الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

مزاح‌ های پیامبر (صلی الله عله واله) از زبان آیت‌ الله مجتهدی تهرانی

پرخور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد!

 


 مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.

در ادامه به شرح مزاح‌های پیامبر از زبان آیت‌الله مجتهدی که در کتاب «آداب الطلاب» بیان شده است، اشاره می‌شود.

*پیرزن وارد بهشت نمی‌شود

روزی پیرزنی به پیامبر اکرم(صلی الله عله واله) عرض کرد، دعا فرمایید که خداوند مرا اهل بهشت قرار دهد، پیامبر اکرم(صلی الله عله واله) فرمودند: پیرزن وارد بهشت نمی‌شود! آن پیرزن گریه کرد، پیامبر اکرم(صلی الله عله واله) خندید و به او فرمودند: آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: إِنَّآ أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَآءً، فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْکَاراً(1)، یعنی ما آن‌ها را آفرینش نوینی بخشیدیم و همه را دوشیزه قرار دادیم.

*ماجرای خرما خوردن پیامبر(صلی الله عله واله) و امیرمؤمنان(علیه السلام )

یک روز پیامبر(صلی الله عله واله) با امیرمؤمنان(علیه السلام ) خرما می‌خوردند، پیامبر(صلی الله عله واله) از روی مزاح و شوخی، هسته‌های خرماهایی را که می‌خورد، پیش‌روی امیرمؤمنان(علیه السلام ) می‌گذاشت، وقتی که از خوردن خرما فارغ شدند، همه هسته‌ها نزد امام علی(علیه السلام ) جمع شده بود، پیامبر(صلی الله عله واله) به امیرمؤمنان(علیه السلام ) فرمودند: «یا عَلِیُّ اِنَّکَ لَاَکُولٌ»، ای علی! تو پرخور هستی، امام در پاسخ (مزاح و شوخی آن حضرت) عرض کردند: «اَلْاَکُولُ مَن یَأْکُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا»، پرخور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد! (2)

*پیرزن بی‌دندان

پیرزنی بر اثر پیری، دندان‌هایش افتاده بود، پیامبر(صلی الله عله واله) او را دید و فرمودند: پیرزن بی‌دندان، به بهشت نمی‌رود.

پیرزن گریه کرد، پیغمبر(صلی الله عله واله) به او فرمودند: چرا گریه می‌کنی؟ او عرض کرد: ای رسول خدا! من بی‌دندان هستم، پیامبر(صلی الله عله واله) خندید و فرمودند: «لاتَدْخُلینَ الْجَنَةَ عَلی حالِکِ»، تو با این حال وارد بهشت نخواهی شد، بلکه دوشیزه و جوان خواهی شد سپس وارد می‌شوی.

*ماجرای عسل هدیه‌ای که پیامبر(صلی الله عله واله) مجبور به خرید آن شد

روزی پیامبر اکرم(صلی الله عله واله) با اصحاب در مسجد نشسته بودند که شخصی وارد شد و عرض کرد: یا رسول‌الله! هدیه‌ای برای شما آورده‌ام، چون آن را تقدیم کرد، حضرت(صلی الله عله واله) متوجه شدند که عسل است، با انگشت مقداری از عسل را میل کردند، آن مرد عرض کرد: آیا خوشتان آمد، پیامبر(صلی الله عله واله) فرمود: آری!

آن مرد عرض کرد: حال که چنین است لطف بکنید، پول آن را لطف کنید، پیامبر(صلی الله عله واله) فرمود: مگر نگفتی هدیه است؟ عرض کرد: چرا هدیه است، منتها از آن هدیه‌هایی است که پولش را هم باید بدهید!پیامبر تبسمی کرد و سپس پول عسل را دادند، هر وقت ناراحت می‌شدند، به یاد آن مردم می‌افتادند و می‌فرمودند: آن عرب بیابانی چه شد کاش نزد ما می‌آمد و ما را خوشحال می‌کرد.

*این پا شبیه چیست؟

روزی پیامبر اکرم(صلی الله عله واله) در مسجد و با حضور اصحاب و یاران نشسته بودند، پس از مدتی پای آن حضرت خسته می‌شود و پیامبر(صلی الله عله واله) حیا می‌کند که پایش را دراز کند، چرا که قرآن می‌فرماید: «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ»(3)، چون غذا تناول کردید، زود از پی کار خود بروید و متفرق شوید و به سرگرمی و انس به سخنرانی نپردازید، چرا که این کار پیامبر را آزار می‌دهد و از شما خجالت می‌کشد و حیا می‌کند که اظهار کند.

ولی بر اثر شدت خستگی پا، آن حضرت یاران و اصحاب مزاح می‌کنند و پا را دراز کرده و می‌پرسند: به نظر شما این پای من، شبیه چیست؟

حاضران در مجلس هر کدام چیزی می‌گویند و هر یک پا را به چیزی تشبیه می‌کنند. چون خستگی، از پای آن حضرت رفع شد، اشاره به آن یکی پایشان کرده و فرمودند: این پا، شبیه این پای دیگر من است.

پی‌نوشت‌ها:

1- بحار جلد 16 صفحه 194

2- زهرالربیع صفحه 7.

3- سوره احزاب آیه 53.

آداب الطلاب

 

منبع: جام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *