چه کند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
هزار پنجره در هر گذر گشوده شده است
به شوق یک لحظه حضور از تو
خوش آن دمی که بیاید خبر که آمدهای
خوش آن شبی که شود شهر، غرق نور از تو
زمانه با تو چه شیرین، زمانه بی تو چه تلخ
مگر بیایی و افتد به دهر، شور از تو
مرا به صبر نصیحت مکن که نتوانم
که زنده باشم و باشم دمی صبور از تو
تو چشم مایی و ما را جز این دعایی نیست
که چشم بد، همه جا باد کور و دور از تو
حدادعادل