الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

مساجد ساختارشكن و ابنية شرك و نفاق

ابوهاشم جعفري مي‌گويد: در خدمت امام حسن عسكري(ع) بودم كه ايشان فرمودند: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستور مي‌دهد مناره‌ها و مقصوره‌هاي مسجد ويران شود.» با خود گفتم كه چرا چنين كند كه امام جوابم فرمود: «چون اينها بدعت‌هايي است كه هيچ امام و پيامبري آن را مرسوم نكرده است.» علّامه مجلسي در توضيح اين حديث مي‌فرمايد: «زيرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانه‌هاي مردم حرام است.»

 

 

 

حضرت امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان، در تفسير آية 33 سورة احزاب «و لا تبرّجنّ الجاهليّة الاولي» مي‌فرمايند: «خود را مانند خودآرايي زنان عصر جاهليّت اوّل نياراييد.»[1]

تبرّج، به معناي «توسعه در ديدار» از كلمة «برج» گرفته شده است. به استناد كلام مرحوم علّامه طباطبايي در تفسير «الميزان»، تبرّج ظاهر شدن مانند ظاهر شدن برج‌ها براي بينندگان آنهاست.[2]

شايد بتوان، «خودآرايي به قصد خودفروشي» را حاوي نزديك‌ترين مفهوم براي تبرّج جاهلي دانست.

«تظاهر» در معني خودنمايي، تخفيف يافتة تبرّج است. تمنّاي نمايش و ظاهرسازي. برون‌فكني ويژه‌اي كه به تمامي در مقابل «خودداري، خويشتن‌داري، حياء و حتّي رازداري» قرار مي‌گيرد. نوعي نمايش بي‌محاباي داشته‌ها در بر خلق روزگار.

اين نمايش همراه با تفاخر، آتش ميل و حسد را برمي‌انگيزد و نفس تيز تك نهفته در كالبد كوچك هزاران پير و جوان را به مسابقه‌اي بزرگ فرا مي‌خواند.

تبرّج، ضدّ پوشيدگي و مخالف آن است از اين رو، مورد نكوهش حضرات معصومان(ع) و اهل خرد واقع شده و از مشخّصات انسان عصر جاهليّت اوّلي به شمار مي‌رود. همان كه واسپس قرن‌ها در هيئت جاهليّت ثانوي آخرالزّماني بازگشت مي‌كند و در مقابل امام زمان(ع) و خاستگاه ايشان مي‌ايستد.

حال چنانچه از منظر گشوده شده به وسيلة قرآن كريم؛ يعني «نهي» و «نكوهش» تبرّج و تظاهر به حوزه‌هاي فرهنگي و تمدّني گذشته و جاري بنگريم، درمي‌يابيم كه، شهرها نمايشگاه تبرّج و تظاهرند. خانه‌ها، لباس‌ها و وسايل نقليه كه چونان برج‌ها در خودنمايي، خودآرايي، تظاهر و خودفروشي‌اند، جملگي فاقد صفت پوشيدگي‌اند و چون شيشه همة اندوخته‌ها و پنهاني‌ها را نمودار مي‌سازند.

كوچه‌ها و محلّه‌ها و جملة آنچه كه در گسترة شهر قابل شناسايي‌اند جلوات اين صفات مذموم را در خود دارند و همراه خود فرا روي هر رهگذري به نمايش مي‌گذارند.

به زبان ديگر، در عصر آخرين، شهر و كوي و برزن، محلّ ظهور تمام قدّ تبرّج است.

بناهاي بركشيده تا سقف آسمان، در رقابتي سخت، بر يكديگر فخر مي‌فروشند. برتري خود را مي‌نمايند و شكوه و رنگ و روي خود و تمنّاي سازندگان و صاحبان خود را جلوه‌گر مي‌كنند. قدر خويش عرضه مي‌كنند تا چشم و دل خريداران و طالبان را اسير خود كنند.

هر ساختمان، نحوي خودنمايي و حرص جاويد صاحبش براي تظاهر را در خود پنهان داشته است.

پاساژها، مغازه‌ها، ويترين‌ها و… جملگي رنگ‌هايي را جلوه مي‌دهند تا در رقابتي بي‌پايان، طبع تظاهرطلب آينده‌ها و روندها را بيارايند. به همان سان كه اطعمه و اشربه و البسه بر ساحت اين تظاهر مي‌افزايند. جملگي، از جايگاه و شأن خود خارج شده و مبدّل به ابزار تبرّج و تظاهر شده‌اند.

شهرها، مملوّ از مردميند كه از صبح علي الطّلوع در نمايشند. دميدن خورشيد، سرآغاز مسابقة بزرگ تجربه شدة عهد جاهلي است كه در صورتي نو بازگشت كرده. شايد از همين روست كه شهرها، باعث تباهي و فساد اخلاقي و فرهنگي انسان‌ها هستند. چنان كه ابن خلدون اندلسي، در «المقدّمه»، معتقد است: شخصيّت انسان‌ها را نوع معيشت آنها مي‌سازد. او حتّي از بسياري جهات زندگي باديه‌نشين را مقدّم بر شهرنشيني مي‌شناسد و معتقد است دلاوري، دينداري، شجاعت، اخلاق و فطرت پاك در شهرها روي به نابودي مي‌گذارد و حتّي معتقد است تمامي اين صفات پسنديده در شهر روي به ضعف مي‌گذارد تا آنكه به كلّي نابود مي‌شود و حتّي شهر و زندگي شهري را عامل انحطاط و انقراض دين و دولت مي‌شناسد.

شهر و خيابان، پاساژها، مغازه‌ها، برج‌ها و محلّه‌ها، همه از يك جنسند و حامل صفاتي مشترك. جملگي، باطن انسان جاري در عصري را به نمايش مي‌گذارند كه چون عهد جاهلي اوّلي، بر مدار تظاهر و تبرّج مي‌گردد. همه چيز و همه كس ذيل تظاهر و تبرّج قابل شناسايي است و ما به غلط، تبرّج را تنها در آرايش گيسوان دختركان جست‌وجو مي‌كنيم. چنان كه در غفلت تمام، چشم را بر نقش بنيادين شهرسازي، معماري و خانه‌ها در شكل‌گيري شخصيّت مردم و تربيت نسل‌ها مي‌بنديم و جملگي را خنثي و بي‌تأثير مي‌انگاريم.

روزي، رسول اكرم(ص) در گذر از محلّه‌اي، ساختمان بلند و قبّه مانندي را مشاهده كرد. از همراهان نام صاحب بنا را پرسيد. گفتند: از مردي انصاري است.

چندي بعد، وقتي آن مرد به ديدار حضرت رسول الله(ص) آمد، حضرت از وي روي برتافت و ناراحتي خود را از احداث آن بنا آشكار ساخت. نبيّ اكرم(ص) ساخت اين گونه ابنيه را دردسرساز و براي مردم زحمت‌آفرين مي‌شناختند.[3]

در تمدّن اسلامي، «پوشيدگي» صفت بارز ابنيه و مورد توجّه فرهنگ نبوي و علوي است، همان كه در معماري، شهرسازي و ساخت مسكن نمودار مي‌شود. در مقابل، «برهنگي» و «عرياني» كه «صفت ذات» فرهنگ و تمدّن غربي است.

اين كلام حضرت مصطفي(ص) است كه فرمودند: «خانة هر كس حرم اوست.»[4] از همين رو ايشان، خانة مردم را چونان مسجدالحرام امانگاه مي‌شناختند و مي‌فرمودند:

«خانة هر كس، وقتي صاحبش در آن بماند و در را ببندد و نيز مسجدالحرام امانگاه است.»[5]

فرهنگي كه معلّم آن، خانه را «امانگاه» چونان بيت الله الحرام معرفي مي‌كند، «پوشيدگي» را صفت جدايي ناپذيرش مي‌شناسد. تا آنجا «ديه» را از نابيناكنندة چشم خاطر برمي‌دارد. حضرت امام صادق(ع) فرمود:

«هر كس بدون اجازه به خانه‌اي نگاه كند در چنين حالي اگر چشمش را معيوب سازند، ديه‌اي بر آنان نيست.»[6]

با اين وصف، چگونه مي‌توان تصوّر كرد كه دعوت كنندة اين فرهنگ نبوي و علوي، «تبرّج و تظاهر و تزاحم» عفن مندرج در برج‌سازي و حتّي معماري مساجد مدرن شهر ما را كه در خود و با خود جز آلودگي اخلاقي و زحمت خلق روزگار و پرده‌برداري از محارم ندارند و حتّي سجده و كرنش در پيشگاه شيطان مي‌كنند را امضا كند؟

معماري مدرن و برج‌سازي نوين، به دليل خاستگاه فرهنگي‌اش دريافت و نگاه اومانيستي و ليبراليستي حاكم بر مهندسان و معمارانش، «اذن دخول» از همة خانه‌ها و خلوتكده‌ها و محل‌هاي امن مردم برمي‌دارد. درست به همان صورت كه در عصر جاهليّت مرسوم بود. ساكنان «حجاز» عصر جاهليّت اوّلي، رسم كسب اجازه براي داخل شدن به خانه‌ها را برداشته بودند تا آنكه در وقت بعثت قرآن اعلام داشت: «اي ايمان آورندگان به خانه‌اي غير از محلّ سكونت خود، بدون آنكه اجازه گرفته و بر ساكنانش سلام كرده باشيد، داخل نشويد. اين برايتان بهتر است، باشد كه پند گيريد.»[7]

چگونه مي‌توان در امنيّت و آرامش زيست وقتي كه بر فرش كوي و برزن و هم‌جوار با متجاوزان و متعديّان نشسته باشي؟

مگر جز اين است كه در ازدحام «برج‌ها و پنجره‌ها»، همگان را بي‌پرده و حفاظ در معرض تيرهاي زهرآلود نگاه نامحرمان قرار داده‌ايم؟ در اين موقعيّت، آسايش و آرامش و امنيّت كيميايي است نايافتني. گوهري كه بي‌آنكه درباره‌اش بينديشيم به بهايي اندك از دست داديم.

آمده است كه ابوسعيد خدري، روبه‌روي خانة حضرت رسول اكرم(ص) ايستاده و در آن موقعيّت اذن ورود مي‌خواست، از رسول خدا(ص) شنيد كه فرمود: «روبه‌روي در اجازه نگير.»[8]

امنيّت محارم و اهل خانه تا آنجا پاس داشته مي‌شود كه حتّي براي «نحوة اذن دخول به منازل» نيز شرايطي تعيين شده است تا چه رسد به آنكه، به بهانه‌هاي صرفاً اقتصادي غيرقابل دفاع، همة شروط را حذف كرده و چونان عهد جاهلي، مردم را بي‌دفاع در برابر تيرهاي زهرآگين چشم‌ها قرار دهيم. تيرهايي كه هر يك به نحوي اهل خانه را مضروب و مجروح مي‌سازند.

آن زمان كه در قرائت دعاي شريف ندبه، ندبه‌كنان مي‌خوانيم: «اين هادم ابنية الشرك و النّفاق» و به زاري تجديدكنندة فرايض و سنن و منهدم كنندة ابنية بركشيده بر شالوده‌هاي شرك و نفاق را فرا مي‌خوانيم و جست‌وجو مي‌كنيم، انديشه كرده‌ايم كه امام(ع) در وقت ظهور كبرا با تعطيل‌كنندگان فرايض و سنن و سازندگان ابنية شرك و نفاق چه معامله‌اي مي‌كند؟

بدون مراعات ادب منتظران حقيقي، بدون آمادگي براي احياي فرايض و سنن و بدون عزم جدّي براي پيگيري خطّ مشيّ فرهنگ حقيقي نبوي و علوي كه به تمامي در فرهنگ مهدوي متجلّي مي‌شود، قرائت اين ادعيه وبال گردن ما مي‌شود. هماره، بي‌آنكه متذكّر باشيم، با قرائت ادعيه و اذكار، در مقابل خداوند و حضرات معصومان(ع) متعهّد به عهد مي‌شويم و خود را در معرض پيمان‌ها قرار مي‌دهيم، بي‌آنكه خود را مكلّف به اجراي آن پيمان‌ها و وفا به آنها بشناسيم. از همين مجرا حجم بزرگي از ابتلائات سوء حاصله از گسست عهد و پيمان‌ها را به جان مي‌خريم.

گاهي اين گونه خواندن‌ها به ما را به مرز دغل با حجّت حيّ خداوند مي‌رساند.

شكستن عهد خداوند و رسول خداوند(ص)، حسب سنّت الهي، نتايجي همچون مسلّط شدن دشمنان و منقطع شدن برخي نعمت‌ها را در پي دارد. چنان كه فرموده‌اند: «… و لم ينقضوا عهدالله و عهد رسوله الّا سلّط الله عليهم عدوّهم…»[9]

عهد و پيمان خدا و رسولش را نشكستند جز آنكه خدا، دشمن آنها را بر آنها مسلّط كند و برخي از آنچه را دادند از آنها بگيرد.

در حديث ديگري آمده است: هر كه با امام دغلي و عهدشكني كرده، روز رستاخيز با دهان ‌كج وارد محشر شود تا به دوزخ رود.[10]

اشاره به «ابنية شرك و نفاق» و انهدام آنها در وقت ظهور، در وجهي اشاره به بركشندگان و سازندگان منافق و مشرك اين ابنيه دارد، امّا در وجهي ديگر، اشاره به بر كشيده شدن اين ابنيه بر بنيادهاي شرك و نفاق در حوزة فكري و فرهنگي دارد كه بي‌گمان در هر دو صورت اين ابنيه، موجد شركت و نفاق خفي و جلي در حوزة فرهنگ و حيات مادّي مسلمانانند.

مگر جز اين است كه «تبرّج»، «تظاهر» و بالأخره «ريا»، در خود لايه‌هايي از شرك و نفاق را دارا هستند و باعث آن است؟ سخن اين نيست كه در ميان ما، مشركان و منافقان در كسوت معمار و شهرساز، ابنية ما را بر كشيده‌اند؛ بلكه سخن بر سر ابتناي اين معماري و شهرسازي بر بنيادهاي نظري مشركانه و منافقانه است. حتّي اگر مؤمني مسلمان آن را بر كشيده باشد. از همين رو، به مصداق «از كوزه همان برون تراود كه در اوست» صورت بنا، مظهر باطن شرك‌آلود آن و لاجرم مقوّم و مبشّر نفاق و زندگي مشركانه در عرصة زمين است.

ابوهاشم جعفري مي‌گويد: در خدمت امام حسن عسكري(ع) بودم كه ايشان فرمودند: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستور مي‌دهد مناره‌ها و مقصوره‌هاي مسجد ويران شود.» با خود گفتم كه چرا چنين كند كه امام جوابم فرمود: «چون اينها بدعت‌هايي است كه هيچ امام و پيامبري آن را مرسوم نكرده است.»[11]

علّامه مجلسي در توضيح اين حديث مي‌فرمايد: «زيرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانه‌هاي مردم حرام است.»[12]

آنكه با مناره و مقصورة مساجد مشرف و مزاحم چنين كند، با برج‌هاي شيطاني و آلوده به تبرّج جاهلي چه خواهد كرد؟ بي‌مراجعه به حتّي يك روايت و خطّ مشي ارائه شده توسط حضرات معصومان(ع) مي‌توان به مدد همين علوم كمي مدرن، تبعات اين معماري را بر جسم و جان ساكنان شهر دريافت.

گويا، به خود رها شده‌ايم. خود را بي‌امام، بي‌سنّت و بي‌حكم مي‌شناسيم كه چنين شهر و ديار خود را آلوده و به تبع آن خلق مسلمان را بيمار، فرسوده و مبتلابه عذاب دنيوي و اخروي مي‌سازيم.

آن زمان كه مسئولان يكي از مهم‌ترين مساجد منسوب به نام مقدّس صاحب الزّمان(ع) در غفلت تمام صدها ميليارد تومان وجه رايج را صرف ساختن عظيم‌ترين و رفيع‌ترين مناره‌ها مي‌سازند، تكليف ساير خلق روزگار معلوم است. اگر تنها و تنها روايت ابوهاشم جعفري را مي‌خوانديم دست از ناپرهيزكاري مي‌كشيديم و عصاي احتياط به دست مي‌گرفتيم.

در پي درج مستندات مربوط به ساخت و ساز بناهاي هرمي در «تهران» و برخي ديگر از شهرهاي «ايران»؛ همچون «مشهد»، «شيراز»، «رشت» و سايرين، شوراي محترم شهر تهران، ساخت و ساز بناهاي هرمي شكل را در شهر تهران ممنوع اعلام كرد.

ضمن قدرداني از اين اقدام شايستة اعضاي شوراي شهر، اميد مي‌رود كه شهرداران و شوراهاي ساير بلاد نيز همچون تهران و با تأسّي به اين اقدام، دستور توقّف صدور پروانه و ساخت اين بناها را كه خاستگاهي شيطان‌پرستانه دارد، صادر كنند.

امّا جاي تأسّف است كه بدعت نويني در كار ساخت و ساز مساجد در ايران شكل گرفته است. اين بدعت با الگوبرداري از سبك معماري پست مدرن در ساخت مساجد قوّت گرفته است. گام اوّل در ساخت گنبد مسجد حضرت ابراهيم(ع) در محلّ برگزاري نمايشگاه‌هاي بين المللي برداشته شد و از آن پس، تجربه‌هايي جديد در شهر تهران صورت گرفته است كه از جملة آنها به مسجدي منسوب به نام مبارك حضرت صاحب الزّمان(ع) در خيابان وليّ عصر(عج) و مسجد ديگري مزيّن به نام مبارك عليّ بن موسي الرّضا(ع) در خيابان انقلاب تهران مي‌توان اشاره كرد.

اگرچه در اين مساجد مايه‌ها و نمادهايي از معماري ايراني و اسلامي به كار رفته و عناصري از همچون باغچه، گره چيني و… در كار زيباسازي اين مسجد و آرايش فضاي بيروني وارد گشته است؛ ليكن به دليل اتّكاي اصلي معماري بر بنيادهاي فكري اومانيستي و انسان‌مداري، روح حاكم بر اين بنا نمايشگر نوعي برون‌نگري ويژه و به عبارت «مذهب ظاهر» مطلوب انسان غربي است كه در حوزة فرهنگي خودبنيادي و اومانيستي سير مي‌كند. همين امر، اين بناي عبادي اسلامي؛ يعني مسجد را از روح و جايگاه اصلي خود خارج كرده است. به قول يكي از نويسندگان، همين وجه مشخّص باعث گشته تا بنا، پيش از آنكه نمازگزاران را دعوت به خداوند يكتا كند، دعوت به خودش مي‌كند.

اين منتقد كلام شايستة خود را چنين مي‌نگارد:

بناي حاضر كه به صراحت به سبك معماري پست مدرن ديكانستراكشن / فولدينگ / برش كيهاني (كاسموژنيك) طرّاحي شده، به طور مستقيم فلسفة ديكانستراكشن و فولدينگ را فرياد مي‌زند. شايد هيچ گاه معماري را به اندازة اين سبك، به يك گرايش فلسفي نزديك نبينيم.[13]

در پارادايم خداگرايي، مسجد جايگاه سجده و بندگي خداست. در پارادايم انسان‌گرايي، آنجا كه خدايي نيست، مسجد جايگاه سجده و بندگي كيست؟ مضحك بودن چنين تقليدي در اينجا بيشتر خود را نشان مي‌دهد كه «مسجدي به سبك اومانيسم» كه سبك معماري ديكانستراكشن آن را پرورانده، زاييدة توهّمات ذهني ژاك دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. بنابراين فلسفة ديكانستراكشن كه فلسفة ايهام، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب، عدم سودمندي چند معنايي و تناقض است، نمي‌تواند به عنوان مباني نظري معماري يك مسجد استفاده شود.[14]

همچنين فلسفة فولدينگ[15] كه حاصل ذهنيّات ژيل دلوز، فيلسوف پست‌مدرن فرانسوي است، ابهام‌انگيزي، عدم وجود ارحجيّت در هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تأكيد بر حركت افقي را به دوش مي‌كشد.

به راستي در معماري يك مسجد كه بنايي براي يقين و توحيد است، چه جايگاهي براي فلسفة ايهام و دو پهلويي و عدم ثبات و تزلزل است؟[16]

در سال‌هاي آخرين دهة هفتاد خورشيدي، آن زمان كه جماعتي انديشة واسپگرايي را در سر مي‌‌پروردند و سعي در تضعيف تدريجي حوزة فرهنگي ديني و انقلابي مي‌كردند، با نشانه روي پايگاه‌هاي اصلي انقلاب اسلامي؛ يعني مساجد، تأسيس فرهنگسراها را به سبك فرانسويان عصر، زيركانه در دستور كار شهرداري تهران قرار دادند. آنها اين حركت را از سنّتي‌ترين مناطق جنوب شهر تهران آغاز كردند. جالب آنكه به تقليد از فراماسونرهاي فرانسوي كه براي اوّلين بار قصّابخانة پاريس را به فرهنگسرا تبديل كردند، قصّابخانة قديمي شهر تهران را در حاشية ميدان بهمن بازسازي و تبديل به فرهنگسرا ساختند.

جاي شكر باقي ماند كه دست به تركيب مساجد نزدند و اجازه دادند اين نردبان‌هاي آسمان در اقصانقاط شهر بمانند تا شايد ضامني براي اتّصال و ارتباط زمين و زمينيان با عالم مأورايي و قدسي باشند.

جاي تأسّف است كه در اثر غفلت مزمن در حوزة مطالعات فرهنگي و ضرورت انقلاب فرهنگي فراگير، فراماسونرها و فراماسون‌زده‌ها، با سوءاستفاده از شرايط موجود، با گستاخي تمام بنيادهاي اصلي معماري را هدف قرار دادند. آنها در گام نخست از غفلت گروه‌هاي كارشناسي شهرداري‌ها به تأسيس بناهاي هرمي مشغول آمدند و پس از آن تجربة فراگير در گام دوم به سراغ مساجد آمدند.

در هيچ يك از ادوار گذشته، امكان اين گستاخي و ساختارشكني فراهم نبود، چنان كه امروز امكان آن فراهم آمده است.

در گوشه گوشة شهر تهران، شاهد بر كشيده شدن مساجدي هستيم كه در معماران آنها در يك ساختارشكني گسترده، بناهاي توحيدي عبادتگاه‌هاي مسلمانان را در هم شكسته و مساجد را متّكي و مبتني بر بنيادهاي اومانيستي و معتقدات مجامع شيطان‌پرست فراماسونري برمي‌كشند.

چنان كه اشاره شد، معماران اين شهر بي‌پاسبان و نگهبان، با ساختارشكني ويژه‌اي، در تلاشند تا در سكوت سنگ، سيمان و فولاد، هر گونه نداي توحيدي و حقيقت آسماني را كه منكر شرك و چند گونه‌پرستي را انكار كرده و پلوراليسم را فرياد كشند.

در آنچه كه از آن به عنوان فلسفة ديكانستراكشن[17] ياد مي‌شود و معماران نوظهور ما بر پايه‌هاي آن سبك معماري مساجد تهران را استوار ساخته‌اند، تلاش مي‌كنند تا هر گونه ادّعايي را كه سعي مي‌كند نوعي حقيقت ثابت و يگانگي را در آفرينش هستي و تنظيم مناسبات انساني را اعلام و اثبات نمايند، نفي و در عوض، با ساختارشكني، نوعي پلوراليسم را جايگزين آن سازند. اين ساختارشكني از طريق معماري توسط فرانك گري، معمار آمريكايي كانادايي‌تبار پايه‌گذاري شد.

آن سان كه از اين فلسفه برمي‌آيد، هيچ چيز به چيز ديگري ارجحيّت ندارد و با مفهوم اوج و تعالي و حركت از كثرت به وحدت در معماري اسلامي، متناقض است به همين دليل نيازي به گنبد و گل‌دسته كه بينانگر حركت از كثرت به وحدت و عروج و تعالي و اوج‌گيري اثر معماري اسلامي نبوده است.

در فلسفة فولدينگ، فيلسوف فرانسوي نيز اين موضوع و مفهوم به زبان ديگري بيان مي‌وشد.

Fold؛ يعني چين و لابه‌هاي هزار تو؛ يعني هر لايه در كنار لاية ديگر. همه چيز در كنار هم. هيچ لايه‌اي بر لاية‌ ديگري ارحجيّت ندارد و Folding فولدينگ، به معني عمودگرايي، نفي هر گونه سلسله مراتب و طبقه‌بندي، نظامي كه افقي‌گرايي را جايگزين نظام سلسله مراتبي مي‌كند.

در اين دريافت، هيچ انديشه‌اي ارجحيّت پيدا نمي‌كند. تفسيري بالاتر و فراتر از ديگري نيست. همه چيز افقي است. به عبارت ديگر، فلسفة فولدينگ سعي مي‌كند تا منطق دو ارزشي را با ديكانسترانت و ساختارشكني، تبديل به منطق كثرت و تباين نمايد.

همين مقدّمه كافي است تا سؤال شود:

چه نسبتي ميان معماري يك مسجد و اين سبك از معاري وجود دارد؟
چه عواملي سعي در ساختارشكني و انقلاب در معماري مساجد اين ديار اسلامي مي‌كنند؟
چرا گمان مي‌كنند در شهر كوران به سر مي‌بريم و چشمان همة خلق روزگار بر آنچه مي‌كنند، بسته است؟

چگونه است كه شوراي شهر تهران، از داشتن مجمعي فرهيخته و فرهنگي براي بررسي شيوه‌هاي معماري مهمّ شهري خود را مستغني مي‌شناسد؟

چه كسي يا كساني موظّف و مكلّف به جلوگيري از اين بدعت‌هاي آشكارند؟

آيا آنها خود را براي مؤاخذة صاحب اصلي شريعت مهيّا كرده‌اند؟

اين همه، صرف‌نظر از نقشي است كه معماري نوين و متّكي بر انديشه‌هاي اومانيستي و شيطان‌پرستانة معماران فراماسون در گشودن دست نيروهاي شيطاني بر حيات و جسم و جان ساكنان اين شهر بي‌دفاع دارد. بگذريم، اين سخن بگذار تا وقت دگر.

اسماعيل شفيعي سروستاني

رادیو معارف 28 آبان 1389

[1]. بحارالأنوار، ج 22، ص 189.

[2]. الميزان، ج 16، ص 309.

[3]. به نقل از فصل‌نامة فرهنگ كوثر، شمارة 50، ص 56.

[4]. نهج الفصاحه، ص 331، ح 1582؛ خصال شيخ صدوق، ج 1، ص 122.

[5]. دكتر آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 561.

[6]. وسائل الشّيعه، ص 50.

[7]. سورة نور، آية 27.

[8]. تفسير مجمع البيان، ج 14، ص 135.

[9]. بحارالأنوار، كتاب ايمان و كفر، ج 5، ص 199، ح 1.

[10]. امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص)، همان، ح 5.

[11]. غيبت شيخ طوسي، ص 123؛ مناقب بن شهر آشوب، ج 4، ص 437.

[12]. روضة المتّقين، ج 2، ص 109.

[13]. ابراهيم ارجمندي، مسجد امام رضا(ع)، معماري پست مدرن، مشرق نيوز.

[14]. همان.

[15]. Folding.

[16]. مشرق نيوز.

[17]. Deconstruetion.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *