اعتقاد به مهدويت در طول تاريخ، حركتها و جنبشهاي بسياري را باعث شده است. اين حركتها در ميان اهل سنت گاه به ظهور مدعيان مهدويت انجاميده است كه از آن جمله ميتوان به محمداحمد سوداني (1879 ميلادي) و محمد بن تومرت مراكشي (1130 ميلادي) اشاره كرد. و گاه به افرادي منجر شده است كه خود را مرشد ميناميدهاند كه از آن جمله حسن البناء، بنيانگذار اخوان المسلمين ميتوان اشاره كرد.
اعتقاد به مهدويت در طول تاريخ، حركتها و جنبشهاي بسياري را باعث شده است. اين حركتها در ميان اهل سنت گاه به ظهور مدعيان مهدويت انجاميده است كه از آن جمله ميتوان به محمداحمد سوداني (1879 ميلادي) و محمد بن تومرت مراكشي (1130 ميلادي) اشاره كرد. و گاه به افرادي منجر شده است كه خود را مرشد ميناميدهاند كه از آن جمله حسن البناء، بنيانگذار اخوان المسلمين ميتوان اشاره كرد.
اما در ميان شيعيان، اعتقاد به موعود گونهاي ديگر رخ نموده است. بنابراين اعتقاد موعود ِ غايب از نظر، زنده است و او اين موعود كاملاً مشخص و معلوم است و نشانههايي دارد كه او را از مدعيان دروغين متمايز ميكند. از اين رو جنبشهايي كه با انديشهي شيعي رخ نمودهاند، از ادعاي مهدويت تهي بودهاند. اما تلاش استعمارگران و قدرتهاي شرق و غرب براي ترويج انديشههايي چون بابيت و بهائيت، با هدف انحراف از انديشه مهدويت رخ داده است كه البته در ميان عامهي مردم چندان جايگاهي نداشته است.
* انواع نگرشها به مهدويت
به طور كلي جريانات معاصر بر اساس نوع نگاه به حديث نبوي “افضل الاعمال انتظار الفرج ” دو گونه شدهاند. گروهي با تاكيد بر كلمه اعمال، وظيفه منتظر واقعي را عمل كردن ِ مثبت براي زمينهسازي تفسير كردهاند و گروهي با تأكيد بر انتظار، عمل ِ مثبت را در دوران غيبت منكر شدند و به گوشهنشيني و چلهنشيني روي آورند و مسئوليت اجتماعي خود را در بيتوجهي به سياست مدن و نفي سياست دينمدارانه ديدند.
اين دو گونه از نگرش، در سالهاي مبارزات امام خميني(ره) و نهضت اسلامي تأثير زيادي بر به تحليل رفتن توانايي امت اسلامي داشته است و هماكنون هم ميتوان ريشههايي از اين نگرش را در ترويج اسلام سكولار ديد. امام خميني(ره) پس از پيروزي انقلاب اسلامي از نفوذ اين جريان به درون مناصب كشوري تحذير داد و با آمريكايي ناميدن اين نگرش، آن را در برابر تفسير ِ انقلابي از اسلام (كه آن را اسلام ناب محمدي ميناميد) قرار داد.
از جهت ديگر ميتوان دو گونه جنبش اجتماعي را در دوران معاصر مشاهده كرد كه بر اساس نوع ارتباط و نگرش به قدرت حاكم، گونههاي متفاوتي از جريان اجتماعي را پديد آوردهاند. يكي از اين دو نگرش را ميتوان نگرش ساختارشكنانه ناميد كه در آن با توجه به عدم امكان اصلاح نظام موجود، حكم به انقلاب ميكند و نظام سياسي تازهاي را پيشنهاد ميكند كه مهمترين اين جنبشها انقلاب اسلامي بوده است كه بنيان نظام مبتني بر نظام پادشاهي را برافكند و نظام مردمسالاري ديني را جايگزين كرد.
جنبش اصلاحي نوع ديگري از حركت اجتماعي بوده است كه بيآنكه به برانداختن حاكميتها بيانديشد، به اصلاح برخي روندها همت ميگمارد. شاخصترين ِ اين موارد را ميتوان در صدور فتواي حرمت تنباكو توسط ميرزاي شيرازي ديد. كه هر چند اين فتوا در برابر قدرت شاه صادر شد و او را ملزم به قبول ِ خواست خود كرد، اما نفي ساختار مطلقهي سلطنت در آن وجود نداشت. ملي شدن صنعت نفت هم از چنين جرياناتي در تاريخ معاصر است.
سيد جمالالدين اسدآبادي نمايندهي انديشهي اصلاحگري بود. او در آخرين نامهي خود از بابعالي استانبول زنداني به هم مسلكهاي ايراني خود مينويسد: “اي كاش من تمام تخم افكار خود را در مزرعه مستعد افكار ملت كاشته بودم. چه خوش بود تخمهاي بارور و مفيد خود را در زمين شورهزار سلطنت فاسد نمينمودم. آنچه در آن مزرعه كاشتم، به نمو رسيد. هرچه در اين زمين كوير غرس نمودم فاسد گرديد. در اين مدت، هيچيك از تكاليف خيرخواهانه من، به گوش سلاطين مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت. ”
* برخي نتايج اعتقاد به مهدويت در جنبشهاي اجتماعي
– يك. عدم سرخوردگي و يأس
اعتقاد به مهدويت مانع از سرخوردگي ميشود و باعث ميشود كه فرد آرمانخواه از نرسيدن به آرمانها و مطلوب خود مأيوس نشود. فرد معتقد، همواره به ياد ميآورد كه مدينهي فاضلهاي كه ترسيم ميكند، جز در پرتو حكومت و ظهور معصوم دست يافتني نيست. انسان منتظر، خود را زمينهساز ميداند و سعي مجدّانهاي را براي آمادهسازي جامعه براي ظهور به عمل ميآورد.
– دو. جهانينگري
چون مهدي (عليهالسلام) منجي همهي عالم است، اعتقاد به مهدويت، باعث ميشود كه جنش مبنتي بر مهدويت به همهي مردم (فارغ از تفاوتها در جنس و نژاد و مذهب) نگاه كند. چرا كه معتقد است كه همهي عالميان بايد آمادگي براي آن اتفاق بزرگ داشته باشند و همه مخاطب پيام موعود هستند. از همين جهت بود كه امام خميني صدور انقلاب را از آرمانهاي نهضت اسلامي خود ميدانست و ابلاغ ارزشهاي اسلامي به مردم ساير نقاط جهان، وظيفهي نظام اسلامي ميدانست.
– سه. تأكيد بر عدالت
امام مهدي (عليهالسلام) مظهر عدالتگستري است. و در روايات آمده است كه “الذي يملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً ” او زمين را از قسط و عدل پر ميكند، همچنن كه ]پيش از او[ از ظلم و جور پوشيده شده بود. مهديباوران خود را در جهت تأمين اين انديشه مكلف ميدانند كه زمينهي گسترش عدالت را فراهم آوردند. مبارزهي بيامان با حاكمان ظلم و جور و تأكيد بر ايجاد حكومت اسلامي از نتايج اين باور عميق است.
– چهار. معنويت در بستر اجتماع
معتقدان به مهدويت، اين انديشه را در بستر اجتماعي ساري و جاري ميدانند و هيچ امري را خارج از بستر دين نميدانند. حتي آنگاه كه به تجربيترين علوم مجهز ميشوند، اين امر را به دليل تأكيد اسلام بر دقت در آيات خداوند در آفاق و انفس ميدانند. اين انديشه باعث ميشود كه مهديباوران به خود اجازه ندهند تا اخلاق اسلامي را حتي لحظهاي فراموش كنند و همواره خود را در برابر امام حي ميبينند و تمرد از دستور الهي را باعث ناراحتي قلب آن امام ميشمارند.
– پنج. اعتقاد به عنوان محور اصلي نهضت
تئوري هاي متفاوتي براي ضرورت يا شيوهي تشكيلات وجود دارد. اعتقاد به مهدويت، باعث ميشود كه حركتهاي اجتماعي به سمت آگاهيمحوري سوق پيدا كنند. در اين نگرش، تقسيم وظايف هم اگر صورت پذيرد، نه براي آن است كه فرد را از حضور يا دخالت در ساير بخشها باز دارند (چنانچه در تشكيلاتهاي غيراسلامي وجود داشته است) بلكه همهي افراد نسبت به ساير بخشها احساس مسئوليت ميكنند و هركجا كه لازم باشد، حضور مييابند. هيچ عملي براي برقرار ساختن زمينههاي ظهور كوچك نيست، چرا كه هدفي بس بزرگ را به دنبال خواهد داشت.
* موانع پيش ِ رو:
– الف. موانع نرمافزاري
يكي از مشكلاتي كه در مقابل جنبشها بوده است، مشكل عدم توليد علم و تئوري متناسب با هدفهاي آن حركت بوده است. بسياري از حركتهايي كه براي احياي امر دين آغاز شده است، به دليل مشكلات نرمافزاري به مشكل برخورد كردهاند. مثلاً اگر دوران مشروطيت را بنگريم، فقدان تئوريهايي كه بر سر آن اجماع شود، باعث شد كه مشروطيت و مشروعيت در برابر هم قرار بگيرند و مجتهدي چون شيخ فضلالله نوري به دار آويخته شود. اين مشكل ميتواند هر حركت ديگري را هم آسيب برساند.
امروزه نبودن تئوريهاي جدي در باب عدالت اقتصادي از منظر اسلام، باعث شده است كه اقتصاد اسلامي به اقتصادي بدون ربا فروكاسته شود و مباني و مبادي آن احصا نشود و عدالتخواهي به نقد رفتارهاي ظالمانهي بين فروكاسته شود. جرياناتي چون جنبش عدالتخواه دانشجويي هم در معرض همين آسيب هستند. دولتي هم كه مدعي عدالتگستري است، نميتواند بيتوجه به چنين امري حكومت را به پيش ببرد.
– ب. مشكلات سختافزاري
اين نوع مشكلات زماني جديتر ميشود كه غرب و شرق و انواع مكاتب الحادي و التقاطي را در برابر جريان اصيل ببينيم و امكانات ِ بسيجشدهي استكبار براي درهمشكستن جنبشهاي اسلامي در نظر بياوريم. رسانههاي وابسته به دشمنان، روشنترين و واضحترين ابزار دشمن براي ايجاد ترديد در صفوف نهضتها و جنبشهاي اسلامي براي رسيدن به هدف هستند. ابزارهاي نظامي و سركوبگرانه نيز در بسياري از نقاط جهان عليه اسلامگرايي به كار گرفته شده است كه از جملهي آن ميتوان به كودتا در تركيه در سال 1998 ميلادي يا به جنگ تحميلي عليه ايران در سال 1359 خورشيدي اشاره كرد.
– ج. نيروي انساني و تشكيلات
هرچه هم كه بعد نرمافزاري و سختافزاري يك جنبش اجتماعي و سياسي قوي باشد، اما زماني كه مردم با آن جنبش ارتباط برقرار نكنند، و پيام آنها را منتشر نكنند، نميتوان حكم به موفقيت اين جنبش داد. اين امر خود پاشنهي آشيل حركتهاي اسلامييي بوده است كه پيش از جذب و ساماندهي نيروها در ميدان عمل پا گذاشتهاند و به راحتي توسط مخالفان اين حركتها سركوب و منكوب شدهاند. نداشتن ارتباط با نخبگان از سويي و ارتباط با بدنهي مردم از سوي ديگر باعث شده است تا بسياري از حركتها تنها در سطح حلقهي محدود جنبش باقي بماند و پس از مدتي به فراموشي سپرده شود، پيش از آنكه آن جنبش بتواند اثري را در جهت آرمانهايش داشته باشد. حاكميتها نيز تا زماني كه پيام اين گروههاي مردمي نشده باشد و در ميان اقشار گسترش پيدا نكرده باشد، آن را جدي تلقي نميكنند و اصلاحي در امور نميدهند.
با همهي آنچه گفته شد، هرچند نميتوان اين آسيبها را ناديده گرفت، اما “آنهايي كه براي خواندن نماز صبح، منتظر طلوع خورشيد ميمانند، نمازشان قضاست ” و مهديباوران و مهديياوران بايد تكليف ِ خود را در زمان غيبت جامعهسازي در جهت جامعهي آرماني مهدوي بدانند. كه هركس در راه خدا جهد و تلاش كند، خداوند تميز راه حق و باطل را براي او ميسر ميكند و از جايي كه در حساب نياورده است روزي ميدهد و رحمتش را بر او جاري ميكند… ما به اين وعدههاي الهي ايمان داريم.
———-
منبع: نشريه الكترونيك ساعت صفر