آیا همسری غیرازخدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی ازغارحرا آمد، باایمان قوی و آغوش بازومهروعطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او واینکه خدا او را تنها نخواهد گذاشت، شکی دردل راه بدهد؟
گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان؛ خدیجه علیها السلام نمونه برجسته کمال، نبوغ، فهم و بینش بود که همانند آن را در میان مردان و زنان، کمتر میتوان یافت، و عفت، نجابت، طهارت، سخاوت،حسن معاشرت، صمیمیت،مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود. در جاهلیت خدیجه را طاهره و سیده نساء قریش میخواندند و در اسلام، یکی از چهار بانویی که بر همه بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزیزش، هیچ بانوئی این مقام و فضیلت را نیافت. او برای رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم نعمتی بزرگ،و رحمتی از رحمات واسعه خداوند متعال بود.
همسر خردمند بهترین آرامش بخش قلب مرد است
برای مرد، به ویژه مردی که بیرون خانه و در اجتماع به فعالیتهای بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظیم داشته باشد و عهدهدار پیکار و جهاد بوده و مورد یورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترین آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پایداری و رفع کننده خستگی و ناراحتی، همسر هوشیار و خردمند و مهربان و دلسوز است.
اگر مردی در خارج از خانه با دشمنان گرم پیکار گشته و به حملههای وحشیانه، استهزاء، سرزنش و اذیت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نیز با همسری نادان و بدخو و ترسو، ضعیف و شماتتگر، روبرو شود که او را ازکار و هدف وی و پیمودن راهی که مدنظر اوست باز دارد و او را سرزنش کند و به ترک دعوا و تسلیم شدن به دشمنان وادار نماید،از اینکه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزای جاهلان قرار میگیرد، خسته و ناخشنود باشد و در پی حل مشکلات همسر خویش برنیاید، بی شک مشکلات و دشواریهای آن مرد، دو چندان خواهد شد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آورنده بزرگترین رسالت آسمانی، از طرف خدا مأمور بودکه با خرافات و مظاهر شرک و بتپرستی و ستمگری و محرومیت تودههای ضعیف و فقر و جهل و نادانی، فساد فحشا و آنچه رذایل بود،مبارزه و با گردنکشان،مشرکان و بتپرستان متعصب، رؤسای قبایل و سران استثمار،با عادات و ادیان باطل و تعصبات کورکورانه جهاد کند.
اگر خدیجه از پیامبر میخواست تا از دعوت خویش دست بردارد…
مشرکان،همه توان و قدرت خویش از جمله: شجاعان پیلتن و مردافکن، شعرای دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش،زن مرد، خویش و بیگانه،را برای مبارزه با اهداف آن حضرت بسیج کردند و تا آنجا که میتوانستند او و چندتن از یارانش را اذیت کردند، میزدند، رنج داده، ناسزا میگفتند، سر راهش را با خار و خاشاک میبستند، در حال نماز و پرستش به او توهین کرده و روابط خود را با او و یارانش قطع نمودند. طعام و خوار و بار را در اختیار او و کسان و پیروانش قرار نمیدادند و در کل، محیط خارج، علیه پیامبر صلیالله علیه و آل و سلم به پیکار و نبرد بر خاسته بود و همه مشرکان با دعوت و رسالتش مخالفت مینمودند.
با وجود این همه دشمن و موانع و مشکلات،اگر در میان همه این دشمنان، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم هر روز وقتی به خانه میآمد، باچهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسری که سیده زنان قریش و دارای آن شخصیت و صاحب آن همه ثروت و مکنت بود، روبرو میشد که از راه دلسوزی و ترحم و یا اعتراض، از او میخواست تا از دعوت خویش دست بردارد و خود را مورد این همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجیب و دشواری قرار میگرفت؟!
اگر آن همسر محترم که ثروت کمنظیر خودش را در اختیار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگیری از فقیران انفاق کند، پیشنهاد میداد که مناسب است با قوم و قبیلهات که حاضرند تو را امیر و پادشاه خود قرار دهند، سازش کنی و با دین و روش آنها کاری نداشته باشی و زندگی آرام و راحت ما را به یک زندگی سرشار از حادثه و نگرانی تبدیل ننمایی، پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم چگونه او را قانع میساخت؟ و چه کسی توانایی مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟
فقط خدیجه سلام الله علیها چنین بود…
بیشک سراسر زندگی پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختی میشد. ولی لطف خدا دریچههای قلب خدیجه را چنان به سوی درک حقانیت دعوت اسلام باز کرد و آن چنان دلش را نورانی و سرشار از معرفت و حکمت گردانیده بود که هرگز پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم با چنان منظره اسفناک، در داخل خانه روبرو نشد. دکتر «بنت الشاطی» میگوید: آیا همسری غیر از خدیجه این استعداد را دارا بود که دعوت تاریخی شوهرش را وقتی از غار حرا آمد، باایمان قوی و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بی آن که در راستی او و اینکه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکی در دل راه بدهد؟
آیا جز خدیجه، هیچ بانوی ثروتمندی که در ناز و نعمت و آسایش و احترام زیسته، میتوانست با کمال رضایت و خرسندی از زندگی اشرافی، اموال بسیار و عزت و توانگری چشم بپوشد، تا در دشوارترین لحظات زندگی کنار همسرش بایستد و او را در بلایا و مشکلات موجود در راه تحقق هدفی که به حقانیت آن ایمان داشت، یاری کند، حاشا و کلا! فقط خدیجه چنین بود و زنان دیگر چون او نیستند، مگر آنکه در طبقه و رتبه او باشد.”(1)
خدا به جای محبت مردم مکه، خدیجه را به رسولش داد!
خداوند به جای شهر مکه، مردم مکه و مهر و محبت آنها و استقبال ایشان از دعوت به توحید خدیجه را به پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم عطا کردو او هنگامی که حضرت به خانه میآمد، به استقبال وی میشتافت و از حال وی پرسش میکرد و از او دلجویی مینمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به یاد او آورده،گرد وغبار را از چهره درخشانش میشست، و ملالت آزار قوم را با تسلاهای گرم از دلش میزدود.
«ابن اسحاق» میگوید: سخنی از قوم در رد و تکذیب،که موجب اندوه و آزردگی فکر و خاطرش شود، نمیشنید، مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه خدیجه برطرف میساخت. خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر او سبک میکرد و او را تصدیق مینمود. و رفتار و جسارتهای مردم را بیارزش و بیاهمیت میشمرد.
آری،خدیجه نخستین زنی بود که دین اسلام را پذیرفت و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز خواند، و جز علیبن ابی طالب علیهالسلام – که همواره پیش و بعد از بعثت، ملازم و پیرو پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم بود و از راه و روش پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم لحظهای جدا نشد – کسی از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.
خدیجه با دور اندیشی و افکار حکیمانه، خردمندی و حدس صائبی که داشت، دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفت، وسوابق نیکو و درخشان رسول خدا صلی الله علیه آله و سلم و اخلاق و صداقت و راستگویی و امانتداری،یاری ضعفا و دستگیری از فقرا، تواضع، قناعت و ایثار و بخشش و مهمان نوازی و سایر صفات پسندیده آن حضرت، همه درنظر خدیجه – آن زن آزموده حکیمه – مجسم بود، و میدانست آن سوابق عالی و ملکوتی، در چنان محیط تاریک و پر از فساد و تباهی از علایم نبوت است.
خدیجه نیز از آزار مشرکان بینصیب نماند
خدیجه، پبامیر صلی الله علیه و آله و سلم را به خوبی شناخته بود و دریافته بود که او از باطل پرهیز دارد و از دروغ بیراز است.
بنابراین خدیجه در پذیرفتن اسلام،هیچ گونه صبر و تردیدی نکرد، و از همان قدم اول، یار و مددکار پیامبر صلیالله علیه و آل و سلم شد و ثروت و اموال خود را برای یاری دین خدا،در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار داد. خدیجه نیز چون پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم از آزار مشرکان و بتپرستان بینصیب نماند، زنها از او کناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع کردند، به او زخم زبان میزدند و سخنان درشت میگفتند، حتی در هنگام زایمان به کمک او نمیآمدند و او را تنها میگذاشتند.
اما خدیجه، آیندهای را میدید که دیگران نمیدیدند. او میدانست دین محمد حق است، و طولی نخواهد کشید که پرستش خدای یگانه،جای پرستش بتها را خواهد گرفتو خدا پیامبرش را یاری میکند و روز به روز بر شهرتش افزوده میشود.
آری،خدیجه در اسلام مقامی یافت که از میان بانوان، جز دخترش – که سیده نساء عالمین است – کسی به آن مقام و افتخار دست نیافتو خدا نسل پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم را از چنین بانویی قرار داد. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم در عین نشاط جوانی، در سن بیست و پنج سالگی با خدیجه که چهل سال از عمر خویش را پشت سرگذاشته بود،ازدواج کرد. و حدود بیست و چهار سال،خدیجه چراغ خانه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم و انیس و غمخوار او بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا خدیجه زنده بود، یعنی تا سن پنجاه سالگی خودش و شصت و پنج سالگی خدیجه، زن دیگری اختیار نکرد. بعد از خدیجه هم اگر چه به اقتضای حکمتها و مصالحی، زنهای متعددی گرفت، ولی هیچ یک از آنها جای خدیجه را نگرفتند و فراقی راکه از فقدان خدیجه در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیدا شد، پر نکردند، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آنها صاحب فرزندی نشد و نسل او از خدیجه باقی ماند.
پیامبر پس از وفات خدیجه، هرگز او را فراموش نکرد
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم خدیجه را فراموش نکرده و از اخلاق و صفات او یاد میفرمود، به کسانی که با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف میکرد.
«عایشه »میگوید: بر احدی از زنهای پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم آن قدر غیرت نورزیدم که بر خدیجه غیرت ورزیدم. برای اینکه پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم بسیار از او یاد میفرمود و اگر گوسفندی ذبح میشد، از آن برای دوستان خدیجه میفرستاد.(2) و نیز از او نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خانه بیرون نمیرفت، مگر آنکه که خدیجه را یاد میکرد و بر او به خوبی و نیکی مدح و ثنا میفرمود. «انس بن مالک» روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بهترین زنان عالم مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند.(4)
از «ابن عباس» روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آل و سلم چهارخط در زمین کشید و فرمود: آیا میدانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسول خدا داناتر است. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم فرمود: فاضلترین زنان بهشت،خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم – همسر فرعون – میباشد(5) در سیره ابن هشام روایت کرده که: جبرییل خدمت رسول خدا آمد و گفت: خدیجه را از طرف خدا سلام برسان. پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم فرمود:
یا خدیجه هذا جبریل، یقرئک السلام من ربک. فقالت خدیجه: الله السلام و منه السلام، و علی جبریل السلام(6)
و به روایت دیگر، خدیجه فرمود: ان الله هو السلام و علی جبریل السلام، و علیک السلام و رحمه الله و برکاته”.(7) یکی از مزایای خدیجه این بود که همواره پیش از بعثت و بعد از بعثت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را تعظیم میکرد و سخنش را تصدیق مینمود. فضایل خدیجه و کرایم اخلاق او بسیار است که قلم ناتوان امثال بنده توان بیان آن را ندارد.
سلام الله علیها و علی بعلها رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم علی ابنتها سیده نساء العالمین و علی صهرها علی امیرالمؤمنین وسیدالمسلمین و علی ابنائها الائمه الطاهرین.
پی نوشتها:
1. اهلالبیت – توفیق ابوعلم، ص 102، ترجمه نقل به معنی.
2. اسدالغابه،ج5،ص 436و کتب دیگر.
3. همان.
4. اسدالغابه، ج5، ص 437، الاستیعاب، بهامش الاصابه، ج4، ص 284 و 285.
5. همان.
6. کشف الغمه،ج 2، ص 124،ای خدیجه، این جبرئیل است که از جانب پروردگارت به تو سلام میفرستد، پس خدیجه عرض کرد: “خداوند، سلام است، و هر سلامی از اوست و بر جبرئیل سلام باد”.
7. کشف الغمه،ج2ف ص 124، خداوند، سلام است و بر جبرئیل و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.
*خدیجه در دشوار ترین لحظات زندگی در کنار همسرش پیامبر خدا(ص) بود و در بلایا و مشکلات موجود او را یاری میکرد. او زنی با فهم و بینش، سخاوت، نجابت، حسن معاشرت، و مهر و وفا و صمیمت بود
*خدیجه سنگینی سخنان سخت را بر پیامبر خدا سبک میکرد و او را تصدیق مینمود و رفتار و جسارتهای مردم را بیارزش و بیاهمیت میشمرد.