الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

تحولات فلسطین و خاورمیانه، از زاویه ای دیگر – بخش بیست و نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

تحولات فلسطین و خاورمیانه، از زاویه ای دیگر – بخش بیست و نهم

در بخش قبل، به بررسی بخشی از روایت « موثقه جابر » در خصوص قیام « اهالی خراسان پرداختیم. در این بخش، به ادامه بحث می پردازیم.

در ادامه روایت « موثقه جابر » چنین آمده است:

« … ثُمَّ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِي أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي ضُعَفَاءَ فَيَقْتُلُهُ أَمِيرُ جَيْشِ السُّفْيَانِيِّ بَيْنَ الْحِيرَةِ وَ الْكُوفَةِ وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِينَةِ فَيَنْفَرُ الْمَهْدِيُّ … »

« … سپس مردى از موالى (غير بومى) اهل كوفه با جمعى ناتوان خروج كند، فرمانده سپاه سفيان ميان حيره و كوفه او را به قتل رساند و سفيانى گروهى را به مدينه روانه كند و مهدى از آنجا به مكّه رهسپار شود … »

الغيبة للنعماني، ص 279 باب 14.

از این بخش از روایت، بحث ها عمدتاً در خصوص تحرکات سپاه « سفیانی » در حجاز تا زمان اعلان نهضت جهانی توسط « امام مهدی (عج) » مطرح می گردد.

همان گونه که در این بخش از روایت ملاحظه می گردد، پس از کشتارهای وحشیانه « سفیانی » در عراق و قتل و غارت « شیعیان » این کشور، فتنه ها و درگیری های داخلی در « ایران » فروکش کرده و لشکر ایران « شتابان » به سوی « عراق » می شتابد تا زمان از دست رفته را جبران نماید.

طبق مطالب ذکر شده در این بخش از روایت، ظاهراً گروهی از « شیعیان عراق »، به رهبری فردی که اصالتاً از موالی (افرادی که ذاتاً غیرعرب و مهاجرند و عمدتاً نیز اصالتاً ایرانی می باشند)، که اهل کوفه می باشد، با ملاحظه نزدیک شدن سپاه « ایران » به سمت عراق، امیدوار شده و به همراه جماعتی که روایت از آن ها به عنوان « ضعفا » نام می برد، به مقابله با « سفیانی » می پردازد.

با توجه به این بخش از روایت، ممکن است فرد « موالی » ذکر شده، یکی از علما یا زعمای شیعه « عراق » باشد که اصالتاً ایرانی بوده و نام خانوادگی ایرانی نیز داشته باشد، ولی در عراق متولد شده باشد. با توجه به این که روایت او را اهل « کوفه » می داند و امروز نیز « کوفه » یکی از مناطق شهر بزرگ « نجف » است، ممکن است این فرد « موالی »، یکی از علمای زاده شده یا ساکن « نجف اشرف » و فعال در حوزه علمیه این شهر باشد که با جمعی از مردم عراق که به لحاظ بنیه و امکانات لجستیکی و نظامی، ضعیف می باشند، تلاش می کند تا در برابر « سفیانی » بایستد و احتمالاً خبر حرکت سپاه « ایران » به سمت « عراق » نیز، این فرد موالی و پیروانش را در جهت مقابله با « سفیانی »، تشجیع می نماید.

البته احتمال دارد اصلاً این فرد شیعه نباشد و متعلق به یک گروه عراقی دیگر باشد. اما با توجه به زمان تحرکات، موالی بودن و اهل کوفه/نجف بودن، احتمال شیعه بودن وی، تقویت می گردد.

با این حال روایت ذکر می کند که این مرد « موالی » و همراهانش که از ضعف نظامی و سازماندهی رنج می برند، به دست سپاه « سفیانی » در منطقه ای بین « کوفه/نجف » و « حیره » که در 6 کیلومتری جنوب « کوفه » واقع شده است، کشته می شوند

اما در مرحله بعد، مجدداً جنبه دیگری از « مکر الهی » آشکار می شود! طبق روایت، خبرهایی از « حجاز » به گوش می رسد و جواسیس، از حضور فردی که شبیه به « مهدی (عج) » می باشد و در « مدینه » به سر می برد، خبر می دهند!

بدین ترتیب، « سفیانی » نیز فوراً سپاهی به سمت « مدینه » روانه می نماید و همزمان با خبر حرکت لشکر « سفیانی » به سمت « مدینه »، « امام مهدی (عج) » از « مدینه » به سمت « مکه » رهسپار می گردد!

متاسفانه در اکثر مقالات و کتب، با این بخش از روایت، ساده انگارانه برخورد می گردد و روال لشکرکشی « سفیانی » همچون زمان های قدیم که مرزهای جغرافیایی بین المللی و نظارت شبانه روزی رسانه ها موجود نبوده است، در نظر گرفته می شود، حال آن که این بخش از روایت موثقه جابر، حاوی نکات بسیار دقیق و ارزشمندی است که در این بخش به آن ها اشاره می گردد.

اولین نکته ای که در این بخش از روایت، شایسته توجه است، بروز مرحله دیگری از « مکر الهی » است! اما این « مکر الهی » چگونه رقم می خورد؟!

اگر محاسبه ای سرانگشتی در خصوص « قوای نظامی سفیانی » انجام دهیم، با احتساب نیمی از کشته های « قرقیسیا » که بالغ بر « 50 هزار نفر » در هر لشکر (100 هزار نفر در کل لشکرها) بوده و با احتساب حدود 20 هزار نفر کشته سپاه « سفیانی » در مراحل قبلی یعنی « نبرد با اصهب » و « نبرد با ابقع » و با احتساب این که « سفیانی » پس از « قرقیسیا »، 70 هزار نفر از نیروهایش را به سمت « عراق » رهسپار می نماید، محاسبات جالبی به دست می آید!!!

طبق این محاسبه « سرانگشتی »، سفیانی، لشکری 140 هزار نفری را در ابتدای « خروج خود » تدارک می بیند که این تعداد نیروی نظامی با کمک مستشاران غربی و نیز ادوات پیشرفته نظامی که متحدان « سفیانی » در اختیار وی قرار خواهند داد، لشکری خواهد بود که برای ویرانی کل « خاورمیانه »، کافی به نظر می رسد! اما به لطف خدا و با « مکر الهی »، مرحله به مرحله از تعداد نفرات این لشکر کاسته می شود، به نحوی که از این لشکر حدوداً 140 هزار نفری، 20 هزار نفر در نبرد اصهب و ابقع احتمالاً تلف می شوند و طبق روایات و با احتساب تلفات سنگین 100 هزار نفری کل ستمگران در « قرقیسیا »، احتمالاً 50 هزار نفر دیگر از « سپاه سفیانی » نیز تلف می گردند که موجب تقلیل سپاه « 140 هزار نفری » سفیانی به سپاه « 70 هزار نفری » شده و این سپاه طبق روایت، راهی « عراق » می شود. در عراق، با پیروزی « سپاه خراسان » در فتنه های داخلی، « سفیانی » مجبور به گسیل نیمی از لشکر خود یعنی حدود « 35 هزار نفر » به سمت « لشکر ایران » می گردد و نیم دیگر لشکر وی نیز که احتمالاً « 35 هزار نفر » می باشند، در رویه ای غیر منتظره، به سمت « حجاز » می روند!

بنابراین از لشکر بزرگ « 140 هزار نفر » ی اولیه « سفیانی »، در هنگام وقوع نبردهای سرنوشت ساز با « ایرانیان » و نیز « تصرف حجاز »، تنها « 35 هزار نفر » در هر لشکر باقی خواهند ماند که این کاهش فزاینده شمار لشکریان « سفیانی » در هر جبهه، یقیناً جلوه ای مهم از « مکر الهی » می باشد! بدین ترتیب با این ترفند از سپاهی دهشتناک و به غایت بزرگ و خطرناک، لشکری خسته، کم تعداد و سردرگم باقی خواهد ماند که با کمی فشار و سختی، نابود خواهد شد!

اما نکته حائز اهمیت دیگری که باید به آن توجه کرد، با دقت در تصویر فوق، به دست می آید. در این تصویر که حدود 14 سال قبل در مقاله « شاه اردن از زاویه ای دیگر » نیز منتشر شده بود، خلاصه « تحرکات سفیانی » از زمان « خروج وی » تا شروع « قیام مهدوی »، به تصویر کشیده شده است.

این تصویر حاوی نکات بسیار مهمی است. یکی از این نکات، آسیب مرحله به مرحله و نیز تکه تکه شدن تدریجی سپاه « سفیانی » در طی ماه های متوالی است که منجر به ضعف تدریجی سپاه وی می گردد و در بخش های قبلی به آن اشاره گردیده بود.

اما موضوع مهم تر، با توجه به همسایگی « اردن » با « عربستان » به دست می آید!!!

همان گونه که در نقشه « تحرکات سفیانی » طبق « روایات صحیحه » و از جمله « روایت موثقه جابر » ملاحظه می گردد، « سفیانی » ابتدا بر مناطق « پنجگانه شام » اعم از « اردن » و « سوریه » در غرب « فرات » مسلط شده و سپس به « معرکه قرقیسیا » رفته و پس از پیروزی در آن نبرد و عقب نشینی « ترک ها »، شرق رود « فرات » و شمال « عراق » را نیز متصرف می شود و از آن جا به نواحی « مرکزی » و « جنوبی » عراق رفته و به کشتار و قتل شیعیان در « کوفه » و نجف » و … می پردازد و سپس با حرکت بزرگ « سپاه خراسان » یا « لشکر ایران » به سمت مرزهای غربی، نیمی از لشکر خود را به مقابله با « سپاه ایران » فرستاده و نیمی دیگر از لشکر خود را به سمت « مدینه » برای « تعقیب » فردی که وی را شبیه « مهدی (عج) » گزارش کرده اند، می فرستد! در همه این مراحل، « سفیانی » کل مناطق مرکزی خاورمیانه را دور زده و در انتها، سپاه خود را به « حجاز » می فرستد!!!

این ها همه در حالی رخ می دهند که از همان ماه های اول، « سفیانی » که « سوریه » و « اردن » را تحت « سیطره » خود داشته است، با « عربستان » و « حجاز » هم مرز بوده است و اگر از ابتدا قصد « تصرف حجاز » را داشت، می توانست مستقیماً و از طریق کوتاه ترین مسیر ممکن، نیروهایش را به « مدینه » و « مکه » گسیل نماید!!! به ویژه که نیروهای نظامی وی در آن مقطع، قبراق و سرحال و بیش از 100 هزار نفر بوده اند!!!

اما از این تاخیر « سفیانی » در حمله به « حجاز » و هجوم به عربستان، چه نکاتی به دست می آید؟

الف) اولین نکته ای که به دست می آید، این است که در ابتدای « خروج سفیانی »، هنوز حکومت « حجاز » در دست خاندان قدرتمند پادشاهی « عربستان » خواهد بود که در برخی روایات ضعیف تر، از آن ها با عنوان « بنی فلان » یا « آل فلان » نام برده شده است و احتمال دارد همین خاندان « آل سعود » حاکم بر عربستان باشند.

بنابراین برخلاف رویه مرسوم در بسیاری از « وبسایت های مهدوی » که از همان اول، انتظار سقوط و فروپاشی « عربستان » و « حجاز » را در ماه های ابتدایی تحرکات « سفیانی » دارند، باید گفت که گرچه مشکلات داخلی در خاندان پادشاهی عربستان از مدت ها قبل وجود داشته و وجود خواهد داشت، اما به هر نحو ممکن، در ماه های ابتدایی تحرکات « سفیانی »، هنوز عربستان و « حجاز » در دست یک خاندان قدرتمند پادشاهی خواهد بود و « سفیانی » برنامه ای برای فتح « حجاز » در آن مقطع نخواهد داشت.

ب) نکته بعدی که می توان از تاخیر در حمله به « حجاز » دریافت، این است که احتمالاً « سفیانی » با حاکمان وقت « عربستان »، روابط حسنه ای داشته و آن ها را در زمره دشمنان خود به شمار نخواهد آورد و احتمالاً با پشتوانه و دلگرمی همین روابط حسنه، با قدرت به سمت مناطق شمالی و مرکزی خاورمیانه خواهد تاخت!

ج) نکته دیگری که از تاخیر در حمله به « حجاز » می توان دریافت، مساله سقوط ناگهانی و غیرمنتظره « حکومت حجاز » و پادشاهی « عربستان »، دقیقاً در زمانی است که سپاه « سفیانی » در عراق، مشغول « کشتار شیعیان » می باشد! این سقوط غیر منتظره، همزمان با حرکت بزرگ « لشکر ایران » یا « سپاه خراسان » به سمت مرزهای « عراق »، « سفیانی » را در یک دردسر و دوراهی بزرگ قرار خواهد داد!

اما دوراهی بزرگ « سفیانی » در این مقطع چیست؟
« لشکر سفیانی » در « عراق » یک لشکر زخمی و خسته است که از « قرقیسیا »، زخم های عمیقی بر تن دارد! این لشکر توانایی اداره جنگ در چند جبهه را نخواهد داشت! فلذا ترجیح می دهد تمام توان خود را بر علیه « لشکر خراسان » یا « سپاه ایران » به کار بندد! اما از سوی دیگر، خلاء حکومت در « حجاز »، به شدت ذهن « سفیانی » را آزار می دهد! « سفیانی » می داند که اگر « حجاز » بدون « پادشاه » را به حال خود وانهد، نیروهای « شیعی » اهل « یمن »، به سمت « حجاز » سرازیر شده، و « مکه » و « مدینه » را به تصرف خود در خواهند آورد! در این میان اخباری مبنی بر وجود فردی با خصوصیاتی شبیه به « مهدی (عج) » مورد انتظار شیعیان، انگیزه « یمنی ها » را در حرکت به سمت « حجاز » تقویت خواهد کرد! ضمناً چه کسی بدش می آید که خودش را « خادم الحرمین الشریفین » بنامد؟! و حال که « سفیانی » متحدان خود را در « حجاز » از دست داده، چرا خودش این عنوان « مقدس » را غصب ننماید؟!

همه این ها باعث می شود که در دوراهی لشکرکشی توام به سمت « لشکر ایران » و « حجاز » و یا تمرکز تمام قوا « علیه ایران »، « سفیانی » ریسک دو تکه کردن لشکرش را بپذیرد و سپاهی را به سمت « حجاز » رهسپار نماید!

« سفیانی » احتمالاً هیچگاه قلباً به « مهدی (عج) » اعتقاد نداشته و نخواهد داشت، اما به یقین خواهد دانست که « روایات مهدوی »، شیعیان را مستعد هر حرکت و قیام بزرگی خواهد کرد و به همین دلیل، هر چیزی که رنگ و بوی مهدویت داشته باشد، باید از سوی « سفیانی » و « حامیانش »، نابود گردد! « سفیانی » همچنین سوابق تاریخی « مدعیان مهدویت » همچون « جهیمان العتیبی » را نیز می داند و از پتانسیل بالای مهدویت در بین مسلمانان آگاه است. پس منطقی است وقتی جواسیس وی، خبر از وجود فردی شبیه به « مهدی (عج) » توصیف شده در روایات می دهند، این موضوع را جدی تلقی کرده و در کنار خلاء قدرت در « حجاز »، این مساله را به عنوان زنگ خطر بزرگ در نظر می گیرد و ریسک دو تکه شدن لشکریانش را نیز می پذیرد.

اما در ادامه چه وقایعی رخ خواهد داد؟

برای پاسخ به این سوال، بجز ادامه روایت « موثقه جابر » نیاز به بررسی برخی روایات صحیحه دیگر نیز وجود دارد. ان شا الله در بخش های آتی، به آن ها نیز خواهیم پرداخت.

پایان بخش بیست و نهم

تحلیل و بررسی: خادم الامام (عج)

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *