اينجا به مهمترين نقاط اختلاف بين اين دو گروه اشاره ميکنيم:
1- بعضي از اختلافات کلي:
الف- سفاردينها به علت بالا بودن سطح فرهنگي، به وسعت ديد معروفند. اما اشکنازها در تمدنهايي که بين آنها زندگي کرده اند، پراکنده نشدند و علي رغم اثرپذيري از فرهنگهاي بيگانه نتوانستند از نقاط مثبت اين فرهنگها بهره کافي ببرند و تنها به کتاب مقدس، تلمود و تفسير نصوص جزئي اکتفا کردند.
ب- اشکنازها کوششي براي پيوند بين شريعت و قانونگذاري آن و دستيابي به اصول کلي نداشتهاند، اما بر عکس سفاردينها کساني هستند که اين کار را به سبب نزديکي و تماس با تمدن اسلامي انجام دادند و مفهوم اصول دين را پايريزي کردند.
ج- ديده ميشود که تاثير فکري سفارد بر اشکناز بسيار زياد است. علي رغم اينکه آغاز عرفان يهودي (كابالا ) به دست اشکنازها بود اما تغيير و دگرگوني آن به شيوهاي تکامل يافته در عرفان “زوهار” و سپس در عرفان”لورياني” به دست سفاردينها انجام گرفت.
اما توسعه آن توسط سفارديها صورت گرفت.
بلکه مي توان گفت طريق عرفان يهودي به فکر سفاردي نزديکتر است و ميتوان آن را فکري سفاردي ناميد و اين همان فکري است که فکر خاخامي اشکنازي را تحت الشعاع خود قرار داد. به عنوان نمونه مي توان به کتاب”شولخان عاروخ”به معناي آب آراسته اشاره نمود که مهمترين کتاب آيين يهوديت به شمار ميرود و براي اولين بار آنرا فردي سفاردي به نام “يوسف کارو” در اسپانيا به عنوان کتابي سفاردي به رشته تحرير در آورد و بعد از مدتي يکي از اشکنازها شرح و تعليقاتي به آن افزود.
د- يکي از متفکرين، اثر فکر مسيحي بر فکر ديني اشکنازها را مورد توجه قرار داده و ميگويد: پديده ” سوگند نامه ” که اصطلاحاً “مقدس کردن نام” شناخته مي شود پديده اي اشکنازي است که شايد نتيجهي تاثير حادثه به صليب کشيده شدن حضرت عيسي(ع) بر آيين يهوديت باشد.
اما “مارانيت ” شکلي از اشکال تقيه است که نوعي پديده سفادري به شمار مي رود. همچنين ميتوان رد پاي تفکر مسيحيت در “حسيديه ” را نيز مشاهده کرد. اين بر خلاف تفکر سفاردي است که در بعضي از قسمتها از تفکر ديني اسلامي اثر پذيرفته است.
ه- از پديدهاي ديگر که بايد به آن اشاره کرد ميتوان به “منجيگري” اشاره کرد که همان بازگشت مسيح مخلص يهودي (ماشيح) در آخر الزمان است تا مردمش را به صهيون هدايت کند و بر جهان حکمراني نمايد. اين در واقع پديده اي است که خواستار نابودي ساير مردم و حکومت بر آنها است. هر چند که اين پديده يک حرکت اشکنازي محسوب ميشود اما بايد توجه داشت که ريشه فکري آن برگرفته از عرفان سفاردي است.
شبتاي تسفي (اولين ماشيح دروغين در عصر جديد) فردي سفاردي به شمار ميرفت اما پس از وي فردي به نام «جاکوب فرانک » که او را اشکنازي ميدانند رهبري اين جريان را برعهده گرفت. برخي از يهوديان معتقدند که وي ماشيح واقعي است و بايد او را از گزند کليساي مسيحيت که خواهان نابودي اوست در امان نگه دارند. اين در حالي است که برخي ها او را سفاردي ميدانند حتي دشمنانش به او لقب “فرانک ” را داده اند که در زبان يديشي به معناي “سفاردي” است. شايد کثرت ماشيحهاي دروغين در بين اشکنازها به وضيعت اعضاي گروه هاي مخفي يهود در غرب برگردد و اين برخلاف وضعيت اعضاي گروههاي يهودي سفاردي در جهان اسلام است.
با گذشت سالها پيروي از فکر سفاردي، اشکنازها شروع به نوآوري در زمينهي فکر ديني و دنيوي کردند که اين باعث پيدايش جنبش روشنگري در ميان يهوديان شد. اشكنازها پرچم يهوديت را متفاوت از گذشته دوباره علم کردند؛ اين چنين بود که تمام جنبشهاي ديني در يهوديت از جمله اصلاح طلبان، محافظه کاران، ارتودکسي ها و نوگراها به منصه ظهور رسيدند.
و- اصطلاحات ديني ميان اشکناز وسفارد به اشکال زير تفاوت دارد:
اصطلاح | سفاردي | اشکنازي |
نماز عشاء | عربت | معاريف |
تابوت قديمي | هيکل | آرون |
نماز عيد فصح | هاگاداه | سدر |
روز غفران | کيپور | يوم کيپور |
خاخام | ربي/ راف | رباي |
کتاب نماز | تيفيلوت | سيدور |
ز- سفاردين ها در عيد فصح از کاهو استفاده ميکنند. به اعتبار اينکه خوردن سبزي کاهو راحتتر است. در حالي که اشکنازها در اين روز به جاي کاهو «تربچه» مصرف ميكنند.
2- نماز يهوديان شرقي (سفاردين) و يهوديان غربي (اشکناز)
شکل نماز سفاردينها با اشکنازها متفاوت است. به همين دليل هر يک از اين دو گروه نماز خواندن در معبد ديگري را باطل ميداند و از آن دوري مي جويند. به نظر من برخي از اين اختلافات ناچيز و بي ارزش است اما همين اختلافات ناچيز سبب بروز مشکلات و درگيري هاي عمده در بين اين دو گروه مي شود. معماري معابد سفاردين ها در برخي از ويژگي ها با معابد اشکناز تفاوت دارد و اين اثر خود را در چگونگي به جا آوردن نماز، بر جاي ميگذارد. سفاردينها تورات را قبل از شروع به خواندن، بالا نگه مي دارند؛ بر عکس اشکنازها که بعد از خواندن تورات، آنرا بالا مي برند. همچنانکه خط مورد استفاده در نوشتن تورات متفاوت است.
روزنامه”هاآرتص” در تحقيقي که پيرامون اختلافات فقهي بين سفاردين و اشکناز انجام داده چنين مي نويسد: “هر يک از گروه هاي اشکناز و سفارد داراي اشکال خاصي از نماز خواندن هستند که بصورت کامل با گروه ديگر تفاوت دارد و اين باعث ميشود که يهودي شرقي در معابد يهوديان غربي نماز نخواند. اين در حالي است که آيين يهوديت، دين واحدي بوده است و مردم يهودي نيز واحد بوده اند!! حتي تورات نيز در ايجاد وحدت بين يهوديان متشرع و دين دار از دو طائفه و جمع کردنشان در معبدي واحد و بر يک شکل يکسان از نماز، موفق نبوده است.
تلاشهاي فراواني براي يکسانسازي اشکال متفاوت نمازها صورت گرفت اما تمامي اين تلاشها با مقاومت خاخام هاي سفاردي واشکنازي به شکست انجاميد. از بارزترين اين تلاش ها مي توان به اقدام خاخام اعظم-شلومو جورن_که در ارتش اسرائيل خدمت ميکرد، اشاره کرد. وي شکل يکساني از نماز را براي افراد ارتش اسرائيل – چه اشکناز و چه سفاردين- معين کرد. پس از گذشت مدت زماني خاخام اعظم اشکنازها در سال 1971 انتخاب گرديد
پس از وي نيز خاخام اعظم سفاردينها، عوفديا يوسف به اين سمت منصوب شد. بلافاصله بين اين دو خاخام درگيري شديدي پيرامون شکل يکساني از نماز که در بين نظاميان اسرائيلي رايج شده بود، در گرفت.
خاخام يوسف گفت که شکل يکسان نماز که جودن آنرا واجب کرده است چيزي نيست جز شکل اشکنازي نماز که تنها تغييرات اندک و ناچيزي که فاقد ارزش است، در آن صورت گرفته است. خاخام يوسف از سربازاني که به يهوديان شرقي وابسته بودند خواست تا نمازهايشان را بر اساس اشکال قبلي که در گروه هايشان رايج بوده، بخوانند. خاخام يوسف در از بين بردن شکل يکسان نماز که داخل ارتش اسرائيل رايج شده بود موفق شدرو به جاي آن خودش شکل جديدي از نماز را ارائه کرد که هوادارانش آن را داخل پادگان هاي نظامي رواج دادند!!!
2- ازدواج
از بارزترين و عمده ترين موضوعات اختلافي بين اشکناز و سفارد، موضوع ازدواج است. کما اينکه هنوز بر يک سفاردي “حريدي”-فرد متشرع و پايبند به دين_ ازدواج با يک زن اشکنازي حرام است و عکس اين موضوع نيز صادق است. روزنامه ي هاآرتص از نوشته ناشناسي که 9 سال پيش در «قدس» و شهر «بني باراک» -که سفاردي هستند- توزيع شد پرده بر داشت. در قسمتي از اين نوشته چنين آمده است: “براستي که فرزندان کساني که با سفاردين ها ازدواج مي کنند، حيض زاده اند و به اين ترتيب تمامي سفاردينها نجس و فرزندان آنها حيض زاده اند.”
اين نوشته که حامل اين فتوا بود بعد از صدور فتوي خاخام يوسف سفارديني که در آن زمان درباره چگونگي طهارت خانواده فتوا داده بود، منتشر شد. خاخام يوسف دراين فتوا زنان سفاردي را درپايبندي به آنچه که در کتاب شولخان عاروخ آمده، فرمان ميداد. زنان بايد در زمان حيض، عده نگه دارند و از آميزش خودداري کنند و کتاب شولخان عاروخ، مدت زمان حيض را از سه روز تا چهار روز صريحاً بيان کرده است. (تا زماني که خون قطع شود يا اثري از خون حيض ديده نشود) اين علاوه بر هفت روزي است که زن سفاردي بايد احتياط کند تا اينکه به طور کامل اثري از خون حيض وجود نداشته باشد. در اين هفت روز، آميزش جنسي حرام است. به طور خلاصه ميتوان گفت، مدت زمان حيض نزد سفاردها به ده تا يازده روز ميرسد. اما نزد اشکنازها بر خلاف سفاردها مدت اصلي عده بدون در نظر گرفتن احتياط حداقل پنج روز مي باشد – تا زماني که آثار خون به کلي از بين برود_ سپس يک زن اشکنازي بايد 7 روز ديگر نيز احتياط کند تا ديگر هيچگونه اثري از وجود خون باقي نمانده باشد و در اين مدت نيز آميزش جنسي حرام است. به عبارت ديگر مدت زمان حيض نزد يک زن اشکنازي حداقل به 12 روز مي رسد و به همين علت اشکنازها، سفاردين ها را¬_ که تا قبل از فتواي خاخام يوسف در مجموع کمتر از ده يا يازده روز عده نگه مي داشتند- به نقض طهارت وکساني که طهارت را بصورت ناقص انجام ميدهند، متهم ميکنند.
هرچند که اشکنازها نيز به مرجعيت کتاب شولخان عاروخ اعتراف مي کنند اما آنها در عمل از تفسيرها و شروح خاخام معروفشان “موسي اسيراليز “تبعيت ميکنند و بر طبق آن رفتار ميکنند. در مقابل ريشههاي احکام و فتاواي سفاردينها نيز به خاخام يوسف کارو، موسي بن ميمون و اسحاق فاسي بلکه حتي به خاخام هاي عصر بابلي و حکماي تلمود باز ميگردد. سفاردين ها، آيين اشکناز را صرفا شاخه اي از انشعابات تنه اصلي آيين يهود که خود باشند، مي دانند.
اختلافات در موضوع ازداوج تنها در مدت زمان عده خلاصه نمي شود. اختلافات ديگري پيرامون موضوع پوشاندن سر بين اين دو گروه وجود دارد. زنان سفارديني با تکيه بر فتواي خاخام يوسف، بر طبق قاعده ي اصولي موجود در کتاب شولخان عاروخ که ميگويد ” موي زن عورت اوست” مبني بر حرمت استفاده از موي مصنوعي و تاکيد بر پوشاندن موي سر، التزام بيشتري نسبت به پوشاندن سر دارند اما زنان اشکنازي موهاي خود را نميپوشانند و از موهاي مصنوعي نيز استفاده ميکنند.
همچنين تعصب در موضوع ازدواج، موضوع ثبت ازدواج ها را نيز در بر ميگيرد. ثبت ازداوج نزد سفاردين ها و اشکنازها بايد به دست خاخام هاي خود صورت گيرد.
سپس هاآرتص به شکل چالش برانگيزي به موضوع «تعدد زوجات» مي پردازد. اين روزنامه بيان مي کند که خاخام اشکنازي به نام”جرشوم” که در قرن 10 ميلادي در آلمان به دنيا آمد و در آنجا مي زيست حکم به تحريم تعدد زوجات داد و گروه هاي اشکنازي موجود در اروپا اين تحريم را پذيرفتند. اما گروه هاي سفارديني عموما – و گروه يهوديان يمني خصوصا – آنرا رد کردهاند. خاخام هاي سفاردي موجود در کشورهاي اسلامي با توجه به نزديکي به تمدن و فرهنگ اسلامي به تعدد زوجات خو گرفته بودند و اين مساله تا قرن گذشته به همين ترتيب ادامه يافته است _ و اين از جمله تاثيرات ديگر فرهنگ اسلامي بر يهوديت به شمار مي رود-.
با برپايي “خاخاميت بزرگ” در سال 1921 در فلسطين در دوران قيموميت انگليس بر فلسطين، خاخامهاي اشکنازي به تعليمات خاخام جرشوم مبني بر تحريم تعدد زوجات تمسک جستند، آيين اشکناز بر عدم اعطاي اجازه به ازدواج دوم تاکيد کرده است مگر اينکه موافقت وامضاي 100 خاخام از سه کشور مختلف را به همراه داشته باشد.
بعد از برپايي دولت عبري، مخالفت خاخامهاي سفارديني با اين موضوع گسترش يافته است مخصوصا بعد از اينکه صدها هزار نفر از يهوديان سفارديني از کشورهاي عربي_ کشورهايي که تعدد زوجات مرسوم است_ به فلسطين مهاجرت کردند. تا اينکه خاخام اعظم اشکنازها اسحاق هرتزوگ – کسي که در سال 1939 با زور و فشار به اين سمت منصوب شد– مجبور شد تا موافقت کند که براي ازدواج دوم به جاي امضا و موافقت 100 نفر از خاخام ها تنها به امضاي دو نفر از آنها نياز است و طبعا خاخام اعظم سفاردينها نيز با اين تصميم موافقت کرد. علي رغم مخالفت برخي ديگر از خاخام هاي اشکنازي با اين قانون جديد، امضاي اجازه نامه جديد همچنان ادامه دارد، موضوعي که از عمق شکاف اختلافات بين سفارد واشکناز خبر مي دهد.
3- اختلاف در مورد ذبح شرعي و ترکيب شراب
يهوديان متشرع – چه سفارد و چه اشکناز – گوشتي را که به دست خاخامي از گروه مقابل، ذبح شده باشد را نمي خورند. لذا پيروان هر يک از اين دو گروه مي بينند که نزدشان مشکلي در نحوه ذبح وجود دارد که به مشکلات ديگرشان افزوده مي شود.
هاآرتص همچنين به نقش مافياي اقتصادي در ابقاي دوگانگي طائفه اي و بلکه در عمق بخشيدن به آن، اشاره مي کند. امروزه براي هر يک از گروه هاي حسيديه اشکنازي کشتارگاهي وجود دارد که مخصوص خودش مي باشد. مانند طايفه ليتواني ها که خاخام “الياز شاخ “رهبري آنرا به عهده دارد.
اختلافات بين اشکناز و سفاردين تنها به خوردن گوشت خلاصه نميشود بلکه اين اختلافات پيرامون شراب نيز وجود دارد. علي رغم اينکه تورات خوردن شراب را حرام مي داند اما تمامي يهوديان متشرع و دين دار چه سفارد وچه اشکناز استفاده از شراب را مباح مي دانند اما پيرامون چگونگي ترکيب آن با هم اختلاف دارند. يکي از خاخام هاي يهودي تصريح کرده است شرابي که داراي اجازه شرعي باشد و در کارخانه هاي شرعي شراب سازي اشکنازها توليد شده باشد، همانند آب مي باشد و خوردن آن مجاز است.
از نظر اين روزنامه، اختلاف بين اين دو گروه تنها به عادات، آداب، رسوم و ويژگيها اين دو گروه منتهي نمي شود؛ بلکه اختلاف اصلي پيرامون قوانين و احکام آنها است.
اشکنازها کتاب شولخان عاروخ را که يگانه مرجع احکام ديني سفاردينها به شمار مي رود، بي اعتبار قلمداد ميکنند. علاوه براين برخي از قوانين و فتواهاي شرعي آن را نيز رد ميکنند. همچنين برخي از فصول ” الشمناست”را نيز رد مي کنند.
پراکندگي، عيد، زنان، ضررها، مقدسات، طهارت، چيزهايي است که کليه بخش هاي تلمود حول محور اين موضوعات مي چرخد. اشکنازها احکام ديگري را به کتاب شولخان عاروخ اضافه کردند و به آن پيچيدگي و قيدهايي را افزودند که در ابتدا در آن وجود نداشت علاوه بر اين در برخي ازبخشها اصلاحاتي انجام دادند و بر قسمت هاي ديگر احکام سختي را افزودند.
روزنامه هاآرتص اين اختلاف موجود بين سفارد و اشکناز را به پيشينه تاريخي اين دو برميگرداند. واقعيت امر اين است که هرکدام از اين دو گروه داراي هويت ديني مخصوص به خود است که با گروه ديگر تفاوت دارد و هر گروه بر خود لازم مي داند که از اين هويت محافظت کند. همانطور که روزنامه ميگويد تفسير درگيري سفاردي – اشکنازي مبتني است بر اينکه سفاردين ها آنچه را که خود از آن به “تسلط آيين اشکناز بر اسرائيل ” تعبير مي کنند، نمي پذيرند و آن را موجب بندگي خود مي دانند و مي خواهند از يوغ آن رها شوند و درپي بازگرداندن آنچه که از آن به “شکوه گذشته ” تعبير مي کنند، هستند.
هاآرتص اين چنين ادامه مي دهد که خاخام هاي اشکناز و سفاردي کنوني، درباره “حکومت ديني” و “بازگشت شکوه از دست رفته” چارچوب خاصي را انتخاب کردهاند. اينان در برخورد با اين قبيل موضوعات برداشتهاي متفاوتي ارائه ميدهند. اشکنازها حکومت ديني را وجوب استمرار تسلط آيين خود معنا مي کنند در حالي که سفاردين ها اين چنين برداشتي را نميپسندند بلکه معتقدند که يهود بايد به دين خود بپردازد و به آيين يهوديت تمسک بجويد و کاري به تشکيل حکومت نداشته باشد همان حرفي که سکولارها مي زنند. سفاردينها اين مسأله را چنين معنا ميکنند که بايد تسلط آيين سفاردين و سيطره ي آن به دوران هاي گذشته قبل از تشکيل حکومت اسرائيل، باز گردد – چرا که در آن دوران تسلط معنوي و ديني سفاردين ها بر آيين يهوديت بسيار بيشتر از اشکنازها بوده است_ آنها اشکنازها را کساني مي دانندکه پيشگامي سفاردينها بر قوم يهود را سلب کردند و جايگاه بالايي که سفاردين ها مستحق آن بودند را غصب کردند. سفاردها نميخواهند با اشکنازها شريک باشند بلکه به تنهايي خواهان تسلط کامل هستند.
تظاهرات دهها هزار اشكنازي و سفاردي در اعتراض به حكم دادگاه عالي رژيم صهيونيستي
كه جدايي دانشجويان مراكز ديني اشكناز و سفاردي را ممنوع دانسته و خواستار يكپارچكي نظام آموزشي شده بود.
منبع:مشرق