مجله ي پيمان و روزنامه پرچم
كسروي در اين فراز و نشيب هاي زندگي، در اين سياحتها و مسافرتهاي اجتماعي و عبرت انگيز كه به اطراف كشور مي كنند و از نزديك احوال مردم و اوضاع زندگي آنها را مي بيند، تجربه هايي مياموزد و در افكار او نيز تحول و ديگرگوني ايجاد مي شود .
از اين رو پس از كناره گرفتن از دادگستري مدت سه سال در اوضاع و احوال مردم ايران فكر مي كنند و بقول خودش، دردهاي اجتماعي از ديده و در صدد درمان آن بر مي آيد. او پس از آن، با سابقه ي ذهني از مخالفت روحانيون تبريز با او و داشتن حس كينه توزي نسبت به آنها، در سال 1311 خورشيدي، افكار و نظريات خود را در زمينه ي درمان دردهاي اجتماع در كتابي بنام«آئين» مي نويسد و در سال 1312 نيز به انتشار «مهنامه ي پيمان» اقدام كرده و در آن مهنامه، افكار انتقادي خود را منتشر مي كند. اين مجله تا هفت سال مرتب منتشر مي گشت؛ ولي از بهمن ماه 1320 مجله ي پيمان را تعطيل كرده و «روزنامه پرچم» را انتشار داد. روزنامه ي پرچم در آغاز بطور روزانه پراكنده مي شد ولي بعداً تعداد هفت شماره بطور هفتگي منتشر گشت و در سال 1321 در ماه آذر، در زمان حكومت قوام السلطنه توقيف شد و يك سال بعد، دوباره بطور نيمه ماهه پراكنده گشت، باز هم دوازده شماره منتشر شد و بعد توقيف و تعطيل گرديد.
تأليفات و نوشته هاي كسروي
علاوه بر روزنامه ها و مهنامه هاي نامبرده، كسروي كتابها و رساله هاي بسياري در تاريخ، زبانشناسي، انتقاد اجتماعي نوشت كه تعداد آنها پيش از هفتاد جلد بصورت رساله هاي كوچك است. نوشته هاي كسروي با سبك ويژه اي نوشته شده اند، كه مبتكر آن خود كسروي است. سبكي كه در آن كمتر كلمه ها و واژه ها غير فارسي بكار رفته است و در موارد ضرورت كه كلمه اي نمي يافت از لغات پهلوي و فارسي كهن سود جسته و احياناً در قواعد دستوري فارسي، اصطلاحاتي هم وضع كرده است، مانند «نام واژه» به جاي اسم و «كار واژه » بجاي فعل و «بند واژه» بجاي حرف از اين رو سبك تازه ي كسروي در آغاز امر، بسيار سنگين و نا مأنوس مي نمايد ولي سبكي بسيار روان و ساده مي باشد و حكايت از احساس شديد ناسيوناليستي او مي كند. نوشته ها و تأليفات كسروي را مي توان از لحاظ مفهوم و محتوي، به سه دسته طبقه بندي كرد:
- كتابهاي تاريخي
- كتابهاي تحقيقي در زبانشناسي فارسي و آذري
- كتابهاي انتقادي در زمينه هاي اجتماعي و ادبي و مذهبي
مهمترين كتابهاي او در تاريخ عبارتند از: شهر ياران گمنام كه در آن تحقيقاتي در تاريخ ايران پس از اسلام كرده است؛ تاريخ مشروطه ي ايران ، تاريخ 18 رساله ي آذربايجان، تاريخ پانصد ساله خوزستان، پيدايش آمريكا، ترجمه ي كتاب پلوتاك، شيخ صفي وتبارش و تاريخچه شير و خورشيد.
و مهمترين نوشته هاي او در مباحث زبانشناسي اينها هستند: زبان پاك، زبان فارسي ، زبان آذري، نام هاي شهرها و ديه هاي ايران. دسته سوم از نوشته هاي كسروي نيز بدو دسته هستند: در بعضي از آنها روي انتقاد او به خرافات بعضي مذاهب و اديان است، مانند «بهائيگري» ، «صوفيگري» ، دين و دانش و پرسش و پاسخ و در بعضي ديگر از كتابها و آثار انتقادي او روي سخنش به ادبيات و شعر و شاعري است، مانند: در پيرامون ادبيات، حافظ چه مي گويد، فرهنگ است يا نيرنگ و در پيرامون رمان. بجز اين سه دسته كتابها، او چند كتاب ديگر نيز نوشته است كه در آنها، اساس عقايد و افكار مكتب خود را بيان كرده است، كه معروف ترين آنها عبارتند از: ورجاوند بنياد، راه رستگاري، افسران ما، خدا با ماست ، دين و جهان، يك دين و يك درفش، مشروطه بهترين شكل حكومت، خواهران و دختران ما، پاكخوئي، كار و پيشه و پول و ما چه مي خواهيم.
كسروي بيشتر اين كتاب ها را از سال 1312 تا 1324 خورشيدي، يعني در مدت دوازده سال نوشته است. سرانجام به علت انتقاد و حملات سختي كه نسبت به بعضي عقايد مذهبي مي كرد، او را در بيستم اسفند ماه سال 1324 هجري خورشيدي، با يك نفر از يارانش به نام حدادپور، برادران معروف به امامي به همراه صادقي، كه از ياران مرحوم نواب صفوي بودند، در كاخ دادگستري بقتل رسانيدند.
اينك كه مي خواهيم بطور فشرده به چگونگي افكار و عقايد كسروي اشاراتي كنيم، از همين كتابهاي او سود ميجوئيم.
كلياتي از افكار كسروي
اگر چه مخالفات كسروي چه در زمان حيات او و چه پس از او كوشيده اند هدف كسروي را ادعاي پيامبري و ايجاد دين جديد شمارند و شايد بيشتر به كساني هم كه از كسروي و مكتب او تنها اطلاعات افواهي يعني از زبان ها شنيده و در ذهن دارند، همين عقيده را درباره او داشته باشند.
ولي بطور صريح ديده نمي شود كه كسروي ادعاي پيامبري كرده باشد. اما از مجموع سخنان و مقالات او، بطور تلويحي، چنين استنباط مي شود كه او ( اگر چه خود را تاريخ شناس و يا مصلح اجتماعي معرفي كرده و مي كوشيده است كه بقول خودش به مردم ايران كمك فكري كند) داعية رهبري ديني داشته و گويا دين آور جديدي بوده است! از اين رو، مكتب خود را يك شيوة ديني بنام«پاكديني» خوانده و آن مكتب ديني – اجتماعي خود را جايگزين اديان و مذاهب سابق مي شمرده است.
علل اصلي عقب ماندگي ايرانيان به عقيده كسروي، اختلافات مذهبي و نفوذ خرافات در افكار آنان است؛ از اين رو، او خود را موظف مي دانسته است كه با آن عوامل مبارزه كند. از نوشته هاي او چنين بر مي آيد كه وي يك ايراني «ناسيوناليست» به حد افراطي بوده است. از اين رو با هر گونه تأثير فرهنگي بيگانه مخالف بوده و تا آنجا كه، معتقد بوده بايد همه ي كلمات و واژه هاي غير ايراني از زبان فارسي زدوده شود! او مطابق نوشته هاي خود، خويش را در كارهايش از طرف خدا مؤيد مي پنداشته است! از اين جهت در آغاز بيشتر نوشته هاي او، اين جمله بچشم مي خورد:« مرا با خدا پيماني است كه پاننشينم و اين راه را بسر برم- ما همگي جهانيان را به يك چشم مي بينم و خواهان نيكي همه ي جهانيان مي باشيم- خدا هيچ مردمي را براي بدبختي نيافريده، تا مردم خود نيك نباشند، از نيكيهاي جهان بهره نخواهند برد- خرسندي هر كس، جز در خرسندي همگان نتواند بود- بايد با بديها و بد آموزيها جنگيد…»
اين سخنان حاكي از آن است كه: او داعيه دين آوري و رهبري ديني داشته است. در ميان مطالب بعضي از آثار او موارد و مطالب بسياري هست كه قابل انتقاد مي باشند و سبب اين عقيده مي شوند كه كسروي در افكار انتقادي خود اشتباهات زيادي مرتكب شده است، كه او از علميت دور مي گرداند . في المثل در بعضي كتابهاي او، مانند«در پيرامون روان» و «حافظ چه مي گويد»و «در پيرامون فلسفه» بعضي مطالب غير علمي هست كه امروزه قابل قبول نيستند. زيرا در «پيرامون روان» مسائل و تعاريفي درباره ي«روان» ايراد شده است كه، در روانشناسي جديد علمي مردود است و در «حافظ چه مي گويد» ادبيات كلاسيك و جديد، نظر مخالف داشته است، به عبارت ديگر، او ادبيات را «وسيله» ميدانسته نه«هدف» در حاليكه امروز در جهان «ادبيات» را چه شعر و چه نثر غالباً هدف مي شمارند، نه وسيله و نيز در انتقاداتش در مسايل ادبي، اجتماعي و بويژه ديني و مذهبي، تعصب منفي داشته است.
اين نمونه هائي از هدف و تز كسروي است، از اين رو، نمي توان افكار او را تنها ايجاد دين و مذهب به معناي مصطلح كنوني شمرد. از اين رو پيرامون مدافع او، كه خواسته اند اتهام ادعاي پيامبري او را رد كنند، در مهنامه ي پيمان شماره فروردين ماه ص 9 چنين نوشته اند:
«تهمت مذهب سازي به كسروي نمي چسبد، انديشه او والاتر از آن بود كه مذهب سازي كند. كسروي چنانكه از كتابهاي و گفته هايش بدست مي آيد، با بينش خاص خود دربارة هر مطلبي اظهار نظر مي كرده و چنان به نظر مي رسد كه علت بديها اجتماعي را فساد اخلاقي و بد آموزيهاي رايج ميان افراد اجتماع مي دانسته است…كسروي علل اين فساد اجتماعي را عبارت از همان گمراهي ها و خرافات رايج ميدانسته است .. كه در ضمن قرون از ناحيه دشمنان دين در آن اضافه شده است؛ از اين رو، ظاهراً او با اين گونه خرافات مبارزه مي كرده است، كه اين روش او اخلاف دانسته و با دلايلي ديني او را تكفير كردند و از دايره اسلام و شيعه خارج شمردند و اقدامات او را گمراه كننده تر دانستند… كسروي مي گويد : دين پاك و منزه از خرافات آنست كه حرفهاي آن از روي منطق و خرد باشد، بنابراين، مكتب كسروي يك مذهب تازه نيست، بلكه او خواست خرافات و اوهام را از دين، پاك نمايد..»
منبع :
کتاب تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی گری ، بابی گری ، بهائی گری و کسروی گرائی – تالیف دکتر یوسف فضائی
مقدمه ترجمه کتاب تاریخ مشروطه ، مترجم : اوان زيگل، استاد مطالعات خاورميانه در دانشگاه شهر نيوجرسی
محقق :
محمد صادق