جـاری شده از کرب و بلا آمــده /// آنگــــاه آمیختــه با خون سیاووش در ایران

0

ای خون اصلیت به شتک‌ها ز غدیران
افشانده شرف‌ها به بلندای دلیـران

جـاری شده از کرب و بلا آمــده  آنگــــاه
آمیختــه با خون سیاووش در ایران

تو اختـــر سرخی که به انگیزه تکثیر
ترکیــد بر آیینه ی خورشیـــد ضمیــــران

ای جوهـــر سـرداری سرهای بــریـــــده
وی اصل نمیـرندگی نســل نمیـران

خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشه ی شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند کواکـب
نظــــم تو پراکنـــــده و اردوی تو ویران

و آن روز که با بیرقی از یک تن بی سر
تا شام شدی قافله سالار اسیران

تا باغ شقــــایــــق بشوند و بشکوفند
باید کـــه ز خـــــون تو بنوشنـــد کویـران

تا اندکـــــی از حـــــق سخن را بگزارند
بایــــد کــه ز خونــت بنگـــارند دبیران

حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکه‌گیران…
(حسین منزوی)

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!