حضرت علی(ع) در خطبه ای به نام خطبه ی ذی قار در باره ی علائم ظهور میفرماید:
خداوند براى هدايت و ارشاد شما پيامبرش را مبعوث به رسالت فرمود و بدانيد كه بعد از من دورانى خواهيد داشت كه در آن چيزى پنهان تر از حق نيست و نيز در آن زمان روشن تر از باطل چيز ديگرى نخواهد بود. در اين عصر، دروغ بستن بر خدا و پيامبرش از هر چيزى بيشتر است . در اين زمان متاعى كم ارزش تر از قرآن خدا در نزد اين مردم نيست، در صورتى كه قرآن را بحق بخوانند و به آن عمل كنند، هيچ متاعى از نظر ارزش به پاى كتاب خدا نمى رسد، اگر تحريف شود و برخلاف حق تفسير گردد، به تحقيق، سودجويان از آن استفاده مى كنند. در اين زمان و در ميان مردم شهرها هيچ چيزى از معروف (كارهاى خوب و خداپسند) زشت تر و منكرتر، و هيچ كارى و عملى از منكر (گناه) زيباتر نيست . در نظر مردم گمراه اين زمان هيچ راهى بدتر از رفتن به راه حق نيست (پيمودن راه بندگى به معنى واقعى). در اين عصر است كه دانايان به قرآن آن را پس پشت مى اندازند و نگهبانان قرآن آن را به دست فراموشى مى سپرند (البته در عمل نه به زبان) و هواى نفس آنها را به اين سو و آن سو مى كشد و اين انحرافى است كه آن را از پدران خود به ارث برده اند. آنان به دروغ قرآن را تحريف و تفسير مى كنند و حقايق آن را خلاف واقع دانسته، آن را به بهاى كمى مى فروشند و نسبت به آن بى رغبت اند. پس، قرآن و اهل قرآن در اين عصر رانده شده از اجتماع هستند و در عين اينكه (بسيار كم اندو) در ميان مردم از لحاظ ظاهرى حضور دارند در مغنا بيرون و بيگانه از اين جامعه اند، و در حقيقت، به تبعيد شدگان شباهت دارند و كسى به آنها (قرآن و اهل آن) مكان نمى دهد (آنان را تحويل نمى گيرد). آفرين بر اين دو يار موافق (يعنى قرآن و پيروان واقعى آن). در اين زمان قرآن و اقليت عامل به آن ظاهرا در ميان جامعه هستند، اما در واقع بيرون از اين مردم زندگى مى كنند؛ زيرا راه سعادت و راه شقاوت و گمراهى يكسان نيستند اگر چه با هم در يك جا جمع شوند. مردم اين زمان گرفتار جدايى و نفاق و از هماهنگى با حق بر حذرند و امور دينى و دنيوى خود را با افرادى برگزار مى كنند كه كارشان نيرنگ و زشتكارى و رشوه خوارى و كشتار انسانهاست گويى خود را پيشواى قرآن مى دانند و عملا از رهبرى قرآن محروم اند. از حق در ميان آنها جز نامى و از قرآن جز جلد و كاغذ و نوشته هاى آن نمانده است . در اين جامعه صداى قرآن و احكام آن بر مى خيزد و بعضى به آن علاقه مند مى شوند و در مجلس مى نشينند، ولى آرام نگرفته از مجلس بيرون مى شوند در حالى كه از دين اسلام بيرون رفته اند (ديدن خلافها و شنيدن آن) از دين پادشاهى به مذهب حكمران ديگر مى روند، همين طور از سوى اين حاكم به سوى آن فرمانروا و از سوى آن حكومت به سوى حكومت ديگر و از فرمانبرى حكمرانى ديگر در رفت و آمدند (آرى، چون پناهگاه اصلى ((دين)) را از دست داده اند). خداوند آنها را گرفتار استدراج خود مى كند، يعنى به بدبختى و عقوبت خود مى كشاند، اگر چه به ظاهر سرگرم دنياى خود هستند و به اصطلاح با خوشى زندگى مى كنند و به راستى كه آرزوها و اميدهاى بيجا زندگى آنها را فرا مى گيرد تا آنجا كه فرزندانى در معصيت به وجود مى آورند (نسل آينده را پديد مى آورند). در مقابل ناحق سر تسليم خم مى كنند و در عين حال خود را ديندار مى دانند (آرى، دين دلخواه اهل دنيا، نه آن دينى كه خداوند فرستاده است).
مساجد اين مردم در اين زمان از نظر ساختمان (كاشى كارى، فرشهاى قيمتى، بخارى، كولر و امثال اينها) آباد، اما از هدايت مردم به دين واقعى ويران است (تبليغات درست برخلاف آنچه در واقع هست پياده مى شود). خوانندگان قرآن و آبادكنندگان مساجد زيانكارترين و ناكام ترين خلق خدايند. اينان سرچشمه گمراهيها هستند و بازگشت ضلالت و گمراهى نيز به سوى خود آنها خواهد بود. شركت در مساجد اينها كفر به خداوند بزرگ است مگر براى آن افرادى كه نسبت به گمراهى آنها شناخت داشته باشند. بر اساس اعمال نادرست متصديان امور دينى، مساجد، اين پايگاه دينى، از نظر تقوا خراب و انباشته از گمراهى مى شود و سنتهاى خداوندى را مبدل مى سازند و حدود الهى را تغيير مى دهند و مردم را به راه راست نمى خوانند و در آمد كشور اسلامى و اموال بيت المال را به صاحبان واقعى اش، يعنى مستحقان نمى دهند بلكه آن را در راه نامشروع و جنگ و خونريزى به مصرف مى رسانند و در ارتباط با پناهندگان اسلام پيمان شكنى مى كنند و كسانى را كه در اين مسير ناحق از آنها كشته مى شوند شهيد مى نامند و به خداوند افترا مى بندند و او را انكار مى كنند و از دانش به خاطر نادانى خود روى بر مى گردانند. در گذشته هم كسانى همچون اينان بودند كه بندگان خوب خداوند را شكنجه مى دادند و آنها را مثله مى كردند (يعنى گوش و بينى آنها را مى بريدند) و گفتار آسمانى و بر اساس مصلحت آن افراد را كه از طرف خداوند مى گفتند دروغ و ناحق مى انگاشتند و در برابر كار خوب و شايسته كيفرهاى ناصواب مقرر مى كردند و حال آنكه خداوند پيامبرى را از ميان شما مبعوث كرد كه نمى تواند رنج شما را ببيند (يعنى خوشى و رفاه شما را طالب است و همه مسلمانان را دوست مى دارد) و بر اين پيامبر كتابى نازل شده است كه نظير ندارد (چون كه جوابگوى تمام خواسته ها و نيازمنديهاى علمى، اقتصادى، صنعتى، كشاورزى، تجارى، دامپرورى، نظامى، سياسى، اخلاقى، اجتماعى و ساير نيازهاى ديگر شماست). خداوند وعده فرموده است كه باطل به هيچ نحو نمى تواند به قرآن حمله ور شود و تحريف در آن راه نمى يابد (از پيش رو و پشت سر، خداوند نگهبان قرآن است) و با اينكه از تمام گذشته ها خبر داده كوچكترين خلافى در آن ديده نشده است و تاريخ دنيا نيز بر آن گواهى مى دهد…
روضه الکافی،ج2،ص359-362