آيات خطبه فاطمه سلاماللهعليها
مردمي بي معرفت
در جلسات اخير به آخرين فراز خطبه مبارک حضرت زهرا سلام الله عليها رسيديم که منجر به گفتوگويي طولاني بين حضرت زهرا سلام اللهعليها و به اصطلاح خليفه اول شد. حضرت در ضمن جوابهاي کوبنده خود به آيات قرآن استناد ميکردند. ابوبکر سرانجام گفت: «من با مشورت مردم بر کرسي خلافت نشسته ام و مردم من را به اين پست مأمور کرده اند و اگر در ملک فدک دخالت کردم با موافقت مردم بوده است. اين شما و اين مردم؛ هر چه ميگويند عمل کنيد!» حضرت پاسخ کوبندهاي به او دادند و بعد بار ديگر رو به مسلمانان کردند و فرمودند:
معاشر المسلمين المسرعة إلى قيل الباطل المغضية على الفعل القبيح الخاسر «أ فلا تتدبرون القرآن ام على قلوب أقفالها»1 كلا بل ران على قلوبكم ما أسأتم من أعمالكم فأخذ بسمعكم وأبصاركم ولبئس ما تأولتم وساء ما به أشرتم وشر ما منه اغتصبتم لتجدن والله محمله ثقيلا وغبه وبيلا إذا كشف لكم الغطاء وبان ما ورائه الضراء بدا لكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون وخسر هنالك المبطلون؛ اي تودههاي مردم مسلمان! اي کساني که با سرعت به سراغ سخنان باطل ميرويد اما نسبت به کار زشت و زيانبار چشمپوشي و مسامحه ميکنيد! آيا در قرآن تدبر نميکنيد يا بر دلهايتان قفل زده شده است؟! بلکه اعمال بد شما دل هايتان را تيره کرده است. پس خدا چشم و گوشتان را گرفت و چه بد تفسيري براي آيات خدا کرديد و به چه رأي بدي اشاره کرديد! و چه بد عوضي است آن عوضي که از اين کارتان دريافت کرديد! به خدا قسم اين کار براي شما بسيار گران تمام خواهد شد. بار بسيار گراني است و عاقبت بسيار وخيمي در پي دارد. روزي که پرده از اعمال شما برداشته ميشود و آنچه وراء آن است آشکار ميشود، از طرف خدا بدبختيها و گرفتاريهايي براي شما ظاهر خواهد شد که هيچ گمانش را هم نميکرديد و در آن روز است که اهل باطل بسي زيان خواهند کرد.
روشن است که بعد از اينکه به اصطلاح متصدي خلافت کار را به مردم واگذار کرد و گفت من به رأي آن ها عمل کردم قاعدتا اگر مردم احساس مسئوليت مي کردند بايد اظهار مخالفت مي کردند به خصوص که حضرت بارها از آن ها به خاطر ياري نکردن حق گله کردند. با همه اين ها باز هم مردم سکوت کردند و چيزي نگفتند. از اين رو حضرت زهرا سلام الله عليها مردم را مخاطب قرار دادند و به آن ها اعتراض کردند که چه طور شما حرف باطل را ميپذيريد و نسبت به رفتار خلاف حق چشمپوشي و مسامحه ميکنيد؟! بدانيد که سرانجام تبعات اين عمل را خواهيد ديد و روزي پشيمان خواهيد شد که ديگر سودي نخواهد داشت.
دوري از علي عليه السلام سقوط در فتنه
نکتههاي آموزنده اي در اين فرمايشات هست که اختصاص به آن زمان و آن مردم ندارد و ما براي زمان خودمان مي توانيم از آن ها استفاده کنيم. حضرت زهرا سلام الله عليها برخي از آيات قرآن را اقتباس کردند. در چنين مقامي که خانمي در يک دادگاه رسمي ادعا ميکند که مال من را بيجهت گرفته اند اگر بخواهد براي تاکيد ادعاي خويش از آيات قرآن استفاده کند چه آيهاي را بايد بخواند؟ قاعدتا بايد از آياتي مانند: لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ،2 يا وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ؛3 استفاده کند. پس به چه مناسبت حضرت ميفرمايند: «مگر کافر شده و دست از دين خدا برداشته ايد؟ مگر ميخواهيد راه جهنم ابدي را برويد؟» حضرت زهرا سلاماللهعليها کسي است که حرف بيحساب نميزند. آياتي که حضرت در خلال اين خطبه شريف مي خوانند خيلي عجيب است. در ابتدا آنجا که اشاره ميکنند به داستان سقيفه و تغيير مسير خلافت، ميگويند: اهل سقيفه ادعايشان اين بود که ما براي جلوگيري از فتنه و هرج و مرج در جامعه بايد زودتر براي جانشيني پيامبر اقدام مي کرديم اما، ألا في الفتنة سقطوا وإنّ جهنم لمحيطة بالكافرين؛4 اصلا اين ها در متن فتنهاند و جهنم بر آنان احاطه دارد. حضرت در ادامه ميفرمايند: شما که اين گونه قضاوت ميکنيد مگر ميخواهيد دست از اسلام برداريد؛ ومن يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين؛5 اين آيه گرچه پاسخ مناسبي است براي مدعيان پلوراليسم که قائل اند همه اديان خوب هستند و فرقي نميکند چه ديني را انتخاب کنيم، اما حضرت زهرا سلام الله عليها به چه مناسبت در مقام دفاع از حق غصب شده اين آيه را تلاوت کردند؟ و يا چرا از اين آيه استفاده مي کنند که مي فرمايد: «أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُون؛َ6 آيا ميخواهيد احکام جاهليت را احيا کنيد؟! چه حکمي بهتر از حکم خداست که شما ميخواهيد دست از حکم خدا برداريد؟!» آيا آن ها چنين ادعايي داشتند؟ از هيچ يک از حرفهايشان چنين چيزي ظاهر نشد، بلکه ابوبکر سعي مي کرد احترام حضرت را نگه دارد. اما حضرت با تندي و با تعبيرات بسيار کوبنده جواب وي را مي دادند. از جمله آياتي که در ادامه از آن استفاده کردند آيه سي و نهم سوره هود است که مي فرمايد: «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ؛ به زودي خواهيد دانست که عذاب رسوا کننده عذاب کيست و براي چه کساني عذابي ثابت تحقق خواهد يافت.» اين لحن قرآن در هنگام سخن گفتن با کفار و مشرکان است. حضرت زهرا سلام الله عليها با مردم نمازخوان و با کسي که مردم با او به عنوان جانشين پيغمبر بيعت کرده بودند با همين لحن سخن مي گويند. اين چه حکمتي دارد؟
فاصله از علي عليه السلام برگشت به جاهليت
همچنين آنجا که از عدم ياري مردم گله مي کردند در مقام توجيه آن فرمودند: شايد گمان مي کنيد هنگامي که پيغمبر از دنيا رفت ديگر کار تمام شده و هر کاري دلتان ميخواهد مي توانيد انجام دهيد در حالي که: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ.7 اين آيه عجيبي است که شايسته است دقت کنيم که چرا حضرت اين آيه را در اين جا قرائت کردند. قرآن مي فرمايد: اگر پيغمبر به موت طبيعي از ميان شما برود يا کشته شود شما بايد دست از دينتان برداريد و به عقب بگرديد؟! اگر چنين کنيد به خدا ضرري نميزنيد. اما اگر شکرگزار نعمت خدا باشيد خدا به شما پاداش خواهد داد. حضرت زهرا سلاماللهعليها با تلاوت اين آيه در اين مجلس ميخواهند بگويند: اگر گمان کرده ايد که چون پيغمبر از دنيا رفته است ديگر نبايد از ما حمايت کنيد مصداق اين آيه ميشويد و بايد بدانيد با اين کار به خدا ضرري نخواهيد زد بلکه خود ضرر خواهيد کرد. به دنبال آن ميفرمايند: «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ؛8 اگر همه شما مسلمانان و هر انساني که روي زمين زندگي ميکند همه کافر شويد سر سوزني به خدا ضرر نميخورد و بر دامن کبرياييش گردي ننشيند.» مگر در آن مجلس، کسي ميخواست دست از دينش بردارد؟ چرا حضرت اين آيه را ميخوانند؟
گناه مختل کننده دستگاه معرفتي
وقتي بحث ارث بودن فدک مطرح شد و به حضرت اين گونه جواب دادند که انبياء ارث باقي نمي گذارند حضرت فرمودند: «بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ؛9 يعني اين گونه نيست که امر بر شما مشتبه شده باشد و واقعا نميدانيد که پيغمبر هم ارث ميگذارد؛ بلکه اين صحنهها را درست کرديد تا آنچه دلخواه خودتان است را عملي کنيد. من بايد صبر کنم تا آنچه اراده الهي است تحقق پيدا کند.» سرانجام در اين فرازي که امشب خوانديم آيه بيست وچهارم از سوره محمد صلي الله عليه وآله را عينا ذکر ميفرمايند و اقتباسي از آيه چهاردهم سوره مطففين را در کلام خويش ميآورند؛ يعني مفاهيم آن آيه را به صورت خطاب به مخاطبان ميگويند. آيه چهاردهم سوره مطففين مي فرمايد: کلاّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ يکي از حقايقي که قرآن روي آن تاکيد دارد اين است که اعمال زشت انسان تدريجا باعث ميشوند که انسان حقيقت را درک نکند و کمکم ايمانش ضعيف شود و سرانجام کارش به کفر بيانجامد. همان طور که آيه بيست وسوم سوره جاثيه مي فرمايد: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ؛ اگر معبودِ کسي هواي نفسش شود يعني تسليم هواهاي نفساني اش شود خداوند چشم و گوشش را کور و کر ميکند و در حالي که اهل علم و فهم است گمراهش مي نمايد و پردهاي روي چشم و گوشش ميکشد. چه کسي ميتواند چنين کسي را هدايت کند؟!» يعني چنين کسي هرگز هدايت نخواهد شد. چنين مضموني در آيه چهاردهم سوره مطففين هم هست که مي فرمايد: کلّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ؛ کساني که اهل معصيت بودند و دائما با خداوند مخالفت ميکردند اعمال زشتشان چرکي بر روي دلشان شد و زنگاري روي آيينه قلبشان و ديگر چيزي در آن منعکس نميشود.
حضرت خطاب به اين مسلمانان ميفرمايند: شما به دنبال هواي دلتان هستيد و به اين خاطر اعمالي را انجام داديد که دلتان سياه شد و ديگر درک نميکنيد. بعد ميفرمايد روزي از طرف خدا پرده برداشته خواهد شد و چيزهايي ظاهر خواهد شد که هيچ وقت فکرش را نميکرديد. آن روز است که خواهيد فهميد چه گناه بزرگي مرتکب شده ايد(فكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ).10
به راستي چرا حضرت زهرا سلام الله عليها در اين مجلس اين آياتي را تلاوت کردند که همه خطاب به کفار و مشرکان هستند؟ حضرت آن آيات را تلاوت کردند چراکه با آن چشم تيزبين و حقيقتبينشان ميديدند اين راهي که شروع شده و زاويهاي که باز شده است به کفر و شرک منتهي ميشود؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَ كَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون.11
دانشجوي متديني را مي شناختم که وقتي به لندن رفته بود شنيده بود که آنجا برخي از کارخانه هاي نان، فرِ نان پزي را با روغن خوک چرب مي کنند تا نان آسان تر خارج شود. لذا تحقيق کرده بود تا کارخانهاي را پيدا کند که روغن نباتي مصرف ميکند تا از پاکي ناني که مي خورد مطمئن باشد. همين شخص کم کم کارش به جايي رسيده که اصل دين، وحي، نبوت و همه چيز را انکار ميکند. اين گونه نيست که هر کس فاسق است از ابتدا فاسق بوده است؛ البته هستند کساني که از اول هم خراب اند اما قرآن ميفرمايد: «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب؛ بودند کساني که نعمتهاي بزرگ و معارفي ژرف به آن ها داديم و در ابتدا آدمهاي خوبي بودند و خداوند دعايشان را مستجاب ميکرد؛ اما آن ها به دنبال هواي نفسشان رفتند و سرانجام کارشان به آنجا رسيد که حکايتشان حکايت سگ شد.» کار مسلماناني که در رکاب پيامبر بودند به جايي رسيد که حضرت زهرا سلاماللهعليها اين گونه آن ها را توبيخ ميکنند. چرا؟ زيرا حضرت ميديدند که با اين فاصلهاي که آن ها از حق ميگيرند سرانجامشان به کفر منتهي ميشود. اگر بنا گذاشتيم بر اينکه به حکم خدا بي اعتنايي کنيم و کم کم بگوييم: «بله، اسلام و اسلامگرايي خوب است اما زمان اين موضوعات گذشته است و اکنون زمان مليگرايي و ارزشهاي انساني است!» در اين صورت بايد منتظر چنين سرنوشتي باشيم.
راز آيات منتخب فاطمه سلام الله عليها
بعد از رسول خدا کسي ميتوانست اسلام را حفظ کند که مثل خود پيغمبر باشد و خداوند بر مسلمانان منت گذاشت و چنين انساني را آفريد و به مردم معرفي کرد؛ اما مسلمانان از او فاصله گرفتند و از آن جا راه باطل شروع شد. از اين رو کار همين مسلمانان به آن جا رسيد که در کربلا فرزند پيغمبر را به فجيعترين وضعي به شهادت رساندند. اگر ديديم کسي نماز ميخواند و روزه ميگيرد دليل نميشود که از همه جهت انسان درستي است؛ بلکه بايد اعتقادش را بررسي کرد. اگر گفت: «بله، خدا فرموده علي ولي باشد؛ ولي فعلا ما صلاح ميدانيم که کس ديگري در رأس باشد»، معناي آن اين است که خود را در عرض خدا قرار مي دهد! امام صادق عليه السلام درباره کسي که حکم نائب امام را رد کند ميفرمايند: «فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّه»12 چگونه رد کردن حرف او منجر به شرک مي شود؟ زيرا او از طرف خدا حکم مي کند. حال کسي که بر خلاف او حرف مي زند حرف خود را در عرض حرف خدا قرار داده است و مي گويد: قانون خدا يک قانون است و قانون من هم يک قانون! و اين يعني شرک.
تهديدات و توبيخات حضرت زهرا سلام الله عليها براي اين است که به ما بگويد: مواظب باشيد از محور حق فاصله نگيريد. علي مع الحق والحق مع علي؛ اگر از علي فاصله بگيريد راه انحراف را در پيش گرفته ايد و نهايتاً اين راه به کفر مي انجامد. ما بايد قدر نعمت ولايت را بدانيم. 1400 سال علماي ما زحمت کشيده اند تا مذهب تشيع را براي ما حفظ کنند. ائمه معصومين عليهم السلام براي صيانت از اين نعمت و جلوگيري از ايجاد انحراف در راه حق فرمودند: «وقتي به ما دسترسي نداريد به کساني که عالم به علوم ما هستند مراجعه کنيد. آن ها حاکم بر شما هستند و بر شما ولايت دارند.» ولايتفقيه ساده به دست ما نرسيده است. معني ولايتفقيه هم فقط دوستي نيست. اهل تسنن ميگويند: معناي سخن پيغمبر اکرم که فرمود: من کنت مولاه فهذا علي مولاه، يعني هر کس دوست من است و من هم دوست او هستم، علي را هم دوست بدارد. ما هم دوست علي هستيم. امثال صاحب عبقات و صاحب الغدير چه قدر زحمت کشيدند تا اثبات کنند که منظور از مولا فقط دوستي نيست بلکه منظور ولايت است؛ يعني اطاعت علي بر شما واجب است.
در زمان ما هم ممکن است کساني درباره ولايتفقيه بگويند: ولايتفقيه يعني فقها را دوست بداريد. در حالي که ولايتفقيه يعني اطاعت ولي فقيه مثل اطاعت امام معصوم واجب است. شايسته است که در درجه اول اين مسأله را خودمان باور کنيم و در درجه بعد شبهه کساني که دچار شبهه شده اند را برطرف کنيم.
وفقناالله و اياکم ان شاءالله.
1 . محمد، 24.
2 . نساء، 29.
3 . بقره، 188.
4 . توبه، 49.
5 . آل عمران، 85.
6 . مائده، 50.
7 . آل عمران، 144.
8 . ابراهيم، 8.
9 . يوسف، 18.
10 . ق، 22.
11 . روم، 10.
12 . الکافي، ج1 ص67.