فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت – بخش چهارم و پایانی

1

“دکترین مهدویت؛ یعنی، نگرش به مقوله مهدویت به عنوان یک آموزه جامع و فراگیر و یک موضوع راهبردی و استراتژیک”.

 
 

فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت – بخش چهارم و پایانی

“شایسته‌سالاری”؛ از شاخصه‌های مهم “دکترین مهدویت”

 

فصل سوم: دکترین مهدویت 

بر اساس فلسفة متعالی تاریخ، انسان‌ها باید به کمال و تعالی برسند تا بتوانند به مقصد و بارانداز نهایی تاریخ نزدیک شوند. در این بارانداز و سرمنزل، باید رابطه انسان با خدا، خود، دیگران و طبیعت به طور کامل تصحیح و بهینه شود. این شاخص و معیار، مهم‌ترین الگو و زیربنای طرح “دکترین مهدویت” به شمار می‌رود. 

تعاریف گوناگون و متعدّدی از دکترین مهدویت ارائه شده است، از جمله: 

ـ “دکترین مهدویت؛ یعنی، نگرش به مقوله مهدویت به عنوان یک آموزه جامع و فراگیر و یک موضوع راهبردی و استراتژیک”. 

ـ “دکترین مهدویت، مجموعه آموزه‌هایی به شمار می‌رود که بر محور مهدویت است و می‌توان از آن آموزه‌ها … در ارائه راه‌حل‌های کاربردی و طرح نظریه‌های راه‌بردی در حوزه‌های متعدد استفاده نمود”؛ 

ـ “دکترین مهدویت، آموزه‌هایی ویژة امام مهدی( است که تفسیری راه‌بردی از حوزه اساسی حیات بشری هم‌چون انسان‌شناسی، سیاست، اقتصاد، جامعه، حکومت، روابط بین‌الملل و … ارائه می‌دهد. در حقیقت نوعی اندیشه‌ساز و کار آرمانی و در عین حال قابل تحقّق و جهان شمول برای نجات و بهزیستی حیات بشر، بر مبنای احیا و تجدید اسلام نبوی و علوی است.”50 

در نهایت تعریفی که خود نگارنده آن را ارائه کرده است: “دکترین مهدویت، نظریه جامع و کامل برای تشکیل جامعه‌ای مطلوب و تفسیری راه‌بردی از حوزه‌های مختلف زندگی انسان است”.51 

بر این اساس “دکترین مهدویت”، تصویر و طراحی کامل و فراگیر جامعه موعود و بیان ویژگی‌ها، برنامه‌ها، اهداف، استراتژی، خط‌مشی و تعالیم و آموزه‌های گوناگون آن است. در این نگرش و روی‌کرد، باید به دقّت جایگاه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع، تبیین و رابطه و تعامل آنها با یک‌دیگر روشن شود.

 

در این نظام، فرآیند سیاست‌گذاری به صورت کلان و کلی است و درون‌داد (ورودی) و برون‌دادهای (خروجی) آن دقیقاً مشخص و منطبق با نیازمندهای واقعی مردم است. به طور خلاصه برآمد “دکترین مهدویت” عبارت‌اند از: 

ـ تفسیر راه‌بردی از عرصه‌های اساسی حیات بشر؛ 

ـ نگرش جامع و کامل به مسائل جامعه؛ 

ـ ریشه‌یابی کاستی‌ها و دشواری‌های طولانی مدّت زندگی بشری؛ 

ـ راه‌حل‌های عملی و کاربردی برای ریشه‌کنی آنها؛ 

ـ سامان بخشی و برقراری تعامل صحیح میان ارکان مختلف جامعه؛ 

ـ ارائه الگویی متعالی و مطلوب از زندگی سیاسی و برقراری پیوند دو سویه میان دنیا و آخرت. 

با توجّه به منابع وحیانی موجود و آموزه‌های “فلسفة متعالی تاریخ”، بعضی از مؤلفه‌های “دکترین مهدویت” را می‌توان چنین برشمرد: 

 

الف) فراگیری و عام‌نگری (جهان شمولی) 

مهم‌ترین و بایسته‌ترین ویژگی دکترین و نظریه، فراگیری و شمول آن به تمامی طبقه‌ها و لایه‌های اجتماع و در نوردیدن همه عرصه‌های زندگی است. دکترین مهدویت ـ برخلاف بیشتر تئوری‌های موجود ـ جهان شمول و فراگیر بودن و جامع و شامل تمامی افراد بشر ـ در شرق و غرب زمین ـ است. هیچ یک از طبقات و گروه‌های انسانی از گستره آن خارج نبوده و هیچ بعدی از ابعاد زندگی (فرهنگ، سیاست، اجتماع،‌ اقتصاد و …) مورد غفلت قرار نگرفته است. جهان شمول و عالم گستر است و محلّی و منطقه‌ای نمی‌باشد.

 

این دکترین، منحصر به یک قوم، گروه، کشور، نژاد، زبان و … نیست و تأمین‌کننده رستگاری و شادکامی همگان است. طبقات زیرین اجتماع بشری، به اوج بهره‌مندی می‌رسند و زوایای وامانده اجتماع، مورد توجّه قرار می‌گیرد. در حالی که در سایر نظریه‌ها چنین نبوده و تنها طبقه و گروه خاصی مورد نظر بوده است؛ برای مارکس، “طبقة کارگر و پرولتاریا” ، برای هگل، “نژاد برتر آلمانی”، برای یهود، “قوم برگزیدة بنی اسرائیل”، ‌برای فوکویاما، “جهان غرب” و … واجد اهمیت است.

در روایات فراوانی آمده است: “زمین با نور پروردگارش منوّر می‌شود، سلطنت او، شرق و غرب جهان را در برمی‌گیرد”52 و نیز “خداوند (کل) زمین را به وسیلة قائم زنده می‌کند… “53 و “‌او را برای فریادرسی مردمان برمی‌انگیزد … “54 و … این روایات بیان‌گر فراگیری و شمول نجات‌ بخشی برای عموم انسان‌ها است و دکترین مهدویت نیز در این راستا تصویر و طراحی می‌شود. 

 

ب) عدالت گرایی 

از وجوه بایسته یک تئوری و دکترین، تأمین عدالت و ارائه راه‌کارهای عملی در این رابطه است؛ یعنی این تئوری و دکترین، باید تحقق‌بخش عدالت برای همگان و در همه عرصه‌ها باشد. عدالت؛ یعنی، برقراری مساوات و برابر؛ تقسیم عادلانه ثروت و نعمت؛ رفع ظلم و ستم و برپایی آیین دادگری و حق‌گرایی؛ ایجاد تعادل در همه امور (به خصوص رفتارها و پندارهای انسان‌ها) و قرار دادن هر چیز و هر کس در جای مناسب خود.

 “عدالت”، امری جامع و کامل است و منحصر در قسط و دادگری نیست، به همین جهت در سیاست، حقوق، اقتصاد‌ ـ و به خصوص اخلاق ـ جایگاه ویژه‌ای دارد و تأمین فراگیر آن، وجه ممیّزه یک نظریه و دکترین برتر و موفق است. 

به راستی این امر به کمال و تمام، در اندیشه مهدویت مطرح شده و رکن اساسی این دکترین به حساب می‌آید تا انسان‌ها در طول حیات خود ‌شاهد تحقّق عملی آن در تمامی ساحت‌های زندگی باشند. 

او “زمین را از عدل و داد آکنده می‌سازد؛ چنان که از ظلم و ستم مالامال شده بود”.55

“مهدی( چنان عدالتی در جامعه برپا می‌کند که زندگان آرزو می‌کنند کاش مردگانشان زنده می‌بودند و از عدالت او بهره‌مند می‌شدند”56 و نیز: “چون قیام کند، به عدالت داوری می‌کند و در زمان او ستم ریشه کن می‌شود و …”.57 

در طراحی دکترین مهدویت و تصویر نظام مهدوی، تأمین عدالت هم در درون‌داد و تسریع منافع ملاحظه می‌شود و هم در سیاست‌گذاری و تألیف منافع و این خط قرمزی برای تمامی برنامه‌ها و فعالیت‌ها است. 

 

ج) معنویت‌گرایی و کمال بخشی

تفسیر و تصویر راه‌بردی از عرصه‌های اساسی حیات بشر و نگرش جامع و کامل به امور، ایجاب می‌کند که ریشه و بنیاد تمامی مشکلات بشر، شناسایی و برای آن راه‌حل ارائه شود. با توجّه به آموزه‌های وحیانی و روایی و تجربه‌های زندگی بشری، انسان‌ها، بیش از آن‌که از بی‌عدالتی، ناامنی، فقر، تبعیض و … سختی ببینند؛ از فساد اخلاق و تباهی فکر رنج برده‌اند!

ریشه تمامی جنگ‌ها، ظلم‌ها، بیدادگری‌ها، بت‌پرستی‌ها، حق‌کشی‌ها،‌ طغیان‌ها و ناراحتی‌ها، عدم تزکیه و تربیت واقعی انسان‌ها و نداشتن رشد فکری و اخلاقی بوده است! اگر انسان به کمال و بلوغ عقلی و اخلاقی برسد و به کرامت و ارزش واقعی خود و دیگران پی‌ببرد؛ به هیچ عنوان در صدد استثمار و بهره‌کشی، ظلم و تبعیض، جنگ و خون‌ریزی و فساد و طغیان‌گری بر نخواهد آمد و به حقوق دیگران تجاوز نخواهد کرد. در این صورت او به استغنای روحی و جسمی خواهد رسید و در اندیشه تکامل و تعالی همه جانبه خواهد بود.

 

از طرفی بر اساس آموزه‌های “فلسفه متعالی تاریخ”،‌ بشر به دنبال کمال نهایی خود (تقرّب به خدا) است و این تنها در صورتی ممکن است که معنویت گرایی و رشد فکری و اخلاقی انسان‌ها و تزکیه و تهذیب و تعلیم آنان، در اولویت نخست باشد. بر این اساس زیربنایی‌ترین و بایسته‌ترین برنامه‌ها و ایده‌ها در “دکترین مهدویت”، توجّه به ابعاد معنوی و روحی انسان‌ها و کمال بخشی او است، چنان که در روایت زیبایی آمده است: “چون قائم ما قیام کند) دستش را بر سر بندگان می‌گذارد و عقول آنها را متمرکز ساخته و اخلاقشان را به کمال می‌رساند”.58 

برای تحقّق این ایده، حضرت به سیرت و باطن انسان‌ها توجّه می‌کند و کیمیای وجود آنان را نورانی و اخلاق و رفتار و پندارشان را الهی می‌سازد. 

 

د) حق‌گرایی (و ریشه کنی نمودهای باطل) 

حیات سیاسی‌ـ اجتماعی انسان‌ها، همواره شاهد نزاع و ستیزش پیوستة حق و باطل و محوریت گروه ناراست (باطل‌گرا)، در بیشتر ساحت‌ها و عرصه‌ها بوده است. در تبیین فلسفه متعالی تاریخ روشن شد که پیامبران و پیروانشان، مخالفت خود را با کفر و ستم‌گری سردم‌داران زر و زور و فساد، اعلام کرده و منافع نامشروع و باطل آنها را به چالش کشیده‌اند. دعوت آنان به یکتاپرستی، حق‌گرایی و دادگری بوده که با منافع فراوان باطل‌گرایان تعارض داشته است. قرآن نیز از آن تحت عنوان مبارزة ایمان و کفر و یا حق و باطل یاد می‌کند.

 

 رویارویی این دو از سپیده دم تاریخ تاکنون به طور مستمر و در میدان‌های گوناگون حیات جریان داشته و پیروزی و شکست، دست به دست گردیده است. اما سرانجام تاریخ ـ طبق سنّت الهی ـ از آن حق و حق‌طلبان است تا تمامی موانع کمال و تعالی انسان برطرف گردد و حاکمیت خط توحید، بر تمامی قلوب و نفوس تحقّق یابد. 

طبق آموزه‌های وحیانی، سرانجام حق، پیروز و باطل، محتوم به شکست و اضمحلال است (جاء الحق و ذهب الباطل( و چیرگی مهدی موعود، عصر حاکمیت حق است. بر این اساس در “دکترین مهدویت” حق‌گرایی و باطل‌ستیزی، محور قرار می‌گیرد و جبهه توحید و ایمان، تقویت می‌شود.

کفر و الحاد، شرک و بت‌پرستی، افساد و طغیان‌گری و تزویر و زر مداری، مهم‌ترین نمودهای “باطل‌گرایی” است که بر اساس این دکترین، ریشه‌کَن شده و شریران از بین می‌روند؛ چنان‌که امام هادی( می‌فرماید: “خداوند حق را به دست او تحقّق می‌بخشد و باطل را نابود می‌کند”. آن‌گاه حضرت آیه (بقیة الله خیرٌ لکم( را قرائت کرد و فرمود: “به خدا سوگند! بقیّة‌الله او است”.59 

 

?) تحقّق عبودیت و یکتاپرستی 

یکی از مؤلفه‌های برجسته “دکترین مهدویت” توجّه ویژه به حکمت آفرینش انسان و نگاه کمال‌گرایانه به هدف و غایت زندگی است. بر اساس آموزه‌های “فلسفه متعالی تاریخ”، سرمنزل و مقصد انسان‌ها، تشکیل جامعه بی طبقه، یا پیشرفت مداوم، یا پیروزی یک تمدن، یا آزاد شدن اندیشه (روح) و … نیست، بلکه هدف، دست یافتن به یک زندگی مطلوب و برتر، در سایه پیوستن به خدا و عبادت و عبودیت او است.

 

سوگ‌مندانه باید گفت: تاریخ بشر،‌ به جای این‌که آکنده از خداپرستی، عبادت و بندگی باشد، شاهد استکبار، عصیان‌گری و عبادت ستیزی بوده است! پرچم‌دار و نماد کامل این گمراهی و نافرمانی، شیطان و اعوان او هستند. شیطنت و گمراه‌گرایی ابلیس، باعث دوری انسان‌ها از مسیر واقعی تاریخ و ابتلای آنان به انواع انحراف‌ها و فسادها است. او برای پیش‌برد مقاصد خود، در هر دورانی، از حربه‌ها و شیوه‌های مختلف بهره برده و در عصر حاضر شیطنت و عبادت ستیزی را به حد اعلای خود رسانده است!

برای رسیدن انسان‌ها به قله‌های کمال و تقرّب و تحقق عبودیت و بندگی آنان، باید این مانع برداشته شود و آیین یکتاپرستی و پرستش‌گری، حاکم گردد. بر اساس “دکترین مهدویت”، جامعه باید از آسیب‌ها و موانع نزدیکی انسان به خدا پیراسته و زمینه‌ها و بسترهای عبادت و عبودیت او فراهم شود. با نابودی شیطان در عصر ظهور و حاکمیت کامل توحید و خدا محوری، این امر محقّق خواهد شد. 

در روایات آمده است: “مهدی، دل‌های بندگان را با عبادت و اطاعت پر می‌کند”60 و “همه مردم بر عبادت خدا گراییده، به اجرای احکام شریعت و دیانت روی می‌آورند61” و نیز: “زمانی که قائم قیام می‌کند، جز خدا را عبادت نمی‌کنند”62 و “زمینی باقی نمی‌ماند، مگر آن‌که گل‌بانگ توحید در آن بلند می‌گردد”.63

 

و) خشونت ستیزی (ظلم، جنگ، ناامنی و …) 

یکی از وجوه ناراست زندگی بشری، جنگ‌ها، ناامنی‌ها، بیدادگری‌ها و ظلم‌ها است. تاکنون هیچ مکتب و اندیشه‌ای نتوانسته این معضل و دشواری را از مقابل انسان‌ها بردارد و جهان را به ساحل ثبات و صلح برساند. پس از جنگ‌های دهشتناک اول و دوم جهانی، بیشتر کشورها با تشکیل جامعه ملل و سازمان ملل متحد، امید به آرامش و صلح جهانی داشتند! اما همین سازمان‌ها، خود تبدیل به حربه اشغال‌گری و جنگ شدند و بر بیشتر نزاع‌های جهانی و منطقه‌ای مهر تأیید نهادند (مثل اشغال عراق) و یا از حل کوچک‌ترین منازعات، ناتوان ماندند.

پیش از آن نیز تاریخ شاهد لشکرکشی امپراتورها، غارت و چپاول یغما گران و وحشی‌گری دژخیمان و … بوده است! چه کشتارها و فاجعه‌ها که در این ستیزش‌ها روی نداد و چه ظلم‌ها و فسادها که رخ ننمود و چه جنگ‌ها و خون‌ریزی‌ها، حماسه و شجاعت دانسته نشد! پیامبران و جانشینان آنان نیز همواره مورد تعرّض و دشمنی‌ها بودند و بسیاری از آنان در راه ترویج آیین الهی به شهادت رسیدند و … حتّی بر اساس فلسفة متعالی تاریخ، جهان همواره شاهد نزاع و ستیزش این دو گروه بوده و تا برهه‌ای خاص از زمان ادامه خواهد داشت. خشونت ـ به تمامی اشکال آن ـ جزء جدایی ناپذیر حیات بشری به شمار می‌رود و تنها در پرتو ایده و برنامه کامل و جامع از بین رفتنی است.

در این روی‌کرد، هم باید ریشه آن (استکبار، شهوت، مقام‌پرستی و جنایت‌گری) خشکانده شود و هم تمامی عاملان آن از بین بروند. تربیت و تعلیم مردم نیز باید طوری باشد که از تجاوزگری و خون‌آشامی روی‌گردان بوده و خود عامل ایجاد صلح و دوستی باشند. این نگره، تنها در پرتو “دکترین مهدویت” قابل ارائه و دست‌یابی است و از وجوه ویژه آن نیز، ایجاد صلح دائمی و جهانی است: “کینه‌ها از دل مردم بیرون می‌رود و درّندگان و چهارپایان در صلح زندگی می‌کنند”64 و نیز: “در آن روز اختلاف‌های میان ملّت‌ها و دین‌ها رفع می‌شود”.65 

طبق فلسفه متعالی تاریخ نیز، منازعات و ستیزش‌های مستمرّـ به خصوص میان گروه حق و باطل ـ با قیام مهدی( به پایان خواهد رسید و پیروزی از آن حق‌گرایان و صلح‌طلبان خواهد بود. 

 

ز) تأمین رضامندی و خشنودی مردم

در تبیین و ارائه “دکترین مهدویت”، توجّه به خواسته‌های واقعی مردم و جلب رضایت آنان، در اولویت قرار دارد و برنامه‌ها و ایده‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی آن، در راستای تأمین همه نیازهای مادی و معنوی مردم و رفع تمامی مشکلات و کاستی‌ها است. 

تاریخ پرشکوه آیین‌های آسمانی ـ به خصوص اسلام ـ شاهد تلاش پیامبران و امامان در جهت تأمین نیازمندهای مختلف مردم و کاستن از انبوه مشکل‌ها و ناراحتی‌های آنان بوده است. طرف‌داری آنان از طبقه‌های محروم، فرودست، مظلوم و مستضعف جامعه و کوشش برای نجات و رهایی آنان از چنگال دژخیمان و طاغوتیان، از زرّین‌ترین برگ‌های کتاب تاریخ است.

اتفاقاً یکی از علل ستیزش آنان با گروه ستم و طغیان، همین استثمار و بهره‌کشی ناشایست از انسان‌ها و افزودن بر آلام و رنج‌های بی‌شمار آنان بوده است و چنان‌که در فلسفه متعالی تاریخ بیان شد، فرجام این تنازع و درگیری، پیروزی مستضعفان و طبقات فرودست جامعه و نابودی استثمار گران و زورمداران است.

 

در واقع مردم در طول حیات دیرین خود، بر روی زمین، هیچ وقت شاهد رفع تمامی مشکل‌ها و تهیه نیازمندی‌های خود نبوده‌اند، اما این امر در “عصر ظهور” محقّق شده و موجبات خشنودی و شادی همگان فراهم خواهد شد. 

گفتنی است بنا به ادعای فوکویاما، لیبرال ـ دموکراسی، مترقّی‌ترین و آخرین نظام مطلوب بوده و این فرجام (خوش) تاریخ است! در حالی که نهایت هنر آن، تأمین منافع طبقه خاصی در جامعه و جلب رضایت (مادی و ظاهری) اکثریت بوده است. اقلیت در این نظام، از بسیاری از امکانات و ابزار رفاه و رضامندی محروم بوده و آوازه عدالت برای آنان بیگانه است! در صورتی که در “دکترین مهدویت”، تمامی اقشار و گروه‌ها و همه خواسته‌های مشروع و به‌حق، مورد توجّه بوده و برنامه‌های بسیاری برای خدمت‌رسانی به مردم و جلب رضامندی آنان، اجرا خواهد شد. 

در روایات آمده است: “در خلافت و رهبری مهدی، ساکنان زمین، آسمان و پرندگان در هوا، راضی و خشنودند”66 و “اهل آسمان و زمین، (به وجود او) شادمانند”67 و نیز: “همه از او خشنود و راضی می‌شوند”.68 

 

ح) شایسته سالاری (حکومت صالحان و مستضعفان)

یکی از مؤلّفه‌های اساسی “فلسفه سیاسی” این است که “چه کسانی باید حکومت کنند؟” پاسخ‌های مختلفی از سوی مکاتب و نظریه‌پردازان به این پرسش ارائه شده است، از جمله: نمایندگان خدایان، فیلسوف شاهان، پادشاهان، نخبگان، طبقه پرولتاریا، دارندگان رأی مردم، دارندگان قدرت (ثروت، سلاح و نیرو)، برگزیدگان خدا و …، اما کمتر سخن از حکومت شایستگان (صالحان و مستضعفان) به میان آمده است! این انگاره در مکتب اسلام ـ به خصوص دکترین مهدویت ـ به صراحت مورد توجّه واقع شده است.

 از دیدگاه قرآن و روایات، در عصر ظهور، نیکان و شاهندگان (صالحان) و مستضعفان (بی‌بهرگان از قدرت)، وراثت و حاکمیت زمین را در دست خواهند گرفت و صاحبان زر، زور و تزویر، هیچ نقشی در حکومت نخواهند داشت. 

بر اساس “فلسفه متعالی تاریخ” نیز فرجام تاریخ با حاکمیت نیکان و مستضعفان رقم خواهد خورد و برتری و چیرگی از آن شایستگان و فرزانگان است. معیار لیاقت و شایستگی در این آموزه، پرهیزگاری، دانایی، دیانت، بی‌بهرگی از قدرت و محرومیت‌شناسی است. “استضعاف” در این روی‌کرد، به معنای دور ماندن شایستگان از حکومت (توسط حاکمان نامشروع) و نداشتن ابزار مناسب خدمت‌رسانی و دادگری است.

 

پس “شایسته‌سالاری” یکی از شاخصه‌های مهم “دکترین مهدویت” ـ به خصوص در ساحت سیاست ـ و ویژگی برجسته حکومت‌گران و سیاست‌ورزان است. تا زمانی که عرصة سیاست، جولانگاه فرومایگان، زورمندان، تزویرگران و … باشد ـ که تاکنون نیز چنین بوده است ـ هیچ مشکلی از جامعه برطرف نخواهد شد و آتیه جهان، تیره و تار خواهد بود! اما دکترین مهدویت این نوید را می‌دهد که “یاران مهدی( مردانی‌اند که خدا را ـ آن‌چنان که شایسته است ـ شناخته‌اند”69 و “آنان در طریق عبودیت، اوّل جدیت و تلاش‌اند”70 و نیز‌ “آنان خوبان امت‌اند… “.71 

در تفسیر آیة (و نرید ان نمنّ علی الّذین استضعفوا …( آمده است: “این آیه دربارة صاحب‌الامر است که در آخر الزمان ظهور می‌کند و جبّاران و فراعنه را نابود می‌سازد…”،72 و در تفسیر آیة (أن الارض یرثها عبادی الصالحین( آمده است: “منظور از این زمین را بندگان صالح خدا به ارث می‌برند، مهدی قائم( و یاران او هستند73″، و روشن است که در آن عصر، صالح‌ترین، پاک‌ترین، عالم‌ترین و پرتوان‌ترین انسان‌ها (امام مهدی) خود زمام امور را در دست خواهد داشت و آن‌گاه صالحان را به قدرت خواهد رساند. 

 

ط) تحوّل‌گرایی مثبت و سازنده 

تاریخ زندگی بشر، شاهد تحوّل‌ها و دگرگونی‌های بسیاری بوده و مراحل مختلفی را پشت‌سر نهاده است. معمولاً در هر مرحله‌ای، امور جدیدی حادث شده و تحوّل شگرفی رخ داده است. مهم‌ترین ویژگی این تحوّل‌ها ـ به خصوص در عصر حاضر ـ دگرگونی‌های مادی و پیشرفت‌های صنعتی و تکنولوژیکی است. حال ممکن است این پرسش رخ نماید که نتیجه این تحوّل‌ها چیست و نقطه پایانی و اوج آن کجا است؟ و آیا این نوسازی، همیشه تأثیر‌های مثبت و سازنده‌ای بر زندگی انسان‌ها داشته است، یا نقاط منفی و چالش برانگیزی نیز در آنها وجود دارد؟ 

در پاسخ گفتنی است که این تغییر‌ها هم جنبه مثبت دارد و هم جنبة منفی. در وجه مثبت آن، زندگی مادی انسان‌ها بهبود یافته و آنان از مزایای بهداشت، سوادآموزی، صنعت و … بهره‌مند شده‌اند. حتّی فرهنگ و هنجارهای جوامع تغییریافته و الگوهای هم‌سان و یک‌پارچه، ترویج شده است. بر این اساس میزان بهره‌مندی عموم مردم از نعمت‌ها فزونی یافته و رضایت آنان تا حدودی جلب شده است.

اما وجوه منفی این تحوّلات ـ به خصوص ابعاد دین‌ستیزانه، تبعیض‌آمیز، حق‌گریزانه و فساد گرایانه آن ـ کام بشر را تلخ کرده و سطح رضامندی او را پایین آورده است. 

امروزه مدرنیسم، به عنوان نماد کامل تجدّد و تحوّل، دچار چالش‌های اساسی و بحران‌های فراوانی (از قبیل بحران معنویت، هویت، مشارکت و … ) شده است و سرنوشت پسندیده‌ای برای آن متصوّر نمی‌شود. هر اندازه پیشرفت‌های صنعتی، تکنولوژیکی و رفاه ظاهری بشر ادامه دارد، مشکلات و سختی‌ها نیز فزونی می‌یابد 

و…! 

از طرفی فساد و ناکارآمدی در ساختارهای مختلف قدرت نفوذ کرده و موجب بی‌ثباتی و از هم گسیختگی سیاست، اقتصاد و فرهنگ شده و مناسبات ناعادلانه‌ای به وجود آورده است با حال این تعاملات و مناسبات ناصحیح، نیاز به تغییر و بازنگری اساسی دارد و “دکترین مهدویت” عهده‌دار ترسیم مناسبات صحیح و انسانی و تحوّل و دگرگونی گسترده در همه ساحت‌ها و عرصه‌ها است: “هنگامی که قائم خروج کند، امر تازه، کتاب تازه، روش تازه و داوری تازه با خود می‌آورد”74 و “… از مردم برای امری تازه، کتاب تازه و حکومت تازه بیعت می‌گیرد”.75

بر این اساس یکی از روی‌کردهای محوری “دکترین مهدویت”، ایجاد تغییر و دگرگونی در همه امور و نوپویی در ساحت‌های مختلف زندگی است. 

البته مؤلّفه‌های دیگری نیز می‌توان برای دکترین مهدویت در نظر گرفت که به علّت اختصار، از بیان آنها اجتناب می‌شود (مانند محوریت امامت، حکمت و خردگرایی و … ). 

 

?) ایجاد انسجام، سازواری و هم‌آهنگی

یکی از وجوه بایستة دکترین مهدویت، تحقّق هم‌آهنگی، هم‌سانی و انسجام در جامعه بشری و میان آحاد مردم است در این روی‌کرد، اختلاف‌ها، تمایزات، تکثّرات، تبعیضات و… از بین می‌رود و انسجام، وحدت، یک‌رنگی و هم‌دلی کامل ایجاد می‌شود.

این انسجام و هم‌آهنگی در تمامی ارکان و ابعاد دکترین مهدویت نیز وجود دارد و هیچ تناقض و اختلاف در آن دیده نمی‌شود.

 

نتیجه‌گیری

تبیین و ارائه دکترین مهدویت در چهارچوب نظری “فلسفة تاریخ”، افق‌های جدیدی فرا روی پژوهش‌گران و اندیش‌مندان می‌گشاید و مفاهیم و آموزه‌های نوینی ارائه می‌دهد. به نظر نگارنده، مهم‌ترین آموزة این پیوند “تطابق کامل دکترین مهدویت با فلسفه متعالی تاریخ” و تبیین روشن و حتمی فرجام تاریخ است.

 

از پیوند میان این دو، مؤلّفه‌های مختلفی قابل برداشت است، از قبیل: فراگیری و جهان شمولی، عدالت محوری، معناگرایی و کمال بخشی، حق‌گرایی، تحقّق عبودیت انسان، خشونت ستیزی، شایسته‌سالاری، تحوّل‌گرایی مثبت، تأمین رضامندی و … . هم‌چنین روشن شد که “دکترین مهدویت” پاسخ‌گویی به نیازها و خواست‌های اساسی مردم و تفسیر راه‌بردی و واقعی از امور بشری است. در این روی‌کرد جامع و کامل، باید رابطه و تعامل انسان با خدای خود (در جهت عبودیت و تقرّب به او) تصحیح شود.

انسان با دیگران، تعاملی سازنده و صحیح برقرار سازد و از تجاوزگری و پرخاش‌گری دوری کند. در رابطه با خود نیز، روی‌کرد نوینی اتخاذ کند و تهذیب و استغنای درون را مورد توجّه قرار دهد و … نتیجه همه این برنامه‌ها و ایده‌ها، از بین رفتن تمامی مشکل‌ها، کاستی‌ها و دست‌یافتن به زندگی مطلوب و برتر است. 

مهم‌ترین و بارزترین برآیند این دکترین، معنویت، عدالت و عقلانیت است و دست یازدین به این سه مؤلّفه، نشانه کمال خلقی، اجتماعی و عقلی انسان است. تفسیر راه‌بردی دکترین مهدویت از حوزه‌های مختلف زندگی، عبارت است از :

جامعه‌نگری در سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع و قراردادن آنها در مسیر سالم و بایسته. هم‌چنین ریشه‌یابی واقعی مشکلات و ارائه راه حل‌های مناسب و عملیاتی برای رفع آنها.

 

پی نوشت: 

 

50. نک: فصلنامه انتظار، ش 16، ص11، 30، 52 و … . 

51. همان، ص 30. 

52. کمال الدین، ج1، ص 280. 

53. ینابیع المودّة، ج 2، ص 514. 

54. عقدالدرر، ص 144. 

55. کافی، ج 1، ص 338؛ احتجاج، ج2، ص 449. 

56. بحارالانوار، ج 51، ص 250؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 639. 

57. ارشاد، ج2، ص 384؛ کشف الغمه، ج2، ص 465. 

58. بحارالانوار، ج 52، ص336؛ منتخب الاثر، ص482. 

59. یوم الخلاص، ج2، ص663. 

60. کتاب الغیبة، ص 179. 

61. منتخب الاثر، ص 592، ح4. 

62. تأویل الآیات الظاهرة، ص 369. 

63. تفسیر عیاشی، ج1، ص 183. 

64. بحارالانوار، ج 52، ص 316؛ منتخب الاثر، ص 592. 

65. بحارالانوار، ج53، ص 2. 

66. کشف الغمه، ج2، ص 469. 

67. دلائل الامامة، ص 250. 

68. کتاب الغیبة، ص 178. 

69. منتخب الاثر، ص 611. 

70. یوم الخلاص، ص 224. 

71. همان، ص 224. 

72. البرهان، ج 3، ص 230. 

73. تفسیر قمی، ج 2، ص 77. 

74. اثبات الهداة، ج 7، ص73؛ غیبت نعمانی، ص 253. 

75. بحارالانوار، ج 52، ص 95.

 

حجت الاسلام و المسلمین رحیم کارگر

ماهنامه انتظار موعود – شماره 17

Loading

1 COMMENT

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!