يكي از علل غيبت حضرت مهدي (عج) خوف و ترس كشته شدن است؛ زيرا حضرت اگر ظاهر بود او را ميكشتند، همان گونه كه حضرات ائمه (ع) را به شهادت رساندند و اين مسئله هويدا بود؛ چون بعد از شهادت امام حسن عسكري (ع) نام حضرت مهدي (عج) منتشر شد.
بر اساس آنچه از روايات و احاديث به دست ما رسيده است، مسئله غيبت فوايد و عوامل بسياري دارد كه براي مردم بيان شده است؛ اما درباره اين مسئله كه مردم در حال غيبت حضرت مهدي (عج) چگونه ميتوانند از حضرت بهرهمند شوند و چه منطق عقلاني بر شرايط حاكم است؟ ميتوان به حديثي از پيامبر گرامي اسلام (ص) اشاره كرد. از حضرت رسول (ص) نقل شده كه حضرت فرمودند: «ان انتفاع النّاس به كالاِنتفاع بالشّمس اذا كانت في تحت السّحاب»؛ «بهره و انتفاع مردم از حضرت مهدي (ع) در زمان غيبت مانند نفع و بهره بردن انسان از آفتاب است در زمانيكه خورشيد زيرا ابر پنهان باشد.»
از اين حديث شريف فهميده ميشود كه غيبت حضرت مانع از فيوضات خاصه حضرت نبوده و نخواهد بود؛ بلكه بالاتر سبب فوايد كثير براي عوام و خواص خواهد شد كه ذكر خواهيم كرد.
اما علل غيبت حضرت مهدي (عج) چيست؟ علتهاي غيبت حضرت مهدي (عج) متفاوت و فراوان است كه هر كدام احتياج به بحث دارد كه در اين مقال به برخي از آنها اشاره ميشود.
* خوف كشته شدن حضرت مهدي (عج)
يكي از علل غيبت حضرت مهدي (عج) خوف و ترس كشته شدن است؛ زيرا حضرت اگر ظاهر بود او را ميكشتند همانگونه كه حضرات ائمه (ع) را به شهادت رساندند و اين مسئله بسيار هويدا بود؛ چون بعد از شهادت امام حسن عسكري (ع) نام حضرت مهدي (عج) منتشر گشت.
معتمد عباسي عدهاي را براي دستگيري وي به خانه حضرت امام حسن عسكري (ع) فرستاد، آن حضرت را در سرداب يافتند، اما سرداب پر از آب بود و آن حضرت در گوشه بالاي آب بر روي حصيري قرار گرفته بود. يكي از مأموران جرأت كرده پا گذاشت كه بسوي آن حضرت رود، پاي او در آب فرو رفت و غرق گرديده و نزديك به هلاكت رسيد او را از آب كشيدند از آن حضرت عذرخواهي كردند و او همچنان به حال خود بود و اعتنايي به آن نفرمود و سپس از ايشان غائب گشته و بالاخره نتوانستند او را دستگير كنند. مأيوس شدند و دست كشيدند و اگر حضرت غايب نميشد حتما ايشان را دستگير ميكردند و به شهادت ميرساندند به همين حكمت خداوند او را مخفي از ديدگان كرد.
* امتحان مردم
امتحان مردم به واسطه خداوند از علتهاي عامه است كه در موضوعات مختلفه جاري ميشود در افغال يعني هر فعلي از افعال خدا، در مشيت و اراده خداوند و در احكام كه امتحان در هر حكمي از احكام خداوند جاري است.
و امتحان خداوند سبب ميشود كه خداوند معلوم كند كه چه كسي در غيب و نهاني اطاعت ميكند و به حضرت مهدي (عج) ايمان آورد و چه كسي اطاعت نميكند و ايمان نميآورد البته بعد از غيبت طولاني كه حضرات ائمه (ع) در احاديث به اين مطلب اشاره فرمودهاند و براي امتحان دو وجه متصور است؛ اول اينكه امتحان از جهت رفتار مردم با امام (عج) كه مردم با غيبت حضرت با او چگونه رفتار ميكنند و به او ايمان ميآورند يا اينكه نميآورند. كه در اين امتحان مردم ماهيت واقعي خودشان را براي حضرت معرفي ميكنند. براي مثال حضرت ايوب به خاطر مريض شدن امتحان شد و اين امتحان سبب شد كه معلوم شود چه كساني به او ايمان واقعي دارند و چه كساني ايمان ندارند. حتي براي خود حضرت ايوب (ع)، و حضرت يعقوب به واسطه كور شدن، مشخص شد كه مردم با شخص او چه رفتاري ميكنند و حتي مسئله حضرت يوسف كه ترك اولي كرد و به احترام پدر از مركب پائين نيامد، براي حضرت يعقوب معلوم شد. بنابراين مسئله غيبت حضرت ولي عصر (عج) سبب ميشود كه ماهيت مردم براي حضرت معلوم باشد.
و دوم اينكه مردم امتحان ميشوند تا معلوم باشد كه چه كساني در حضور و غيبت امام (عج) ثبات قدم دارند و حضور امام را سبب انجام تكاليف و غيبت امام را سبب ترك تكاليف ندانند كه لازمه اين مسئله اين ميشود كه مراتب ايمان و بندگي معلوم و رتبهبندي شود.
و بهترين دليل نقلي اين حديث شريف است كه امام موسي بن جعفر (ع) فرمود: «يا بُنيّ انّما هي محنة من الله، امتحن بها خلقه»؛ «پسر جان! غيبت (قائم عليهالسلام) يك امتحان الهي است كه خداوند به وسيله غيبت بندگانش را امتحان ميكند»
* نبودن نصرت كننده براي حضرت مهدي (عج)
نبودن ناصر و ياري دهنده، يكي از علل مهم غيبت به شمار ميرود؛ چون در هر مقطعي از زمان براي هر پيامبر و امامي ناصر و ياري كننده لازم است و اين مسئله پيوسته در رسالتهاي مختلف اشكال مختلفي داشته است. در زمان حضرت نوح (ع) افرادي كه حضرت را ياري ميكردند از اين جهت كه با افكار و عقايد حضرت نوح هم عقيده بودند، به نحوي خاص بودند و اگرچه افرادي هم مخالف بودند از جمله فرزند خود حضرت نوح (ع) اما ناصرين به شكل خاصي حضرت را ياري كردند و براي انبياء ديگر هم هر كدام به شكلي خاص ناصر و ياري كننده وجود داشت؛ اما مهم اين است كه ناصرين هر پيشوائي بايد طبق زمان و مكان مقتضيات موجود بتوانند به نصرت خود ادامه بدهند و در زمان به امامت رسيدن حضرت مهدي (عج) چنين افرادي وجود نداشت كه بتوانند طبق شرايط امامت حضرت مهدي (عج) و مقتضيات زماني و مكاني ناصر واقعي براي حضرت باشند، بنابراين غيبت حضرت زمينهسازي ميكند تا افرادي قدم به عرصه هستي بگذارند تا ناصر واقعي باشند؛ چون ناصر و ياري كننده لازمه براي هر قيامي خواهد بود. بالاخص قيام حضرت مهدي (عج) كه بايد زمين را از عدل و داد پر كند.
و همانگونه كه حضرات ائمه فرمودند: خداوند براي امت اسلامي در حسين بن علي فرج قرار داده بود و چون او را ياري نكردند، فرج به تأخير افتاد.
و نيز به قول امام حسن (ع)، اگر من ياري كنندهاي داشتم با معاويه صلح نميكردم. و نيز ساير ائمه از نبودن ناصر شكايت داشتند.
و اگر به تاريخ مراجعه شود، خواهيد فهميد كه در زمان امام حسن عسكري (ع) پراكندگي شيعه و ضعف و انكسارشان بيش از حد بود و مخصوصاً در زمان امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) در سامراء كه اين دو حضرت در شدت تقيه و حبس به سر ميبردند.
بنابراين با نبودن ناصر و مددكار و حامي و خوف بر جان هيچ راهي بهتر از غيبت و اختفاء نبوده.
* مشابهت با انبياء
دو مسئله در امر نبوت بسياري مشهود و روشن بوده است كه همه انبياء به نحوي از انحاء به آن مبتلاء بودهاند. اول، هجرت و دوم، غيبت.
هجرت براي بسياري از انبياء سنت بوده است. مثلا براي موسي (ع)، براي ابراهيم خليلالله و براي خاتمالانبياء حضرت محمد (ص) كه تمام اين هجرتها سبب موفقيت براي انبياء بوده است به همين دليل يكي از سنتهاي انبياء قرار گرفته است.
غيبت هم براي انبياء گذشته بوده است. مانند غيبت ادريس و صالح پيغمبر و همچنين براي حضرت موسي (ع) و ساير انبياء سلف، كه لازمه غيبت شناخت و امتحان مردم در نزد پيامبر زمان بوده است و اين غيبت به سبب اين خصوصيات سنت براي پيامبران قرار گرفته است.
بنابراين چون هجرت و غيبت سنت انبياء قرار گرفته است خداوند هم خواسته تا اين سنت در حق حضرت مهدي (عج) جاري باشد و حضرت با انبياء مشابهت در سنت داشته باشد.
* به حكومت رسيدن همه اقشار و اتمام حجت بر همگان
يكي از علتهاي غيبت حضرت مهدي (عج) اين است كه تمام مدعيان حق و عدالت به حكومت و قدرت و دولت برسند و اتمام حجت بر همگان بشود. كه هنگام ولايت و قيام قائم آل محمد (ص) نگويند اگر ما مالك امر ميبوديم اينگونه به عدالت رفتار ميكرديم.
امام صادق (ع) فرمودند: «ان دولتنا آخر الدّول، و لم يبق اهل بيت لهم دولةٌ الاّ ملكوا قبلنا لئلاّ يقولوا اذا راوا سيرتنا: اذا ملكنا سرنا بمثل سيرةِ هولاء و هو قولالله تعالي: (والعاقبةُ للمتّقين)»
«دولت ما آخرين دولتها است. نماند اهل بيتي كه خدا براي آنها حكومت و دولتي مقرر كرده مگر اينكه همه به دولت خود برسند تا اينكه وقتي كه سيره ما را ميبينند نگويند: اگر ما مالك امر هم ميبوديم نيز چنين رفتار ميكرديم و اين در قول خداي است: عاقبت و سرانجام دنيا از آن متقين است.»
منبع: فارس نیوز