برگرد…
دل ما و كویر تفته؟ برگرد
خدا را ای بهار رفته برگرد
تمام جمعه ها را صبر كردیم
اقلا ً جمعه ی این هفته برگرد
****
تمام عمر بی لبخند…سخت است
به لبخند خودت سوگند، سخت است
برای دیدنت تا جمعه ی بعد
تحمل می كنم هر چند سخت است
****
جهان در حسرت آیینه مانده ست
گرفتار غمی دیرینه مانده ست
شب تلخی ست بی تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدینه مانده ست
****
به مهر این و آن عادت ندارم
به حرف دیگران عادت ندارم
به سایه سار امنی در شب زخم
به غیر جمكران عادت ندارم
****
دلم هرچند بی نام و نشان است
دچار گریه های بی امان است
دلم دل تنگ باران است امشب
سرش بر شانه های جمكران است
«سید حبیب نظاری»
فکر کن ، اینو با صدای علی فانی گوش کنی 🙂
چقدر کیف میده