الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

سرمایه و تبلیغات رسانه‌های یهودی عامل موفقیت ظاهری فیس‌بوک/زاکربرگ نماینده جنایتکاران فاسد وال‌استریت

هدف کلی این نقشه‌ها این است که تا جایی که می‌شود پول پارو کرد و ترجیحا این پول را از جیب غیریهودی‌ها درآورد، هر چند معدود یهودیانی که جزئی از این مافیای یهود نیستند نیز سرشان کلاه می‌رود. وقتی پای پول وسط می‌آید یهودیان وفاداری به قبیله را هم از یاد می‌برند و همان‌طور که بسیاری از ما می‌دانیم پول پاشنه آشیل بیشتر از یهودیان است.

 

 

 

 

نشریه کهنه سربازان آمریکایی « وترنز تودی»، در مقاله‌ای به قلم «مایک استاتیز»، می‌نویسد که رسانه‌ها و وال‌استریت رابطه متقابلی با هم دارند؛ رسانه‌ها تبلیغات دروغین وال‌استریت را منتشر می‌کنند و وال‌استریت پول کلانی بابت تبلیغات می‌پردازد. خلاف‌کاران و قانون‌گذاران هر دو دستشان در یک کاسه است و مردم هم مقصران حقیقی را نمی‌شناسند.

* در شایع‌ترین نوع کلاهبرداری سهام قرضه، سرمایه‌گذاران بزرگ و شرکت‌های اصلی وال‌استریت شرکت دارند

نوع دیگری از توطئه «افزایش کاذب و سقوط ارزش» نیز هست که با وجود اینکه شایع‌ترین نوع کلاهبرداری سهام قرضه به شمار می‌رود، هنوز برای برخی ناشناخته است. این شکل نامحسوس‌تر در بر گیرنده سوداگران صنعت سرمایه‌گذاری‌های پرمخاطره و شرکت‌های اصلی وال‌استریت است. طی نیمه‌های دهه 1990، سوداگران صنعت سرمایه‌گذاری‌های پرمخاطره با وال‌استریت و رسانه‌ها هم‌دست شدند تا نوع جدیدی از سازوکار توطئه «افزایش کاذب و سقوط ارزش» را پیاده کنند. این نوع از کلاهبرداری آنقدر شایع شد که حباب عظیمی در سهام‌های قرضه شرکت‌ها فن‌آوری پیشرفته درست کرد؛ و وقتی که بخش‌های مهمی از قانون «گلس-استیگال» (قانون بانکداری که بر اساس آن بانک‌های تجاری را از وال‌استریت جدا می‌کردند) را در سال 1999 لغو کردند، میدان کلاهبرداری‌های مربوط به سهام قرضه گسترده‌تر شد، زیرا برای نخستین بار، بانک‌های تجاری مانند «چیس»، «جی. پی. مورگان»، و چند بانک دیگر توانستند در اولین فروش‌های سهام شرکت‌های دات کامی شرکت کنند و برای جلب توجه بزرگ‌ترین مشتریانشان به آنها سهام‌هایی پیشنهاد کنند. (توضیح: شرکت‌های دات کام شرکت‌های فعال در حوزه اینترنت هستند. در اوایل دهه 1990 حبابی اقتصادی به نام حباب دات کام شکل گرفت که تا سال 2000 همچنان وجود داشت، بدین معنی که شرکت‌هایی که به کسب و کار اینترنتی روی می‌آوردند، ارزش سهامشان رشد پرشتابی به خود می‌گرفت)

* رسانه‌ها حباب دات کام را بزرگ کردند و در ازایش پاداش گرفتند

شاید بسیاری از مسن‌ترها به یاد داشته باشند که اواخر دهه 1990، عملا هر سهام قرضه‌ای که در نامش دات کام داشت، همچنین بخش‌های مربوط به فن‌آوری اطلاعات، تجاری-تجاری، رایانه شخصی، نیم رسانا، و ارتباطات راه دور، ارزش‌گذاری‌های به شدت اغراق شده‌ای از تحلیل‌گران وال‌استریت دریافت کردند. (این نوع کلاهبرداری چند بخش دیگر نیز دارد که در قسمت پایانی این مجموعه مقالات بدان می‌پردازم) رسانه‌ها نیز با استفاده از مجموعه‌ای از تکنیک‌های شستشوی مغزی مخاطبانشان را به درون این حباب دات کامی کشاندند. در ازای انتشار این تبلیغات، دروغ‌های محض و بزرگ‌تر کردن ذهنیت حبابی که مدیران سرمایه‌گذاری‌های دوجانبه و تحلیل‌گران وال‌استریت خلق کرده بودند، به رسانه‌ها پاداش مالی خوبی به شکل حق‌الزحمه تبلیغات داده شد.

* تا پیش از سال 2000 رسانه‌ها تمام تلاششان را کردند که مردم را دات کامی کنند

شرکت‌های دلالی آنلاین مانند ای-ترید (E-Trade) نیز به شدت گرفتن این جریان کمک کردند و تبلیغات مبتذلی ساختند که مثلا در آن مادران خانه‌دار حومه‌نشینی را نشان می‌داد که تبدیل به میلیونرهای جدید بازار بورس شده بودند، یا زوج‌های بازنشسته‌ای که ثروت تازه به دست آمده‌شان را جشن می‌گرفتند و کارمندانی که وقتی می‌دیدند سهامشان رشدی تصاعدی دارد دست از کارشان می‌کشند؛ و بعد هم که آن تبلیغ «جانی دات کام» درست شد؛ تبلیغی که برای تشویق مردم شهرنشین به یک میلیونر دات کامی شدن درست شده بود؛ مردمی که باید با تجارت سهامی که به زودی از ارزش می‌افتاد پولدار می‌شدند.

* مردم مقصر را نشناختند

بعد از اینکه حباب دات کام ترکید، شرکت «ای-ترید» تبلیغی ساخت که در آن به مردم هشدار می‌داد حماقت نکنند و سراغ سرمایه‌گذاری نروند. مردم هم به جای اینکه بفهمند خود «ای-ترید» یکی از مقصرانی است که باعث شده پولشان از دست برود، کلی با دیدن آن تبلیغ ذوق کردند که این خود مدرک دیگری دال بر حماقت بیشتر مردم ماست.

* در تبلیغات امروز «ای-ترید» به جای بزرگسالان نوزاد می‌گذارند

امروزه «ای-ترید» همچنان تبلیغاتی می‌سازد که توسطشان کنترل روانی مخاطب را به دست بگیرد. اما در این تبلیغات دیگر خبری از شهروندان بزرگسال نیست و بچه‌ها جایگزینشان شده‌اند. تا به حال فکر کرده‌اید که چرا؟ چون بیشتر شهروندان بزرگسال همان کسانی هستند که همچنان از ضررهایی که در سقوط ارزش دات کام در بازار بورس داشتند ناراحتند. پس «ای-ترید» بچه‌ها و نوزادان را به تصویر می‌کشد، چون این نسل جوان هیچ تصوری از شارلاتان‌بازی‌های وال‌استریت ندارد یا اینکه چطور شرکت‌های دلالی آنلاین مسئول تزریق تفکر کازینویی به بازار بورس هستند. با اینکه تبلیغات بازرگانی «ای-ترید» هم شبیه همان تبلیغات بازرگانی «جو کمل» (مبلغ سیگار کمل) است که ممنوع شدند، تبلیغات «ای-ترید» با این جنگ روانی که به راه انداخته به هیچ مشکلی برخورد نمی‌کنند.

* واشنگتن سیاستی گذاشت که جیب‌های وال‌استریت پرتر شود

من هر روز با خودم فکر می‌کنم که کمیسیون بورس و اوراق قرضه و نهاد قانونگذار صنعت مالی (FINRA) چطور اجازه می‌دهند که سرمایه‌گذاران فقط با یک کلیلک موش‌واره رایانه‌شان باعث سقوط ارزش سهامی شوند. واقعا دهشتناک است. با این حال، بیشتر سرمایه‌گذاران نمی‌دانند که پایین آوردن ارزش سهام چقدر خطرناک است. به عقیده من، یکی از فاجعه‌بارترین وقایع قرن بیستم این بود که به سرمایه‌گذاران هر روزه اجازه دهیم خودشان با سهامشان تجارت کنند. اما واشنگتن چنین افتضاحی به راه انداخت زیرا باعث می‌شد پول احمقانه بیشتری وارد بازار شود و جیب‌های وال‌استریت پرتر شود.

* خلاف‌کاران و قانون‌گذاران هر دو از خود دولت و وال استریتند

از آن زمان که حباب دات کام دهه 1990 هدایتگر «عصر جدیدی» از توطئه‌های «افزایش کاذب و سقوط ارزش» شد، وضعیت بازار برای اولین فروش سهام شرکت به عموم مردم (IPO) نیز تغییر کرده است و باعث شده که شرکت‌های سرمایه‌گذاری‌های پرمخاطره، بانک‌های سرمایه‌گذاری وال‌استریت، و رسانه‌های مالی و اقتصادی دچار جنون تغذیه شوند، یعنی هر چه می‌خورند و می‌گیرند باز هم سیر نمی‌شوند. باز هم تعجبی ندارد که کمیسیون بورس و اوراق بهادار را در حاشیه این خلافکاری‌ها ببینیم. هر چه باشد قانون‌گذاران بخش اوراق قرضه را واشنگتن منصوب می‌کند و بیشتر مدیران هم از خود وال استریتند.

* شبکه‌های اجتماعی نیز به آتش توطئه دامن می‌زنند

در نهایت اینکه از فیس‌بوک، توییتر، و دیگر وبگاه‌های شبکه اجتماعی مانند «استاک‌ویتز»، که چندان ارزشی هم ندارد، نیز برای گسترش توطئه «افزایش کاذب و سقوط ارزش» دیگر اوراق قرضه استفاده می‌کنند.

* کمیسیون بورس به کلاهبرداری‌های سهام در فیس بوک بی‌توجه است

– ارزشگذاری روی فیس‌بوک: بررسی موردی درباره کلاهبرداری وال‌استریت
اوایل سال 2011 بود که با کمیسیون بورس و اوراق قرضه تماس گرفتم و آن‌ها را از توطئه «افزایش کاذب و سقوط ارزش» در فیس بوک آگاه ساختم. از آن زمان تا کنون این کلاهبرداری وسعت بیشتری گرفته و بدون هیچ‌گونه توجهی از جانب کمیسیون ادامه یافته است.

* بالا رفتن استثنایی ارزش فیس بوک کلاهبرداری صرف است

رسانه‌ها و صنعت مالی تحت کنترل یهودیان قطعا تلاش زیادی برای ثبات تجاری و بالا رفتن ارزش فیس بوک کرده است. طی 5 سال گذشته ارزش سهام فیس بوک از 550 میلیون دلار به 100 میلیارد رسید، یعنی افزایشی بیش از 18 هزار درصد. این افزایش استثنایی ارزش را سرمایه‌گذاران سرمایه‌گذاری پرمخاطره یهودی و شرکت‌های وال‌استریت مهندسی کرده بودند که خودش نمونه کامل کلاهبرداری سهام قرضه است.

* ظاهرا کمیسیون بورس هیچ شکایتی را بررسی نمی‌کند

با اینکه بی‌شمار دفعه درباره سازوکارهای دقیق این کلاهبرداری بزرگ با وکلای کمیسیون بورس صحبت کردم، هیچ کاری نکردند. هر بار که با کمیسیون بورس تماس می‌گیرم، پیشاپیش می‌دانم که همچنان دست روی دست می‌گذارند، اما همچنان شکایت‌نامه پر می‌کنم تا از ثبت رسمی دفعات ارجاعم به این کمیسیون به عنوان مدرکی دال بر دست داشتن خود کمیسیون بورس در این جنایات از آن استفاده کنم. وقتی در کمیسیون بورس شکایت‌نامه‌ای پر می‌کنید، دیگر هیچ راهی ندارید که بفهمید آیا کسی آن را پیگیری می‌کند یا نه. حتی نمی‌فهمید که آیا کسی نگاهی به آن انداخته یا نه. در این کمیسیون، در راستای همان تکنیک معمول فرار از زیر کار، در همان ابتدا این نوشته را به شما می‌دهند که «نمی‌توانیم جزئیات شکایات پیش‌تر ارجاع شده را با شما در میان بگذاریم و نمی‌توانیم بگوییم که آیا این موضوع را تحت بررسی قرار خواهیم داد یا نه.» همین هشدار به کمیسیون بورس این امکان را می‌بخشد که تمامی شکایات را دور بریزد و آن وقت شما از این طرف منتظر اقداماتی نشسته‌اید که آن‌ها هرگز صورت نخواهند داد. شاید این سازوکار برای سرمایه‌گذاران معمولی که از آن تجربه لازم برای ارائه شکایات برحق محرومند مناسب باشد. اما وقتی یک نفوذی وال‌استریت دارید که شکایت‌نامه تنظیم می‌کند، باید یک پارتی هم داشته باشید که روند قضایا را دنبال کند و ببیند آیا شکایت شما به جایی می‌رسد یا نه.

* معدود یهودیانی که جزء مافیای یهود نیستند نیز سرشان کلاه می‌رود

هدف کلی این نقشه‌ها این است که تا جایی که می‌شود پول پارو کرد و ترجیحا این پول را از جیب غیریهودی‌ها درآورد، هر چند معدود یهودیانی که جزئی از این مافیای یهود نیستند نیز سرشان کلاه می‌رود. وقتی پای پول وسط می‌آید یهودیان وفاداری به قبیله را هم از یاد می‌برند و همان‌طور که بسیاری از ما می‌دانیم پول پاشنه آشیل بیشتر از یهودیان است.

* رسانه‌ها و وال‌استریت رابطه متقابلی با هم دارند

رسانه‌های یهودی همچنان از صعود سرسام‌آور ارزش فیس بوک حرف می‌زنند و هیچ‌کس هم به خودش زحمت نمی‌دهد درست و غلط بودن این اطلاعات را زیر سؤال ببرد. دلیلش هم این است که شرکای آنها در صنعت مالی در این جنایت سهیمند تا بتوانند سر سرمایه‌گذاران بیچاره را کلاه بگذارند. رابطه بین آنها ساده است. رسانه‌ها وال‌استریت را بزرگ می‌کنند و وال‌استریت هم در عوض پول‌های کلانی صرف تبلیغات می‌کند تا در نهایت و در نتیجه این بده‌بستان کلاهبرداری‌های مربوط به سهام قرضه تسهیل شود.

* فوربس «و دیگر رسانه‌های مالی پول را حلال مشکلات معرفی می‌کنند»

«نشریه فوربس» هر سال چندین فهرست از ثروتمندترین افراد جهان را منتشر می‌کند. یکی از این فهرست‌ها مشهور است به «فوربس 400». نسخه آمریکایی آن نام 400 نفر از ثروتمندترین آمریکایی را فهرست می‌کند. این فهرست دقیقا هماهنگ با آن مأموریت کلی فوربس برای فرو پاسخ‌گویی به آن حرص پول‌پرستی بسیاری از آمریکایی‌هایی است که با حماقت باور کرده‌اند که پول کلید خوشبختی است و در نتیجه باید فقط دنبال پول بود. بنابراین «فوربس» و دیگر رسانه‌های مالی مشکل حرص و طمع را در آمریکا بزرگ‌تر کرده‌اند.

* هر کدام از افراد ثروتمند فهرست فوربس ثروت خود را از راه فریب به دست آورده‌اند

وقتی نسخه سال 2011 «فوربس 400» منتشر شد، در آن به ارزش اخیر فیس‌بوک اشاره شد که 66.5 میلیارد دلار در آن زمان بود. بیشتر افراد دیگری که در این فهرست بودند ثروت‌هایی داشتند که تأییدش بسیار ساده‌تر بود. ما به خلاف آنها، برخی کارکنان فیس‌بوک بر اساس تخمین بالای ارزش مالکیت آنها در فیس‌بوک هم وارد این فهرست شده بودند. حالا بماند که از نظر من هر کدام از افرادی که در این فهرست «فوربس 400» جای دارند ثروت خود را بیشتر از راه کلاهبرداری، سوءاستفاده و فریب به دست آورده‌اند.

* ارزش‌گذاری تقلبی فیس‌بوک این شبکه و صاحب آن را در صدر فهرست جای داده است

طبق نسخه سال 2011 «فوربس 400»، «مارک زاکربرگ» یکی از 14 فرد ثروتمند در آمریکاست و ثروتی برابر با 17.5 میلیارد دلار دارد. اما بر اساس آخرین ارزش‌گذاری تقلبی فیس‌بوک تا 100 میلیارد دلار، ثروت خالص «زاکربرگ» نیز 26.3 میلیارد دلار است که او را در رتبه چهارمین فرد ثروتمند جهان، پیش از «چارلز و دیوید کوچ» و «جرج سوروس»، قرار داده است. در نتیجه، با این ارزش‌گذاری 100 میلیارد دلاری روی فیس بوک، فیس بوک بیش از «الکوا» (Alcoa)، شرکت رایانه‌ای «دل»، «هیولت-پکرد» و «سونی»، روی هم رفته، ارزش دارد.

* فیس‌بوک در دنیای تجارت شوخی‌ای بیش نیست

بیایید این مقایسه را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم. این چهار غول تجاری روی هم رفته بیش از 300 میلیارد دلار در سال تولید می‌کنند. شرکت «الکوا» بزرگ‌ترین تولید کننده محصولات آلومینیومی در آمریکای شمالی و سومین تولید کننده بزرگ جهان است. شرکت رایانه‌ای «دل» دومین تولید کننده بزرگ رایانه در جهان پس از «هیولت-پکرد» است. «سونی» هم بزرگ‌ترین تولید کننده لوازم الکترونیک در جهان است و صدها نوع محصولش در تمام جهان شناخته شده است. سونی پنجمین شرکت رسانه‌ای بزرگ جهان نیز هست. هر کدام از این کمپانی‌ها میلیاردها دلار نیز سرمایه فکری، کارخانه‌ای و تجهیزاتی دارند. هر کمپانی حضور جهانی قدرتمند و مارکی بسیار مقبول در نظر عامه مردم دارد و هر کدامشان چندین دهه را صرف رسیدن به صدر بازار جهانی صرف کرده است. به خلاف این‌ها، فیس‌بوک تنها یک وبگاه است و چند سالی هم بیشتر از عمرش نمی‌گذرد. طبق اخبار منابع مختلف، انتظار می‌رود که درآمدهای سال 2011 فیس‌بوک به بیش از 3 میلیارد دلار برسد. همچنین فیس‌بوک فن‌آوری اختصاصی یا سرمایه فکری بسیار اندکی دارد. در واقع این وبگاه برای تأمین تجهیزات و برنامه‌ها به طرف‌های ثالثی تکیه دارد که از جمله آنها بازی‌های بی‌مصرف ساخت «زینگا» است. یعنی با دید واقع‌گرایانه و از منظر تجاری فیس‌بوک فقط یک شوخی است، تجارتی مشروع و مقبول نیست. در واقع، با اینکه یاهو! وبگاهی بسیار ضعیف است، به من باشد آن را به فیس‌بوک ترجیح می‌دهم.

* یهودیان یاهو! را تبدیل به بنگاه کاریابی برای خود کردند

[دلیل اصلی ضعف و انحطاط یاهو! این است که به دست یهودیان افتاد. وقتی که یهودیان سکان امور یاهو! را به دست گرفتند، از در شراکت با بسیاری از رسانه‌های یهودی درآمدند. در نتیجه، بیشتر محتوایی که در یاهو! می‌آید شبیه اخبار «تی‌ام‌زی»، وبگاه خبرهای داغ در مورد چهره‌های مشهور، شد. مضاف بر این، یاهو! سکوی یهودیان برای گسترش تجارت و کاریابی برای خودشان و شرکت‌هایشان شد. من از این مسائل به خوبی آگاهی دارم، زیرا سال‌هاست که یاهو! را به دقت بررسی کرده‌ام و خوب می‌دانم در آن چه خبر است. علاوه بر این، با کارمندان پیشین یاهو! هم صحبت کرده‌ام که می‌گفتند یهودیان زمام امور را به دست گرفتند و مسئول ویرانی موفقیت‌های پیشین این کمپانی‌اند. من فهرستی از بی‌شمار یهودی درست کرده‌ام که بدون هیچ تخصصی یا تخصصی مرتبط با مطالبی که منتشر می‌کنند در یاهو! مشغول به کارند، اما اختیارات تامی به آنها داده شده که همین مسئله به رشد تجارتشان منجر شده است. این همان نوع برخوردی است که یهودیان برای ثروتمند کردن دیگر یهودیان به بهای بدبخت کردن غیریهودیان انجام می‌دهند.]

* تنها خدمت فیس‌بوک لو دادن داده‌های کاربران است

به یاد داشته باشید که فیس‌بوک هنوز ده سالش هم نشده و هیچ محصولی هم تولید نمی‌کند. تنها خدمت (اگر بتوانیم نامش را خدمت بگذاریم) ارزشمندی که فیس‌بوک ارائه می‌دهد فراهم ساختن دسترسی به داده‌های کاربران برای شرکت‌های تبلیغاتی و پلیس محلی و فدرال، و اغلب بدون رضایت گرفتن از اعضای آن است.

* وقتی کاربران فیس‌بوک را بشناسند از آن روی برمی‌گردانند

بدون هزاران مورد فریب، دروغ و در برخی موارد فعالیت‌های غیرقانونی، مقدار و کیفیت این داده‌ها نیز ارزشی به مراتب کمتر می‌داشت. بنابراین وقتی کاربران فیس‌بوک از ابعاد کامل برنامه واقعی آن، ارتباطش با شرکت‌های آمریکایی و وزارت دفاع مطلع شوند، محبوبیتش به سادگی و طی مدت زمانی کوتاه از دست می‌رود و باعث می‌شود که این وبگاه و سهام آن بی‌ارزش شود.

* رسانه‌ها تا می‌بینند یک یهودی ثروتمند شده او را نابغه می‌نامند

من هیچ علاقه‌ای به یهودی صهیونیست ازخودمتشکر و تشنه توجهی چون «مارک کوبان» ندارم که مانند دیگر یهودیان ثروتش را از راه ارتباط با مافیای یهود به دست آورده است. اگر «کوبان» فقط 10 درصد آنچه ادعا می‌کند باهوش بود، باهوش‌ترین مرد کره زمین می‌شد. اما از این جهت به او احترام می‌گذارم که فهمیده فیس‌بوک واقعا بی‌ارزش است. فیس‌بوک به جای اینکه یک تجارت واقعی راه انداخته باشد، فقط وبگاهی شده که برای سوءاستفاده از مردم ساده‌لوح و دزدیدن اطلاعات شخصی آنها طراحی شده است. با این حال مدیر فیس‌بوک، «مارک زاکربرگ»، را رسانه‌ها و دیگران ستایش می‌کنند و او را «غیب‌بین» می‌نامند. یعنی نادیده گرفتن کامل واقعیت. انگار تا کسی ثروتمند می‌شود رسانه‌ها بلافاصله او را بالا می‌برند و نابغه تجارت یا سرمایه‌گذاری لقب می‌دهند، بدون اینکه توجهی کنند ثروتش از کجا آمده. این داستان خصوصا وقتی اتفاق می‌افتد که آن شخص یهودی باشد.

* هیچکس فعالیت‌های غیرقانونی افراد ثروتمند را زیر سوال نمی‌برد

تبلیغات بیش از اندازه مافیای یهود اغلب این افراد را تبدیل به چهره‌هایی سرشناس می‌کند تا مورد پرستش افراد طماع و ناآگاه قرار بگیرند. اما رسانه هرگز نقش آنها در فعالیت‌های تجاری غیرقانونی، سوءاستفاده یا کلاهبرداری را زیر سوال نمی‌برد؛ «بیل گیتس»، بنیانگذار و مدیر پیشین مایکروسافت و همچنین «استیو جابز»، بنیانگذار و مدیر پیشین شرکت اپل نمونه‌های خوبی از حرف ما هستند.

* زاکربرگ نماینده بارز همان جنایتکاران فاسد وال استریتی است

ظاهرا «زاکربرگ» سر خودش را شیره مالیده و باور کرده که ایده فیس‌بوک را از هم‌کلاسی‌هایش ندزدیده است. مضاف بر این، این ایده آنقدرها هم ایده خاص و دست اولی نبود. صرف‌نظر از این‌ها، از دیدگاه تجاری ایده ارزشی ندارد تا وقتی که کسی پیدا نشده آن را با راهبردی تجاری پیاده کند و تجارتش را از رقبا جلوتر بیندازد. به منظور دستیابی به این هدف، آن تجارت باید امتیازی رقابی، دسترسی به سرمایه‌ای عظیم و قدرت بازاریابی داشته باشد. تا حالا باید مشخص شده باشد که «موفقیت» ظاهری فیس‌بوک در نتیجه دسترسی به سرمایه مالی یهودیان و تبلیغات رسانه‌های یهودی است. تا جایی که من می‌دانم «زاکربرگ» هم فقط بچه‌ای با ذهن منحرف است که از کمک مافیای یهود بهره‌مند شده است. او نماینده بارز همان جنایتکاران طماع و فاسد وال استریتی است.

* هیچ‌کس از ترس ضدیهود قلمداد شدن جرأت حرف زدن درباره کلاهبرداری مافیای یهود را ندارد

بر اساس مشاهداتم به این نتیجه رسیده‌ام که بیشتر یهودیان ثروتمند آمریکا بیشتر از طریق دریافت کمک از مافیای یهود به موفقیت می‌رسند. این خود شکلی از دزدی است، زیرا فرصت اقتصادی و پاداش مالی را از دیگرانی که ممکن است تواناتر و واجدالشرایط‌تر باشد یا محصولات بهتری به مردم ارائه دهند، سلب می‌کند. این برخورد نابرابر نقض قوانین فدرالی است که برای منع تبعیض وضع شده است. مهم‌تر اینکه، این نوع عملکرد خود نوعی غیرمستقیم از کلاهبرداری است که هیچ‌کس از ترس نژادپرست یا ضدیهود قلمداد شدن جرأت حرف زدن درباره‌اش را ندارد. اما حقایق دروغ نمی‌گویند؛ و تلاش‌هایی که جهت کوباندن کسانی که این حقایق را ابراز می‌کنند صورت می‌گیرد به اثبات بیشتر این وقایع منجر می‌شود.

 

فارس