«بشر، میباید سرنوشت و بهشت گمشدهاش را در همینجا و همین حالا پیدا کند، وگرنه پس از آن، دیگر ممکن نخواهد بود. آنان، علاقهمند به زندگی آیندهى علم، نه به آن بهشت افسانهای در آسمانها، بلکه به لذت بردن از امکانات زمینی است.» از این رو، تمامی ریاضتها و قیدوبندهای شریعتهای آسمانی که مانع بهرهوری هرچه بیشتر انسانها از این طبیعت شده است و از لذتهای جسمانی میکاهد، باید کنار گذاشته شود.
اشاره:
براساس آموزههای وحیانی اسلام و دیگر ادیان، افقی روشن پیش روی عالمیان وجود دارد که تمامی دغدغههای بشر در آن پایان میپذیرد. عصر ظهور، سرآغاز حیات راستین انسانهاست که در آن همه آرمانهای بشری از جمله عدالت، امنیت، رفاه و عزت برای همگان محقق میگردد. در این نوشتار، برخی از مؤلفههای این سنت الهی را در فرجام تاریخ، با اندیشه اومانیسم میسنجیم؛ اندیشهای که بنیان بسیاری از ایسمهای موجود به شمار میرود. از اینرو، در آغاز به چرایی و ماهیت مؤلفههای اومانیسم، اشاره میکنیم. سپس با تبیین ویژگیهای عصر ظهور و آموزههای مهدویت در این عرصه، به مقایسه جامعه مهدوی با یکایک مؤلفههای اومانیسم میپردازیم.
اومانیسم از واژه لاتین «humus » به معنای «خاک» یا «زمین» گرفته شده1 است. این واژه، نخستینبار در روم به معنای «انسانگرایی»، مطرح شد. 2 نمونه معادلهای فارسی این واژه، انسانگروی، انسانگرایی، انسانمداری و مکتب اصالت انسان، انساندوستی است.واژه شناسان، معانی لغوی گوناگونی برای آن بیان کردهاند، از جمله: اومانیسم، نظامی اعتقادی است که بر نیازهای عمومی انسان تکیه دارد و راههایی را برای حل مشکلات انسان میجوید. همچنین بنیاد آن بر عقل استوار است، نه اعتقاد به خداوند؛3
در حقیقت، یافتن اصطلاحی واحد برای اومانیسم، دشوار مینماید؛ زیرا نوعی آشفتگی یا پیچیدگی معنایی وجود دارد که فهم این واژه را بسیار دشوار میسازد.4به طور کلی، دو معنای اصطلاحی نمود بیشتری در میان کاوشگران و دانشمندان دارد:
1. اومانیسم رنسانس: انسانگرایی در رنسانس، نام جنبشی فکری است که در نیمههای قرن چهاردهم میلادی در ایتالیا شکل گرفت و تا پایان سده پانزدهم ادامه یافت. از جمله اهداف این جنبش را میتوان، ارزیابی نویی از انسان، جایگاه وی در طبیعت و تاریخ و اصول مرتبط با آن دانست. اومانیسم در این معنا، مفهومی تاریخی به شمار میرود که جنبه زیربنایی رنسانس است؛ همان جنبهای که دانشمندان از آن راه، تفسیر انسان و کمال انسانی را در جهان طبیعت و تاریخ جستوجو کردند.5
2. اومانیسم به معنای مدرن: اومانیسم در این قلمرو را میتوان، گونهای از اندیشه همراه با مبانی دنیای جدید دانست که انسان را کانون مرکزی عالم قرار میدهد. این قرائت از اومانیسم که به «اومانیسم روشنگری» معروف است، از زیرساختهای سکولاریسم به شمار میآید. به دیگر سخن، کشف اراده الهی، کانون اصلی توجه در حقیقت وجودی انسانی نیست، بلکه ساماندهی زندگی و جامعه بر پایه عقل خودبنیاد استوار است.
ویژگیها و مبانی اومانیسم و ناهمسو با اندیشهى مهدویت
از آنجا که کاوش در همه گونههای اومانیسم دشوار مینماید، نگارنده تنها مبانی اومانیسم را که نمود بارز آن در عصر روشنگری است، در حوزههای مختلف انسانشناسی، معرفتشناسی، خداشناسی و جامعهشناسی ارائه نموده، سپس بر ناهمسو بودن اومانیسم با اندیشهى مهدویت تأکید میورزد.
الف) انسانمداری و خدامحوری
اومانیسم در مسیر بازیافتن کرامت، شأن و منزلت آدمی که مدعی بود دستگاه کلیسا آن را به تاراج برده است، راه افراط را پیموده و با تصویری منفی از انسان، او را هسته مرکزی و خدایگان هستی انگاشت؛ که موجودات گیتی، در گرداگرد و کمانههای او قرار گرفتهاند. پس، آدمی خدایگان زمین و غایت قصوای عالم پنداشته میشود که باید همه چیز در خدمتش قرار گیرد و رضایت و پایبندی او به خواستهها و علایقش بر محوریت خداوند و توجه به فرمانهای الهی و عمل به آنها، پیشی دارد.6
از آن سو، براساس آموزههای وحیانی اسلام، خداوند مرکز و محور هستی است و کل هستی بر مدار کمانههای دایره ربانیت او قرار گرفته و همه عالم، عرصهى حاکمیت بلامنازع ذات ربوبی به شمار میروند که گردونهى زیست و حیات بشری و ارتباطات او نیز از سیطرهى ربوبی تشریعی او خارج نیستند. بنابراین، هیچ کس از جمله انسان، نمیتواند شأن خدایگانی یابد و پروردگاران زمین باشد. با این حال، آموزههای آیین اسلام، مقام و منزلت آدمی را تا آنجا ارج مینهند که او را خلیفهى خدا در زمین به شمار میآورند،7 و بیشتر نعمتهای پروردگاران ازجمله قوهى خرد، اراده و اختیار و کنزها و گنجینههای این کرهى خاکی را آفریده برای او8 و آسمانها و زمین را مسخر او میدانند.
از این رو، انسان اشرف مخلوقات به شمار میآید و شایسته است که از اقسام کرامت برخوردار باشد. در درازای حیات بشری، استثمارگران و ستمپیشگان بسیاری، به کرامت و منزلت انسانها دست یازیدند و با سلب حقوق مادی و معنوی و سلطهگری، هویت و کرامتشان را به یغما بردند و انواع جفا و بردگیها را بر آنان روا داشتند. بسیاری از نحلهها و مکاتب درصدد فراهمآوردن کرامت آدمی و مقابله با بردگیها و ظلم و ستمها بودند، اما نه تنها موفق نبودند، بلکه همواره بردگیها، جفاها و استثمارهای دیگری را در پی داشتند. بر اساس وعدههای الهی، در عصر ظهور، گونههای کرامت آدمی به اوج شکوفایی خود میرسد.
ب) آزادی
اومانیستها با تأکید بر خودمختاری و خودرأیی انسان، بر این باورند که انسان، آزاد به دنیا آمده است و حق گزینش دارد و از هر قید و بندی رهاست. بنابراین، خود، باید سرنوشت خویش را رقم زند؛ زیرا او به کمک خرد، میتواند حقوق و اختیارات خویش را تعیین نماید. در نتیجه، هیچ نیازی به تعیین تکلیف از ماورایطبیعت ندارد. از این رو، چون دین و ارزشهای دینی با آزادی و اختیار بی قید و شرط انسان در ستیز کامل هستند، بایستی از صحنهى زندگی این جهانی بشر حذف شوند.
در مقابل اندیشهى اومانیستی بر اساس اندیشهى اسلامی و در حوزهى مهدویت، آزادی مفاهیم و معیارهای متعددی دارد که باید در مقام اندیشه و عمل به آنها توجه داشت.در عصر ظهور، در چارچوب رابطهى انسان با جامعه و حکومت مهدوی، قانونگریزیها، عنادورزیها و اباحیگریها به شکل گسترده رخت برمیبندد. در نتیجه، آزادیهای اجتماعی در حیطهى شریعت محدود میگردد؛ زیرا اولاً از دیدگاه اسلام، مرز آزادی تا جایی است که به حقوق دیگران تجاوز نشود و با آنها در تزاحم نباشد.
از آنجا که تحقق حکومتی عادلانه تنها با رعایت حقوق همگان و اجابت دادخواهی مظلومان و قضاوتهای عادلانه و رعایت شدن اصل برابری در همهى عرصهها میسر میشود، کمتر کسی در آن عصر از رعایت حقوق بندگان خدا و تلاش برای همزیستی با آنان کوتاهی میکند؛ زیرا این کوتاهیها با قاطعیت حکومت عدل مهدوی روبهرو خواهد شد.9
ثانیاً آزادی باید با نظام و قانون شریعت اسلامی سازگار باشد. در صورت ناسازگاری در هر وضعیتی، قوانین اسلامی از جمله اجرای حدود و تعزیرات الهی، در حق او جاری خواهد شد و با قانونشکنان بدون هیچ سازشکاری و با قاطعیت تمام برخورد میشود.10 از اینرو، کمتر کسی به ارتکاب فسوق ظاهری، جرئت میکند.
بنابراین، حضرت مهدی و کارگزاران ایشان با اقسام اینگونه آزادی همانند آزادی جنسی و آزادی برخوردهای اجتماعی غلط به شدت برخورد میکنند و بر خلاف اندیشهى اومانیستی، چنین فاسدانی در جامعه جایگاهی نخواهند داشت. اجرای حدود تعطیلشده و تعزیرات الهی به شکل گسترده و کامل، بیانگر این مطلب است. امام صادق (ع) میفرماید:هنگامی که حضرت مهدی (عج) قیام کند، در سه مورد چنان حکم کند که کسی پیش از او آنگونه حکم نکرده است: آنحضرت پیرمرد زناکار را اعدام میکند؛ مانع زکات را به قتل میرساند و ارث برادر را به برادر مقامی میدهد.11
ج) هدف زندگی(لذت گرایی) و اخلاق
اومانیستها انسان را جزئی از طبیعت و مخلوق این زمین خاکی میدانند و ارتباط او را با عالم ماوراء طبیعت گسسته میانگارند. بنابراین، سرنوشت انسان را درچارچوب عرصهى پهناور این جهان طبیعی قرار میدهند و میگویند:ما میتوانیم دیدگاهها و معانی بسیاری را از طریق بهرهمندی و لذت آزادانه از قابلیتهای متنوع این دنیای غنی و انبوه، حفظ کنیم و گسترش ارزشهای تمدن انسان، پرداختن به پیشرفت و شادی بشر در طول میلیاردها سال و یا کمک به تحول و تکامل دانش جدید انسان را بیابیم.12
بنابراین، انسان، خود آغازگر و خود هدف است. 13 هدف نهایی او ایمان به خویشتن14 و غرض نهاییاش از زندگی در این جهان، برآوردن خواستههای دنیوی اعم از شادی، لذت، رفاه اجتماعی و… است.پس، تنها به لذتهای جسمانی، فراهم آوردن اغراض این جهانی و گریز از هرگونه ریاضت نفسانی توجه شده است.
«بشر، میباید سرنوشت و بهشت گمشدهاش را در همینجا و همین حالا پیدا کند، وگرنه پس از آن، دیگر ممکن نخواهد بود. آنان، علاقهمند به زندگی آیندهى علم، نه به آن بهشت افسانهای در آسمانها، بلکه به لذت بردن از امکانات زمینی است.» 15 از این رو، تمامی ریاضتها و قیدوبندهای شریعتهای آسمانی که مانع بهرهوری هرچه بیشتر انسانها از این طبیعت شده است و از لذتهای جسمانی میکاهد، باید کنار گذاشته شود.
با روشن شدن مباحث بالا میتوان دریافت که اخلاق اومانیستی بر اساس همان مبانی و پیش فرضها بنا نهاده شده است و لذا اخلاق دینی را برنمیتابد.بدینسان، شالودهى نظام اخلاقی اومانیستها با تکیه بر نوع نگرش آنها به طبیعت، نیازها، علایق، سرنوشت و هدف خود از زندگی استوار است. از این رو، اخلاقی خودساخته و نسبی ـ نه مطلق بر اساس آموزههای دینی ـ پدید آمد. اومانیستها، عوامل فراطبیعی را برای ارزشگذاری امور اخلاقی خویش کنار نهادند و تنها از تجربههای انسانی یاری جستند.16 آنان اخلاق را در زندگی انسان ـ نه بیرون از آن ـ جستوجو کردند. 17
در مقابل این گرایش افراطی اومانیسم به آزادی مطلق اخلاقی، اسلام خداوند را مالک هستی، انسان و عرصه زیست او میداند و هدف را در لذتگرایی و بهرهمندی از مادیات منحصر نمی داند، بلکه زندگی آن جهانی، قرب الهی و رسیدن به تکامل معنوی را هدف اساسی و غایت فرجامین زیستن دنیوی خویش میداند.
حضرت علی(ع) میفرماید:فما خلقت لِیشغلنی أکل الطیبات کالبهیمة المربوطة همّها علفها… و تلهو عمّا یراد بها؛18من آفریده نشدهام تا خوردن خوراکیهای پاکیزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری که تمام همش علف اوست… و از سرنوشتی که در انتظار اوست بیخبر است.اندیشهى اسلامی با جهان بینی درست خود، با تکیه بر آموزههای وحیانی و در چارچوب رهنمودهای کتاب آسمانی و سنت نبوی، معیارها و باید و نبایدهای اخلاقی را برمیگزیند و معیاری روشن از اخلاق فردی و اجتماعی را به آحاد جامعهى بشری ارائه می دهد.
در جامعهى مهدوی نیز که بر مبنای اسلام است، دولتی اخلاقی با اخلاق اسلامی تشکیل میشود که برگرفته از آموزههای وحیانی، مضامین شریعت، تعقل و فطرت پاک انسانی است. بر اساس دولت مهدوی، جامعه بشری به سمت و سوی بصیرت، معنویت، تقواگرایی و اخلاق متعالی پیش میرود و بسیاری از انحرافها، فسادها و رذایل اخلاقی، پوچیها و بیبندوباریها از جامعه رخت بر میبندد.
د) خردگرایی
تکیه بر عقل خودبنیاد و خودرهبر، از مؤلفههای مهم اندیشهى اومانیستی است که از آن به خردگرایی تعبیر میشود و از آن روی در نزد اومانیستها اهمیت دارد که بسیاری از آرمانها و اندیشههای آنان بر آن استوار است.عقلگرایی به معنای اصالت عقل و خردباوری، در فلسفه در برابر اصطلاح تجربهگرایی؛ در علم کلام، در برابر ایمانگرایی و در عقل مدرن و عصر روشنگری، در برابر عقل شهودی (پذیرفتهشده سنتگرایان)19 قرار دارد. مفهوم مورد نظر ازآن در اندیشه اومانیستی، همین مورد سوم، یعنی عقلگرایی عصر روشنگری است که برخلاف عقلگرایی فلسفی، خادم تجربه، حسیات و مشاهدات و انتظام دهنده به آنها به شمار میرود.
با این حال، در عصر ظهور اگرچه عقل آدمی تکامل یافته است، باز قلمرو آن حدود و ثغوری دارد و بسیاری از امور از حیطه تصرفات عقل به دور هستند. با این حال، تکامل قوه خرد سبب میگردد انسان تشخیص دهد که تنها خرد، رهزن مشکلات و معضلات بشری نیست و امور ماورایی و متافیزیکی همچون وحی و شریعتهای آسمانی و نیز شخصی آسمانی باید به یاری آن حجت باطنی بیاید.
هـ) حذف خدا و معاد از زندگی یا حضور آن
در آغاز، بیشتر کسانی که ندای انسانگرایی سردادند، همانند اراسموس و شاگردش لوتر، خداباور و مؤمن به کیش مسیحیت بودند و به امور مابعدالطبیعه و خدا و متافیزیک باور داشتند، ولی رفتهرفته انسانگرایی به سمت و سوی بیدینی و انکار خدا و ماورای طبیعت پیش رفت ـ اگرچه اومانیستهای خداباوری نیز در دورههای بعد یافت میشوند. بهطور کلی، بیشتر اومانیستها با طرد و حذف موجودات ماورای طبیعی و خدا، از زندگی خویش، خویشتن را مالک و خداوندگار این جهان دانستند و به خود حق دادهاند که برابر میل خویش، هر گونه تصرفى در جهان بنمایند.
بنابراین باور، انسان در جایگاه خدا و بر کرسی اقتدار او نشسته و به جای او محوریت و اصالت یافته است. در نتیجه اگر خدایی باشد، به دلیل وجود انسان است.در مقابل اندیشه اومانیستی، اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی براین باورند که شاکله و نظام هستی عبارت است از: عالم الوهیت، عالم ملکوت (عقل)، عالم مثال و عالم ناسوت (ماده).
بیتردید تأثیر عوالم فوق و درک حضور خداوند در حیات دنیوی انسانها در جامعهى مهدوی، بیش از هر زمانی مورد توجه قرار میگیرد؛ به گونهای که شاکلهى اساسی حکومت عدل مهدوی بر خداباوری و توحید بنیان نهاده شده است و هیچگونه کفر و خداناباوری را برنمیتابد. امام موسیبنجعفر (ع) در این باره میفرماید:إذا قام القائم لایبقی أرضٌ إلّا نودی فیها شهادة أن لا إله إلّا الله و أنّ محمداً رسول الله؛20
هنگامی که قائم قیام کند، هیچ قطعهای از زمینی باقی نخواهد ماند مگر آنکه شهادت به یگانگی خداوند و رسالت الهی پیامبر در آن طنینانداز خواهد شد.بنابراین، بر خلاف نظامهای غیر الهی که در آنها خداوند عنصری فراموش شده است، جهانبینی حکومت عدل مهدوی تنها بر شالودهى خداباوری و توجه به ذات اقدس او شکل میگیرد. خداوند به صحنه زندگی میآید و گوهر ایمان و دینگرایی جوامع بشری را فرامیگیرد. در نتیجه، خدامحوری همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … را دربرمیگیرد و اصل درک و حضور خداوند و خدامحوری در جامعه نهادینه میشود. 21
خلاصه آنکه بر اساس روایات پرشماری، در هیچ عصری همانند عصر ظهور، زمینهى اعتلای خواستههای انسانی فراهم نبوده است و تأثیر عوالم ماورای طبیعی و نقششان در زندگی انسانها ملموس نیست. اگرچه این گزاره، با توانایی و استعداد بشری در تغییر سرنوشتش و ایجاد مدینهى فاضله هیچ منافاتی ندارد.22
گستره تساهل و تسامح در اومانیسم و ناهمسویی آن با اندیشهى مهدویت
تولرانس، از ریشهى لاتین «Toiler » و به معنای تحملکردن، اجازهدادن، ابقاکردن، چشمپوشی، آزادمنشی، آزادگی، سعهى صدر و پرطاقت بودن است.23مفهوم اصطلاحی این واژه آن است که در اعمال فردی، اعم از سیاسی، اخلاقی و اعتقادی، حق مداخله نداریم و باید با مخالفان مدارا نمود و آنها را تحمل کرد. بنابراین، مفهوم اصطلاحی تساهل و تسامح سه عرصه را در بردارد که گونه سوم آن مورد نظر اومانیسم و از مؤلفههای آن بهشمار میآید:
1. تساهل سیاسی: به معنای پذیرش حضور باورهای مخالف در صحنهى سیاست. 24
2. تساهل اخلاقی: به این معنا که فرد باید خود ارزشهای خویش را برگزیند و اخلاقیات خاص خویش را پیافکند.25
3. تساهل دینی: در این معنا، ارزشها و معارف بشری، نسبی هستند26 و چون سرچشمهى دین، معارف بشری است و باورهای دینی انسان از ذات انسانی ناشی شدهاند و امری ماورایی نیستند. بنابراین، حقانیت و رستگاری افراد در یک دین خاص، منحصر نمیشود.
تساهل و تسامح در اندیشهى مهدویت، برخلاف اندیشهى اومانیستی، از آن روی تبیین و طرد میشود که اسلام خاستگاه دین و ارزشها را ذات باری تعالی و ارزشهای دینی را غیر نسبی میداند. بنابراین، ادیان ساخته بشری و یا غیرتوحیدی نمیتوانند با ادیان الهی ریشه واحدی داشته باشند. حتی ادیان الهی کنونی نیز با اسلام ریشه واحدی ندارند؛ زیرا این ادیان و کتابهای مقدس آنان تحریف شده است.
در حقیقت، حکومت جهانی امام مهدی (عج) نیز که مبانی خویش را از اسلام دارد، قواعد حکومت خویش در تعامل با ادیان دیگر را بر همان موضع آشتی پذیری و یا آشتی ناپذیری اسلام با دیگر ادیان بنا نهاده است.بیتردید، انسان در عصر ظهور تکامل عقلانی مییابد، فطرت پاک او شکوفا میگردد و امام مهدی (عج) دین اسلام را میگستراند. از اینرو، پذیرش دین اسلام همگانی خواهد شد. پرسش اساسی این است که اگر کسانی با وجود ترویج و تبلیغ دین اسلام، حقیقت اسلام را نپذیرند و بر ادیان اسلاف خویش باقی بمانند، چگونه با آنان برخورد میشود؟
تردیدی نیست که ملحدان و منکران حضرت حق، هیچ جایی در این سرزمین خاکی نخواهند داشت و امام مهدی (عج) با ملحدان و منکران خدا قاطعانه برخورد میکند. در نتیجه، هیچ گونه مدارا و مسامحهای در حق آنان و کفر و الحادشان صورت نمیپذیرد.اگر پیروان ادیان دیگر دین اسلام را نپذیرند و امام زمان (عج) با پذیرش جزیهى اهل ذمّه با آنها مصالحه کند، تساهل دینی به معنای همزیستی مسالمت آمیز در جامعهى مهدوی نیز واقعیت مییابد. در این حال، نیز نمیتوان قائل شد تساهل دینی مورد نظر اومانیستها محقق میگردد؛ زیرا جزیه گرفتن حضرت از ایشان نمایانگر آن است که به آن ادیان به دیده حق نمینگرد وگرنه مانند اهل اسلام با آنان برخورد میکرد.
گفتنی است، بنابر روایات، به یقین امام با محاربان و معاندان، هیچگاه مدارا نمیکند. سرنوشت آنان قبول اسلام و یا نابودی است که جز این دو احتمال، احتمال سومی در قبالشان وجود ندارد. بنابراین، در مورد این گروه هیچ بحثی نیست. امام رضا (ع) از پیامبر نقل میکند که خداوند فرمود:به وسیلهى آخرین آنها زمین را از لوث دشمنانم پاک میکنم و حکومت شرق و غرب زمین را به او میبخشم… تا اینکه همگان به وحدانیت من اقرار کنند. 27
درجامعه و مدینهى فاضلهى مهدوی، پیوندی عمیقی میان انسان و خداوند و وحی و شریعت حاصل میشود، به طوری که رهبر جامعه اسلامی که مصداق انسان کامل و واسطهى میان زمینیان و بارگاه الهی است، با پیروی از شریعت و سیرهى نبوی، قوانین اجتماعی الهی را در میان جامعه به اجرا میگذارد.
پیامبر(ص) فرمود:… و یعمل فی الناس بسنّه نبیهم؛ 28…و در میان مردم با سنت پیامبرشان رفتار خواهد کرد.بر این اساس، در نظام مهدویت، در عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… ، مبانی شریعت و سیره و روش پیامبر (ص) مبنای وضع و اجرای قانونگذاری خواهد بود.امام علی (ع) فرمود:او (امام مهدی) اندیشهها را تابع قرآن و متمایل به آن میکند؛ آنگاه که دیگران قرآن را به آرا و اندیشههای خود بازگردانند. به آنان شیوهى عدالت را نشان میدهد و کتاب و سنت را که متروک و منزوی شده است، زنده میکند. 29
دموکـراســـی اومانیســـتی و مردمسالاری مهدوی
مکتب اومانیسم معتقد به برنامههای گسترده اجتماعی، یکی از وظایف خود را ایجاد دموکراسی میداند،30 ولی در این مقوله این پرسش مطرح است که آیا در جامعه مهدوی هم دموکراسی حکومت میکند یا اینکه حکومت، استبدادی است؟ آیا جامعه مهدوی در عصر ظهور با دموکراسی سازگار است یا خیر؟حقیقت آن است که در جوامع دموکراتیک، تنها اراده و خواست اکثریت، ارزش حقوقی دارد، اما در جوامع اسلامی باید حق و صلاح واقعی اسلام و مسلمین اجرا شود؛ خواه مطابق با اکثریت باشد و خواه نه.31
بنابراین، دموکراسی به مفهوم غربیاش در یک جامعهى اسلامی، به ویژه جامعهى مهدوی، نمیتواند حاکم گردد، اما میتوان گفت الگویی از مردمسالاری دینی که به خواست و ارادهى اکثریت، در انطباق و سازگاری کامل با آموزهها و ارزشهای اسلامی و مبتنی بر بایدها و نبایدهای الهی نظر دارد حاکم خواهد شد؛ زیرا در طول حیات بشری همواره نابسامانیها، ناهنجاریها، استثمار، استضعاف و استعمار انسانها با بشر همراه بوده است.
پینوشتها:
1 . تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر، ص170، نشر مرکز، تهران 1378شمسی.
2 . مارتین هایدگر، نامه درباره انسانگرایی، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، ص287، نشر نی، تهران، 1381شمسی. (به نقل از لارنس کهون، مدرنیسم تا پست مدرنیسم)
3. فرهنگ آکسفورد، ذیل واژه: humanism
4 . اومانیسم، ص174.
5 . مریم صانعپور، خدا و دین در رویکردی اومانیست، ص65، انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران 1381شمسی.
6. مصطفی ملکیان، مجله نقد و نظر، شماره 3 و 4.
7. همان، آیه 30.
8. سوره بقره، آیه 29.
9 . «یبلغ من ردّ المهدی الظالم حتّی لو کان تحت خیر.» (معجم احادیث امام مهدی، ج2، ص521)
10 . «و یقام حدود الله فی خلقه.» (بحارالأنوار، ج52، ص128)
11. شیخ صدوق، خصال، ص133، چاپ سوم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
12 .Carliss Lamont.ibid.p. 117.
13 . بحران دنیای متجدد، ص9.
Carliss Lamont.ibid.p . 14
Carliss Lamont.ibid.p.15
16. paul Kurtz.Ibid.p.
17 . ibid.p
18 . نهجالبلاغه، کلام45.
19.به اعتقاد سنتگرایان، عقل شهودی همان امر مطلق است که در نفس انسانی ظهور دارد و قوهای است که به شناخت امر مطلق نایل می شود. (نک: سیدحسین نصر، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءالله رحمتی، ص43، چاپ سوم: انتشارات دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1375شمسی).
20 . محمد بن مسعود عیاشی، التفسیر العیاشی، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ص 183، چاپ اول: انتشارت مکتبة العلمیة الاسلامیه، تهران 1363شمسی.
21 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص331، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، قم.
22. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ». (سوره رعد، آیه 11)
23. دکتر عباس آریانپور کاشانی، فرهنگ کامل انگلیسی ـ فارسی، ج 5، ، ذیل واژه « Tolerance »، انتشارات امیرکبیر.
24 . سیداحمد میری، تساهل آری یا نه، ص 266، نشر فرهنگ و اندیشه معاصر، تهران.
25 . آربلاستر، ص25.
26. البته این مسئله به اومانیسم اختصاص ندارد، بلکه از یونان باستان آغاز گردیده است. هماکنون نیز بسیاری از افراد به آن اعتقاد دارند.
27. کمال الدین، ص 244.
28 . سنن ابی داوود، ج 4، ص 351، دارالکتب العربی، بیروت، بیتا.
29 . نهج البلاغه، خطبه 138
30 . .Lamont.ibid.p .
31 . سید محمدحسین طباطبایی، بررسیهای اسلامی،، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، چاپ اول: انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، قم 1396قمری.
بهروز محمدی منفرد