مژده بادا که شب تيره بسر مي آيد
صبح صادق بدمد وقت سحر مي آيد
عاشقان مژده که نزديک شده وعده حق
گاه پيروزي و هنگام ظفر مي آيد
دلنشين رايحه اي ميرسد از جانب دوست
خوشترين مژده و پيغام و خبر مي آيد
خوش شود کم جهان از کرم و فضل خدا
وقت شيريني و آن شهد و شکر مي آيد
با قدومش نفس دور زمان تازه کند
شاخ گل مي شکفد غنچه به بر مي آيد
چشم يعقوب دل از طلعت او جان گيرد
بر رخ يوسف ما وقت نظر مي آيد
عاقبت طي بشود ظلمت شبهاي دراز
شب به پايان برسد وقت گذر مي آيد
عاقبت سر برسد لحظه زيباي وصال
آخر اين همت ياران به ثمر مي آيد
اي دل شب زده از خواب گرانت برخيز
تا به سرمنزل خود وقت سفر مي آيد