مکاشفه، رکن اصیل باور آخرالزمانی در مجموعه نوشتههای عهد جدید است. این اثر به روشنی خبر از بروز جنگ و درگیریهای متعدد در عصر پایانی میدهد، اما چنین به نظر میرسد که نقش جامعة کلیسایی از دیدگاه این نوشته، به یک ناظر بیطرف شبیه است. نگارندة مکاشفه، چنین مینگرد که پیروزی در سایة خون بره و شهادت کلمه به دست خواهد آمد
بخش اول
چکیده
جنگ، پدیدهای مهم در خاطرة حیات بشر است و این اهمیت وقتی دوچندان میشود که موضعگیری ادیان، زمینهساز تقویت یا توقف نبردهای انسان در طول تاریخ شود. در این میان، دامنة فعالیتهای پرفرازونشیب اجتماعیِ کلیسا، نقشی بسزا در تحولات سیاسی جوامع غربی داشته است. کلیسای باستان، الاهیاتی مبتنی بر متن و تفسیر موثق کلیسایی داشت؛ اما ظهور پروتستانتیزم در قرون اخیر، سکة تفسیرهای رایج ـ به ویژه قرائت کاتولیکی ـ را کمرونق کرده و در مقابل بر گسترة نفوذ تفسیرهای مبتنی بر متن کتب مقدّس افزوده است. همین امر، زمینهساز مراجعة مستقیم مؤمنان مسیحی به کتاب مقدس شده است؛ مراجعهای که همة شئون حیات یک مسیحی ـ از جمله مسئلة جنگ ـ را در برمیگیرد.
عهد جدید به سان منبعی معتبر، هماره در فهم مبانی مشروعیت جنگ، سرچشمة اندیشههای الاهیدانان سیاسی مسیحیت بوده است، اما نظام روشن و صریحی درخصوص فلسفة الاهیات جنگ ندارد؛ در عین حال بررسیهای نوین این متون به پیداییِ گرایشهایی در باب فلسفة نظری جنگ انجامیده که اغلب در دو طیف ممنوعیت و مشروعیت جنگ توجیهپذیرند.
کلید واژهها: مشروعیت جنگ، صلحطلبی، عهد جدید، دشمن، الاهیات نبرد.
ضرورت بازخوانی آموزة جنگ مشروع در مسیحیت
الاهیات مسیحی در میراث سنّت یهودی ریشه دوانیده و خود را بر پایههای کهن آن بنیان نهاده است. مسیحیت در آموزههایش، زایشهایی جدید نیز داشته است و همین امر، زمینهساز گسترش آن در میان غیر بنیاسرائیلیها شده است. یکی از مسائلی که مسیحیت باید در برابر آن موضع میگرفت، موضوع جنگ است. رویارویی مسیحیت باستان با پدیدة جنگ کاملاً منفعل بوده است؛ شیوهای که دوام چندانی نیافت و پس از تسلط کلیسا بر ارکان قدرت و تبدیل شدن آیین مسیحی به دین رسمیِ امپراتوری که منشأ اقتدار سیاسی کلیسا بود، به سرعت در اندیشة سیاسی علمای مسیحی تغییر کرد و فعّال شد؛ تغییری که به سبب آن، آوازهای جنگطلبانه نیز به صدا درآمدند.
شاید بتوان گفت رویارویی نظامیِ دولتهای مسیحی با دیگر ممالک جهان (مانند جنگهای صلیبی) زاییدة این تلقّی از مشروعیت جنگ در انگارة ارباب کلیسا بوده است. نکتة درخور درنگ این است که تلقّی افراطی در میان الاهیدانان مسیحی طرفداران کمتری داشته؛ اما تأثیر این تفکر بر سیاستمداران، عمیقتر بوده است.
به نظر میرسد عموم سیاستمداران ـ و نه لزوماً خداباوران ـ متناسب با منافع صرفاً دنیاییِ، سیستمهای حکومتی خویش، آغاز یا پایان جنگ را محک میزنند. در این میان اگرچه سیاستمداران چندان تحت تأثیر برداشتهای واقعی از دین و متون دینی در درستی یا غلط بودن اقدام به جنگ نباشند، اما این حقیقت پنهان کردنی نیست که تفسیرهای جنگمحورانه، همیشه شرایط رویآوری عمومی برای آغاز جنگهای بزرگ ـ به ویژه در جوامعی که صمیمانه دینورزند ـ را فراهم کرده و خطرپذیری چنین تصمیماتی را از سوی سیاستمداران کاهش دادهاند.
اگر جوامع دینی ـ ازجمله کلیسا ـ به مبانی صلح معتقد باشد و دیدگاههای صلحطلبانه به روشنی در رفتارهای دولتی ظهور پیدا کند، حفظ حیات آدمی به یک ارزشِ بالاتر از منافعِ دنیایی تبدیل شده و رویآوری عمومی به درگیریهای پر تلفات جهانی کاهش خواهد یافت. درگیریهایی که در دویست سال اخیر، بیشتر در جوامع مسیحیای رخ داده که اتفاقاً دمای اعتقادات دینی در آنها بالاتر است، و الاهیدانانی چون کارل اشمیت بهمثابة کاهنان جنگ به ایفای نقش پرداختهاند.
واژهشناسی جنگ
واژة «War» منشأ هندو- اروپایی دارد و احتمالاً از ریشة «wers» به معنای «اغتشاش و اختلاط» گرفته شده است. عزیمت «Wers» به خانوادة آلمانی از گروه زبانهای هندوـ اروپایی باعث پیدایش گروه واژگانی با معانی نزدیک به ریشة اصلیاش شده است. «werza» به معنای پریشانی، مصداقی برای همین مدعاست که بعدها کلمة فرانسوی «werra» از نسخة آلمانی آن گرفته شد.(1) کلمة «guerre» نیز، گویشی دیگر از واژة فرانسوی «werra» است. ورود این کلمه به زبان انگلیسی، حدود قرن دوازدهم گمانه زده میشود. (2)
«War» در حالت اسمی به معنای «جنگ» است. اشتقاقهای مختلفی نیز از این واژه وجود دارد که با قدری تفاوت، معنایی نزدیک به همین مفهوم دارند؛ برای «warfare» معنایی خشونتبارتر از «War» دارد و معادل ستیز میباشد. «War» در اَشکال صرفی گوناگون، معناهای متفاوت به خود میگیرد؛ در شکل فعلی به معنای جنگیدن، در حالت وصفی به صورت «warlike» به معنای جنگی و در حالت اسم فاعلی به صورت «warrior» و به معنای جنگجو است.(3) واژة یونانی «πόλεμος» (po’-le-mos) به معنای جنگ، هجده بار و واژه «στρατεύω» (strä-tyü’-ō) به معنای کارزار، هفت بار در عهد جدید آمده است.(4)
میان دانشمندان الاهیات مسیحی، در فهم معنای لغوی کلمة جنگ اختلاف چندانی وجود ندارد و آنچه بحثبرانگیز شده، یافت معنای اصطلاحی جنگ مبتنی بر الاهیات مسیحی است؛ از اینرو، با مراجعه به برخی کاربردهای جنگ در عهد جدید، در کشف معنای اصطلاحی جنگ از دیدگاه کتاب مقدس خواهیم کوشید.
عهد جدید سرشار از کاربردهای متفاوت از واژة جنگ است. کاربردهایی که صرفاً وجه اشتراک آنها «ستیز» است. جنگها و نبردهای مختلفی در این مجموعه به تصویر کشیده شدهاند. نبردهایی که ابزار آن نه شمشیر و گرز و کمند که زبان رزمجو است (5) و نبردهایی که میان آسمانیان اتفاق میافتد(6) و یا نبردهایی که به رمز و اشاره، یک طرف آنها را انسان و طرف دیگر را برّه معرفی میکند.(7) جدا از نمونههای بالا، کاربرد لفظ جنگ در معنایی خاص مصطلح است. معنایی که چند رکن اصلی دارد:
أ. وجود سازمان نبرد؛(8)
ب. ساماندهی اقدام نظامی؛(9)
ج. تأمین هدفی مشخص.(10)
جایگاه جنگ در عهد جدید
براساس انسانشناسی ویژهای که عهد جدید بیان میدارد، انسان موجودی است که هماره با خواستها و تمایلاتی که از آنها رهایی ندارد، در حال نبرد است. خواستهایی که همیشه در پی تحصیل آنهاست و چه میشود کرد که این دنیا محدود است و چه بسا مطلوب تو در کف دیگری باشد؛ این دقیقاً همان مرحلة تضاد تمایلات است که عهد جدید از آن به جنگ درون تعبیر میکند و معتقد است که جنگ درون به ناچار به درگیری و خونریزی میانجامد.
آنجا که میگوید: از کجا در میان شما جنگها و از کجا نزاعها پدید میآید؟ آیا نه از لذّتهای شما که در اعضای شما جنگ میکند؟ طمع میورزید، و ندارید میکُشید و حسد مینمایید و نمیتوانید به چنگ آرید و جنگ و جدال میکنید و ندارید؛ از این جهت که سؤال نمیکنید و سؤال میکنید و نمییابید؛ از اینرو، که به نیّت بد سؤال میکنید تا در لذّات خود صرف نمایید.(11)
اساساً عهد جدید، جنگ را امری ناگزیر میداند؛ ولی ناگزیر بودن، چیزی است و مطلوب بودن، چیزی دیگر. مرگ و بیماری قطعاً اموری ناگزیرند؛ ولی تا چه اندازه مطلوب انسانها هستند؟ سخن بر سر این است که عهد جدید به واقعیت جنگ چگونه مینگرد؛ آن را میستاید یا جامعه مسیحی را از آن بازمیدارد؟ واقعیت این است که عهد جدید هرگز به طور نظاممند از جنگ سخن به میان نیاورده و تنها در موارد خاص، به حسب مورد اشارههایی بدان داشته(12) یا نمونههایی تاریخی را از باب نمایاندن قدرت و عدالت خدا(13) بیان داشته و یا آن را بهسان مظهر تبلور دشمنی در قرنهای آینده به تصویر کشیده است.(14)
در بررسی منابع الاهیاتی به طور کلی میتوان دو شیوه در پیش گرفت. نخست آنکه فارغ از فهم ایمانداران و بهسان یک پدیده متن را واکاوی کنیم و تحلیلهایی صرفاً مبتنی بر فهم مخاطب از آن به دست دهیم و یا اینکه به سراغ سنت موثق تفسیری رفته و فهمی سازوار و دارای الگوهایی معتبر جستوجو کنیم. در نگاهی سطحی به عهد جدید با دو گروه از آموزهها روبهرو خواهیم بود؛ تعالیم ناظر به محوریت صلح و جنگستیزی و شواهد ناظر به پذیرش جنگ به عنوان یک واقعیت اجتماعی و دعوت از مؤمنین برای آمادهشدن به منظور تدارک جنگ یا جنگهای دینی. آنچه در پی میآید، تصویری است اولیه از سنخنگاری آیات عهد جدید که در ادامه با دیدگاههای مفسران عهد جدید مشروب شده است.
صلحمحوری
نظر نخست ابراز میدارد که صلح، شالودة حیات مسیحی را سامان داده و مکتوبات عهد جدید را بدین منظور به گواهی طلبیده است. در بررسی دیدگاه نخست با توجه به نبود نظامی مشخص از نظریة جنگ در عهد جدید، ابتدا به صورت بررسی ترتیبی با تقسیم عهد جدید به چند بخش به استخراج شواهد مدعا در هریک دربارة جنگ میپردازیم و سپس اصول و مبانی این اندیشه را ذکر میکنیم.
اناجیل و ایده جنگ
اناجیل به عنوان سیرة تجسّد کلمه، تصویری از عیسی به نمایش میگذارند که با آنچه منتظرانش آرزو داشتند، کاملاً متفاوت است. عیسای اناجیل، همان مسیحای موعود بنیاسرائیل است که ظهور کرده و به تمام معنا، وعدة الهی را محقق ساخته است؛ اما او هرگز در غلبة نظامی بر دشمنانش پیروز نیست یا اساساً در پی پیروزی نبوده است. او بر آن است تا با رنج خود، پیروزی را برای پیروانش به ارمغان آورد.
حکومت و جلال و شوکت زمین در دیدگاه عیسای اناجیل، وسوسهای از سوی شیطان و صرفاً ثمرة سجده برای غیر یهوه است.(15) در تفسیرهای متی، تصریح میشود که تبیین ملکوت آسمانی عیسی مسیح، سرآمد برنامههای انجیل متی بوده است. آرند ریمرز میگوید: «انجیل متی عنوان ملکوت آسمانها را سی و دو مرتبه به کار برده است تا تأکید ورزد که عرصة این حکمرانی، آسمان است، نه زمین.»(16)
عیسای ناصری، در اجرای برنامهاش، استفاده از خشونت را برنمیتابد و هرگز نمیخواهد یا امکانش برای وی حاصل نمیشود تا دشمنانش از بنیاسرائیل را تأدیب و مفهوم جدیدی از اسرائیل را ابراز کند.(17) او وارثان خود را رسول مینامد، نه امیران جنگی.(18) او شاگردانش را میآموزد که خدمتکاران مردم باشند، نه خدایگان ایشان.
آنجا که میگوید: عیسی ایشان را خوانده، به ایشان گفت: میدانید آنانی که حکّام امتها شمرده میشوند، بر ایشان ریاست میکنند و بزرگانشان بر ایشان مسلّطاند؛ لیکن در میان شما چنین نخواهد بود؛ بلکه هرکه خواهد در میان شما بزرگ شود، خادم شما باشد و هرکه خواهد مقدّم بر شما شود، غلام همه باشد؛ زیرا که پسر انسان نیز نیامده تا مخدوم شود؛ بلکه تا خدمت کند و تا جان خود را فدای بسیاری کند.(19)
مایلز(20) در تفسیر خود بر این بخش از عهد جدید آورده است: این فراز از عهد جدید به حواریون میآموزد که بهسان عیسی، یگانه فرزند و خدمتگزار ارادة خدا باشند؛ همو که پیش از دیگران برای خدمتگزاری آماده بود. حواریون فراخوانده نشدهاند برای آقایی و سروری؛ بلکه برای خدمت و شبانی.(21) موعود ناصری، شاگردانش را تعلیم میدهد که خود را برای تازیانه خوردن و عذاب کشیدن آماده سازند و نه برای جنگیدن یا حکم راندن.
او میگوید: لیکن شما از برای خود احتیاط کنید؛ زیرا که شما را به شوراها خواهند سپرد و در کنایس تازیانهها خواهند زد و شما را پیش حکّام و پادشاهان به خاطر من حاضر خواهند کرد تا بر ایشان شهادتی شود و لازم است که انجیل اوّل بر تمام امتها موعظه شود و چون شما را گرفته، تسلیم کنند، میندیشید که چه بگویید و متفکّر مباشید؛ بلکه آنچه در آن ساعت به شما عطا شود، آن را گویید؛ زیرا گوینده، شما نیستید، بلکه روحالقدس است. آنگاه برادرِ برادر را و پدرِ فرزند را به هلاکت خواهند سپرد و فرزندان بر والدین خود برخاسته؛ ایشان را به قتل خواهند رسانید و تمام خلق به جهت اسم من، شما را دشمن خواهند داشت؛ اما هرکه تا به آخر صبر کند، همان نجات یابد.(22)
در تفسیر این فرازها، میان الاهیدانان مسیحی، اختلافنظرهایی وجود دارد. در جایی تصریح میشود که باید در این فراز، بیشتر دقت کرد؛ زیرا عیسی ما را به صلح مطلق فرانخوانده است، چراکه میگوید: «لازم است که اول، انجیل بر تمام امتها موعظه شود»؛ در واقع این مطلب، بیانکنندة این است که تحمّل رنج و مصیبت برای امت مسیحی بدون انجام اقدام متقابل، حرکتی ابدی نیست و اقدامی زمانمند است و انتهایش نیز، اتمام حجّت بر امتها است و پس از ابلاغ پیام، دیگر جایی برای ملاحظه و تحمّل نیست؛ چراکه خدا هرگز کسی را بدون اخطار قبلی داوری نکرده است.(23)
اما هنری متی،(24) تفسیری دیگر به دست میدهد و میگوید: عیسی حواریونش را گوشزد میکند که آنها نباید دستپاچة شیپورهای جنگ شوند (و بیدرنگ به جنگ درآیند)؛ بلکه باید از آن احساس خطر کنند. گناه ما در جنگهاست و جنگها از شهوت آدمیان سرچشمه میگیرند؛ اما در زمانهایی، مردم بیشتر درگیر جنگاند. عیسی در زمانهای زاده شد که صلح بیشتر بود، اما به زودی و بعد از رفتن عیسی، جنگها غالب خواهند شد و ملتها بر علیه دیگر ملل، و حکومتها بر ضد دیگر حکومتها برخواهند خاست.
و آنسان چه کسی بر ایشان انجیل را موعظه خواهد کرد؟ چراکه در جنگها قوانین ساکتاند.(25) اما این نباید شما را متعجب کند و شما باید مأموریت خویش را دنبال کنید؛ زیرا جنگ (نه کار شما که) ارادة خداست بر عقوبت نابکاری یهودیان.(26)
اعمال رسولان و آموزة جنگ
کلیسای نخستین نیز، راه مسیح را ادامه میدهد. اعمال رسولان، تصویری از چگونگی برخورد رهبران مسیحیت با دشمنان خود را رسم میکند که در آن، تنها سلاح ایشان، خدمت و موعظه به مردم در برابر کشتار، شکنجه و خونریزی وصفنشدنیای است که عموماً یهودیان طرحریزی میکنند.(27)
نامههای پولس و مسئلة جنگ
خدا خود بر ایجاد صلح و آشتی با دشمنانش و همة گناهکاران پیشقدم شده. او بهترین داشتة خود (یگانه فرزندش) را برای رنج کشیدن به خاطر انسان و نجات او قربانی کرده است (28).
. این خود، اصلی را برای چگونگی برخورد با دشمنان پایهریزی میکند که در نامههای پولس بدان اشاره شده است: برکت بطلبید؛ بر آنانی که بر شما جفا کنند، برکت بطلبید و لعن مکنید. خوشی کنید با خوشحالان و ماتم نمایید با ماتمیان. برای یکدیگر همان فکر داشته باشید و در چیزهای بلند فکر مکنید؛ بلکه با ذلیلان مدارا نمایید و خود را دانا مشمارید. هیچ کس را به عوض بدی، بدی مرسانید. پیش جمیع مردم، تدارک کارهای نیکو بینید. اگر ممکن است به قدر قوة خود با جمیع خلق به صلح بکوشید.ای محبوبان! انتقام خود را مکشید؛ بلکه خشم را مهلت دهید؛ زیرا مکتوب است، یهُوَه میگوید که انتقام از آنِ من است، من جزا خواهم داد؛ پس اگر دشمن تو گرسنه باشد، او را سیر کن و اگر تشنه است، سیرابش نما؛ زیرا اگر چنین کنی، اخگرهای آتش بر سرش خواهی انباشت. مغلوب بدی مشو؛ بلکه بدی را به نیکویی مغلوب ساز.(29)
مفسران کتاب مقدس از این بخشها به روشنی ممنوعیت جنگ را میفهمند. عباراتی این چنین به وفور در اینگونه تفسیرها به چشم میخورد که معتقد است نیکی به دشمنان، روح همة تعالیم و فرمانهای عیسی است. او میآموزد برحذر باشید از اینکه مغلوب دشمنان شوید و مغلوب دشمنان شدن، پیمودن راه ایشان در دشمنی و جنگ است و فرامیخواند بر پیروزی بر ایشان و این پیروزی از نیکی به آنها، سیر کردن گرسنگانشان و نوشانیدن تشنگان ایشان سرچشمه میگیرد.(30)
دیگر رسالهها و مسئلة جنگ
در عبرانیان این مسئله به روشنی پذیرفته شده که سنّت رویارویی با دشمنان، سنّت صلح، صبر و مدارا بوده است.(31) رسالة یعقوب با نگاهی منفی به مسئلة جنگ، آن را زاییدة شهوات و هوسها معرفی میکند.(32) نامة پطرس، فرایندی از نوع رویارویی جامعة مسیحی با مشکلات پیشرو را به تصویر میکشد. او رنج را شایستة آدمی و لازمة آزمون ایمان او(33) و مرگ با رنج و مصیبت در راه هدف را منهای جنگ و نبرد سنّت مسیح میداند(34) و در پایان، تنها راه نجات را پیمودن همین الگو (رنج برای انسان، تحمّل سختیها در برابر دشمنان به جای جنگ و درگیری با ایشان) را تنها راه نجات معرفی میکند .(35)
مکاشفه و بره جنگ
مکاشفه، رکن اصیل باور آخرالزمانی در مجموعه نوشتههای عهد جدید است. این اثر به روشنی خبر از بروز جنگ و درگیریهای متعدد در عصر پایانی میدهد، اما چنین به نظر میرسد که نقش جامعة کلیسایی از دیدگاه این نوشته، به یک ناظر بیطرف شبیه است. نگارندة مکاشفه، چنین مینگرد که پیروزی در سایة خون بره و شهادت کلمه به دست خواهد آمد .(36)
پنج فرمان صلح در عهد جدید
با مطالعة عهد جدید، فرازهایی که میتوانست مؤید دیدگاه صلحمحوری باشد در بالا ذکر شد؛ اما با نگاهی یکپارچه به مجموع نوشتههای عهد جدید میتوان اصولی را به دست آورد که این اصول، پایه و مبنای تفکّر صلحمحوری را شکل میدهند. مهمترین این اصول، پنج فرمان هستند که در ذیل گزارشی از یکایک آنها ذکر شده است.
1. عشق الاهی
در زبان یونانی، واژگانی چند وجود دارد که بر معنای مشترک عشق با قدری تفاوت نسبت به یکدیگر دلالت میکند. در برخی از آنها چون φιλέω (fē-le’-ō)، جنبههای علاقه جنسیتی، اهمیت فزونتری دارد؛ الفاظی مانند υἱός (hwē-o’s) روابط نسبی را پررنگتر بیان میکنند. در این میان، واژة ἀγάπη (ä-gä’-pā) بیشتر از واژگان همتراز خود بر حب خدا و عشق به آفریدگار تأکید میکند.
البته این بدان معنا نیست که این الفاظ به جای یکدیگر به کار نروند؛ بلکه منظور این است که الفاظ به دقت ادبی، در معنایی که به دوش میکشند تفاوتهایی با یکدیگر دارند؛ از اینرو، شاهدیم که واژة «φιλόθεος» (fē-lo’-the-os) در عهد جدید به معنای عاشق خدا استفاده میشود که ترکیبی از φίλος (fē’-los) و θεός (the-o’s) است.
کلمة ἀγάπη (ä-gä’-pā) بیش از 116 بار در خلال 106 فراز از عهد جدید ذکر شده است که عموماً به معنای عشق به خدا یا اعمال نیک ناشی از محبت (مانند دستگیری از دیگران) است .(37) عشق الهی در مسیحیت، هدیهای است که روحالقدس به مؤمن ارزانی میدارد. در نامه به رومیان، چنین میخوانیم: «و امید باعث شرمساری نمیشود؛ زیرا که محبت خدا در دلهای ما به روحالقدس که به ما عطا شد، ریخته شده است .»(38)
آداب و ویژگیهای عشق الهی اینگونه به تصویر کشیده میشود: اگر به زبانهای مردم و فرشتگان سخن گویم و محبت نداشته باشم، مثل نحاس صدادهنده و سنج فغانکننده شدهام و اگر نبوّت داشته باشم و جمیع اسرار و همة علم را بدانم و ایمان کامل داشته باشم، بحدّی که کوهها را نقل کنم و محبت نداشته باشم، هیچ هستم. و اگر جمیع اموال خود را صدقه دهم و بدن خود را بسپارم تا سوخته شود و محبت نداشته باشم، هیچ سود نمیبرم.
محبت، حلیم و مهربان است. محبت، حسد نمیبرد؛ محبت، کبر و غرور ندارد؛ اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمیشود؛ خشم نمیگیرد و سوءظنّ ندارد، از ناراستی خوشوقت نمیگردد؛ ولی با راستی شادی میکند. در همه چیز صبر میکند و همه را باور مینماید. در همه حال امیدوار است و هر چیز را متحمل میباشد.
محبت هرگز ساقط نمیشود و اما اگر نبوتها باشد، نیست خواهد شد و اگر علم، زایل خواهد گردید؛ زیرا جزئی علمی داریم و جزئی نبوّت مینماییم؛ لکن هنگامیکه کامل آید، جزئی نیست خواهد گردید. زمانیکه طفل بودم، چون طفل حرف میزدم و چون طفل فکر میکردم و مانند طفل تعقّل مینمودم، اما چون مرد شدم، کارهای طفلانه را ترک کردم؛ زیرا که الحال در آینه به طور معما میبینیم؛ لکن آن وقت روبهرو. الآن جزئی معرفتی دارم؛ لکن آن وقت خواهم شناخت؛ چنانکه نیز شناخته شدهام و الحال این سه چیز باقی است: یعنی ایمان و امید و محبت؛ اما بزرگتر از اینها، محبت است.(39)
عشق به خدا، تفسیر همة تورات و مهمترین حکم شریعت از دیدگاه عیسی است. وی میگوید: و یکی از ایشان که فقیه بود، از وی به طریق امتحان سؤال کرده گفت:ای استاد! کدام حکم در شریعت بزرگتر است؟ عیسی وی را گفت: اینکه یهُوَه، خدای خود را به همة دل و تمام نفس و تمام فکر خود محبت نما. این است حکم اوّل و اعظم.(40)
عشق الهی ـ با اوصافی که گفته شد ـ چنان گسترده است که محبت به دشمنان را نیز دربر میگیرد: شنیدهاید که گفته شده است: همسایة خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت کن؛ اما من به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمایید و برای لعنکنندگان خود، برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند، احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند، دعای خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است، پسران شوید؛ زیراکه آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع میسازد و باران بر عادلان و ظالمان میباراند؛ زیرا هرگاه آنانی را محبت نمایید که شما را محبت مینمایند چه اجر دارید؟ آیا باجگیران چنین نمیکنند؟ و هرگاه برادران خود را فقط سلام گویید، چه فضیلت دارید؟ آیا باجگیران چنین نمیکنند؟ پس شما کامل باشید؛ چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است .(41)
هنری متی در تفسیر این فرمان میگوید: دانشوران یهودی، وقتی کلمه همسایه را به کار میبرند، منظورشان صرفاً همشهریان، همخونان و همکیشانشان است و همیناناند که باید با چشم دوستی نگریسته شوند؛ اما عیسی مسیح ما را میآموزد تا تمام هر آنچه خوبی در توان داریم بر همة ارزانی کنیم؛ به ویژه (افزون بر حیات مادی) بر روح ایشان. ما باید همه را دعا کنیم. آنسان که دیگران خوبی را با خوبی پاسخ میگویند، ما باید دشمنی را نیز به خوبی پاسخ دهیم… اینگونه از خدا استدعا میکنیم تا ما را فرزندان خویش قرار دهد.(42)
پی نوشت ها:
1. VLADIMÍR OREL, A HANDBOOK OF GERMANIG ETYMOLOGY, 447.
2. See: Alexander Moseley, “The Philosophy of War “, IEP (Internet Encyclopedia of Philosophy), August/28/2004. At:
http://www.iep.utm.edu/war
3. http://www.thefreedictionary.com
4. http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/Lexicon.cfm?strongs=G4171
5. مکاشفه 2:16: پس توبه کن والّا بزودی نزد تو میآیم و به شمشیر زبان خود با ایشان جنگ خواهم کرد.
6. همان 12:7: و در آسمان جنگ شد: میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگ کردند و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند.
7. همان 17:14: 14 ایشان با برّه، جنگ خواهند نمود و برّه بر ایشان غالب خواهد آمد زیرا که او ربّالارباب و پادشاه پادشاهان است و آنانی نیز که با وی هستند که خوانده شده و برگزیده و امینند.
8. در واقع سازمان نظامی ناگزیر از وجود فرمانده جنگ، قوانین از پیش تعیین¬شده و فنون مورد اجرا است؛ ولی این بدان معنا نیست که حتماً ساختارهای نطامی پیشرفته¬ و آداب منسجم نبرد دینی از بدو پیدایش مسیحیت وجود داشته است.
9. پیدایش 14:15؛ مکاشف 19:19؛ یوشع 7-2 :8؛ داوران 22-16 :7؛ دوم سموئیل5:23.
10. این هدف می¬تواند آرمانی سیاسی، اعتقادی و مسایلی از این دست باشد.
مکاشفه 19:11؛ عبرانیان11:32.
11. یعقوب 4-1 :4.
12. لوقا 11:21، 14:31، 22:35؛ متی 12:25 و 22:1.
13. لوقا 19:23، 21:6 و 13:34.
14. متی 24:6؛ مرقس13:7؛ مکاشفه 9:16.
15. متی 4؛ لوقا 4.
16. http://www.biblecentre.org/commentaries/ar_44_nt_overview.htm
17. یکی از جهش¬های الاهیاتی مسیحیت نسبت به یهودیت گسترش مفهوم سعادت از دایره¬ محدود به بنی اسرائیل به دایره گسترده مسیحیان بود. امتی که لزوما از نوادگان یعقوب نبودند. از این رو مفهوم جدیدی از اسرائیل به دست داده شد که بر اساس آن فرزندان معنوی یعقوب مراد بودند و نه صرفا فرزندان نسبی او.
18. یوحنا 6.
19. مرقس45-42 :10.
20. مایلز Miles Coverdale متولد 1488 و زاده یورکشایر بود. او در کمبریج درس خواند و به شدت تحت تاثیر آرای لوتری بود که آنها را از استاد خویش رابرت بارنز می¬آموخت. او در 26 سالگی به سلک کشیشی در آمد و بعدها با دیگر مترجم معروف کتاب مقدس ویلیام تیندال همراه شد. وی در مناطق مختلفی از اروپا به فعالیت¬های کشیشی پرداخت و در جناوا به ترجمه مشهور خود همراه با توضیحاتی از کتاب مقدس به زبان انگلیسی دست یازید.
21 . GBTN, Mark 10:42.
22.مرقس 13-9 :13.
23 . JFB, Mark 13:10.
24. Reverend Matthew Henry متوفی 1714 سرکشیش منطقه چستر بود. او آثار متعددی در حوزه الاهیات مسیحی داشته است ولی معروف¬ترین آنها تفسیر کامل اوست بر کتاب مقدس که این تفسیر با نگاهی مسیحی شامل هر دو بخش عهد عتیق و جدید می¬باشد که در شش جلد به چاپ رسیده است. ر.ک:
Religious Tract Society, Christian Biography: Lives of William Cowper, Mrs. Ann H. Judson, Anna Jane Linnard, Matthew Henry, 1799, Matthew Henry
25. نویسنده در این قسمت از اصطلاح رایج لاتینی Inter arma silent leges : ˌin-ter-ˈär-mä-ˌsi-ˌlent-ˈlā-ˌgās استفاده می¬کند که معنای آن عبارت است از: در اثنای جنگ¬ها قوانین مسموع نیستند. ر.ک:
Anthony EVERITT, CICERO: THE LIFE AND TIMES OF ROME’S GREATEST POLITICIAN 96-99 (Random House, Inc. 2001).
26 . Matthew Henry’s Commentary on the Whole Bible, Mark 13:9-13.
27. اعمال رسولان 15-12 :23.
28. رومیان 10-8 :5.
29. همان21-12:14.
30. PNT, Romans 12:18-21.
31. عبرانیان 34-32 :10.
32. یعقوب 3-1 :4.
33. اول پطرس 7-6 :1.
34. همان 18-13 :4.
35. همان 23-21 :2، 18-17 :3 و 4:13.
36 . مکاشفه 12:11.
37 . http://www.blueletterbible.org/lang/lexicon/Lexicon.cfm?strongs=G26
38 . رومیان 5:5.
39. اول تواریخ ایام13.
40. متی 38-35 :22.
41. همان 48-43 :5.
42. Matthew Henry’s Commentary on the Whole Bible, Matthew 5:43-48.
منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 6
ادامه دارد …