الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

آیا “رؤیت مهدی” در زمان غیبت كبرا ممکن است؟/ معیارهای درستی داستان‌های دیدار با امام زمان(عج)

با توجه به سوء‌استفاده‌هایی كه در قالب داستان‌های دیدار با امام زمان صورت گرفته است، لازم است این داستان‌ها با معیارهایی صداقت گوینده و محتوای داستان محك زده شده و معیارهای دوازده‌گانه‌ای چون عدم اثبات نیابت خاص، تضاد نداشتن با احكام الهی،‌ داشتن مؤید از قرآن و سنت، عدم تعیین وقت دقیق ظهور و نیز ویژگی‌های شخصی ناقل داستان چون شجاعت،‌ وارستگی از دنیا و شهرت‌طلبی، یقین‌محوری،‌ رازداری و موارد ذكر شده دیگر مورد توجه قرار گرفته و در موارد تعارض معیارها نیز معیارهای درستی محتوا مقدم گردند.

ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت “رهبر موعود” عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.

ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.

همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!

یکی از مسایل رایج که از قرونگذشته تاکنون رواج داشته است، داستان هایی است که درباره دیدار با امام زمان(عج) نقل می شود. این در حالی است که آن حضرت به یکی از نواب خاص خود فرمودند: ” بزودی كسانى از شیعیان خواهند آمد كه مدعى مشاهده هستند؛ اما آگاه باشید كه هر كس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى مشاهده مرا ادعا كند، دروغ‌گو و و افتراء زننده به من است…”.

مقاله ذیل با عنوان “معیارهای درستی داستان‌های دیدار با امام زمان(عج)” که در اولین شماره فصلنامه “پژوهش های مهدوی” منتشر شده، ابن امر را مورد کند و کاو قرار داده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پژوهش: حسن ملایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* مقدمه

شاید نخستین پرسشی كه درباره بررسی مسئله دیدار با امام زمان به ذهن می‌رسد، این است كه مردم در زمان سایر ائمه با آنان ملاقات و دیدار داشته و مسائل و مشكلات خود را به آنها مطرح می‌نمودند و جواب خود را دریافت می‌كردند، چرا دیدار با حضرت مهدی موضوعی است كه همیشه با حساسیت خاصی درباره آن صحبت می‌شود؟ روشن شدن علت حساسیت این موضوع، نیازمند توضیحاتی است.

از آن‌جا که اطاعت از امامان معصوم در ردیف اطاعت خداوند متعال و رسول اكرمقرار گرفته  و به عنوان مرجع معارف اسلامی معرفی شده‌اند،  همواره محل رجوع عام و خاص بوده‌اند. این مراجعه‌ها و دیدارها با یازده امام همام، یعنی حضرت علی تا امام حسن عسكری به صورت معمولی صورت می‌گرفته و اگرچه در برهه‌هایی دیدارها و ملاقات مردم با ائمه محدودتر شده، ولی در همه این دوران، رسیدن به امام امكان‌پذیر بوده است.

اما عصر امام مهدی(عج) عصری است كه این ارتباط دوطرفه، طی دو مرحله، كاملاً قطع شد كه به این دو مرحله عصر غیبت گفته می‌شود. احادیث بسیاری از رسول اكرم و امامان معصوم به ما رسیده كه عصر غیبت برای امام دوازدهم را پیش‌بینی كرده  و فرموده‌اند حضرت قائم دو غیبت دارد كه یكی كوتاه و دیگری بلندمدت است؛ حتی موضوع غیبت كبرا از جانب خود حضرت ولی‌عصر در توقیع شریف علی بن محمد سمری نیز بیان شده است.  بنابراین، وقوع غیبت برای امام مهدی امری اجتناب‌ناپذیر به شمار می‌رود.

در مرحله اول از دوران غیبت یا همان غیبت صغرا، تنها چهار نایب خاص آن حضرت می‌توانستند با امام ارتباط برقرار كنند و پیام‌ها، مسائل، مشكلات، وجوهات و مواردی از این دست را به محضر امام زمان برسانند و این‌ها واسطه‌های بین مردم و حضرت مهدی بودند. اما در مرحله دوم غیبت یا همان غیبت كبرا، دیگر هرگونه ارتباطی كه دو طرفه بود، حتی به واسطه نایبان خاص قطع گردید و عصری پیش آمد كه دیگر كسی نمی‌توانست با میل و اختیارش به خدمت حضرت مهدی شرفیاب شود و بر اساس توقیع مبارك خود حضرت، مردم موظف شدند به فقها و علمای دین مراجعه نمایند.

با طولانی شدن غیبت امام عصر از سویی و گسترده شدن بساط ظلم و جور از سوی دیگر و نیز نبود امكان ارتباط اختیاری با حضرت، زمینه امتحان سرنوشت‌ساز شیعه فراهم آمد و به تبع آن، آرام‌آرام آثار منفی آن در میان مردم پیدا شد،  به گونه‌ای كه این امر باعث تردید مردم در تولد امام زمان و تضعیف ایمان آن‌ها نسبت به وجود مبارك حضرت شد.  

با توجه به این مشكلات، علمای دل‌سوز شیعه، تلاش نمودند اعتقاد به حضرت مهدی و ارتباط معنوی و عاطفی با ایشان را به عنوان یكی از اركان دین، زنده نگه دارند؛ از این‌رو سعی كردند با دلایل عقلی و مستندات نقلی، قلوب شیعیان را از معرفت حضرت مهدی سرشار و شبهات این عرصه را برطرف كنند، اما شیوه‌های ارائه شده پیشین، برای تحكیم باورهای مردم، تا حدی عقلی بود و همین امر در برخی موارد، برای عامه مردم، تأثیر مورد نظر را نداشت؛ زیرا اساساً توده مردم، روش حسی تبیین مسائل را بر روش عقلی ترجیح می‌دهند. از این‌رو علمای شیعه بر آن شدند برای رفع این مشكل نیز از روشی بهره گیرند كه ایمان مردم نیز از آفات شبهات محفوظ باشد، لذا به بیان دیدارهای واقعی افراد با امام مهدی پرداخته و در این زمینه كتاب‌هایی را نیز تألیف نمودند و شاید بتوان ادعا كرد كه برای قابل فهم بودن موضوع وجود مبارك حضرت ولیّ‌‌عصر و هدایت‌ها و الطاف و مهربانی‌های مخفیانه ایشان، نقل حكایت‌های واقعی در این زمینه بهترین وسیله بود.

اگرچه شیوه بیان حکایت‌های دیدار با امام زمان در تقویت باور به حضرت مهدی تأثیری مثبت داشته و دارد، اما از آن‌جا كه این روش، برخلاف روش عقلی، در قالب منطقی و ضوابط خاص و صحیح خود بیان نشد، در طول تاریخ همواره باعث بروز انحرافات و مشكلاتی شد و دغل‌كارانی پیدا شدند كه به خاطر هوای نفسانی و رسیدن به مطامع دنیوی خویش، با ادعاهای دروغ ارتباط و ملاقات با امام زمان4، بسیاری را تحت تأثیر قرار داده و با سوء‌استفاده از شیفتگی مردم به امام عصر4 و شوق وصال وی، ذهن‌ها و سرمایه‌ها را به سوی خود منحرف نمودند و تعداد چشم‌گیری از محبان حضرت نیز به خاطر سستی در كسب معارف اسلامی و نداشتن ضوابط و معیارهای درستی دیدارها، فریب فریب‌كاران را خورده و عقاید و امكانات خود را بازیچه دست این افراد قرار دادند. طرح داستان‌های دیدار و ملاقات با حضرت مهدی مانند شمشیری دولبه است كه با داشتن معیارهای درستی آن، می‌تواند برای عموم جامعه مفید باشد. اما در صورت جهل و نادانی به این ملاك‌ها نیز خسارت‌های مادی و معنوی و عقیدتی فراوان و بعضاً جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا به فرموده امام صادق: كسی كه بدون بصیرت و آگاهی در راهی قدم بگذارد، مانند كسی است كه در بیراهه گام نهاده است. حركت سریع چنین شخصی نیز تنها او را از مقصد دورتر خواهد ساخت.  

و طبق فرمایش حكیمانه امیرالمؤمنین «علم است كه مانع و حجاب از آفات خواهد بود.» ؛ بنابراین تنها راه رهایی از آسیب‌های پرداختن به داستان‌های دیدار و بهره‌گیری صحیح از آنها شناخت این معیارهاست.

* مفهوم‌شناسی دیدار و كلمات مشابه

پیش از ورود به بیان معیارهای درستی داستان‌های دیدار با امام زمان، بررسی مفهوم دیدار و واژگانی كه در این موضوع مورد استفاده قرار می‌گیرد ضروری است، این اهمیت از آن‌روست كه علت عمده اختلاف نظرهای علما و اندیشه‌ورزان درباره رؤیت یا عدم امكان رؤیت امام زمان در عصر غیبت كبرا، به طی نكردن مرحله اول تحقیق، یعنی مفهوم‌‌‌شناسی موضوع بر‌می‌گردد‌؛ حال اگر مفهوم دیدار مورد بازكاوی قرار گیرد، هم مراد معتقدان به دیدار با امام دوازدهم در عصر غیبت واضح خواهد شد و هم منظور قائلان به ممكن نبودن دیدار مشخص خواهد گردید.

دیدار، از ماده دیدن در فارسی گرفته شده و معادل آن در عربی از ماده رأی است. دیدن (رأی) به معنای مطلق مشاهده است و اگرچه معمولاً به مشاهده با چشم (بصر) اطلاق می‌گردد، اما در زبان عربی افزون بر آن، مشاهده روحی و قلبی (بصیرت) را نیز دربر می‌گیرد.  بنابراین ممكن است ظرف دیدن یك شخص، در بیداری، خواب و یا مكاشفه روحی باشد. حال باید دید منظور از وقوع یا عدم امكان رؤیت با امام زمان در عصر غیبت توسط برخی اندیشه‌ورزان كدام نوع از دیدارهاست و آیا هرگونه دیدنی، حتی در خواب یا مكاشفه روحی را دربر می‌گیرد و یا منظور روایات، قسمی خاص از دیدن است؟ این مطلبی است كه به زودی به آن خواهیم پرداخت.

در موارد بسیاری از داستان‌ها، واژه ملاقات به عنوان معادل دیدار استفاده می‌شود كه گرچه از نظر مفهوم با معنای دیدار نزدیك است، اما زمانی كه عنوان ملاقات، برای به هم رسیدن دو نفر به‌ كار می‌رود، نوعی شناخت در مفهوم آن لحاظ می‌شود؛  در حالی كه دیدن یك شخص یا یك شیء، لزوماً به همراه شناخت آن همراه نیست و معنایی اعم دارد، چنان‌كه در مسئله رؤیت حضرت مهدی در زمان غیبت، امام صادق می‌فرماید: یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَه‏؛ مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند.

هم‌چنین دیدار و ملاقات از لحاظ گستره، محدودتر از واژه ارتباط ـ كه گاهی در ادبیات داستان‌های دیدار با امام زمان به‌كار می‌رود ـ هستند؛ زیرا شدت پیوند و استمرار و رابطه دوسویه‌ای كه در ارتباط است در آن دو، مد نظر نیست.  توجه به دو وجه تمایزكننده واژه دیدار از دو عنوان ملاقات و ارتباط، نقش بسیار مهمی در تشخیص درستی یك داستان دیدار دارد؛ چنان‌که این مطلب پس از بررسی روایات مربوط به رؤیت امام دوازدهم كه در ذیل می‌آید، بهتر رخ‌نمایی خواهد نمود.

نتیجه این‌كه با توجه با اطلاق معنایی دیدار كه پیش‌تر بیان شد، مراد از دیدار با امام زمان در این نوشتار ـ صرف‌نظر از اثبات یا نفی آن ـ نیز همین معنای عام، یعنی دیدار جسمانی در بیداری، ملاقات روحی در عالم خواب، یا مكاشفه و با قلب است و از در نظر گرفتن معنای محدود برای این واژه، برخلاف بعضی نویسندگان محترم كه تنها دیدن با چشم و حالت بیداری را محور بحث ملاقات قرار داده‌اند،  چشم‌پوشی می‌شود.

* دیدار با امام زمان از منظر روایات

درباره عدم رؤیت حضرت مهدی در زمان غیبت كبرا روایات بسیاری به ما رسیده است كه توجه دقیق به مدلول‌های آن‌ها می‌تواند ‌گره‌گشای بسیاری از ابهامات در این زمینه باشد. معروف‌ترین این روایات، فرمایش و توقیع شریفی است كه از حضرت مهدی خطاب به آخرین نایب خاص ایشان علی بن محمد سمری صادر شده است. متن این توقیع چنین است: بسم اللّه الرحمن الرحیم. یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ! أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِیكَ فَإِنَّكَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏؛‏ به نام خداوند بخشنده مهربان. اى على بن محمد سمرى، خدا اجر برادرانت را درباره تو بزرگ گرداند! تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت؛ پس كارهاى خود را جمع كن و برای بعد از خودت به هیچ كس وصیت مكن؛ زیرا غیبت دوم (كبرا) واقع شده و ظهورى نیست، مگر پس از اجازه خداى عزوجل و این ظهور، پس از مدتی طولانی و سختى و قساوت دل‌ها و پر شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. بزودی كسانى از شیعیان خواهند آمد كه مدعى مشاهده هستند؛ اما آگاه باشید كه هر كس پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى مشاهده مرا ادعا كند، دروغ‌گو و و افتراء زننده به من است. و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.

اگر فضایی كه توقیع شریف در آن صادر شده، مورد بررسی و دقت قرار گیرد، درمی‌یابیم كه از همان زمان غیبت صغرا، ادعای ملاقات و ارتباط خاص و پیام آوردن از سوی حضرت، توسط برخی افراد فرصت‌طلب و شیاد مطرح شده؛ به‌طوری كه در زمان غیبت صغرا یكی از وظایف نواب خاص، روشن‌گری و مبارزه با مدعیان ارتباط و نیابت بوده است، چنان‌كه دفع ادعای شلمغانی (یكی از مدعیان دروغین) نمونه بارزی از این ماجراست. از این‌رو، پس از اتمام غیبت صغرا و تعلق اراده خدا بر غیبت كبرا، حضرت مهدی4 با این فرمایش، خواستند كه جلوی سوء‌استفاده افراد فریب‌كار را از منصب نیابت، سفارت و هر آن‌چه كه به‌گونه‌ای ارتباط مستمر و اختیاری و دوسویه از آن به مشام رسد را بگیرند. لفظ «مفتر» كه به معنای نسبت دروغ دادن حكم و دستوری به حضرت ولیّ عصر4 است نیز مؤید این سخن است، ‌چنان‌‌كه بعضی محققان نیز شدت لحن توقیع شریف را گویای حساسیت موضوع نیابت و احساس خطر امام نسبت به زمینه‌های بالقوة بروز چنین آفتی در میان شیعیان دانسته‌‌اند.
به این ترتیب با شروع غیبت كبرا، راه نیابت خاص و سفارت و هرچه كه نشانه ارتباط اختیاری مردم با امام زمان باشد، بسته شده است و هر كس كه ادعای دیدار این‌چنینی را بنماید، طبق این توقیع و فرمان امام زمان دروغ‌گو و افترازننده به ایشان است.

گفتنی است كه بر اساس این توقیع شریف، هرگونه دیدار با امام عصر در عصر غیبت ناممكن است و طرح داستان‌های دیدار با امام زمان طرحی نامشروع و بیانی دروغ و غیرواقعی است. حال با این پیش‌فرض، سؤالی در ذهن تداعی می‌شود كه با این همه داستان چه باید کرد؟

در پاسخ به این شبهه چند نكته قابل توجه است:

اولاً ) نكته بسیار مهمی كه در این توقیع مورد غفلت واقع شده، توجه به نفی دیدار با واژه «مشاهده» است كه در فارسی به معنای دیدن است. این واژه در عربی به معنای «المعاینة: نگاه كردن و دیدن»  است. لغت‌شناسان در تبیین ریشه این لغت، آن را به ماده «شهد» برگردانده‌اند كه بر حضور و علم و اعلام دلالت دارد.  گرچه برخی گفته‌اند علمی که در مشاهده حاصل می‌شود هم در امور محسوس و هم در امور نامحسوس است، ولی با دقت در به‌کارگیری اولیه آن درمی‌یابیم كه در صورت عدم قرینه، كاربرد این واژه در رؤیت امور محسوس است و از این‌روست كه صاحب فروق اللغویة در تبیین تفاوت شهادت با علم گفته است: «الفرق بین العلم و الشهادة أنّ الشهادة أخصّ من العلم ذلك أنّها علم بوجود الأشیاء لا من قبل غیرها. و الشاهد نقیض الغائب فی المعنى، و لهذا سمّی ما یدرك بالحواسّ و یعلم ضرورة شاهداً»  ‌چنان‌‌كه كسی می‌تواند درباره واقعه‌ای به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شود كه آن را با چشم دیده باشد.
مؤید دیگری كه كاربرد اولیه واژه مشاهده را در امور محسوس ثابت می‌سازد، تقابل این كلمه با واژه «غیب» است،‌ مانند آیۀ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ؛  ‌چنان‌‌كه در معنای‌ غیب آمده: «ما یغیب عن حواسّ الناس و بصائرهم و ما یشهدونه بهما».

در حقیقت منظور امام عصر از مشاهده، عبارت دیگری از غیبت و بیان‌گر این نكته است كه گرچه مراد ایشان، دفع یاوه‌پردازی‌های مدعیان نیابت و پیام‌رسانی از جانب حضرت بوده اما حساسیت این بحث باعث شد تا امام به كم‌ترین حد از ملاقات، یعنی مشاهده حسی اشاره نماید و روشن است كه وقتی اصل مشاهده حضرت، توسط ایشان نفی شده است، مراتب بالاتر آن یعنی ارتباط دوسویه و نیابت و ادعای رساندن اوامر امام زمان4 منتفی است. این امر مانند موضوعی است كه در آیه وَقَضَى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِیماً  آمده است. در آیه مذكور، برای مشخص نمودن حد احترام به پدر و مادر، گفتن اُف به ایشان، ممنوع شده است. روشن است كه درباره حكم فحاشی یا زدن و برخوردهای خشن دیگر در این آیه مطلبی به صراحت بیان نشده است، اما وقتی كم‌ترین حد بی‌احترامی، یعنی اظهار ناراحتی با گفتن اُف ممنوع شده است، موارد شدیدتر نیز جایز نخواهد بود. در بحث ما نیز وقتی راه مشاهده امام در عصر غیبت كبرا مسدود اعلام شده نیابت مخصوص و ارتباط با حضرت در غیبت كبرا نیز ممكن نخواهد بود و هرگونه ادعای ارتباط و نیابت دروغ بوده و هرگونه سخنی كه از جانب امام زمان مطرح شود افترا به ایشان به شمار می‌رود. هم‌چنین روایات بسیاری موجود است كه به صراحت از رؤیت امام عصر در عصر غیبت خبر داده‌اند؛ برای مثال امام صادق ضمن تشریح شباهت‌های حضرت مهدی با برخی انبیا می‌فرماید:أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ یُوسُفَ فَالسِّتْرُ یَجْعَلُ اللَّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْخَلْقِ حِجَاباً یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَه‏؛ اما [شباهت امام زمان و] سنت او از حضرت یوسف؛ پس خدای متعال بین او و مردم حجاب و مانعی قرار می‌دهد كه وی را می‌بینند اما نمی‌شناسند.

ایشان در سخن دیگری فرمود: صاحب این امر، میان آنان آمد و شد ‌می‌نماید، در بازارهایشان گام برمی‌دارد و قدم بر فرش‌هایشان می‌گذارد و آنان او را نمی‌شناسند، تا این‌كه خداوند به او اجازه می‌فرماید كه خودش را معرّفى كند، همان‌گونه كه به یوسف اجازه فرمود.  

البته در همین احادیث این نكته هم گوشزد شده است كه عموم مردم با وجود دیدن حضرت مهدی او را نمی‌شناسند. بنابراین از مقایسه مجموع این روایات با توقیع شریف درمی‌یابیم چنین نیست كه حضرت ولی عصر در زمان غیبت كبرا، به‌طور مطلق دیده نشوند، بلكه مراد آن است كه دیدن ایشان در حالت عادی و در بیداری به هم‌راه شناخت، طبق حكمت الهی، در عصر غیبت ممكن نیست، افزون بر آن‌كه دلیلی بر عدم امكان وقوع دیدار همراه با شناخت امام زمان در اقسام دیگر دیدار، یعنی خواب و مكاشفه وجود ندارد.

اگر كسی بگوید چرا نشناختن ایشان در لحظه ملاقات را تنها به دیدار در بیداری محدود و مقید كرده‌ و دو قسم دیگر، یعنی دیدار در حالت مكاشفه یا رؤیا را با وجود اطلاق دلیل، خارج نموده‌اید، خواهیم گفت: افزون بر توضیحات پیشین و به‌ویژه دقت در واژه «مشاهده» كه رؤیت حسی را دربر می‌گیرد، به دو دلیل دیدار با امام زمان حتی در صورت شناخت ایشان در عصر غیبت ممكن است:
نخست آن‌كه امیرالمؤمنین فرمود:اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ؛ خداوندا! تو هرگز زمین را از قائم به حجّت كه یا ظاهر است و مشهود و یا پنهان است و مستور خالى نمى‏گذارى تا دلایل واضح و آشكار خداوندى‏ باطل نگردد.

این سخن به روشنی گویای آن است كه اگر در مواردی حكمت الهی اقتضا كند، حضرت مهدی موعود به اذن الهی خود را به برخی افراد می‌شناساند و با توجه به این‌كه روایات معصومان، دیدار با شناخت امام را در حالت بیداری و عادی در عصر غیبت خلاف مشیت الهی و ناممكن می‌داند، ناگزیر این اتفاق فقط در حالت مكاشفه یا رؤیا ممكن خواهد بود.

ثانیاً) نه‌ تنها دیدار همراه با شناخت امام زمان، در حالت مكاشفه یا خواب، ممكن است، بلكه واقع نیز شده و با مروری بر داستان‌های دیدار كه در كتاب‌های مختلف از افراد مورد اطمینان نقل شده است، با تواتر اجمالی این مطلب ثابت می‌شود. یكی از نویسندگان در این باره می‌گوید: … منافاتی ندارد با امکان رؤیت از جهت اقتضای مصلحت احیاناً و اتفاقاً. به علاوه در مقابل او نیز دلیل قطعی است بر امکان رؤیت و آن تواتر اجمالی است که موجب قطعی و یقینی است از کثرت ادعای اشخاص صالح. به علاوه ادعای ایشان نیز به منزله حدیثی است و صلاح بسیاری از ایشان از حیث تقوا و ورع و وثوق و اطمینان کم‌تر از راویان احادیث نیست.

نكته‌ای كه ذكر آن در این‌جا مفید است آن است كه تصور عموم مردم از دیدار با امام زمان كه در داستان‌های دیدار ایشان نقل می‌شود، ملاقات ایشان در حالت عادی و بیداری است، اما با توضیحات اخیر و تأمل در قراین موجود در حكایات دیدار، مانند تشرف مرحوم سید بحرالعلوم، درمی‌یابیم كه مراد از مشاهده هم‌راه با شناخت حضرت مهدی، رؤیت ایشان در عالم مكاشفه یا خواب بوده است، نه حالت عادی و با چشم سر. بی‌توجهی به این نكته موجب شده است گمان رود هرگونه دیدار هم‌راه با شناخت امام در لحظه رؤیت حتی با چشم سر، ممكن و بلكه واقع شده است، در حالی كه این ادعا خلاف روایاتی است كه نمونه‌هایی از آن ذكر شد.

* معیارهای درستی داستان‌های دیدار با امام زمان

نخست لازم است بدانیم معیارها و نشانه‌های درستی اخبار دیدار، گاه به محتوای داستان دیدار و زمانی مربوط به شخص نقل‌كننده حكایت تعلق دارد. بنابراین، این ملاك‌ها در دو دسته كلی: 1. معیارهای درستی دیدار به اعتبار محتوای داستان؛ 2. معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان، تقسیم می‌شود.

1. معیارهای درستی داستان‌های دیدار به اعتبار محتوای داستان

برای تشخیص درستی حكایات و داستان‌هایی كه درباره دیدار با امام زمان نقل می‌شود، می‌توان معیارهایی را با توجه به محتوا و مدلول خود داستان، ارائه داد. آن‌چه در ذیل می‌آید حاصل كاوشی در همین راستاست كه حاصل آن، مجموعه معیارهایی است كه به اعتبار محتوای داستان‌های دیدار ارائه شده، به گونه‌ای كه با در دست داشتن و لحاظ آن‌ها می‌توان قضایای تشرفات نقل شده را مورد ارزیابی قرار داده و از درستی آن‌ها اطمینان یافت. علایم راستی یك داستان دیدار از حیث محتوا عبارتند از:

الف) عدم دلالت نیابت خاص برای دیداركننده

از آن‌چه تا كنون به‌ویژه در باب مفهوم‌شناسی دیدار و نیز مقوله دیدار با امام زمان از منظر روایات بیان نمودیم، دریافتیم عصر غیبت كبرا به استناد دلایل روایی، دوره‌ای است كه سنت الهی و قانون كلی خداوند حكیم، بر عدم امكان فیض ملاقات و دیدار با امام دوازدهم قرار گرفته و این قانون تا زمان ظهور مبارك ایشان هم‌چنان در جامعه بشری جاری است؛ اما به مقتضای الطاف كریمانه حضرت و مصالح و حكمت بالغه ایشان، ممكن است در مواردی خاص توفیق دیدار آن وجود نورانی ـ البته به معنای عام دیدار ـ نصیب عده‌ای محدود شود تا مردم گرمای مهربانی ایشان را بهتر احساس كنند و در باور خویش به ایشان مصمم‌تر گردند.‌ اما نباید مضمون و محتوای داستان به گونه‌ای باشد كه نیابت خاصی را برای ملاقات كننده با حضرت، تثبیت نماید؛ زیرا بر اساس مستندات روایی، اگر فردی ادعای ارتباط دوسویه و اختیاری با امام زمان و نیابت مخصوص وی را بنماید، بی‌شك انسانی دروغ‌گو و دغل‌كار است و دلیل روایی آن نیز پیش‌تر بیان شد.

ب) عدم طرح دیدار همراه با شناخت امام در بیداری و حال عادی

از جمله معیارهایی كه می‌توان برای شناخت درستی حكایات از آن بهره برد، عدم ادعای دیدار با امام زمان آن هم به هم‌راه شناخت ایشان به عنوان امام، در حال بیداری و عادی است؛ زیرا چنان‌كه در جمع‌بندی روایات مربوط به دیدار بیان شد،‌ یك قسم از دیدارهایی كه ممكن است در زمان غیبت كبرا اتفاق بیفتد، غیرممكن قلمداد شد و آن دیدار در بیداری با حضرت آن هم ‌هم‌راه با شناخت ایشان در لحظه دیدار است.

بسیاری از روایات رؤیت امام زمان در عصر غیبت كبرا، بیان‌گر این نكته هستند كه كسی در حالت عادی و بیداری نمی‌تواند حضرت مهد را با این وصف كه بداند او امام دوازدهم است مشاهده كند و اگر كسی چنین ادعایی كند، یا دروغ می‌گوید، یا این‌كه اشتباه كرده است. برای مثال امام صادق فرمود: صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَتَرَدَّدُ بَیْنَهُمْ وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ حِینَ قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ: إِنَّكَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُف‏؛ صاحب این امر در میانشان رفت و آمد می‌كند و در بازارشان می‌رود و روی فرش‌ها [و جای پایشان] پا می‌گذارد و این در حالی است كه آن‌ها او را نمی‌‌شناسند، تا این‌كه خداوند به او اجازه می‌فرماید كه خودش را معرّفى كند، همان‌گونه كه به یوسف اجازه فرمود، در آن هنگام كه برادرانش به او گفتند: «آیا تو خود، یوسف هستى؟ پاسخ داد: آرى، من یوسفم.»

هم‌چنین حضرتش فرمود: در صاحب‌الأمر سنت‌هایی از پیغمبران است… اما سنت یوسف، در پرده بودن است. خدا میان او و خلق پرده‏اى می‌نهد كه او را بینند و نشناسند.

ممكن است پرسشی در ذهن پیدا شود كه اگر چنین است، پس با این همه نقل از دیدار بزرگان كه در لحظه دیدار، امام را شناخته‌اند چه می‌كنید؟ در جواب باید گفت، نكته این است كه بر اساس روایات موجود، شخص دیدار كننده، در حالت عادی و با شناخت عنوان امامت حضرت مهدی در لحظه دیدار، در ادعایش راست نمی‌گوید. از این‌رو، اولاً دیدارهایی كه از بزرگان نقل شده، در حالت خواب یا مكاشفه بوده است، نه در بیداری و با چشم سر. گفتنی است اندیشه‌ورزانی به این نكته گواهی داده‌اند.  برای مثال یكی از آنان این مطلب را چنین تبیین می‌نماید: آیا حضرت، در مقام روح شما ظهور می‌كند یا در مقام جسم شما؟ اگر در مقام جسم شما ظهور می‌كند، پس چرا باید عبادت كنید تا حضرت را ببینید؟ مگر نه این‌ است كه عبادت كردن یعنی متعالی‌كردن وجود خود؟ پس جهت وجود شما باید غیبی شود تا با غیب هستی روبه‌رو گردد. چرا آن‌هایی كه حضرت را می‌بینند بعد از این‌كه یك‌مرتبه متوجّه می‌شوند كه نكند این آقا، حضرت ‌امام ‌زمان باشند، در همان حال دیگر حضرت را نمی‌بینند؟ اگر بنا بود كه حضرت ظهور مادّی كرده باشد باید وقتی از جلوی چشم شما غایب شدند، بالأخره در گوشه‌ای در این دنیای مادّی پنهان شده باشند. در موقعی كه شما مفتخر به رؤیت حضرت شده‌اید، امام، مادّی شده است یا شما با عبادت و ایجاد صلاحیت، غیبی و غیب‌بین شده‌اید؟ به نظر می‌رسد آن‌هایی كه حضرت را می‌بینند، حضرت را از بُعد غیب می‌بینند و ارزش موضوع هم در همین جهت است.

 ثانیاً اگر در بیداری و حالت عادی بوده، شخص دیداركننده در زمان دیدار، ایشان را نشناخته است، بلكه این شناخت بعد از مفارقت از وجود مبارك حضرت ولیّ عصر بوده است، چنان‌كه این مطلب با دقت در محتوای این دیدارها كاملاً مشهود است. البته در این‌جا باید اذعان نمود كه بیش‌تر افرادی كه حكایات دیدارهای بزرگان را برای مردم بازگو می‌كنند، اشخاصی هستند كه در مسئله دیدار به خاطر ندانستن معیار گفته شده به اشتباه افتاده‌ و به تفاوت دیدار بین حالت عادی و مكاشفه، توجه ننموده‌اند، نه این‌كه دروغ‌گو و فریب‌كار بوده‌اند.

ج) تضاد نداشتن مفاد داستان با احكام الهی

بدون تردید یكی از معیارهای صدق حكایات دیدار با حضرت مهدی عدم مخالفت محتوایی آن با احكام و دستورهای خداست. اهمیت این موضوع آن‌قدر فراوان است كه در مجامع روایی ما، احادیث بسیاری از ناحیه معصومان رسیده كه بیان‌گر آن است كه حتی درستی سخنان منتسب به ایشان را باید با كتاب الله سنجید. امام صادق فرمود: فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَیْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ؛ تقوای الهی پیشه كنید و سخنانی كه از جانب ما گفته شده و مخالف با كلام خدا و سنت حضرت محمد است را نپذیرید.

ایشان در كلامی دیگر فرمود:یُتْرَكُ مَا خَالَفَ حُكْمُهُ حُكْمَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّة؛ حكمی مخالف با قرآن و سنت را ترك و طرد نمایید.

در بعضی از داستان‌های دیدار با امام زمان دستورهایی بیان می‌شود كه به روشنی با احكام الهی در تضاد است، اما متأسفانه ناآشنایی با احكام الهی از یك طرف و ساده‌لوحی از طرف دیگر، باعث شده است عده‌ای با استناد به حكایاتی دروغین، اعمالی را مرتكب ‌شوند كه در تعارض با احكام خدا و فرمایش‌های اهل‌بیت بوده و بدون تردید نقل این داستان‌ها ترویج اباحی‌گری خواهد بود. به همین جهت سزاوار است همه شیفتگان حضرت مهدی با فراگیری احكام اسلام از رساله‌های عملیه و مشورت با علمای دین از یك سو، و مطابقت داستان‌های ملاقات با این احكام، پیش از تأثیرپذیری عاطفی از این حكایات، از درستی داستان مطمئن شوند.

د) داشتن مؤید از قرآن كریم و سیره معصومان

از جمله علایمی كه می‌توان با آن، درستی یك حكایت تشرف را شناخت، تأیید محتوای آن توسط قرآن و احادیث ائمه و به عبارت دیگر، موافقت مضمون آن با این دو منبع اسلام است. امام صادق از قول رسول اعظم می‌فرماید:إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوه‏؛ هر حقى واقعیتى و هر درستى نورى دارد. آن‌چه با قرآن موافق است را بگیرید و هرچه با آن مخالف است را واگذارید.

ممكن است كسی چنین تصور كند كه عدم مخالفت با كتاب خدا كه پیش‌تر به عنوان یك معیار بیان شد كافی است و نیازی به ذكر این مورد نیست، در حالی كه عدم مخالفت مضمون داستان دیدار با حلال و حرام‌های شناخته شده خدا، هنوز نمی‌تواند به معنای درستی یك داستان محسوب شود؛ زیرا چه‌بسا مطلبی در خلال حكایات ملاقات آمده كه مخالفت صریح با احكام الهی ندارد،‌ اما هیچ‌گونه سخنی نیز در كتاب و سنت كه دلالت بر تأیید و موافقت با آن باشد، یافت نشده است. در این صورت، باز نمی‌توان به مفاد این داستان عمل نمود؛ زیرا راه‌كاری كه امامان معصوم در این‌گونه موارد سفارش فرموده‌اند، توقف و احتیاط است، چنان‌كه امام صادق فرمود: لَا یَسَعُكُمْ فِیمَا یَنْزِلُ بِكُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَّا الْكَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ وَ الرَّدُّ إِلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى حَتَّى یَحْمِلُوكُمْ فِیهِ عَلَى الْقَصْدِ وَ یَجْلُوا عَنْكُمْ فِیهِ الْعَمَى وَ یُعَرِّفُوكُمْ فِیهِ الْحَق‏؛ در اخذ آن‌چه به دست شما مى‏رسد كه نمى‏دانید درست است یا نه، آزاد نیستید؛ ‌بلكه وظیفه شما توقف، بررسى و رجوع به ائمه هدی است تا شما را به حقیقت رسانند و گمراهى شما را برطرف سازند و حق مطلب را به شما بفهمانند.

افزون بر آن، عمل به مضمون داستان‌های دیدار با امام زمان در واقع به رسمیت شناختن این داستان‌ها به‌عنوان یكی از منابع مستقل برای برداشت احكام اسلام است، در حالی كه كسی از فقهای اسلام قائل به چنین امری نیست و در كتاب‌هایی كه بیان‌گر روش صحیح استنباط معارف دینی هستند، تنها چهار منبع قرآن كریم، سنت معصومان، اجماع و عقل دارای حجیت هستند.
بنابراین، احتیاط و اطمینان نداشتن به داستان‌هایی كه مؤید قرآنی و روایی ندارند، كاری شایسته و وظیفه‌ای شرعی است و یكی از بهترین راه‌های جلوگیری از نشر خرافات در میان مردم، التزام جمعی به این امر است.

ه‍) عدم دلالت داستان برتعیین وقت ظهور

از جمله ملاك‌های درستی دیدارها از جنبه محتوا آن است كه مدلول داستان، تعیین كننده وقت خاصی برای ظهور حضرت مهدی موعود نباشد؛ زیرا از امور مسلم در مباحث مهدویت، نفی هرگونه تعیین زمان مشخصی برای ظهور به شمار می‌رود. امام صادق فرمود: «ما اهل‌بیت [برای ظهور قائم] وقت مشخص نمی‌كنیم.»  هم‌چنین امام باقر در پاسخ سؤالی كه از ایشان درباره زمان ظهور پرسیده شد، سه مرتبه فرمود: كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ، كَذَبَ الْوَقَّاتُون.

اصرار شدید ائمه بر دروغ‌گویی كسانی كه برای ظهور حضرت قائم آل محمد وقتی خاص را مشخص می‌كنند، به خوبی می‌تواند محكی دقیق برای صحت و درستی داستان‌ها و حكایات ملاقات قرار گرفته و از اعتماد جاهلانه به این گونه داستان‌ها پیش‌گیری كند.

گفتنی‌ است موضوع تعیین زمان ظهور در غیبت صغرای امام عصر نیز مطرح بوده و ایشان در یكی از توقیعاتی كه به جناب محمد بن عثمان نایب دوم خویش برای شیعیان نوشت، به همان معیاری كه سایر امامان معصوم سفارش فرموده بودند تأكید نموده و فرمود:أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُون؛  ‏اما [زمان] ظهور فرج با خداست و تعیین‌كنندگان زمان ظهور دروغ‌گویند.

بنابراین، با وجود روایات مكرر معصومان حجت بر همه شیعیان و دوست‌داران ایشان تمام شده و حتی با وجود اعتماد به گوینده حكایت،‌ در صورتی كه هرگونه، تحدید و تعیین زمان ظهور از محتوای آن استنباط شود، نباید به ‌آن كم‌ترین توجهی کرد و در محافل دیگر نقل نمود.

2. معیارهای درستی دیدار به اعتبار گوینده داستان

اطمینان به راست‌گویی نقل‌كننده داستان ملاقات با امام زمان چه خود امام را دیده باشد و چه داستان دیدار شخص دیگری را به صورت شفاهی یا در كتاب و نوشته نقل كند، معیاری بسیار مهم در تشخیص درستی داستان است. اهمیت راست‌گویی چیزی نیست كه از ذهن مردم مخفی بوده و نیاز به بحث و استدلال داشته باشد. هم‌چنین از حیث مفهوم نیز این واژه با ذهن‌ها آشناست، چنان‌كه انعكاس آن در فرهنگ لغت نیز آمده است كه صدق، نقیض دروغ  و برحق بودن  است. به این ترتیب كسی كه سخنش با رخدادی كه از آن خبر می‌دهد مطابق باشد، راست‌گوست.

در این میان آن‌چه مهم است تشخیص صداقت در شخص است. آیا می‌شود به صرف ظاهر مذهبی یك شخص، به او اطمینان نموده و او را در خبرش نیز راست‌گو دانست؟ البته منظور از طرح این سؤال، ایجاد جو بدبینی و سوء‌ظن به مؤمنان نیست، بلكه مراد این است كه انسان، همان‌گونه كه در توجه و تأیید و اطمینان به خبرهایی كه به امور دنیای او مربوط است، دقت و اهمیت زیادی به خرج می‌دهد، باید در مسائل مهمی مانند دیدار با امام زمان كه از مباحث مهم مهدویّت و امامت است، احتیاط نموده و طبق ضوابطی كه عقل و شرع می‌گوید پیش برود؛ چرا كه امیرالمؤمنین فرمود: «دین تو، هم‌چون برادر توست، پس درباره‌اش محتاط باش!»  و نیز حضرت فرمود: «مؤمن، زیرك و خردمند است.»  

آن‌چه پیش از بیان نشانه‌های راست‌گویی یك فرد مسلمان لازم است بیان شود، تأكید این مطلب است كه به هیچ روی، عبادات و اعمال ظاهری و به اصطلاح ظاهرالصلاح بودن، نمی‌تواند برای ما در اثبات راست‌گویی وی حجت شرعی و الهی باشد؛ زیرا رسول اكرم فرمود:

لاتنظروا الی كثرة صلواتهم و صومهم و كثرة الحج و المعروف و طنطنتهم باللیل و لكن انظروا إلی صدق الحدیث و أداء الأمانة؛  به زیادی نماز و روزه و حج و نیكی و نماز شب آنها نگاه نكنید، بلكه به راست‌گویی و امانت‌داری‌شان بنگرید.

معلوم می‌شود كه انسان می‌تواند نماز و روزه و حج و امثال این عبادات ظاهری را انجام دهد، ولی راست‌گو و امانت‌دار نباشد. به‌ راستی اگر تنها عبادات ظاهری، ملاك دین‌داری و صداقت است، پس فرق مؤمن با منافق در چیست و وجه تمایز انسان مخلص و شخص ریاكار كدام است؟

اگر به فهرست افرادی كه اهل بدعت در دین بودند و مردمان زیادی را به دور خود جمع و گمراه كردند توجه كنیم، درمی‌یابیم بسیاری از آن‌ها ظاهرالصلاح بوده‌اند و تنها به همین دلیل، مردمی را فریب داده و جذب خویش نموده‌اند و این به دلیل بی‌توجهی به آموزه‌ها و ملاك‌های ائمه برای نجات از فریب‌خوردگی و گمراهی بوده است. بنابراین لازم است به معیارهای صداقت، معرفت داشته باشیم.

گفتنی است این ملاك‌ها، گاه ایجابی و گاه سلبی است؛ به این معنا كه برای تشخیص صداقت، بعضی از ویژگی‌ها باید در شخص صادق باشد (صفت ایجابی) مانند شجاعت؛ اما برخی ویژگی‌ها مانند حرص به دنیا نیز نباید در وی وجود داشته باشد (صفت سلبی). از این‌رو برای شناخت این معیارها می‌توان از قاعده معروف «الأشیاء إنما تعرف بأضدادها»  نیز كمك جست و البته بهترین راه، محك زدن شخص حكایت‌كننده و آزمون وی است. در این نوشتار تلاش شده است تا به مهم‌ترین این صفات اشاره گردد.

الف) مروّت و مردانگی

یكی از نشانه‌های صداقت، وجود صفت مروت در شخص است، چنان‌‌كه حضرت علی به این نكته تصریح می‌كند كه «راست‌گویى مرد، بسته به مروت و مردانگى اوست»  و امام صادق فرمود:لَیْسَ لِكَذَّابٍ مُرُوَّةٌ؛ شخص دروغ‌گو، مروت ندارد.

به عبارت دیگر، انسان با مروت دروغ‌گو نبوده و در حرف‌هایش راست‌گوست.

مروت در لغت به معنای مردانگی، فتوت و جوان‌مردی  است. یکی از كتب لغت در تعریف این واژه می‌گوید:المروة آداب نفسانیة، تحمل مراعاتها الإنسان علی الوقوف عند محاسن الأخلاق و جمیل العادات؛
مروت و جوان‌مردی ادب و خصلتی روحی است كه انسان را به انجام اخلاق نیك و عادات پسندیده وادار می‌كند.

راز این‌كه داشتن مروت از علایم راست‌گویی است، این است كه صفت ضد آن یعنی دروغ‌گویی، از امور پستی است كه تنها افراد با مروت از انجام آن شرم دارند، چنان‌كه امیرالمؤمنین فرمود:
الْمُرُوءَةُ تَمْنَعُ مِنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ.

حاصل این‌كه با یافتن صفت مردانگی و مروت در ناقل داستان ملاقات است كه می‌توان به سخن او اطمینان نمود. البته در روایات معصومان برای شناخت مروت و مردانگی افراد، نشانه‌هایی چون اصرار بر حفظ دین،  انصاف و جود،  عمل به وعده،  نیكی بدون منت،  قناعت،  حیا و دوری از مردم‌آزاری  را برشمرده‌اند كه برای دوری از طولانی شدن نوشته از آن‌ها چشم‌پوشی می‌كنیم. ویژگی‌های ذكر شده از جملة علایمی هستند كه می‌توانند مردانگی شخص را ثابت نمایند و تنها در این صورت است كه می‌توان با اطمینان بیش‌تری گفتار او را تصدیق نمود. به‌ راستی چگونه می‌توان به كسی كه هر امر پستی از او سر می‌زند، اطمینان نمود و شاید همین ادعای دیدار با امام زمان نیز دروغی باشد كه او برای رسیدن به آرزوهای دنیوی خویش ترتیب داده است.

ب) شجاعت و عدم ترس

شجاعت، نشانه دیگری برای تشخیص راست‌گویی انسان است. آدم ترسویی كه در برابر تهدید افراد طمع‌كار و زورگو، حاضر است هر سخنی را به زبان آورد، هرگز قابل اعتماد نیست. در ترسیم این نكته، امیرالمؤمنین علی چه زیبا می‌فرماید:لَوْ تَمَیَّزَتِ الْأَشْیَاءُ لَكَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ كَانَ الْجُبْنُ مَعَ الْكَذِب‏؛ اگر اشیای مختلف از هم تمییز و جدایی یابند، راست‌گویى با شجاعت، و ترس با دروغ‌گویى خواهد بود.

در طول تاریخ كم نبودند كسانی كه به سبب ضعف درونی و ترس از تهدید، ننگ دروغ‌گویی را به جان خریده‌اند و چه‌بسا با طرح سخنانی دروغین، به اسلام و مسلمانان ضربات جبران‌ناپذیری را وارد نموده‌اند.

آری، كسی كه در فراز و نشیب‌های زندگی، با حق و در كنار حق مانده و از آن دفاع می‌كند، این شجاعت و دلیری او، نشانه دیگری از صدق گفتار اوست و الاّ ممكن است با تهدید جانی و مالی و آبرویی، تن به هر كاری از جمله ادعای ارتباط با امام عصر بدهد تا حرف‌ها و یاوه‌گویی‌های عده‌ای فریب‌كار و فرصت‌طلب را به عنوان كلام امام زمان به اذهان وارد نماید و بر سر باورها و عقاید مردم بیاورد، آن‌چه را ترسویان و بزدلان آوردند.

ج) وارستگی از حرص به دنیا

گفتیم كه صدق و راستی از اشخاص با مروت سر می‌زند و اگر مروت و مردانگی انسان آسیب ببیند، دیگر نمی‌توان به سخنانش اعتماد نمود. با این توضیح می‌گوییم از جمله آفات مروت، حرص است. از امیرالمؤمنین نقل شده كه فرمود:الْحِرْصُ یُزْرِی بِالْمُرُوَّةِ.

حرص و طمع انسان به مظاهر دنیوی، آن‌قدر او را بنده دنیا می‌كند كه برای رسیدن به آن می‌کوشد از هر راهی حتی به دروغ و سوء‌استفاده از موضوعات دینی و به‌ویژه با طرح دیدار و ارتباط با امام زمان به خواسته خویش برسد. تنها كافی است اندكی به پرونده دغل‌كارانی كه با طرح ادعای دروغین ارتباط با امام زمان سوء‌استفاده‌های كلانی از مردم نموده‌اند، بیندازید تا دریابید حرص به مال و دنیا، انگیزه بسیاری از اینان بوده است.

با توجه به فرمایش رسول اكرم كه فرمود: «طمع، كلید همة گناهان و آغاز هر خطایی است»،  باید برای تشخیص صدق سخنان حكایت‌كنندگان دیدار، نسبت به نبودن این صفت در شخص، اطمینان پیدا نمود؛ زیرا ریشه ارتكاب دروغ، طمع است و صدور گناه ادعای دیدار دروغین از انسان طمع‌كار دور نیست. البته معلوم است كه كشف چنین رذیله‌ای بسیار دشوار است و چه‌بسا با آزمودن‌های دقیق فهمیده شود. اما طولانی شدن زمان آزمایش شخص، نباید باعث سستی در این امر گردد؛ زیرا موضوعی كه مطرح شده، با دین و عقاید انسان گره خورده و همه باید به آن‌چه كه عاقبت و سرنوشت ما به آن وابسته است، كوشا باشیم و از ساده‌لوحی بپرهیزیم.

د) وارستگی از شهرت‌طلبی

انگیزه‌ روی آوردن برخی افراد به ظواهر دینی و مذهبی و از جمله نقل حكایات دیدار، كسب شهرت و محبوبیت در میان مردم است و چه وسیله‌ای بهتر از ادعای دیدار و تقرب به امام زمان؟

گاه این افراد ‌چنان برای امام زمان سینه‌ چاك كرده و از عشق او دم می‌زنند كه مردم گمان می‌كنند كسی عاشق‌تر از آن‌ها نسبت به حضرت مهدی وجود ندارد و بعضی در این كار واقعاً استاد هستند. در طول تاریخ اسلام، بسیاری از حكم‌رانان ستم‌گر ملت اسلام، برای تثبیت موقعیت خود از حربه انتساب دروغین به شخصیت‌های بزرگ اسلام استفاده كرده‌اند. لذا از آن‌جا ‌كه این امر، برای جامعه اسلامی خطرناك بوده و آن را دچار سطحی‌گرایی و قشری‌گرایی می‌كند، در سیره و سخن معصومان از توجه به افرادی كه تنها به ظواهر دین بسنده نموده و نزد مردم تظاهر به نمادهای دینی می‌كنند، به شدت نهی شده است.

امام رضا فرمود: مَنْ شَهَرَ نَفْسَهُ بِالْعِبَادَةِ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَكْرَهُ شُهْرَةَ الْعِبَادَة؛ كسى را كه با اعمال عبادی، خود را نزد مردم مشهور می‌كند، در دین‌داری [صادقانه] متهم كنید [و او را در دینش پاك و بى‏غل و غش ندانید]؛ زیرا خداوند عزوجل، شهرت به عبادت را مبغوض می‌دارد.

از همین‌رو در متون فقه اسلامی، بخشی به نام استحباب العبادة فی السرّ (مستحب بودن عبادت در پنهان) آمده است و حتی خود ائمه به رعایت این امر مقیّد بودند. امامان معصوم همواره می‌کوشیدند اعمالی كه از شعایر و ظواهر اسلامی هست را به‌گونه‌ای به‌جا آورند كه باعث شهرت و خودنمایی در بین مردم نشود. برای مثال یكی از اصحاب امام صادق به نام حلبی درباره تعداد زیارت حضرت سید الشهدا از ایشان پرسید و ایشان فرمود: «یك‌بار در سال؛ زیرا من از شهرت اكراه دارم.»  بنگرید امام صادق چگونه حتی درباره زیارت قبر امام حسین فرمایشی حكیمانه می‌فرماید كه برای همه ما جای تأمل و تبعیت است.

صرف‌نظر از این‌كه ریا و خودنمایی به‌ وسیله ادعای دیدار با امام زمان باعث شرك به خدا و نابودی اعمال شخص مدعی می‌شود، فضای فكری جامعه اسلامی را نیز مشوش و زمینه تضعیف بنیادهای اعتقادی و ضررهای مادی و معنوی آن‌ها را فراهم می‌كند. از این‌رو اطمینان به عدم شهرت‌طلبی ناقل دیدار، بسیار مهم است و اگرچه تشخیص این ویژگی مذموم، كار دشواری است، اما اهمیت حفظ باورهای دینی، لزوم تحقیق در این باره را اجتناب‌ناپذیر می‌نماید.

ه‍) یقین‌محوری، نه ظن‌گرایی

از دیگر نشانه‌های درستی خبر گوینده حكایت، یقین‌محوری او و پرهیز از گمانه‌‌زنی و تبعیت از ظن در زندگی است. ناقل خبر نباید كسی باشد كه در زندگی خویش دائماً بر پایه ظن و گمان عمل می‌كند؛ زیرا صریح قرآن كریم است كه:وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ؛ چیزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن!

و دلیل این دستور نیز آن است كه:وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً؛ گمان در [وصول به‏] حقیقت هیچ سودى نمى‏رساند.

بزرگ‌ترین مشكل انسان‌ها در رسیده به سعادت آن است كه در امور مهم زندگی خود به گمان خویش اعتماد نموده و برای رسیدن به علم درباره چیزی تلاش نمی‌كنند و از همین ناحیه نیز آسیب‌های بسیاری می‌بینند. بدون تردید اگر ریشه بسیاری از گرفتاری‌ها مورد بررسی قرار گیرد، معلوم خواهد شد علت اصلی آن‌ها پیروی بی‌جهت از ظن و گمان بوده است. در بسیاری از باورهای غلط انسان‌ها كه پایه اعمال و جهت‌‌گیری‌های رفتاری آن‌هاست، ظن و حدس، عامل بسیار مؤثری است و زمینه بسیاری از خرافات را نیز باید در همین آفت جست‌وجو نمود. قرآن كریم نیز همین عامل را یكی از علل اصلی كفر و نپذیرفتن عقاید دینی و سخنان الهی توسط كفار می‌داند و تنها پشتوانه و دلیل كفرشان را چنین معرفی می‌كند: ذلِكَ ظَنُّ الَّذِین كَفَرُوا.

با مطالعه برخی از داستان‌های دیدار، با كمی دقت می‌توان ردپای توهم و خیال‌پردازی ناقل حكایت را به برخی مشاهده نمود. البته علت اصلی این مشكل در دست نداشتن معیارهایی است كه بتوان با استناد به آن‌ها حقیقی بودن یك دیدار را محك زد. از همین‌روست كه حكایت‌كننده قضایای ملاقات باید به مسائل و معارف دین آگاهی داشته باشد تا بتواند رخدادهای واقعی را از خیالی تشخیص بدهد؛ وگرنه اگر كسی به معیارهای دینی ناآگاه باشد، نه‌تنها به تقویت باور به امام مهدی كمكی نخواهد کرد، بلكه جاهلی خواهد بود كه به فرمایش پیامبر اسلام، از آفات دین و ضربه‌زنندگان به آن خواهد بود.  

به‌راستی كسی كه ملاك‌های تشخیص را ندارد، چطور می‌تواند بفهمد كه شخص رؤیت شده، امام زمان است یا ـ نعوذ بالله ـ شیطانی كه خود را به نام او معرفی می‌كند. ممكن است كسی بگوید شیطان كه ـ نعوذ بالله ـ نمی‌تواند به چهره امام زمان درآید! پاسخ این است كه آیا مگر شخص دیداركننده قبلاً امام زمان را دیده است تا بتواند ایشان را شناسایی كند؟

نكته دیگر آن است كه در بعضی تشرفات، ممكن است شخص دیداركننده، یكی ازموالیان حضرت و پیك ایشان كه از شأن و منزلت والا و چهره با معنویتی برخوردار بوده را دیده باشد و گمان كند كه ایشان امام زمان است. از این‌رو، در بین افرادی كه مطمئن هستیم مشرف به دیدار با حضرت شده‌اند، كسانی را می‌بینیم كه یا خود از علمای متقی بوده‌اند یا این‌كه اگر عالم دینی نبوده‌اند، لااقل دستشان در دست عالم دینی بوده است. بنابراین ادعای كسی كه نه خود عالم دینی است و نه مقلد و مرتبط با ایشان، ‌پذیرفتنی نیست و اگر نگوییم او دروغ‌گو است، باید بگوییم حتماً در حكایت خویش اشتباه نموده است.

و) رازداری و مدیریت زبان

یكی از آسیب‌هایی كه در میان برخی شیعیان مشاهده می‌شود، آن است كه برخی از روی سادگی و غفلت، هر قضیه‌ای را می‌شنوند، برای دیگران بازگو می‌كنند، در حالی‌كه مجاز به این امر نیستند. این سفارش پیامبر اسلام است كه فرمود: كَفَی بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ یُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعه؛ برای دروغ‌گویى مرد، همین بس كه هرچه بشنود بگوید.

اگر كسی توفیق تشرف به خدمت امام زمان را یافت، نباید هم‌چون وقایع روزمره دیگری كه برایش رخ می‌دهد به‌ راحتی آن را برای دیگران بازگو كند. انسان مؤمن و مسلمان، اهل اندیشه است؛ او دروغ نمی‌گوید، اما هر كلام راستی را بر زبان نمی‌آورد، مگر این‌كه در بیانش حكمت و مصلحتی نهفته باشد. بعضی امور هستند كه گرچه حقیقت دارند، اما مخفی نمودن آن‌ها در برخی شرایط لازم است. درنگ و تأمل در حكایات شنیده شده و كتمان آن‌چه گفتنش شایسته نیست، از علایم صادقان است، به گونه‌ای كه امیرالمؤمنین در اهمیت آن فرمود: لا تك صادقاً حتی تكتم بعض ما تعلم؛ راست‌گو نخواهى بود، مگر این‌كه برخی از دانسته‌هایت را پنهان نمایی.

مسئله غیبت امام زمان یكی از همان حقایق و اسراری است كه امام صادق درباره آن فرمود:إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِن سرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّه.

و رؤیت ایشان حتی در زمان غیبت صغرا نیز به صورت رازی بوده كه افراد موظف بودند همانند امانتی گران‌بها از آن مراقبت كنند و این امانت‌داری، خود نشانه دیگری بر صداقت فرد است. امیرالمؤمنین فرمود: زمانی كه امانت‌داری قوی گردد، صداقت افزون شود.

از این‌رو تقریباً همه قضایایی كه از ناحیه بزرگوارانی در تشرف به خدمت آقا امام زمان نقل شده است، در زمان زنده بودن آن‌ها مطرح نشده است و این بدان جهت بوده كه شخص دیدار كننده، به سبب در نظر گرفتن این نكته مهم، واقعه تشرف خویش را به صورت راز، مستور نگه داشته و تنها در موارد بسیار اندك، جریان تشرف برخی افراد، در زمان حیاتشان فاش شده است. بنابراین، نقل بی‌حد و مرز داستان‌های دیدار با امام زمان بدون اندك تأمل و درنگ در درستی آن‌ها و بدون تطبیق آن‌ها با معیارها، بهترین دلیل برای شك در صداقت گوینده آن است.

ز) ارائه برهان و كرامت

ارائه دلیل و برهان یكی دیگر از راه‌هایی است كه ناقل دیدار می‌تواند به ‌وسیله آن صداقت خویش را ثابت كند. این روش، روشی قرآنی است و در این كتاب آسمانی از كسانی كه ادعایی دارند بارها خواسته شده كه:قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ ‏بگو: اگر صادق هستید برهان بیاورید.

حتی انبیای معظم نیز برای اثبات نبوت خود از معجزه به عنوان دلیل حقانیت خویش استفاده نموده‌اند.

در مسئله تشرف به امام زمان وقوع كرامت، یكی از بارزترین مصادیق ارائه برهان است و جست‌وجو از آن می‌تواند در فهم صدق ملاقات به ما كمك كند. كرامت به امر خارق‌العاده‌ و تعجب‌آوری گفته می‌شود كه مقرون به ادعای نبوت نبوده و خداوند متعال آن برای اولیای الهی آشكار می‌سازد.  بندگان مخلص خدا در اثر عبودیت و اطاعت او به درجه‌ای از ایمان و عشق الهی می‌رسند كه گاهی اعمال و سخنانی غیبی از ایشان صادر می‌شود. به قول استاد شهید مطهری:عشق، نفس را تكمیل و استعدادات حیرت‌انگیز باطنی را ظاهر می‌سازد. از نظر قوای ادراكی الهام‌بخش و از نظر قوای احساسی، اراده و عصمت را تقویت می‌كند و آن‌گاه كه در جهت علوی متضاد می‌شود، كرامت و خرق عادت به وجود می‌آید.

نكته بسیار مهم در این‌جا آن است كه هر كار عجیب و غریبی كه از افراد مختلف صادر می‌شود كرامت به حساب نمی‌آید؛ زیرا چه‌بسا انجام‌دهنده آن مرتاضی باشد كه یا اصلاً ایمان به خدا و رسول او و روز واپسین ندارد، یا این‌كه از راه‌های حرام و غیرشرعی هم‌چون سِحر، به این قدرت رسیده باشد. بنابراین به صرف خارق‌العاده بودن یك عمل نمی‌توان به پاكی و صداقت شخص، رأی داد.

در بحث مدعیان دیدار با حضرت مهدی نیز همین مطلب مطرح است و چه‌بسا فردی شیّاد با استفاده از امور نامشروع، دست به كارهای خارق‌العاده بزند تا بدین‌وسیله اعتمادها را به خود جلب نماید. در این‌صورت باید برای تمییز كرامت از غیر آن، خصوصیات فعل كرامت‌گونه و معیارهای تمییز آن از سحر و جادو را به درستی شناخت كه این موضوع در كتاب‌های مربوطه به تفصیل بیان شده است.

دانستن این مطلب ضروری است كه بسیاری از فرق‌هایی كه برای تشخیص كرامت از سحر و جادو در این كتب ذكر شده، برای عامه مردم به سادگی قابل تشخیص نیست و اگر انجام‌دهنده عملی خارق‌العاده، خود را به دروغ و دغل، متشرع و اهل تقوا نشان دهد، ممكن است اعتماد بسیاری از مردم را به خود جلب نماید؛ به‌‌خصوص این‌كه محبت به امام زمان برای تأثیرپذیری سریع‌تر مردم زمینه مناسبی فراهم می‌كند. بنابراین به نظر می‌رسد در این موارد بهترین راه، مراجعه و مشاوره با علمای دین و پرهیز از خودسری و زودباوری است، چنان‌‌كه یكی از علما در این‌باره می‌فرماید: یشكل علی العوام الإهتداء الیه فعلیهم بمتابعة العلماء كی یشرق نور الحقیقة فی قلوبهم؛ [شناخت معجزه و كرامت] برای توده مردم مشكل است. از این‌رو لازم است از عالمان دین تبعیت كنند تا نور معرفت در دل‌هایشان بتابد.

تقدم معیارهای درستی از حیث محتوا، بر ملاك‌های درستی از حیث گوینده داستان

آن‌چه باید در پایان بیان معیارهای درستی داستان‌های دیدار با امام زمان بدان اشاره نمود، این است كه چه‌بسا در موردی ممكن است صداقت گوینده داستان با معیارهای داده شده محرز شود، اما محتوای حكایتی كه بیان کرده است با معیارهای عرضه شده از حیث محتوا، سازگاری نداشته باشد و برای مثال توقیت و تعیین زمان ظهور از آن استنباط شود. حال تكلیف چیست و چه باید كرد؟

اطلاق دلایلی كه برای اثبات معیارهای درستی از جهت محتوا بیان شد، این قدرت را دارد كه حاكم بر دلایل و معیارهای صداقت افراد باشد و در صورت تعارض، معیارهای صدق محتوا بر صدق ناقل مقدم شود؛ زیرا مقصود اصلی، پی بردن به درستی حكایت دیدار بوده و تلاش برای دست‌یابی به صداقت گوینده حكایت، تنها راهی برای اطمینان به درستی محتوای حكایت بوده وگرنه خود آن غرض اصلی نبوده است. خلاصه كلام این‌كه در این‌گونه موارد، معیارهای درستی محتوا اصالت داشته و هر حكایتی كه این ملاك‌ها را نداشته باشد، مطرود است، حتی اگر ناقل آن در میان مردم به صدق و راستی شهره باشد. ‌البته این امر بدان معنا نیست كه لزوماً ناقل این داستان انسان دروغ‌گو و فریب‌كار قلمداد شود؛ بلكه در صورت اثبات صداقت او در زندگی، باید گفت این گوینده، در فهم داستان و آن‌چه كه برایش رخ داده، دچار اشتباه شده است و كم نیستند راست‌گویانی كه در مواردی اشتباه کنند.

* نتیجه

از مجموع آن‌چه بیان شد، درمی‌یابیم با توجه به سوء‌استفاده‌هایی كه در قالب داستان‌های دیدار با امام زمان صورت گرفته است، لازم است این داستان‌ها با معیارهایی صداقت گوینده و محتوای داستان محك زده شده و معیارهای دوازده‌گانه‌ای چون عدم اثبات نیابت خاص، تضاد نداشتن با احكام الهی،‌ داشتن مؤید از قرآن و سنت، عدم تعیین وقت دقیق ظهور و نیز ویژگی‌های شخصی ناقل داستان چون شجاعت،‌ وارستگی از دنیا و شهرت‌طلبی، یقین‌محوری،‌ رازداری و موارد ذكر شده دیگر مورد توجه قرار گرفته و در موارد تعارض معیارها نیز معیارهای درستی محتوا مقدم گردند تا آثار تربیتی كه از طرح دیدارها با امام زمان مد نظر قرار گرفته، تحت تأثیر آفات و آسیب‌های آن قرار نگیرد.

 

ابنا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع

1. الامالی، محمد بن حسن طوسی، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414ق.
2. الامالی، محمد بن علی بن بابویه صدوق، بی‌جا، انتشارات کتاب‌خانه اسلامی، 1362ش.
3. الامالی، محمد بن محمد بن نعمان مفید، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
4. انیس الموحدین، مهدی نراقی، تبریز، بی‌جا، 1394ق.
5. بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
6. تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی، 1404ق.
7. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش.
8. جاذبه و دافعه علی، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، بی‌تا.
9. الخصال، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
10. در انتظار خورشید، قنبرعلی صمدی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
11. رجال الکشّی، محمد بن عمر کشّی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
12. علل الشرایع، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، مکتبة داوری، بی‌تا.
13. العین، خلیل بن احمد فراهیدی، قم، انتشارات هجرت، 1411ق.
14. غرر الحکم و درر الحکم، عبدالواحد تمیمی آمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
15. الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق
16. الغیبة، محمد بن حسن طوسی، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
17. الفروق اللغویة، ابوهلال عسکری، قم، مکتبة بصیرتی، 1410ق.
18. فرهنگ جامع نوین، احمد سیاح، تهران، انتشارات اسلام، 1374ش.
19. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365ش.
20. کامل الزیارات، جعفر بن محمد ابن‌قولویه، نجف، انتشارات مرتضویه، 1356ق.
21. کشف الغمة، علی بن عیسی اربلی، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381ق.
22. کمال الدین و تمام النعمة، محمد بن علی بن بابویه صدوق، قم، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
23. لسان العرب، جمال‌الدین محمد ابن‌منظور، بیروت، دارالصادر، چاپ اول، 2000م.
24. لغت‌نامه دهخدا، علی‌اکبر دهخدا، تهران، روزنه، چاپ دوم، 1377ش.
25. مبانی معرفتی مهدویت، اصغر طاهرزاده، اصفهان، گروه فرهنگی المیزان، 1386ش.
26. المصباح المنیر، احمد بن محمد قیومی، قم، دارالهجرة، چاپ اول، 1405ق.
27. معجم مقاییس اللغة، زکریا ابن‌فارس، بی‌جا، الاعلام الاسلامی، 1404ق.
28. المعجم الوسیط، ابراهیم انیس، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1412ق.
29. المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، بی‌جا، مکتبة الرضویة، بی‌تا.
30. مهدی منتظر، محمدجواد خراسانی، قم، نورالأصفیاء، چاپ نهم، 1378ش.
31. میزان الحکمة، محمد ری‌شهری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1416ق.
32. نور الثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، قم، اسماعیلیان، 1415ق.
33. نهج‌البلاغة، محمد بن حسین سید رضی، قم، دارالهجرة، بی‌تا.
34. الوافی، ملامحسن فیض کاشانی، اصفهان، کتاب‌خانه امام امیرالمؤمنین علی، 1406ق.
35. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسه آل البیت، 1409ق.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *