با او كه د لــي صـبـور دارد
ما ييم و سري كه شور دارد
غـا يـب ز د و مـاهي بلورين
د ر چِشم دلم حضور دارد
اين حـسّ عـجـيـب شاعرانه
در خـود رگـه هاي نور دارد
سـا قـيـست همان كه ا يـنـك
در د ست مي طهور دارد
اين تـشنه ي عاشقانه خواندن
صد كشته به كوه طور دارد
نازم به لِطـا فـتِ نِگـا هــش
كز آيـنـه هم عبور دارد
چون سايه مراقب من و توست
خورشيد وشانه نور دارد
آوا ي خـوشـش بـه قلبِ مرده
خاصيت نفخ صور دارد
ماييم و طپش كه گشته خونين
بــا طـعمِ غـمـي كه شور دارد
با حـشـمـت و شـو كـتِ سليمان
گــاهي نـظـري به مور دارد
از گـــرمي تا بش نــگـا هش
پـيــد ا ست سرِ ظــهـور دارد
چــــون مـرد مِ د يد ه عـا شـقـا، جا
د ر حـــوض چـــنــــان بُلـور دارد
كرج – محد علي جعفريان (عاشق) – 15/11/1382