از اوايل دهه هفتاد گروههايي از سياسيون فعال و زمينهدار، بورس تحصيلي انگليس گرفته و از آنجا فارغالتحصيل شدند و پس از بازگشت حلقههاي كيان و هستههاي اوليه جريان تجديدنظرطلب و تئوريسينها و كارگزاران دولت اصلاحات را تشكيل دادند و از آن مهمتر تصرف كرسيهاي علوم انساني توسط اين ارمغانهاي دانشگاههاي انگليسي در سراسر كشور بود كه به جان باورهاي اعتقادي و دلبستگي دانشجويان به آرمانهاي انقلاب افتادند.
سازماندهي نيرو و مديريت رسانهاي را شايد بتوان مهمترين اقدامات دولت انگليس براي مداخله در امور داخلي ايران و در مسئله انتخابات دهم رياست جمهوري عنوان كرد. براي واكاوي حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري 88 برآنيم كه ساختار، شاكله و اهداف مسببين اين غائله كه هزينههاي گزاف مادي و معنوي براي نظام مقدس جمهوري اسلامي در بر داشتهاند را مورد بررسي قرار دهيم. از همين رو پس از بررسي ” شكلگيري و برخي مؤلفههاي ايدئولوژي تجديدنظرطلبان “، “راهبرد تبليغاتي و گفتمان انتخاباتي ميرحسين موسوي “، “گفتمان محمود احمدينژاد از انتخابات نهم تا دهم رياستجمهوري “، “بررسي نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوري با روش “تحليل گفتماني “، “شواهد آگاهي جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات ” و “شورش بر جمهوريت ” به فصل هشتم يعني “نقش و تلاش دولتهاي بيگانه و اپوزيسيون ” ميپردازيم:
ج. انگليس
در حالي كه ايالات متحده در تهران سفارتخانهاي نداشت تا از نزديك به مسايل و حوادث ايران بپردازد و اين مسئله همواره موجب نارضايتي مقامات واشنگتن بوده است، دولت انگليس به دليل داشتن سفارتخانه در تهران از مشاركت تنگاتنگي در آشوبهاي تهران برخوردار بود.
حضور فعال سفارت انگليس در تاريخ معاصر يادآور خاطرات تلخ گذشته يك ملت استعمارزاده است. از نفوذ انگليس در دربار قاجار به طور مستقيم و ديپلماتيك گرفته تا نفوذ عناصر غربگرا و سكولار در قالب روشنفكر و ناسيوناليسم، و از جريانات فراماسونري تا فرقهسازيهايي نظير بهائيت، از جدا كردن بخشهايي از اعضاي پيكره ايران عزيز تا قحطي تحميلي در جنگ جهاني اول (كه بنا به اسناد آمريكايي منتشره، هشت ميليون ايراني را به كام مرگ فرو برد.) از برآوردن رضاخان در كودتاي 1299 با شرح وظيفه دينزدايي و لائيسيته كردن جامعه اسلامي و بالاخره اشغال ايران در شهريور 1320 و از بردن پدر و آوردن پسر گرفته تا كودتاي 28 مرداد عليه دولت ملي و همچنين نقشسازي رجال انگلوفيل در مناصب حكومتي و دربار پهلوي تا مقابله با انقلاب اسلامي، و به خصوص كمكهاي بيدريغ لندن به صدام و تسليح آن به پيشرفتهترين سلاحهاي جنگي، جوهره دشمني بريتانيا با اسلام و ايران را نمايان ميسازد.
فعاليتهاي اين سفارتخانه در قالب (بريتيش كانسل) كه وظيفه جذب نيرو و يارگيري براي دولت فخيمه را دنبال ميكرد طي دو دهه اخير منشأ بسياري ناهنجاريها و انحرافها در جامعه سياسي ماست.
جذب و بورسيه كردن دانشجويان، برگزاري كلاسهاي زبان براي شناسايي افراد مستعد جهت جاسوسي و نفوذ از جمله اقدامات انگليس است كه البته در سالهاي اخير به همت مسئولان، اين لانه جاسوسي بسته شد. مشابه اين فتنهگريها در كشورهاي تازه استقلال يافته شوروي سابق هم كه ميدان كودتا و انقلاب رنگي غرب شد گزارش شده است و به همين دليل دفتر (بريتيش كانسل) در روسيه نيز در سال 2008 بسته شد. سهم دولت انگليس در جاسوسي و به دست آوردن نقاط ضعف نظام و جذب مسئولان و كارگزاران متمايل به غرب و كادرسازي براي آينده در كشور ما بيش از آمريكاست.
* دانشآموختگان انگليس؛ كارگزاران دولت اصلاحات
از اوايل دهه هفتاد گروههايي از سياسيون فعال و زمينهدار، بورس تحصيلي انگليس گرفته و از آنجا فارغالتحصيل شدند و پس از بازگشت حلقههاي كيان و هستههاي اوليه جريان تجديدنظرطلب و تئوريسينها و كارگزاران دولت اصلاحات را تشكيل دادند و از آن مهمتر تصرف كرسيهاي علوم انساني توسط اين ارمغانهاي دانشگاههاي انگليسي در سراسر كشور بود كه به جان باورهاي اعتقادي و دلبستگي دانشجويان به آرمانهاي انقلاب افتادند. بيتوجهي مسئولان دولت سازندگي به هشدارهاي مقام معظم رهبري مبني بر تهاجم و شبيخون فرهنگي كار را بدانجا رساند كه جبران سرمايههاي از دست رفته ناممكن بود.
علاوه بر دستهاي پنهان و كشف ناشده استعمار پير در فتنه اخير و اعترافات حسين رسام (كارمند ارشد محلي سفارت)، نقش رسانهاي بيبيسي فارسي و به خصوص راهاندازي اين شبكه كمي قبل از انتخابات 1388 جاي شك و بدبيني را نسبت به هماهنگي گسترده و از پيش تعيين شده در داخل و خارج بين فتنهسازان در ذهن هر ناظر سياسي باقي ميگذارد.
* مديريت رسانهاي؛ مهمترين كمك استعمار پير به موسوي
به هر طريق، سازماندهي نيرو و مديريت رسانهاي را شايد بتوان مهمترين اقدامات انگليس در مسئله انتخابات دهم رياست جمهوري عنوان كرد.
رسانههاي انگليسي به ويژه بيبيسي فارسي و انگليسي در طول چند ماه منتهي به انتخابات به طور جديتر راهبرد مقابله با دولت نهم را دنبال كردند. ابتدا فعاليتهاي آنها در جهت فضاسازي متناسب با تحولات صحنه شكل گرفت، اما جهت اصلي سوق دادن مردم به سمت بيتفاوتسازي و عدم اهميت برگزاري انتخابات سير ميكرد. اين روند تا گرمشدن فضاي انتخاباتي در كشور ادامه داشت، اما رسانههاي انگليس كه به عنوان ابزار اجراي سياستهاي مداخلهجويانه دولت بريتانيا فعاليت ميكردند ناچار به تغيير رويكرد و تلاش براي مصادره فضاي سياسي كشور در جهت اهداف خود شدند. در اين مقطع، رويكرد آنها در نقش سخنگوي مشاركت مردمي و استقبال عمومي ظاهر شد و از طريق كمپ دو نامزد، هماهنگي سياسي- رواني بخشي از جامعه را برعهده گرفتند.
* سفر 55 انگليسي به تهران ؛ از خبرنگاري تا آشوبآفريني
اهميت انتخابات ايران براي لندن تا آن حد بود كه مجموعاً 55 خبرنگار از رسانههاي انگليس تحت عنوان پوشش انتخابات به ايران سفر كردند. اين گروه 55 نفره رسانهاي بعد از پايان برگزاري انتخابات به دليل آن كه نتيجه به دست آمده دلخواه و مورد انتظار آنها نبود، سخنگويي جريان معترض و سپس اغتشاش را برعهده گرفتند. در اين مقطع، بيبيسي فارسي با استفاده از تصاوير دوربينهاي غيرحرفهاي نيروهاي حرفهاي و ديگر اغتشاشگران، دامنه تبليغات آنها را به حوزههاي بينالمللي كشانيد و زمينه را براي اظهارنظر مقامات انگليسي كه همه امور رسانهاي را در پنهان مديريت ميكردند و ساير مقامات گستاخ اروپايي هموار ساختند. شبكههاي بيبيسي فارسي و انگليسي به عنوان سردمداران موج جديدي كه هدفش مشوش نشان دادن نتايج انتخابات و ضربه به مشروعيت نظام و انتخابات بود، زمام انتشار اخبار كذب و تحريككننده را به دست گرفت و دور جديد جنگ رواني سياسي را آغاز كردند.
در راستاي اين جنگ رواني، تجهيزات شبكه بيبيسي قبل از آغاز تظاهرات عدهاي در مقابل سفارت جمهوري اسلامي در لندن (و حتي قبل از حضور پليس) نصب ميشود، اما از دهها هزار نفري كه در انتخابات شركت كرده بودند تنها چند صد نفر كه چهره بسياري از آنها به عنوان معاندان نظام شناخته شدهاست، حضور داشتند، اما شبكههاي بيبيسي لحظه به لحظه در جهت مشوش نشان دادن نتايج انتخابات آن را پررنگ پخش ميكردند.
* مانور هواپيماهاي چاتر بر فراز انتخابات لبنان
سياست انگليس در قبال انتخابات ايران وجه مشتركي نيز با سياست اين كشور در قبال لبنان داشت و آن انتقال برخي اتباع اين دو مليت از انگليس به دو كشور ياد شده از طريق هواپيما بود تا سياستهاي دولت انگليس به سهولت بيشتري عملياتي شود. در جريان انتخابات لبنان 4 يا 5 هواپيماي بزرگ چارتر وظيفه انتقال لبنانيهاي مقيم انگليس را به بيروت جهت شركت در انتخابات از سوي دولت انگليس بر عهده داشت و سه هفته مانده به 22 خرداد نيز پروازهاي ايراناير با وجود جايگزين شدن پروازهاي بزرگ باز هم با كمبود مواجه ميشوند. البته اين بار سياست انگليس بسيج چهرههايي بود كه ميپنداشتند به عنوان اعضاي اتاق فكر ميتوانند در روند رأيگيري مردم مؤثر باشند، ولي عملاً نتيجهاي دربر نداشت. لذا پس از آن به دليل ناكامي در نتيجه انتخابات، سياست دولت انگليس و رسانههاي اين كشور به اين سمت معطوف شد كه حتي اگر صحنه را واگذار كردهاند بايد از ايران سيمايي مشوش و از دولت چهرهاي سركوبگر به خارج منعكس شود. در همين راستا روزنامه تايمز كه مواضعي نزديك به دولت انگليس دارد در 1388.3.25 نوشت: “آنچه كه در ايران رخ داد كودتايي عليه كودتا بوده است. ” ميليبند وزير خارجه اين كشور نيز در 1388.3.23 ميگويد: ايران را بايد همچنان در قبال دلنگرانيهاي بينالمللي درگير نگه داشت (تحت فشار گذاشت). وي در اظهاراتي مداخلهجويانه در امور داخلي ايران گفت: “ملازمات حوادث اخير در ايران را با نگراني جدي دنبال ميكنيم. ” به طور كلي بايد گفت تاكتيك انگليس قبل، حين و بعد از انتخابات ايجاد موج نرم عليه حاكميت و نظام اسلامي در جهت استراتژي آنها كه عدم توفيق احمدينژاد براي دور بعدي رياست جمهوري بود طراحي شد.(1)
* وزير خارجه انگليس همگام با آشوبگران
در واقع جسارت و جرأت انگليس براي مداخله نمادين در امور داخلي ايران به صورتي بود كه وزير خارجه اين كشور، ديويد ميليبند، با راهاندازي وبلاگي درباره انتخابات ايران، آشكارا به تحريك تجمعكنندگان، اغتشاشگران و دخالت در امور داخلي ايران ميپرداخت. وي در نوشتههاي خود با پرداختن به وضع عدم دموكراسي در ايران و سركوب افراد به اصطلاح آزاديخواه، مردم ايران را به ادامه تجمعات غيرقانوني و درگيريهاي خياباني تشويق كرده و از آنها خواسته تا نظرات خود را درباره ديدگاههاي مداخلهجويانه خود اعلام كنند. ميليبند در اين وبلاگ سعي كرد تا مردم انگليس را به نوعي با موضع ضدايراني خود تحريك و همراه كند و افكار عمومي اين كشور را از بحران مالي و بيكاري متوجه انتخابات ايران كند. نكته جالب اين وبلاگ آن بود كه به منظور تحريك مخالفان نظام جمهوري اسلامي ايران، ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح هستهاي، نبود دموكراسي و آزادي بيان و مخالفت با آزاديخواهان متهم كرد و به افراد مخالف نظام هم قول حمايت آشكار را داد. او از مردم انگليس و ايرانيان خارج از كشور خواست تا با درج نظرات خود درباره موضوعات مطرح شده موج ضدايراني را تقويت و افراد تجمعكننده در داخل ايران را هم تشويق كنند.(2)
دولت استعماري انگليس همچنين در روزهاي آشوب اعلام كرد به بهانه تحريم عليه برنامه هستهاي ايران، يك ميليارد و ششصد ميليون دلار از داراييهاي ايران را توقيف ميكند. “ايان پيرسون ” مديركل اقتصادي وزارت خزانهداري بريتانيا در بيانيهاي اعلام كرد كه جمع داراييهاي ضبط شده ايران در بريتانيا، در چارچوب تحريمهاي اتحاديه اروپا و شوراي امنيت سازمان ملل متحد، حدود 976 ميليون و 110 هزار پوند استرلينگ (يك ميليارد و ششصد ميليون دلار) است.(3) اما در مجموع سه محور اساسي شكلدهنده به رفتار افراطي دولت انگليس در قبال تحولات انتخاباتي ايران عبارتند از: رسواييهاي مالي برجسته حزب كارگر و دولت “گوردون براون ” در ضمن مشكلات اقتصادي اين كشور در آستانه انتخابات انگليس، ضربات وارد آمده بر انگليس و منافع نامشروع آن در پي غلبه گفتمان اصولگرايي بر سياست خارجي ايران و احتمال ورود ايران و آمريكا به دوره تعامل.
واكنش انگليس به تحولات ايران، سريعتر از كشورهاي ديگر بود. دولت گوردون براون كه در چند ماه اخير به خاطر رسواييهاي مالي، به شدت تحت فشار افكار عمومي و حزب محافظهكار قرار گرفته بود به منظور انحراف افكار عمومي و تحتالشعاع قرار دادن ناكاميهاي دولت خود در دستيابي به اهداف داخلي و خارجي در دوره بحران اقتصادي و سياسي، مانور شديد در مورد مسئله انتخابات ايران را در اولويت و دستور كار سياست خارجي خود قرار داد و از همان روزهاي اول پس از انتخابات اقدام به برنامهريزي عملياتي و تهاجم شديد رسانهاي عليه نظام سياسي ايران كرد. با اين حال، همانطور كه گفته شد اهداف انگليس صرفاً معطوف به انگيزههاي داخلي نبود و هدفگيري توانمندي و قدرت منطقه ايران از راههاي گوناگون به خصوص تضعيف پشتوانه داخلي سياست خارجي ايران نيز جزو اهداف جدي انگليس بود. لندن در مرحله اول تلاش كرد تا در دو سطح بينالمللي و منطقهاي، يك ائتلافي سياسي عليه ايران را سامان دهد. درست سه روز پس از برگزاري انتخابات، دولت انگليس تحرك وسيعي را براي تشكيل يك ائتلاف بينالمللي كه هسته اوليه آن در قالب كميته همكاري شكل گرفت شروع و در اين زمينه با طيف وسيعي از كشورهاي اروپايي و عربي مذاكره كرد. در سطح منطقهاي هم سفارتهاي انگليس در كشورهاي عربي، به خصوص در كشورهايي كه از اقليت شيعي برخوردارند، تلاش كردند تا رهبري اين ائتلاف را برعهده گيرند. لندن با اين باور كه بايد به همان شيوه كه انقلاب اسلامي در سال 1979 به پيروزي رسيد، يعني از طريق حضور مردم در خيابانها و تظاهرات گسترده مردمي، حكومت از دستان نظام اسلامي خارج شود بر مسئله تداوم تظاهرات، تحريك مردم در خيابانها، تشديد آشوبها و ناآراميها تأكيد فراواني كرد و در همين راستا نقش سفارت انگليس در تهران و تلويزيون فارسي بيبيسي از اهميت ويژهاي برخوردار بود.
* اقدامات تعرضي انگليس بر ضد ايران در پنج حوزه
اقدامات تعرضي انگليس بر ضد ايران را ميتوان در پنج حوزه رسانهاي، سياسي، اجتماعي، اعتقادي و عملياتي تقسيم كرد. در عرصه رسانهاي مهمترين اقدامات تبليغي و رسانهاي صورت گرفته توسط لندن عبارتند از: تخصيص چند صد هزار پوند توسط دولت انگليس براي چاپ و توزيع عكس برخي جان باختگان در جريان آشوبها، اجاره چند ميليون پوندي صفحات اول روزنامههاي برجسته انگليس براي پوشش جهتدار اخبار ايران، اختصاص ميليونها پوند جت تقويت شبكه بيبيسي فارسي، هماهنگي با شركت گوگل براي افزايش توان ترجمه فوري فارسي به انگليس در جهت اخذ نقطه نظرات شهروندان ايراني و برقراري ارتباط با آنها، ايجاد هزاران عنوان اينترنتي توئيتر براي برقراري ارتباط با شهروندان ايراني و افزايش تعداد ماهوارهها براي پوشش بهتر و كاملتر شبكه بيبيسي فارسي. در عرصه سياسي نيز، اگرچه انگليس از ابتدا تلاش ميكرد تا با ايجاد ائتلاف سياسي بينالمللي و منطقهاي، ايران را منزوي كند، اما پس از بروز علايم اوليه ناكامي در پي پاسخ شديد ايران و بازداشت جمعي از كاركنان محلي سفارت انگليس در تهران، لندن تلاش كرد تا با فراخواني سفراي اروپايي از تهران، موجبات تقويت جايگاه رهبري خود و انزواي ايران را فراهم آورد. با اين حال، اين تلاش ناكام ماند و با وجودي كه انگليس راضي شده بود كه اين اقدام به صورت موقتي، چند روزه و سمبليك انجام شود ولي نتوانست كشورهاي اروپايي را با خود همراه كند.
در عرصه اجتماعي مهمترين اقدامات انگليس عبارتند از: تلاش جهت يارگيري از ميان ايرانيان؛ تلاش جهت كاهش ترس آشوبطلبان از اقدام بر ضد حكومت و توزيع تجهيزات ارتباطي پيشرفته جهت حفظ ارتباط شورشيان با خارج. در عرصه اعتقادي نيز مهمترين اهداف و اقدامات انگليس عبارت بودند از: تلاش جهت حذف ولايت فقيه از نظام سياسي ايران به عنوان هدف حداكثري، تلاش جهت تضعيف يا حذف نقش سياسي ولايت فقيه به عنوان هدف حداقلي، تلاش غيرمستقيم جهت اخذ فتوا از هر عالم ديني ممكن بر ضد نظام ديني ايران و تلاش جهت تضعيف جايگاه مذهبي و سياسي رهبر معظم انقلاب اسلامي در ميان جامعه شيعيان غيرايراني در خارج از كشور. در عرصه عملياتي نيز انگليس اقدامات زير را انجام داد: تلاش جهت اعزام عوامل نفوذي خود به ايران جهت خرابكاري و تشديد آشوبها، همكاري با منافقين و تسهيل امكانات تردد آنها به ايران جهت خرابكاري، برگزاري جلسات هماهنگي عملياتي بر ضد نظام ايران در كشورهاي همسايه و تأمين مالي آشوبگران.
* نقش چهار نهاد حكومتي انگليس در فتنه 88
در آشوبهاي پس از انتخابات ايران به طور كلي چهار نهاد حكومت انگليسي نقش داشتند: نخستوزير انگليس به عنوان رهبر حزب و رئيس دولت، حزب كارگر انگليس، وزارت خارجه انگليس و سرويس اطلاعاتي انگليس. تحولات آشوبزده پس از انتخابات ايران فرصت خوبي را براي گوردون براون به وجود آورد تا به منظور تحتالشعاع قرار دادن برخي از ناكاميهاي داخلي خود و مفاسدي كه اخيراً آشكار شدهاند، علاوه بر انحراف افكار عمومي از آنها، رهبري جرياني را به دست بگيرد كه در صورت موفقيت و پيروزي احتمالي، به اسم وي و دولتش ثبت شود. لذا شخص گوردون براون به صورت عجولانه وارد صحنه شد و حتي برخي ساختارهاي بوروكراتيك را نيز بر هم زد و خود رأساً وارد مقابله با ايران شد. براون در دوشنبه 25 خرداد در نخستين واكنش خود به حوادث ايران گفت، تهران بايد در مورد انتخابات مناقشه برانگيز رياست جمهوري به پرسشهاي جدي پاسخ دهد. او همچنين مدعي شد، روش برخورد دولت جمهورياسلامي با بحران پس از انتخابات ميتواند تعيينكننده مناسبات آينده تهران با جامعه بينالمللي باشد.
* “قهقرايي ” در سياست انگليس
وي همچنين در روز جمعه 29 خرداد و براي مقابله با تأثيرات آن روز خطبههاي نماز جمعه گفت: دولت ايران “بايد به جهان نشان دهد سركوب و بيرحمي كه در روزهاي اخير ديديم تكرار نخواهد شد. ” اين در حالي بود كه دستگاههاي ديگر مثل وزارت خارجه و يا سرويس اطلاعاتي قائل به پيگيري مسايل به صورت مرسوم در ديپلماسي آشكار و تأكيد بر اقدامات تند در عرصه اطلاعاتي و ديپلماسي پنهان بودند. حزب كارگر انگليس هم از اين فرصت براي حفظ سيطره خود و پيروزي در انتخابات آتي انگليس استفاده كرد و به آن به عنوان يك جنگ تمام عيار براي باقي ماندن در صحنه قدرت نگريست و در اين رابطه نه تنها از هيچ اقدامي فروگذار نكرد، بلكه نخستوزير و ساير ابزارهاي ممكن را نيز عملاً به كار گرفت. پس از بيتوجهيهاي گوردون براون به توصيههاي سازمانهاي ذيربط و بروز ناكاميهاي لندن بر ضد ايران و پاسخ شديد تهران به مداخلات انگليس، موج انتقادها از براون بالا گرفت و وي متهم شد كه يك موضوع بينالمللي را به بحران دوجانبه تبديل كرده كه در آن بحران نيز ابتكار عمل در دست ايران قرار گرفته است. همچنين پس از بروز برخي استعفاها در وزارت خارجه انگليس در اعتراض به تندرويهاي عجولانه براون، حزب محافظهكار انگليس نيز به انتقاد شديد از رفتار دولت كارگري و نخستوزيري پرداخت و در نامهاي بيسابقه به ملكه انگليس نسبت به رفتارهاي براون كه منافع حزبي را بر مصلحت كشور ترجيح داده تذكر دادند. اين سير قهقرايي در سياست انگليس تا بدان جا پيش رفت كه ديويد ميليبند وزير خارجه انگليس پس از ناكامي در توجيه سياستهاي افراطي انگليس نهايتاً گفت كه “فكر ميكنم خدا هم ايراني است. “
ادامه دارد….
* پينوشت:
1. “گزارش خبري- تحليلي كيهان: نقش انگليس در اغتشاشات اخير “؛ روزنامه كيهان؛ چهارشنبه 27 خرداد 1388.
2. “وزير خارجه انگليس درباره آشوبها خياباني تهران وبلاگي راهاندازي كرد “؛ خبرگزاري فارس؛ 31 خرداد 1388، كد مطلب 8803310404.
3. “توقيف 1.6 ميليارد دلار داراييهاي ايران توسط رژيم انگليس “؛ روزنامه كيهان؛ شنبه 30 خرداد 1399، ص2.
5. “واكنش دبيركل سازمان ملل به نتايج انتخابات رياست جمهوري ايران “؛ شبكه راديو فردا؛ 1388.3.26.
6. “واكنشهاي اروپا… “؛ راديو فردا؛ 1388.3.30.
7. جمشيدي، محمد؛ پيشين.
مبنع: كتاب شورش اشرافيت بر جمهوريت