الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

تحولات فلسطین و خاورمیانه، از زاویه ای دیگر – بخش بیست و هفتم

بسم الله الرحمن الرحیم

تحولات فلسطین و خاورمیانه، از زاویه ای دیگر – بخش بیست و هفتم

در بخش قبل، پیرامون ورود « سفیانی » به « عراق » و جنایات وی در این کشور و به ویژه شهر شیعه نشین « کوفه » و/یا « نجف »، اشاره نمودیم. در این بخش به ادامه روایت « موثقه جابر » می پردازیم:

« … فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ … »

« … در وضعیتی که آنان بر این حالند، ناگاه پرچم هائى از جانب خراسان پديدار می شوند که پرچمداران آن، منازل و فواصل را شتابان می پيمايند، در حالی که در میان آنان، افرادی از اصحاب قائم (عج) حضور دارند … »

الغيبة للنعماني، ص 279 باب 14.

همان گونه که ملاحظه می فرمایید، از این بخش از روایت، « سفیانی » از کانون توجه روایت، فاصله گرفته و کم کم نقش گروه های « مومن »، در تحرکات آخرالزمانی، مورد بحث و توجه بیشتری قرار می گیرد.

لازم به ذکر است که به دلیل اهمیت این بخش از روایت، و نکات مربوط به آن، توضیحات مربوط به این بخش، با تفصیل و دقت بیشتری مورد بحث قرار خواهند گرفت.

همان گونه که ملاحظه می فرمایید، در این بخش از روایت، ذکر شده است که به دنبال کشتار و قتل و غارت « شیعیان » توسط سپاه « سفیانی » در عراق، و در حالی که کماکان این کشتار و غارت ادامه می یابد، به ناگاه « پرچم هایی » از ناحیه « خراسان » به پا می خیزند که « شتابان « فواصل و منازل و استراحتگاه ها را طی می کنند و در این سپاه، تعدادی از « اصحاب » امام مهدی (عج) حضور دارند.

این بخش از روایت، فوق العاده حائز اهمیت است و به همین دلیل با موشکافی و دقت باید به آن پرداخت تا ضمن پرهیز از افراط و تفریط، جنبه های مختلف آن را بررسی کرد.

به نظر مولف این سلسله مقالات، عبارات ذکر شده در این بخش از روایت « موثقه جابر »، مهم ترین روایت ذکر شده پیرامون تحرکات لشکر « خراسان » یا « ایران » در روایات آخرالزمانی است. این سطور به ظاهر ساده، ممکن است چندان به نظر مخاطبان ارجمند، مهم به نظر نرسند، اما چرایی اهمیت فوق العاده زیاد این بخش از روایت « موثقه جابر » را ذکر می نماییم.

قبل از هر چیز، به مخاطبان ارجمند توصیه می گردد که حتماً کتاب « سفیانی و نشانه های ظهور » تالیف « محمد فقیه » و ترجمه شده توسط « سید شاهپور حسینی » را مطالعه فرمایند. گرچه متن این کتاب دشوار و یکنواخت و ملال آور و فاقد هر نوع هیجان به نظر می رسد، اما یکی از ارزشمندترین کتب تالیف شده در حوزه آخرالزمان بوده و بسیاری از روایات آخرالزمانی را به لحاظ « سندی » مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار داده است.

با مطالعه کتاب « سفیانی و نشانه های ظهور »، یقیناً بسیاری از مسایلی که در خصوص آخرالزمان در ذهن مخاطبان محترم، قطعی و بدیهی به نظر می رسید، فروریخته و مخاطبان گرامی یقیناً نیاز به طرح ریزی ذهنی مجدد در خصوص آنچه که تاکنون در خصوص آخرالزمان تصور می کردند، پیدا خواهند کرد.

ذکر یک نکته بسیار مهم: یقیناً کتب ارزشمند دیگری همچون « عصر ظهور » تالیف مولف گرانقدر، « شیخ علی کورانی »، کتاب « الفجر المقدس » یا « شش ماه پایانی » نوشته مولف ارجمند جناب « مجتبی السادة » و … و انواع مقالات و کتب دیگر نیز در خصوص آخرالزمان وجود دارند که مطالعه آن ها نیز مفید می باشد، اما متاسفانه به لحاظ بررسی « سند » روایات آخرالزمانی، اقدام شاخص چندانی در عرصه مهدویت به چشم نمی خورد. در این بین، کتاب ارزشمند « سفیانی و نشانه های ظهور » اثر جناب « محمد فقیه » و مجموعه دروس خارج مهدویت ارایه شده در وبسایت آیت الله نجم الدین طبسی، مهم ترین منابع و مستندانی می باشند که در خصوص بررسی « سند » روایات آخرالزمان، مطالب درخور و با ارزشی ارایه کرده اند. فلذا اندیشمندان گرامی باید توجه به این مساله را نیز مد نظر قرار دهند. لازم به ذکر است که بالطبع نگاه و سبک نگارش مولفان مختلف یکسان نیست و شاید مولفی در حوزه مطالعه « سند » روایات متبحر باشد و مولف دیگری در حوزه نگاه استراتژیک به روایات، تبحر بیشتری داشته باشد. فلذا تلفیقی از توجه به منابع مختلف، با حفظ نگاه « نقادانه »، باید مد نظر قرار گیرد.

لازم به ذکر است که یقیناً اتکا به روایات « صحیح السند »، جای پای محکمی برای تالیف، تحقیق و تحلیل ایجاد می نماید. در حالی که اگر توجهی به سند روایات نشود، ضمن امکان به خطا رفتن تحلیل ها، امکان نفی و زیر سوال بردن روایات و تحلیل های مبتنی بر آن نیز توسط افراد شبهه افکن و ناباور، بالاتر می رود.

البته روایات « ضعیف السند »، الزاماً جعلی نیستند، بلکه قدرت و قوت و انتساب واقعی آن ها به معصوم (ع) با علامت سوال مواجه است و این مساله، از امکان اتکا به آن ها می کاهد. فلذا بیشتر این روایات، بهتر است در صورتی که مغایرت با اصول دین و روایات صحیح نداشته باشند، به صورت مکمل و البته کماکان توام با احتیاط مد نظر قرار گیرند و البته باز هم مبنای اصلی تحلیل نباید واقع شوند.

با ذکر این توضیحات، به بررسی مجدد روایت « موثقه جابر » و توصیفات آن در خصوص تحرکات « لشکر خراسان » می پردازیم.

اما ارزش والای توصیفات ذکر شده در خصوص تحرکات « لشکر خراسان » در روایت « موثقه جابر »، از چه نظر می باشد؟

مخاطبان محترم حتماً در کتب و وبسایت های مختلف، روایات متعددی در خصوص « پرچم های سیاه »، « تحرکات لشکر خراسانی »، « ویژگی های سید خراسانی »، « شعیب بن صالح » و … شنیده اند. لیکن باید اشاره کرد که بخش اعظم روایات مذکور، « ضعیف السند » بوده و بسیاری از این روایات نیز صرفاً توسط « اهل سنت » بیان شده اند!

این مساله با مراجعه به کتاب « سفیانی و نشانه های ظهور »، فصل مربوط به « سپاهیان خراسان، اصهب و ابقع »، قابل مطالعه و بررسی می باشد و نویسنده با دقت و سخت گیری زیاد، به بررسی سندی تک تک روایات مشهور مربوط به « سپاهیان خراسان »، « پرچم های سیاه »، و ….، پرداخته و بخش اعظم این روایات را به لحاظ سندی، مورد نقد جدی قرار داده و اعتبار بخش اعظمی از آن ها را زیر سوال برده است!!!
البته این که روایات متعددی در خصوص « پرچم های سیاه » از سوی افراد نامعتبر مطرح شده باشند، قابل درک است و در بسیاری از مواقع، این مساله به دستگاه تبلیغاتی « بنی عباس » بر می گردد و جعل احادیث مهدوی به نفع این طایفه، یکی از دلایل وجود انبوه روایات نامعتبر، مجهول، مجعول، و قابل نقد می باشد.

در این میان، تنها دو روایت، از تیغ تیز نقد و تحلیل آقای « محمد فقیه » در بررسی سندی روایات مربوط به تحرکات « سپاه خراسان »، سالم بیرون می آیند که یک روایت مربوط به تحرکات « اهل مشرق » می باشد که مجدداً در بخش متن و محتوای روایت قابل نقد می باشد، و روایت سالم دوم، روایت « موثقه جابر » می باشد که روایتی است که « قلب » سلسله مقالات حاضر را تشکیل داده و تحلیل های این مقاله، بر مبنای روایت مذکور استوار می باشد!

بدین ترتیب، روایت « موثقه جابر »، مهم ترین روایت در خصوص « تحرکات سپاه خراسان » است که هم به لحاظ « سند » و هم به لحاظ « محتوا »، قابل اتکا می باشد و می توان از آن در جهت تحلیل صحیح قیام « سپاه خراسان »، بهره برد.

بنابراین مجدداً روایت « موثقه جابر » را در این بخش ذکر می نماییم:

« … فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَتْ رَايَاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِي الْمَنَازِلَ طَيّاً حَثِيثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ … »

« … در وضعیتی که آنان بر این حالند، ناگاه پرچم هائى از جانب خراسان پديدار می شوند که پرچمداران آن، منازل و فواصل را شتابان می پيمايند، در حالی که در میان آنان، افرادی از اصحاب قائم (عج) حضور دارند … »

الغيبة للنعماني، ص 279 باب 14.

همان گونه که ملاحظه می فرمایید، در این بخش از روایت « موثقه جابر » که مطالب قابل اتکا و دقیقی در خصوص « سپاه خراسان » بیان می نماید، می توان دریافت که در زمانی که « سپاه سفیانی » مشغول « قتل و غارت شیعیان » عراق است، ناگهان « سپاهیان خراسان »، حرکت نظامی عظیم خود را آغاز نموده و با سرعت، عجله و شتاب، منزلگاه ها و توقف گاه ها را پشت سر می گذارند و به سمت « عراق » حرکت می کنند. نکته ارزشمند و کلیدی این روایت، این است که تعدادی از « اصحاب قائم (عج) » در سپاه خراسان حضور دارند!

همان گونه که ملاحظه می فرمایید، در روایت « موثقه جابر »، هیچ خبری از « شعیب بن صالح »، « پرچم های سیاه » و … نیست و هیچ نکته خاصی نیز در خصوص فرمانده یا فرماندهان « سپاه خراسان » ذکر نشده است. اما آن چه که مشخص است، تعدادی از « اصحاب » امام مهدی (عج) در زمره فرماندهان و سربازان « سپاه خراسان » قرار دارند و این مساله جای خوشحالی و مسرت است.

ممکن است ملاحظه سطور فوق، برای مخاطبانی که خود را با روایات مربوط به « شعیب بن صالح »، « پرچم های سیاه » و نیز روایات بیان کننده ویژگی « سید خراسانی » وفق داده بودند، بسیار گران و سنگین به نظر برسد و سعی در انکار این مبحث نمایند، اما به نظر مولف، نه تنها روایت « موثقه جابر »، کار را برای « سپاه خراسان « سخت نکرده است و نه تنها امیدها را به لشکر « خراسان » یا « ایران » کاهش نداده است، بلکه این امیدها را دو چندان کرده است!

توجه فرمایید که با درک این مطلب که تنها روایت « صحیح السند » و مشروح در خصوص « قیام خراسانی ها » یا « ایرانی ها »، روایت فوق می باشد، امیدها دوچندان خواهد شد!

زیرا از یک سو نیازی به « شعیب بن صالح » به عنوان شخصیتی که نام وی در روایات « ضعیف السند » می باشد، نخواهد بود و از سوی دیگر نیز الزامی به برافراشتن « پرچم های سیاه » از سوی « لشکر خراسان » در آخرالزمان وجود ندارد. و البته ده ها تبصره و نکته که در خصوص قیام « خراسان » در آخرالزمان در روایات ضعیف و نامعتبر ذکر شده بود، چندان قابل اعتنا نخواهند بود.

فلذا در هر عصر و زمان که « خروج سفیانی » به عنوان نشانه حتمی رخ دهد، حکومت اسلامی حاکم بر کشور عزیزمان ایران، که سپاه مومنان را به سمت عراق و در جهت مقابله با « سفیانی » گسیل خواهد کرد، مصداق مطالب ذکر شده در روایات « صحیح السند » می باشد، ولو در این سپاه شخصی به اسم مستعار « شعیب بن صالح » وجود داشته باشد یا نداشته باشد و چه این سپاه پرچم سیاه رنگی افراشته نماید یا ننماید! در هر حال متن روایت صحیح السند « موثقه جابر »، الزامی در این خصوص ذکر نکرده است و عمده روایات دیگر نیز نامعتبر می باشند.

با این حال به فرض این که مساله « سند » روایات را کنار بگذاریم، ممکن است برخی روایات به صورت مکمل، قابل استفاده باشند. برای مثال روایت زیر از پیامبر (ص) ذکر شده است:

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: (تخرج من خراسان رایات سود فلایردها شیء حتی تنصب بایلیا یعنی بیت المقدس.)

« … از خراسان پرچم‌های سیاهی خارج می‌شوند که هیچ چیزی مانع آنها نمی‌شود. تا اینکه در ایلیا یعنی بیت المقدس استقرار می‌یابند. »

حلیه الابرار ، 572/2 ؛ تفسیرالبرهان ، 2/22

اگر ضعف « سند » روایت فوق را کنار بگذاریم، در بحث « محتوا »، روایت فوق، به پرچم « بنی عباس » اشاره ندارد. چرا که مقصد و محل نصب پرچم بنی عباس، « بیت المقدس » نبوده است. بنابراین این روایت در صورتی که « ضعف سند » آن کنار گذاشته شود، ممکن است به قیام اهالی « خراسان » یا « ایران » اشاره داشته باشد که از « خراسان » برافراشته شده و نهایتاً در معیت امام مهدی (عج)، پس از فتح قدس، در « بیت المقدس » نصب خواهد شد.

با این حال به فرض این که مساله « سند » روایات را کنار بگذاریم، ممکن است برخی روایات به صورت مکمل، قابل استفاده باشند. برای مثال روایت زیر از پیامبر (ص) ذکر شده است:

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: (تخرج من خراسان رایات سود فلایردها شیء حتی تنصب بایلیا یعنی بیت المقدس.)

« … از خراسان پرچم‌های سیاهی خارج می‌شوند که هیچ چیزی مانع آنها نمی‌شود. تا اینکه در ایلیا یعنی بیت المقدس استقرار می‌یابند. »

حلیه الابرار ، 572/2 ؛ تفسیرالبرهان ، 2/22

اگر ضعف « سند » روایت فوق را کنار بگذاریم، در بحث « محتوا »، روایت فوق، به پرچم « بنی عباس » اشاره ندارد. چرا که مقصد و محل نصب پرچم بنی عباس، « بیت المقدس » نبوده است. بنابراین این روایت در صورتی که « ضعف سند » آن کنار گذاشته شود، ممکن است به قیام اهالی « خراسان » یا « ایران » اشاره داشته باشد که از « خراسان » برافراشته شده و نهایتاً در معیت امام مهدی (عج)، پس از فتح قدس، در « بیت المقدس » نصب خواهد شد.

اما در متن روایت « موثقه جابر » در خصوص « سپاه خراسان » ذکر شده است که این سپاه، « شتابان »، منزلگاه ها و توقف گاه ها را پشت سر می گذارد تا به سمت عراق برود!

حقیقتاً این همه « شتاب » و « عجله » سپاه « خراسان » به چه دلیل است که حتی توقف گاه ها را نیز پشت سر می گذارد و اتراق و توقف چندانی را نیز برنمی تابد؟!

ان شا الله در بخش بعدی، به پاسخ این سوال و نکات دیگر در خصوص « تحرکات سپاه خراسان » در روایت « موثقه جابر » خواهیم پرداخت.

پایان بخش بیست و هفتم

تحلیل و بررسی: خادم الامام (عج)

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *