بسم الله الرحمن الرحیم
تحولات فلسطین و خاورمیانه، از زاویه ای دیگر – بخش بیست و ششم
در بخش قبل، به ویژگی های نبرد « قرقیسیا » پرداختیم. در این بخش به ادامه روایت « موثقه جابر » می پردازیم. در ادامه روایت، چنین ذکر شده است:
« .. وَ يَبْعَثُ السُّفْيَانِيُّ جَيْشاً إِلَى الْكُوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَيُصِيبُونَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْياً … »
« … و سفيانى سپاهى به كوفه گسيل دارد كه هفتاد هزار نفر شمار ايشان باشد پس ايشان مردم كوفه را بكشند و به دار آويزند و اسير كنند … »
الغيبة للنعماني، ص 279 باب 14.
همان گونه که ملاحظه می فرمایید و در بخش های قبلی نیز به ان اشاره شد، « سفیانی » بعد از تسلط بر مناطق « پنجگانه » شام که در غرب رود « فرات » در « سوریه » واقع شده اند، تمام تمرکز خود را بر حمله به « عراق » قرار می دهد و احتمالاً این تصمیم را نیز بر اساس یک برنامه بزرگ طرح ریزی شده از قبل که اربابان غربی او بر وی تکلیف کرده اند، خواهد گرفت.
اما در حالی که « سفیانی » آماده حمله به « عراق » می گردد، خبر کشف گنجی عظیم یا همان منبع عظیم نفتی در منطقه « البصیرة » یا « قرقیسیای باستانی » که در ناحیه مرزی بین « متصرفات سفیانی » در غرب فرات و « متصرفات ترکیه » در شرق فرات، واقع خواهد شد، « سفیانی » را وارد یک نبرد بسیار عظیم و غیرمنتظره با « دولت لاییک ترکیه » می نماید!
سرنوشت این نبرد نیز گرچه به صورت پیروزی « سفیانی » و احتمالاً تصرف بخش های دیگری از « سوریه » و « شمال عراق » توسط وی، رقم می خورد، لیکن به قیمت مرگ بسیاری از سربازان سپاه « سفیانی » و « ترکیه » می گردد که این امر، تیزی ماشین جنگی « سفیانی » را کندتر می نماید.
به هر حال، بعد از وقفه ای که به دلیل نبرد « قرقیسیا » رقم می خورد، « سفیانی »، لشکری عظیم از سپاهیان خود را به مرکز و جنوب عراق گسیل می دارد و این لشکر جنایتکار، به قتل و غارت و کشتار و اسارت مردم عراق و بالاخص « شیعیان » عراق می پردازد.
روایت « موثقه جابر » به طور ویژه به جنایات « سفیانی » در « کوفه » می پردازد که البته امروز شهر « نجف » که قبلاً بخشی از « کوفه باستانی » بوده است، جمعیت و اهمیت بیشتری داشته و بجز وجود « مرقد مطهر امام علی (ع) »، به دلیل وجود « حوزه علمیه نجف اشرف »، پایگاه ویژه ای برای شیعیان عراق و به ویژه روحانیون شیعه عراقی است. بدین ترتیب جنایات ذکر شده در این بخش از روایات، به قتل و غارت و اسارت « شیعیان عراقی » به دست لشکر « سفیانی » به صورت خاص اشاره می نماید.
البته روایات ضعیف و معتبر دیگری نیز وجود دارند که کم و بیش به آزار و کشتار شیعیان توسط « سفیانی » در « عراق » اشاره می نمایند. اما در مجموع، آن چه مسجل است، « سفیانی » در عراق، به آزار و اذیت و کشتار شیعیان « معتقد » می پردازد.
اما همین چند سطر از از روایت « موثقه جابر »، حاوی نکات ارزشمندی است که به آن ها اشاره می نماییم:
اول این که « سفیانی » ملعون، بلا شک، یک نابغه نظامی و یک شخصیت قدرتمند با سوابق « نظامی » برجسته است.
تصرف مناطق مختلف « سوریه »، نبرد با « ابقع » و لشکریانش، نبرد با دولت مرکزی « سوریه » و « اصهب » و « پیروانش »، پیروزی در نبرد سهمناک « قرقیسیا » در برابر ماشین جنگی پرقدرت ارتش « ترکیه » و سپس گسیل داشتن سپاهی بزرگ و ظفرمند به سوی نواحی مرکزی و جنوبی « عراق » که همگی در محدوده ای کمتر از یک سال رخ می دهند، نشان دهنده درجات بالای نبوغ نظامی و حضور « مستشاران » هوشمند و کارکشته در کنار « سفیانی » می باشد.
با این توصیفات، « سفیانی » باید یا یک ژنرال سابق « ارتش » باشد، و یا به صورت جدی و آکادمیک، « تحصیلات » نظامی را در مقاطع عالی، سپری کرده باشد.
در حال حاضر نیز در مصر، « ژنرال السیسی »، یک نظامی بلندپایه مصری بوده که با کودتا به قدرت رسیده است و البته افراد مشابه دیگری نیز شبیه به وی می توان یافت و در آینده نیز خواهند آمد.
همچنین برخی دیگر از حکام منطقه همچون « ملک عبدالله دوم » پادشاه اردن، « سلطان قابوس » پادشاه سابق عمان و … در آکادمی نظامی « سند هرست » در کشور انگلستان، تحصیل کرده اند و تحصیلات عالی در حوزه نظامی دارند.
ممکن است « سفیانی » نیز، از این قابلیت بهره مند بوده و جزء فارغ التحصیل دانشگاه ها و آکادمی های مشابه باشند.
فلذا امکان بروز و ظهور یک « نابغه نظامی » در بین حکام « فعلی » و « آتی » خاورمیانه، کاملاً محتمل می باشد.
از سوی دیگر علی رغم کشته شدن 100 هزار نفر در نبرد « قرقیسیا » و احتمالاً تعداد قابل توجهی در نبردهای قبلی « سفیانی » با « اصهب » و « ابقع » و …، « سفیانی » مجدداً 70 هزار نفر لشکر قدرتمند و حرفه ای راهی « عراق » می نماید.
با احتساب مرگ حدود 50 هزار نفر از لشکر « سفیانی » در « قرقیسیا » و همین میزان « مرگ » در نبردهای قبلی « سفیانی »، لشکر « سفیانی » باید به قدری بزرگ باشد که از دست دادن 100 هزار نفر از سربازانش را در طی چند ماه تحمل نموده و کماکان امکان گسیل بیش از 70 هزار نفر را به سوی « عراق » داشته باشد.
این تعداد زیادی می تواند نشان دهنده آمادگی قبلی « سفیانی » برای نبردی بزرگ، از مدت ها قبل باشد. همچنین ممکن است سپاه « سفیانی » توسط متحدان « اروپایی » و « آمریکایی »، هم به لحاظ لجستیکی و هم به لحاظ تامین نیروی انسانی و هم ادوات پیشرفته، تقویت شده باشد
نکته دیگری که در خصوص « تسلط سفیانی » بر « عراق » باید بیان کرد، ذکر این نکته است که بعد از تصرف « سوریه » و « عراق » توسط « سفیانی »، شور و شعف عمیقی در « سفیانی » و « حامیان » وی پدید خواهد آمد و آن ها در شور و سرمستی خود، غرق خواهند شد! چرایی این خوشحالی « سفیانی » و « حامیانش » از نگاهی مجدد به نقشه « هلال شیعی »، قابل درک خواهد بود!
همان گونه که ملاحظه می گردد، قبل از حمله « سفیانی »، « هلال شیعی » قدرتمندی در قلب خاورمیانه شکل گرفته است که از ایران و نواحی شمالی و شرقی عربستان، تا سوریه و عراق و نهایتاً لبنان کشیده شده و پیوستگی و یکپارچگی سیاسی، نظامی، و لجستیکی ارزشمندی برای « مقاومت اسلامی » با محوریت نیروهای « شیعه » پدید آورده است. این « هلال شیعی »، موجب القاء فشار بر « اسراییل » از طریق ایران، عراق، سوریه و لبنان نیز می گردد.
همچنین نیروهای « شیعی » عضو این « هلال »، همدیگر را تقویت و پشتیبانی می نمایند. به نحوی که برای مثال در قضیه « داعش » مشخص شد که با درگیری « سوریه » در قضیه « داعش »، نیروهای شیعی « عراقی » و « لبنانی » و « ایرانی » به کمک « سوریه » شتافتند و در زمان درگیری « عراق » نیز، کمک های مختلفی از « ایران » به « عراق » درگیر با « داعش »، انجام شد!
بنابراین دشمن می داند تا « هلال شیعی » پابرجا باشد، اضمحلال « محور مقاومت شیعی » غیر قابل دستیابی است. در این راستا، دشمن با استفاده از مهره دست نشانده خود یعنی « سفیانی »، به منظور حذف فشار از « اسراییل »، این نقشه را پیاده می کند: دو سوی هلال یعنی « ایران » و « لبنان » را با « اغتشاشات داخلی » و احتمالاً برخی نبردهای « محدود » با نیروهای « اروپایی » و « آمریکایی » حاضر در « مدیترانه »، و شاید « خلیج فارس »، درگیر نموده و امکان ارایه حمایت لجستیکی و نظامی از « ایران » و « لبنان » به « سوریه » و « عراق » را سلب خواهد نمود!
سپس با استفاده از مهره دست نشانده خود یعنی « سفیانی »، تلاش خواهد کرد تا به مرکز « هلال شیعی » حمله کرده و « شکم هلال » مذکور را بدرد! به همین دلیل است که « سفیانی » بلافاصله بعد از تسلط بر « سوریه »، تمام تمرکز خود را بر تصرف « عراق » قرار می دهد و بجز وقفه موقت « قرقیسیا »، سریعاً شمال و مرکز « عراق » را نیز اشغال می نماید. در این مرحله، وضعیت هلال شیعی، به صورت تصویر فوق در می آید!
بنابراین در این مقطع، دشمنان اسلام و بالاخص « سفیانی » و اربابان « فرامنطقه ای » وی، در خوشحال ترین وضعیت ممکن به سر خواهند برد! چرا که نه تنها بخش مرکزی « هلال شیعی » یعنی « عراق » و « سوریه » را تصرف کرده اند، بلکه رابطه بین دو بخش قدرتمند « هلال شیعی » یعنی « ایران » و « لبنان » را نیز قطع نموده اند و با توجه به ایزوله بودن « یمن » و دور بودن از صحنه نبردهای مرکزی « خاورمیانه »، عملاً امکان همگرایی موثر بین نیروهای « مقاومت شیعی » سلب خواهد شد!
در چنین وضعیتی، که به احتمال بسیار زیاد با « اغتشاشات » و « مشکلات » داخلی « ایران » و « لبنان » نیز « همراهی خواهد داشت، احتمالاً دشمن جسور و بی پروا شده و با توجه به سوابق پیروزی های پیاپی « سفیانی » در کمتر از « یکسال »، فکر « حمله نهایی » به « ایران »، « لبنان » و « یمن » را نیز در سر خواهد پروراند!
روایات نیز به صورت غیر مستقیم، درگیری احتمالی « خراسانی » و « یمانی »، را در مقطع مذکور، تقویت می نمایند، چرا که این دو زعیم شیعه در آخرالزمان، « کاملاً همزمان با سفیانی » اعلام قیام می نمایند، اما علی رغم تاخت و تاز « سفیانی » در شامات و عراق، تحرک عمده ای از این دو زعیم شیعه در این مقطع در روایات نمی بینیم که احتمالاً مربوط به زمین گیر شدن سپاه این دو جریان شیعی، تا تصرف مناطق مرکزی عراق « توسط سفیانی » می باشد!
به صورت خلاصه، ظواهر امر در این مقطع، حاکی از پیروزی قاطع » سفیانی » و حامیان غربی وی می باشد و شاید در این مقطع، شیعیان بیش از هر زمانی، در بیم و امید به سر خواهند برد. بیم از نابودی کامل تشیع، و امید به ظهور مهدی (عج)! چرا که « سفیانی » را به عنوان علایم « حتمی » ظهور می شناسند.
اما در حالی که اوضاع برای « شیعیان » بسیار وخیم به نظر می رسد، ناگهان ورق بر می گردد و مکر خداوند، رخ خواهد نمود تا جهانیان « پیروزی حق » و « نابودی باطل » را نظاره گر باشند.
ان شا الله در بخش بعدی، به این مساله، بیشتر خواهیم پرداخت.
پایان بخش بیست و ششم
تحلیل و بررسی: خادم الامام (عج)
ادامه دارد …