زهرا که رفت از خانه، اِبْکِ لِلیَتامَی

0

زهرا که رفت از خانه، اِبْکِ لِلیَتامَی
با اشک دانه دانه اِبْکِ لِلیَتامَی

تابوت من را نیمه‌ی شب مخفیانه
بردی به روی شانه اِبْکِ لِلیَتامَی

شمع تو دیگر رو به خاموشی‌ست امشب
پس با گل و پروانه اِبْکِ لِلیَتامَی

با گیسوی آشفته و بی‌تاب زینب
همراه مو و شانه اِبْکِ لِلیَتامَی

وقتی حسن از خواب کوچه می ‌هراسد
بی تاب، بی صبرانه اِبْکِ لِلیَتامَی

هر شب لب خشک حسینم را ببین و
با آه مظلومانه اِبْکِ لِلیَتامَی

تا زنده ام با اشک خود من را مسوزان
زهرا که رفت از خانه اِبْکِ لِلیَتامَی

یوسف رحیمی

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!