زنگ تاريخ جديد و قوم نشان شده (تحليلي بر شرايط امروز، وقايع جاري و آيندة ايران اسلامي)

0

سخن آخر: سران فتنه و لژهاي ماسوني
مجاهدان راستين اهل دين از ميان علما و مراجع و از جمله حضرت امام خميني(ره)، كه همة عمر و حيات خود را مصروف مبارزه با كفر و شرك و نفاق جاري و ساري در زمان ساختند و همراهان مجاهد ايشان از ميان اهل علم و فرهنگ و مبارزه در تيررس تيرهاي زهراگين سران صليب صهيون و دست نشانده‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي آنها بوده‌اند

 

(تحليلي بر شرايط امروز، وقايع جاري و آيندة ايران اسلامي)

سخن اوّل: زمينه‌هاي بحران
شرايط ويژه‌اي را سپري مي‌كنيم. طوفان فتنه‌ها ميدان ديد را بسته ساخته است. مردان بسياري در اين شرايط، راه را از چاه نمي‌شناسند. شعبدة شيطان مجال ديدن را از بين ‌برده تا شايد تجربه‌هاي رفته، ديگر بار تكرار شود.


در چنين شرايطي كه از آن به عنوان «نقطه عطف» ياد مي‌كنم تنها؛ توفيق آسماني، بينش تاريخي، صبوري و كناره‌‌گيري از طوفان پر بلاي فتنه‌ها مي‌تواند دستگير شود و مردان را از غلتيدن در چاه ويل ملاحم و فتن آخرالزّماني در امان نگه دارد.


از همان سال‌هايي كه «تاريخ غرب» در گرداب بحران افتاد، مردان بسياري تلاطم اين عصر را پيش‌بيني مي‌كردند. اين تاريخ، به دليل نقص و ضعف ذاتي در بنيان‌هاي نظري، بيش از 400 سال مجال جولان نداشت. اين دولت مستعجل، سفرة خود را گشود. همة توان خود را نمود و به سرعت در سراشيبي بي‌اخلاقي، جان جهان و آدمي را مستعدّ بحران ساخت. بحراني كه به تدريج و از اوّلين سال‌هاي قرن بيستم تا به امروز، همة صورت‌هاي تمدني را هم در نورديده.


درست، در ميان همين بحران بود كه زنگ تاريخ جديد زده شد. تاريخي نو به نام خدا، به نام دين و دين‌داري.
اين سنّت هميشه است كه همة عكس‌العمل‌ها، در مقابل عمل رفته و در همان حجم و گستره، حادث مي‌شود. تا آنگاه كه ديگر بار تعادل اتفاق بيفتد.
تاريخ غرب با رويكرد دنياوي و سكولار به هستي، بسط حوزة فكري الحادي و شرك آلودي را سبب شد كه از ميانه‌اش فرهنگ ليبرالي و تمدن بي‌خدا سر برآورد.


مدد و همراهي شيطان و آمادگي نفس امّارة جمعي انسان غربي، تاريخ غربي را از حيث خودبنيادي و تفرعُن انسان، به داني‌ترين رتبه و حضيض كشاند و باعث شد تا انسان عصر مدرن تمثال تمام عيار آية مباركة «اولئك كالانعام بل هم اضل» شود.


به هر روي «بحران» نتيجة قطعي اين رويكرد است؛ چه جان جهان به دليل نسبتي كه با حق و حقيقت هستي دارد اين گريز از دايرة عبوديت را بر نمي‌تابد و جان انسان نيز.


سير رو به رشد بحران اخلاقي و پس از آن بحران اقتصادي به سقوط همة اركان تمدن مدرن مي‌انجامد تا آن زمان كه بشر داد اين همه ظلم رفته را باز دهد.

سخن دوم: آغاز طوفان
درست در هنگامه‌اي كه تصور مي‌رفت جهان غرقة ماترياليسم، سكولاريسم، ليبراليسم و هيدونيسم است، يعني جهان و انسان در تفكر مادي‌گرا، اخلاق ليبراليستي و حيات مادي غرقة لذت‌پرستي و شهوت‌راني تام و تمام است و درست در وقتي كه گمان مي‌رفت هيچ فرهنگي مجال از جاي برخاستن و هيچ انساني رمق سؤال و اعتراض بر ظلم رفته و سرانجام رقّت بار تجربه شده ندارد، در ميانة تاريكي و ابر و مه بارقه‌اي جستن گرفت. اميدي در دل‌ها افتاد و دستي كه بشر را به سوي عالم معنا مي‌خواند، آشكار نشد.


«
وقتي» فرا رسيده بود و آن را جز مردان فرهيخته و فرزانه درك نمي‌كردند. آن وقت، همان بخت تاريخ آينده بود كه با عنايت آسماني گشوده شد.
بازگشتي به سوي دين و تمنّاي رهايي از دامان قدسيان و آسمانيان.


آنچه مهم بود، «اتفاقي در جان آدمي بود» اين اتفاق همان فرزند ميمون «وقت» گشوده شده بود.


همه چيز از اتفاقي ساده حاصل مي‌آيد، «اتفاق جان آدمي و همراهي و هم‌دلي‌اش با چيزي يا كسي.» اين اتفاق در مراحل ابتدايي ناچيز، غيرقابل توجه و حقير مي‌نمايد، امّا گذر ايام، چنان به در برگ و بار نشستنش مدد مي‌دهد كه درك و تصور آن به راحتي ممكن نيست.


از همين جاست كه كشف و درك اين اتفاق براي همگان ممكن نيست. مردان صاحب دل و مردمان ساده و صميمي بيش از همگان قادر به درك اين اتفاقند. اين امر را مردان صاحب نظر و اهل دل به اجمال مي‌فهمند و مردم ساده و صميمي به صرافت طبع. از همين رو اين جماعت چون پروانه‌اي خود را به خرمن سوزان شمع مي‌سپرند. اين جهاد درك و دريافت «اتفاق حادث شده» را همگاني مي‌سازد؛ از اجمال خارج كرده؛ به تفصيلش مي‌كشد؛ به ادب و ادبياتي تبديلش مي‌سازد كه صورت بيروني و عيني مي‌يابد.


طيّ سي سال اخير، اين «اتفاق» نمودار شد. پرده از بخت گشوده شده افتاد و در اقصا نقاط جهان نمودار شد.


ظهور بنيادگرايي ديني، بازگشت گسترده به معنويت و اديان آسماني، رويكرد جهان غرب و مردم صميمي غرب به اسلام، گفت‌وگوي گسترده از آخرالزّمان و بالأخره واقعة شريف انقلاب اسلامي در قطب جهان اسلام و تأسيس نظام سياسي اجتماعي مبتني بر رويكرد ديني به عالم در زمرة مظاهر و نمودهاي اين بخت و وقت گشوده شده است.


تأسيس دولت و نظام سياسي اجتماعي جمهوري اسلامي ايران نيز مرهون همين وقت شريف آسماني است.

سخن سوم: بخت گشوده شده
بي‌دخالت نمادهاي قدرت و شهوت و به عبارت ساده‌تر و بي‌حضور سران صليب و صهيون، حسب شرايطي تاريخي، همة جوامع، در سير تدريجي دامان خود را مستعدّ پذيرش «حق»، كتب آسماني، اسلام حقيقي و برگزيده‌اي منصوب از سوي حق خواهند ساخت، امّا ترديدي نيست كه سران صليب و صهيون كه نمايش تمام عيار تفكر و فرهنگ الحادي غربي‌اند اين واقعه را بر نمي‌تابند.

 

با نمودار شدن طلاية بحران فراگير و طلوع فجر صادق طيّ همة سال‌هاي اخير و به ويژه سي سال گذشته، اتحاد صليبي و صهيوني همة تلاش خود را مصروف بازگرداندن آب رفته به جوي ساخته است.


برخورد نظامي، مناقشات سياسي، هجمه‌هاي فرهنگي، تقابل رسانه‌اي و بسياري ديگر از ترفندها كه در خود و با خود خسارات زيادي را در پي داشته است.
تشديد رويكرد ديني بين مردم جهان، الگوبرداري كشورهاي آسيايي از انقلاب اسلامي ايران، افزايش مبارزات مردمي در اقصا نقاط جهان عليه نظام فرهنگي، سياسي و اقتصادي غربي و موفقيت‌هاي پي در پي جهان اسلام در كسب حقوق از دست رفتة خود، نمايانگر همين بخت و وقت گشوده شده است. تنها در چنين هنگامه‌اي است كه ترفندها و حيله‌ها، به رغم تفوّق مادي، نظامي و اقتصادي، دربارة اقوام ذي حق كارگر نمي‌افتد.

 

به عبارت ديگر، هجمه‌ها، به رغم خسارت‌ها و بيم‌ها، نه تنها باعث توقف اين تاريخ و بازگشت گردونة تقدير به عقب نمي‌گردد، بلكه حسب سنّت لا يتغير هستي، نتايج معكوس به بار آورده و موجب تقويت جريان اهل حق مي‌شود.

 

برخي اين سخنان را ناظر بر رويكرد سياسي مي‌پندارند؛ چنين نيست. نگاهي سريع به سه دهة گذشته و وضع كنوني فرهنگي و تمدني غرب و بحران‌هاي دامن‌گير آن، اين همه را به اثبات مي‌نشيند.

سخن چهارم: آخرين پردة بازي
در چنين موقعيتي، هيچ كس در جهان امروز چونان سران صليب و صهيون اين وضع را درك نمي‌كنند و در جبهة مخالف آنها، فرزانگان اهل ديانت و شريعت محمّد و آل محمّداند كه متذكّر اين معنا هستند.

 

از همين رو، اضطراب و اضطرار ذاتي سايه افكنده  بر حيات ائتلاف صليب و صهيون، در آخرين سال‌هاي حيات مذبوحانه، آنها را به تصميم‌گيري‌هاي شتاب زده واداشته است.

 

اميد كنترل شرايط و هدايت تاريخ در مسير دلخواه يا همان تأسيس حكومت جهاني اشرار يهود، سران فراماسونري جهاني را واداشته تا هم‌زمان، ضمن درگير ساختن جوامع بيدار شده و به ويژه جهان اسلام و ايران اسلامي با بحران‌هاي اجتماعي و غرق ساختن كشتي جهان غرب در بحران‌هاي تصنّعي اقتصادي، سياسي، مجال نمايش قدرت، ظهور در هيئت ناجي و منجي و بالأخره اعلام حكومت جهاني را بيابند و با مدد گرفتن از همة جنود آشكار و نهان ابليسي و شيطاني جبهة اهل حق را وادار به پذيرش شكست نمايند.

 

همة آنچه كه در فيلم‌هاي تخيّلي و آخرالزّمان‌گراي غربي نمود يافته، تصويري است از جملة استراتژي‌هاي سران «فراماسونري» و «اشرار يهود» كه عليه انسانيت و ديانت در كار وارد ساخته‌اند.

 

طيّ همة قرون گذشته، فراماسونري جهاني خود را در ميان پرده‌ها، افسانه‌ها، اسرار و فراموش‌خانه‌ها پنهان ساخته بود، امّا وقوع اين شرايط ويژه، مجال لازم را براي پيدايي و از مخفيگاه خارج شدن آنها فراهم آورده است.

 

متأسفانه طيّ دويست سال گذشته، جريان الحادي و شرك آلود فراماسونري براي عموم خلق عالم و از جمله مسلمانان ساكن شرق اسلامي ناشناخته مانده است. در حالي كه طيّ همة اين سال‌ها، سلسله جنبان فتنه‌ها، بحران‌ها، ظلم‌ها و تجاوزهاي عمومي در گسترة اخلاق، سياست، اقتصاد و روابط اجتماعي غرب و شرق عالم همين جريان مخفي و نهان روش بوده است.

سخن آخر: سران فتنه و لژهاي ماسوني
مجاهدان راستين اهل دين از ميان علما و مراجع و از جمله حضرت امام خميني(ره)، كه همة عمر و حيات خود را مصروف مبارزه با كفر و شرك و نفاق جاري و ساري در زمان ساختند و همراهان مجاهد ايشان از ميان اهل علم و فرهنگ و مبارزه در تيررس تيرهاي زهراگين سران صليب صهيون و دست نشانده‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي آنها بوده‌اند.

 

ورود به عصر ظهور، به نوعي ورود به عصري است كه پرده‌ها به كنار مي‌رود. صفوف دقيق و دقيق‌تر مي‌شود، جبهة اهل حق از اهل كفر و شرك و نفاق تفكيك مي‌شود. اين همه، تا روز از پرده بيرون آمدن امام غايب، حضرت امام زمان(ع) ادامه مي‌يابد.

 

در شرايطي كه جهان و تاريخ جهان خود را مستعدّ ديدار جان جانان مي‌نمايد و شيعه خانة آن امام همام براي ايفاي بزرگترين نقش خود در عرصة تاريخ خود را مهيّا مي‌سازد، فراماسونري جهاني با همراهي اعضاي لژهاي مخفي ماسوني ايراني، اين سرزمين را درگير بحران ساخته است.

 

تا پيش از اين، اذناب اين جريان شيطاني، يعني حزب بعث عراق، سازمان منافقان و ديگران، ايفاگر نقش «بازدارندگي و مزاحمت» فرا روي اين شيعه خانه داشتند، امّا امروز، فراماسونري جهاني خود به طور مستقيم پاي در ميدان گذاشته است.

 

اين واقعه، در كلّ جهان و از جمله ايران اسلامي قابل مشاهده است.
فتنه‌گري‌هاي اخير، حاصل و محصول «كارخانة شيطاني فراماسونري جهاني» است. روزي كه پرده‌ها بالا رود، معلوم مي‌گردد كه هر يك از سران فتنه اعضاي كدام يك از لژهاي ماسوني‌اند.

 

اي كاش دستي غيبي، نام و نشان اعضاي لژهاي ماسوني ايراني را كه طيّ سال‌هاي گذشته در آرامش و سكوت در كار رخنه در كيان انقلاب اسلامي ايران بودند، افشا مي‌ساخت. هم آنان كه اينك در زمرة سران مخفي پشت پردة فتنه‌گري قابل شناسايي‌اند.

 

در چنين وضعي، بر همة دردمندان، دلسوختگان، مجاهدان ميدان قلم و فرهنگ، مردان اهل سياست واجب است كه براي حراست از شيعه خانة امام زمان(ع)، كيان مرجعيّت و روحانيت و در رأس آنها، ولي فقيه زمان حضرت آيت الله خامنه‌اي (دام عزّه) به پا خيزند؛ كانون‌هاي بحران را شناسايي و افشا نمايند و با حفظ وحدت رويّه، جلوي بروز خسارات و مزاحمت‌ها را بگيرند.

 

بي‌ترديد، «و لو كره المشركون»، خورشيد حق و امامت طلوع مي‌كند، تاريخ جديد همة هنر خود را نمودار مي‌سازد و شيعه خانة امام مبين و شيعيان ايران اسلامي با همراهي آن عزيز سفر كرده، دولت كريمه را در سراسر عالم مستقر خواهد ساخت به قول حافظ شيرازي:

 

از غم و درد نكن ناله و فرياد كه دوش        زده‌ام فالي و فريادرسي مي‌‌آيد

 

خداوند، نقش «قوم نشان شده» را به مرداني از سرزمين پارس، ايران عزيز سپرده است تا با زعامت فرزندي از سلالة نبيّ اكرم، پيامبر آخرالزّمان(ص) منظور همة انبيا و اولياي سراسر تاريخ حيات بشر بر زمين، تحقّق بيابد و اين واقعه، رخ خواهد داد. وعدة الهي است و زنگ آن را بسياري از مردان هوشيار شنيده‌اند.


 
اسماعيل شفيعي سروستاني
 

 

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!