الوعد الصادق - هدر وب سایت وعده صادق

نگاهی به فیلم «بیماری واگیردار»؛ حتي آغوش مادر هم جاي امن نيست!

فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني فيلم‌هاي ترسناك و البته حاوي صحنه‌هاي اكشن هستند كه اغلب بر موج خطراتي به پيش رانده مي‌شوند كه “اگر در واقعيت اتفاق بيفتد” همگان را سر جاي خود ميخكوب مي‌كند. هرچند برخي از اين فيلم‌ها به مرز فيلم‌هاي فانتزي و تخيلي نزديك مي‌شوند، اما برخي ديگر همچون فيلم بيماري واگيردار بر محور رئاليسم و حوادث واقعي استوارند. سازندگان اين فيلم‌ها تمايل دارند با حمله‌اي برق‌آسا “وارد منزل تماشاگران” شوند و آنها وادار نمايند تا به اين مسئله فكر كنند: “اين حادثه ممكن است براي من هم اتفاق بيفتد”.

 

 

 

بیماری واگیردار يا اينكه فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني چگونه توده مردم را “آموزش مي‌دهند”

8 مارس 2012
فيلم‌هاي هاليوودي عموماً جنبه سرگرمي دارند اما طرح داستان و محتواي آن اغلب دستوركار ويژ‌ه‌اي را در درون خود پنهان دارد. “فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني”، يعني فيلم‌هايي با موضوع پايان دنيا كه از طريق بروز بحران و فجايع عظيم انساني سرنوشت جامعه بشري را رقم مي‌زنند، به طور اخص جالب توجه هستند زيرا همگي آنها از يك قاعده كلي تبعيت نموده و نهادهاي خاصي را مورد ستايش قرار مي‌دهند. در اين مقاله، نگاه اجمالي به فيلم “بیماری واگیردار” خواهيم داشت و اينكه چنين فيلمي به تماشاگران خود چگونه مي‌آموزد در طول بحران به چه كسي بايد و نبايد اعتماد كنند.

اغلب افراد فيلم‌هاي هاليوود را براي سرگرمي تماشا مي‌كنند. اما، قاطعانه مي‌توانم بگويم كه در فيلم بیماری واگیردار هيچ نكته سرگرم كننده‌اي وجود نداشت. در واقع، تنها تفاوت بين اين فيلم و فيلم‌هاي آموزشي كه به سفارش دولت در مدارس نشان داده مي‌شوند، اي انست كه شما فيلم بيماري واگيردار را بايد از جنبه آموزشي و ايفاي نقش مت ديمون نگاه كنيد. در دوران جنگ سرد، براي دانش‌آموزان فيلم‌هاي آموزشي در مدارس نمايش داده مي‌شد تا آنها بياموزند در صورت حمله اتمي “چگونه بايد زير آب فرو بروند و خود را پنهان نمايند”. فيلم بيماري واگيردار شرايط را به گونه‌اي القا مي‌كند كه مردم در صورت بروز بحران بايد هر لحظه انتظار وضع حكومت نظامي را داشته باشند و خود را به اولين مركز واكسيناسيون برسانند.

فيلم بيماري واگيردار با نقش‌آفريني سوپراستارهايي مانند “مت ديمون”(Matt Damon)، “لارنس فيشبورن”(Laurence Fishburne)، “جود لاو”(Jude Law) و “گوينت پالترو”(Gwyneth Paltrow) يكي از پرهزينه‌ترين فيلم‌هاي هاليوود است اما در عين حال يك فيلم آموزشي–تجاري نيز به شمار مي‌رود كه در صحنه‌هاي گوناگون فعاليت برخي سازمان‌هاي ملي و بين‌المللي را تبليغ مي‌كند و همزمان توده مردم را به انجام برخي رفتارهاي خاص نيز تشويق مي‌نمايد. به نظر مي‌رسد طرح كلي داستان از واقعه وحشتناك شيوع ويروسH1N1 در سال 2009 به عاريت گرفته شده است كه بسياري از شهروندان آمريكا را نسبت به خطرات واقعي اين ويروس در شرايط بلاتكليفي باقي گذاشت. در اصل، پس از گذشت چند ماه از انتشار اخبار هولناكي كه در خصوص عمليات واكسيناسيون همگاني مطرح بود، بخش اعظم جمعيت آمريكا به اين نتيجه رسيد كه در رابطه با ترس عمومي ناشي از شيوع ويروس H1N1 تا حدود زيادي اغراق شده و واكسيناسيون آنها امري غيرضروري بود.

نتايج نظرسنجي كه در نوامبر سال 2009 انجام پذيرفت، نشان مي‌دهد كه 53% شهروندان كانادا معتقد بودند در مورد خطرات ناشي از شيوع ويروس H1N1 اغراق شده است.

پس از بروز اين “بحران”، سازمان بهداشت جهاني سازمان ملل متحد(WHO) اين ادعا را به شدت مورد انتقاد قرار داد و حتي مقامات دولتي را به تباني با شركت داروسازي Big Pharma براي فروش واكسن‌هاي اين ويروس متهم كرد. نتايج تحقيقات فاش ساخت مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا(CDC) افكار عمومي را با اطلاعات نادرست درباره تعداد موارد واقعي آلوده به ويروس H1N1 گمراه نمود كه اين مسئله اعتبار سازمان مذكور را لكه‌دار ساخت. در نتيجه، اين دو آژانس براي بازگرداندن اعتبار خويش و دور ساختن ترس مردم از اين شرايط جهنمي به يك هنرنمايي خوب در حوزه روابط عمومی نياز داشتند. اين در واقع همان دليل ساخت فيلم بيماري واگيردار است.
فيلم بيماري واگيردار كه استيون سودربرگ كارگرداني آن را بر عهده داشت، با همكاري موثر مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا، سازمان بهداشت جهاني و چند سازمان دولتي تهيه گرديده و هدف آن نيز كاملاً روشن است: به تصوير كشيدن سناريويي با موضوع فاجعه عظيم انساني و فراتر از واقعيت با هدف توجيه عمليات واكسيناسيون همگاني تا هم تبليغي براي اين سازمان‌ها باشد و هم ديدگاه منتقدان را زير سوال ببرد.

در اين فيلم هيچ صحنه‌اي وجود ندارد كه نشان دهد فيلم بيماري واگيردار تخيلي است. همه پلان‌هاي فيلم تا حد امكان واقعي ساخته شده‌اند و براي آنكه داستان فيلم براي مخاطب قابل باور باشد، از لوكيشن‌ها و سازمان‌هاي دولتي واقعي در اين فيلم استفاده شده است– همانگونه كه تا حد امكان از عامل ترس و وحشت در بين عامه مردم بهره گرفته شده است. بطوريكه در شعار اين فيلم آمده است: “هيچ چيزي مانند ترس و وحشت فراگير نيست” و آيا اين فيلم سعي دارد عامل ترس و وحشت را به مخاطب انتقال دهد. پيام فيلم بيماري واگيردار اينست: “در اين فيلم هيچ چيزي اغراق نشده است. دفعه بعد شيوع ويروس در واقعيت اتفاق خواهد افتاد، پس به توصيه ما گوش دهيد … وگرنه خواهيد مرد.”

هدف فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني
فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني فيلم‌هاي ترسناك و البته حاوي صحنه‌هاي اكشن هستند كه اغلب بر موج خطراتي به پيش رانده مي‌شوند كه “اگر در واقعيت اتفاق بيفتد” همگان را سر جاي خود ميخكوب مي‌كند. هرچند برخي از اين فيلم‌ها به مرز فيلم‌هاي فانتزي و تخيلي نزديك مي‌شوند، اما برخي ديگر همچون فيلم بيماري واگيردار بر محور رئاليسم و حوادث واقعي استوارند. سازندگان اين فيلم‌ها تمايل دارند با حمله‌اي برق‌آسا “وارد منزل تماشاگران” شوند و آنها وادار نمايند تا به اين مسئله فكر كنند: “اين حادثه ممكن است براي من هم اتفاق بيفتد”.

فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني از ترس بالقوه افراد سوء‌استفاده مي‌كنند زيرا كه حوادث اخير بر روح و روان آنها تاثير گذاشته و آنها را در اضطراب و شوك روحي فرو برده و باعث بروز تنش و وحشت در بين آنها شده است. پس از آن، جنبه “دستورالعملي” اين فيلم‌ها مطرح شده و به مخاطب القا مي‌كند كه اين بهترين (و البته تنها) راهي است كه مي‌توان مسائل موردنظر را از طريق آن حل و فصل نمود. گروه‌ها و آژانس‌هاي خاص در زمان بحران به عنوان نهادهاي قابل ‌احترام، مفيد و قابل اعتماد به تصوير كشيده مي‌شوند، حال آنكه ساير مراكز به مثابه مانع و سدراه و حتي خائن معرفي مي‌شوند. روند داستان در اين فيلم به يك برنامه قابل پيش‌بيني تبديل مي‌شود بطوريكه در انتهاي فيلم مراحل مختلف حل بحران براي توده مردم عادي به نظر مي‌رسد گوئيكه حتي اين اتفاقات در زندگي واقعي نيز رخ مي‌دهد.

“ايگناسيو رامونت”(Ignacio Ramonet)، نويسنده و روزنامه‌نگار در كتاب خود تحت عنوان تبليغ سكوت چنين شرح مي‌دهد كه در پشت پرده فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني همواره يك پيام واقعي وجود دارد:

“بدون استثنا، وقوع فاجعه نوعي حالت اضطراري بوجود مي‌آورد كه در پرتو آن همه نيروها و حوزه‌هاي حمل و نقل تحت امر مقامات دولتي قرار مي‌گيرند: پليس‌، ارتش يا گروه‌هاي مسلح، اين نهادها به عنوان راه‌حل نهايي تنها مراكزي هستند كه قادرند به لطف ساختار و دانش فني خود با خطرات‌، بي‌نظمي و فساد مبارزه كنند كه در چنين شرايطي جامعه را تهديد خواهد كرد. (…) گوئيكه سپردن مسئوليت به توده مردم براي مقابله با فاجعه‌ و بحراني كه مقامات و مراكز قدرت دولتي نتوانستند آن را مرتفع سازند، امري غيرممكن بود.”

– ايگناسيو رامونت، تبليغ سكوت (ترجمه آزاد)
علاوه بر مقامات مهم دولتي، مردم عادي نيز به طور اجتناب ناپذيري مانند گروهي از انسان‌هاي عقب افتاده به تصوير كشيده مي‌شوند كه تحت تاثير هراس و وحشت ناشي از اين بحران بوده و بايد در ابهام و ناداني نگاه داشته شوند.

“از جمله نكاتي كه همواره در فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني به چشم مي‌خورد، حالت كودكانه شهروندان است. وسعت فاجعه و خطري كه توده مردم را تهديد مي‌كند اغلب از ديد آنها پنهان است. به استثناي مديران و كارشناسان فني (مهندسان، آرشيكت‌ها و بازرگانان)، افراد عادي از روند تصميم‌گيري دور نگاه مي شوند. اما برخي اوقات از نخبگان خواسته مي‌شود تا در بحران‌ها البته هميشه از طريق مقامات دولتي مداخله كنند.”

افراد عادي در اغلب موارد به دليل توجه به موارد پيش پاافتاده تمركز خود را از دست مي‌دهند، از اينرو بايد بدون هيچگونه سوالي از نخبگان “خيرخواه و با رفتاري پدرانه” اطاعت كنند كه براي محافظت از آنها (تا حد فداكاري و از جان گذشتگي) همه كاري انجام مي‌دهند.

علاوه بر ساير موارد، اين نكات قابل توجه ثابت مي‌كند كه فيلم‌هاي با موضوع فجايع انساني جداي از جنبه سرگرمي بر “واكنش سياسي” به يك بحران دلالت دارد. در پشت پرده حالت زودباورانه داستان فانتزي و تخيلي، اينگونه فيلم‌ها در نهايت سكوت پيام خاصي را به مخاطبان خود انتقال مي‌دهد: علاقه وافر حاكم كشور اينست كه نهادهايي نظير ارتش ، پليس يا “مردان سرشناس” مسئوليت بازسازي و ترميم جامعه را در اين بحران برعهده گيرند حتي اگر اين مسئله به معناي قرباني كردن نسبي دموكراسي باشد.

فيلم بيماري واگيردار از طرح كلي عقايد رامونت در مورد فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني پيروي مي‌كند. دقيقاً از همان ابتداي فيلم، سازمان‌هاي خاصي به تصوير كشيده مي‌شوند كه به طور خودكار اختيارات گسترده‌اي به آنها واگذار مي‌شوند، براي مثال، آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري، سازمان بهداشت جهاني، صليب سرخ آمريكا و مراكز پيشگيري و كنترل بيماري آمريكا.

پس، در فيلم بيماري واگيردار براي شيوع بيماري كشنده چه راه‌حلي پيشنهاد مي‌شود؟ حكومت نظامي و واكسيناسيون همگاني. در صورتيكه واقعاً‌ بيماري مسري شيوع پيدا كند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ حكومت نظامي و واكسيناسيون همگاني. آيا توده مردم اين نوع واكنش شديد به يك بحران را كه شايد هم ضروري نباشد، زير سوال خواهند برد؟ خير، زيرا توليد هزاران ساعت برنامه‌هاي بصري و شنيداري براي چنين شرايطي در نظر گرفته شده است. حال بيائيد مولفه‌ها و پيام‌هاي اصلي فيلم بيماري واگيردار را به اختصار بررسي كنيم.

ترس و وحشت سريع‌تر از ميكروب گسترش مي‌يابد
فيلم با نمايش اين صحنه آغاز مي‌شود كه تعداد محدودي از شهروندان بيمار هستند. اين افراد براي انجام امور عادي و روزمره از منزل خارج مي‌شوند اما به سادگي مي‌توانند هزاران نفر را آلوده كنند. نكته قابل‌توجه در ابتداي فيلم كاملاً ساده است: ويروس مرگباري ظرف چند روز مي‌تواند در سراسر جهان گسترش يابد. اين سناريوي واقعي و در عين حال هولناك تنها راه موثر براي جلب توجه مخاطبان است و حالت ترس را در آنها بوجود مي‌آورد. در خلال اين صحنه‌ها، دوربين چند ثانيه‌اي بر وسايل عمومي از جمله ليوان‌هاي نوشيدني زوم مي‌كند كه قادرند ميكروب‌ها را انتقال دهند، همين چند ثانيه كافي است تا بيننده واقعيت مسئله را متوجه شود: “هي، من بعضي وقتها به اين وسايل دست مي‌زنم! ممكن بود خود من جاي اين فرد باشد! اه!”

اين فرد بيمار مي‌تواند همه اتوبوس را آلوده كند. براي افزودن عامل ترس و هيجان به اين فيلم، آنها از شهرهاي بزرگ و جمعيت آنها نام مي‌برند.

مراقب ليوان‌هاي آب باشيد كه به دست شما داده مي‌شود….

حتي آغوش يك مادر نيز جاي امني نيست.
بيشتر افرادي كه به ويروس آلوده مي‌شوند مدت طولاني زنده نمي‌مانند. در صحنه‌هاي گوناگوني از سكته قلبي قربانيان، يكي از شخصيت‌هاي اصلي فيلم، “ميچ امهوف”(Mitch Emhoff) (با بازي مت ديمون) به همسر و پسرش نگاه مي‌كند كه به خاطر آلوده شدن به اين ويروس جان خود را از دست مي‌دهند. بينندگاني كه شاهد اين صحنه غم‌انگيزند، اين فكر به ذهن آنها خطور مي‌كند: “هي، اين هولناك‌ترين اتفاقي است كه مي‌تواند براي من اتفاق بيفتد! اه!”

تماشاي صحنه مرگ “بث امهوف”(با بازي گوينت پالترو) كه به دليل آلوده شدن به اين ويروس جان خود را از دست مي‌دهد كاملاً ناراحت‌كننده است و مطمئناً در ايجاد فضاي مملو از ترس و وحشت تاثير مي‌گذارد.

اين فيلم دو سال پس از شيوع ويروس H1N1 اكران شد اما رسانه‌ها در مورد آن مبالغه كردند بطوريكه ترس ناشي از اينگونه فجايع هنوز در بين افراد بسياري وجود دارد. پخش صحنه‌هاي مربوط به فيلم بيماري واگيردار “ويروس ترس” را دوباره در بين افراد جامعه فعال مي‌سازد. پس از گذشت چند دقيقه ابتدايي فيلم، اغلب تماشاگران مطمئناً خواهند گفت: “اوه، خداي من، يك نفر كاري انجام بده! يارو زن و بچش رو از دست داده، اين خيلي دردناكه!” قهرمانان فيلم وارد ماجرا شده و مسئوليت را مي‌پذيرند.

سازمان‌هايي كه مسئوليت را مي‌پذيرند
در فيلم بيماري واگيردار ، زمانيكه ويروس به تهديدي در سطح جامعه تبديل مي‌شود، همه مقامات دولت آمريكا به “نقطه نامعلومي” مي‌گريزند و “به دنبال يافتن راهي براي كنترل از راه دور و به صورت آنلاين مي‌گردند.” ضمناً، در اين فيلم سازمان‌هاي غيردولتي خاص به عنوان “قهرمان” معرفي مي‌گردند كه به سراغ افراد مي‌روند تا بحران را مهار كنند. اين سازمان‌ها در اين فيلم تبليغ مي‌شوند و سازندگان فيلم به طور خودكار به آنها مشروعيت و قابليت اعتماد مي‌بخشند. با اين حال، كساني كه در خصوص دستوركار نخبگان جهاني براي نظم نوين جهاني آموزش ديده‌اند نيك مي‌دانند كه به اين سازمان‌ها ابلاغ شده است تا اين دستوركار را با تمام جزئيات آن اجرا نمايند. خلاصه اينكه، سازندگان اين فيلم مي‌گويند: اگر بحراني شبيه اين مورد اتفاق بيفتد، دولت ناپديد مي‌شود، دموكراسي به حالت تعليق در خواهد آمد و سازمان‌هاي غيردولتي مسئوليت را بر عهده مي‌گيرند.

سازمان‌هايي كه در اين فيلم معرفي مي‌شوند، عبارتند از:

CDC (مركز پيشگيري و كنترل بيماري) كه در خصوص اجراي عمليات واكسيناسيون همواره براي آن تبليغات شده است.

WHO‌ (سازمان بهداشت جهاني) – كه پس از انتشار ويروس H1N1 – متهم گرديد به جاي اطلاع‌رساني فوري، ترس و هرج‌ومرج را در جامعه گسترش داده است. اما در اين فيلم، سازمان بهداشت جهاني عامل مهمي در حل اين بحران است.

FEMA (آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري) و صليب سرخ آمريكا امور شهروندان را مديريت مي‌كنند. فيلم بيماري واگيردار به تماشاگران نشان مي‌دهد كه چگونه وضعيت اضطراري مي‌تواند سريعاً به برقراري حكومت نظامي منجر شود. اين مسئله به طور خودكار به برپايي اردوگاه غيرنظامي تحت مديريت آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري منتهي خواهد شد كه پس از طوفان كاترينا و از دست دادن وجهه خود به یک سابقه خوب در حوزه روابط عمومی نياز داشت.

البته، ارتش آمريكا از زمانيكه حكومت نظامي وضع مي‌شود و “حكومت نظامي تحت شرايط اضطراري توسط مقامات نظامي در مناطق خاص به اجرا در مي‌آيد”، همه جا حضور دارد.

بنابراين، پس از بروز “بحران بيولوژيكي”، دولت آمريكا كه به صورت دموكراتيك بر مسند قدرت تكيه مي‌زند، اساساً منحل شده و سازمان‌هاي خاص(نظير CDC، WHO، FEMA و ارتش آمريكا) مسئوليت كليه امور جامعه را بر عهده مي‌گيرند. و اين “مسئوليت‌پذيري” به روشي كاملاً خاص انجام مي‌پذيرد:يعني، حكومت نظامي و تشكيل اردوگاه‌هاي غيرنظامي.

حكومت نظامي
در فيلم بيماري واگيردار ، پيامدهاي اجتماعي شيوع ويروس مرگبار MEV-1 به شكلي خاص نمايش داده مي‌شود. اولاً، توده مردم كه همواره به صورت افراد ساده‌لوح، گوساله‌مانند و البته علاقمند به اعمال خشونت نشان داده مي‌شوند، از كنترل خارج مي‌گردند. توده مردم همواره به گونه‌اي نشان داده مي‌شوند كه وحشت زده‌اند، فرياد مي‌زنند، در حال سرقت بوده، با يكديگر نزاع مي‌كنند و در حال غارت و چپاول اماكن عمومي هستند. اين مسئله به فروپاشي كامل نظم اجتماعي و بروز شرايط بي‌قانوني منجر مي‌شود. 

گروهي از افراد خشن و گستاخ در حال چپاول و غارت داروخانه براي بدست آوردن دارو هستند.
هر كجا كه افراد معمولي به دور هم جمع مي‌شوند، به دنبال آن همه نوع اتفاقات زننده نيز رخ مي‌دهد. اين مسئله با مفهوم “كودكانه رفتار كردن” توده مردم همراه است كه مقامات را وامي‌دارد تا با “رفتاري پدرانه” مسئوليت آنها را برعهده گيرند. و اين پسر بچه همان كاري را انجام مي‌دهد كه مقامات به او ديكته مي‌كنند.

ارتش آمريكا حكومت نظامي را تحميل مي‌كند و شهر مينه‌سوتا را در قرنطينه قرار مي‌دهد و مانع از ورود و خروج افراد از شهر مي‌شود. به افرادي كه قصد ترك ايالت را دارند، گفته مي‌شود كه مسير خود را تغيير داده و به منازل خود بازگردند.

پس از آن شهروندان را به طرف اردوگاه‌هاي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري هدايت مي‌كنند

اين استاديوم به اردوگاه غيرنظامي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري تبديل شده است.

حقوق شهروندان (حتي ثروتمندان) ناديده گرفته مي‌شود و مستقيماً به طرف اردوگاه‌هاي غيرنظامي تحت کنترل آژانس فدرال مديريت در شرايط اضطراري هدايت مي‌شوند كه در آنجا افراد را موقتاً‌ اسكان داده و به آنها غذا مي‌دهند. در اين صحنه، كمبود “غذا” براي سير كردن همه افراد داخل اردوگاه به شورش كوچكي در اين محل منجر مي‌گردد.

نظريه پرداز تئوري توطئه
هرچند در اين فيلم برخي گروه‌ها و سازمان‌هاي خاص به عنوان نهادهاي “توانمند” و “قابل اعتماد” معرفي مي‌شوند اما ساير گروه‌ها براي مثال رسانه‌هاي جمعي روش كاملاً متفاوتي را در پيش مي‌گيرند. وبلاگ نويسي به نام “آلن كروم وايد”(با بازي جود لاو) از رسانه جايگزيني بهره مي‌گيرد كه به عنوان منابع غيرقابل اعتماد معرفي مي‌شوند. عملكرد اين رسانه مبتني بر احساسات بوده و در راستاي تامين منافع مدير آن طراحي شده است. به عبارت ديگر، اين فيلم تاكيد دارد اطلاعاتي كه از  منابع “غيررسمي” بدست مي‌آيند نامعتبر بوده و به طور بالقوه خطرناك هستند. اين دقيقاً همان پيام واقعي طرفداران آزادي بيان نيست.

“واكسن صداقت” عنوان وبلاگي است كه آلن كروم وايد آن را مديريت نموده و مشابه با تعداد كثيري از وب‌سايت‌هاي خبري است كه در فضاي مجازي وجود دارند. قطعاً اينگونه اطلاع‌رساني‌ها كه از طريق رسانه‌هاي جمعي يا منابع دولتي انجام نمي‌پذيرد، هرگز به شكل مثبتي نشان داده نخواهد شد.

دقيقاً از همان ابتداي فيلم، آلن كروم وايد تا اندازه‌اي در ظاهر يك وبلاگ‌نويس حيله‌گر نشان داده مي‌شود كه اخلاق حرفه‌اي او زير سوال مي‌رود و جامعه خبرنگاري يا علمي احترام چنداني براي او قائل نيست. هرچند وي تلاش مي‌كند تا به جزئيات يكي از داستان‌هاي موردنظرش براي چاپ در روزنامه كرونيكل  دست يابد اما داستان او به دليل فقدان مستندات كافي مورد تاييد قرار نمي‌گيرد. زمانيكه وي براي كسب اطلاعات درباره ويروس با يكي از دانشمندان تماس مي‌گيرد، آن فرد دانشمند پاسخ مي‌دهد: “وبلاگ‌نويسي كه نويسندگي نيست، در واقع چيزي شبيه شعارنويسي بر روي ديوار البته با رعايت دستور زبان و نقطه‌گذاري است.”

عليرغم اين بي‌احترامي از جانب نهادهاي “ذيصلاح”، آلن كروم وايد مخاطبان بسياري دارد و با افتخار به “ميليون‌ها بازديده كننده‌ خود مي‌بالد كه هر روز از وب سايت او ديدن مي‌كنند.” وي ادعا مي‌كند كه راه درمان ويروس MEV-1 وجود دارد و نام علمي داروي آن “فورسيتيا”(Forsythia) است اما مراكز قدرت اين واقعيت را ناديده مي‌گيرند تا بتوانند واكسن‌هاي خود را بفروشند. وي همچنين به خوانندگان وبلاگ خود اصرار مي‌نمايد تا واكسن‌هايي را كه مقامات دولتي به آنها پيشنهاد مي‌دهند را خريداري نكنند.

ظاهراً دولت اين نوع مخالفت را تحمل نمي‌كند. كروم وايد توسط يك مامور مخفي زير نظر گرفته مي‌شود تا در نهايت او را دستگير نمايند. زمانيكه او به اين ترفند آنها پي مي‌برد، مامور دولت به كروم وايد مي‌گويد: “آلن، من انتخاب ديگري ندارم، آنها وبلاگ تو را ديده‌اند.” ماموران دولت از همه جا ظاهر مي‌شوند و كروم وايد را به دليل “اخلال در امنيت، توطئه و به احتمال زياد قتل غیرعمد” بازداشت مي‌كنند.

كروم وايد به دليل محتواي وبلاگ بازداشت مي‌شود. فيلم بيماري واگيردار پيام كاملاً‌ روشني را عليه منابع اطلاع‌رساني “جايگزين” به مخاطب انتقال مي‌نمايد: اينكه انحراف از “منابع رسمي” خطرناك و برخلاف قانون است.

در ادامه فيلم‌، در مي‌يابيد كه فورسيتيا دروغي بيش نبود و كروم وايد توانست با تبليغ آن به خوانندگان وبلاگش 4.5 ميليون دلار به جيب بزند. مدير آژانس امنيت داخلي براي او حبس  “طولاني مدت” را درخواست مي‌كند. اما، كروم وايد با توجه به محبوبيتي كه دارد، به قيد ضمانت آزاد مي‌شود زيرا همانطور كه مدير آژانس امنيت داخلي اظهار مي‌دارد: “از قرار معلوم، در اين كشور 12 ميليون نفر ديوانه مثل تو وجود دارند.”

شخصيت آلن كروم وايد و روش او كه در اين فيلم به تصوير كشيده مي‌شود، بنا به دلايلي جالب توجه است. اول اينكه، شخصيت وي حاصل تاثير فزاينده وبلاگ‌ها و وب‌سايت‌هاي جايگزين بر افكار عمومي است– پديده‌اي كه اخيراً چندان به مذاق نخبگان خوش نمي‌آيد كه درصدد كسب انحصار اطلاعات هستند. اين فيلم با نمايش آلن كروم وايد به عنوان نماد فريبكاري، فساد و حتي خطرناك براي توده مردم، دوري جستن از اين نويسندگان و حتي بازداشت آنها را توجيه مي‌كند. به نظر مي‌رسد هيچ يك از شخصيت‌هاي اين فيلم اهميتي نمي‌دهند كه همه اين موارد در راستاي نقض آشكار متمم اول قانون اساسی است.

دوم آنكه، زمانيكه واكسن H1N1 در سال 2009 توزيع و عمليات واكسيناسيون همگاني سازماندهي شد، بسياري از شهروندان و مقامات دولتي از جمله مسئولان بهداشت عمومي،‌پزشكان و متخصصان عليه آن لب به سخن گشودند. آنها ادعا كردند كه تزريق اين واكسن ضرورتي ندارد و به اندازه كافي بر روي آن آزمايش نشده است و عوارض جانبي منفي دارد. با نمايش چهره فاسد آلن كروم وايد در “جنبش ضدواكسيناسيون”، عوامل سازنده فيلم  همه كساني را كه ضرورت واكسيناسيون همگاني را زير سوال بردند، بي‌اعتبار ساختند. اگر ويروس ديگري شيوع پيدا كند، تماشاگران فيلم بيماري واگيردار احتمالاً از قبل آمادگي لازم براي ناديده گرفتن و دوري جستن از اين جنبش‌ها را دارند. به عبارت ديگر، اين فيلم اذعان مي‌دارد: “نظريه‌پردازان تئوري توطئه خود دروغگوهاي فاسدي هستند كه براي امنيت عمومي مخاطره‌آميز بوده و بايد دستگير شوند. به حرف آنها گوش ندهيد. آنها از طريق داروهاي ساختگي و قلابي پول بدست مي‌آورند. اما، كساني كه از راه واكسن‌هاي تقلبي پول بيشتري بدست مي‌آورند، افرادي درستكار و خوب هستند. به حرف مقامات دولتي گوش كنيد و واكسن خود را بزنيد …. وگرنه خواهيد مرد.”

راه‌حل نهايي
پس از تحمل چندين ماه فضاي آكنده از ترس و وحشت و كشته شدن صدها ميليون انسان بي‌گناه، راه‌حل نهايي اعلام شده و بشريت نجات مي‌يابد: واكسيناسيون همگاني

كساني كه اين واكسن را خريداري مي‌كنند يك عدد مچ‌بند قابل اسكن نيز به آنها تحويل داده مي‌شود. اين مچ‌بند به آنها اجازه مي‌دهد تا به اماكن عمومي نظير مراكز خريد بروند.

واكسن بزنيد، باركد بگيريد و به اماكن عمومي برويد. در صورتيكه واكسن را نزنيد بايد در منزل بمانيد… كه در اينصورت خواهيد مرد.

نتيجه‌گيري
شايد فيلم بيماري واگيردار از جمله آثار تخيلي سينماي هاليوود باشد اما پيام‌هاي مهمي را به مخاطب انتقال مي‌دهد كه مقامات دولتي تمايل دارند تا افكار عمومي آنها را بپذيرند. براي تحقق اين هدف، اين فيلم به موضوع خاصي مي‌پردازد كه اساساً در گذشته اتفاق افتاده است، آژانس‌هايي را معرفي مي‌كند كه حق دارند مسئوليت اداره امور جامعه را تحت اين شرايط بر عهده گيرند و تنها راه‌حل رفع اين بحران را پيشنهاد دهند. اين راه‌حل چندان خوشایند نيست: انحلال دولت، وضع حكومت نظامي، برپايي اردوگاه غيرنظامي، عمليات واكسيناسيون اجباري و سركوب آزادي بيان. دموكراسي و حقوق مدني موقتاً به حالت تعليق در مي‌آيد و در ادامه شاهد ايجاد يك جامعه كاملاً‌ كنترل شده و تحت نظارت(با استفاده از باركد) هستيم.

آيا فيلم‌هاي مربوط به فجايع انساني نظير بيماري واگيردار فقط با هدف سرگرمي تهيه مي‌شوند يا از آنها با هدف آموزش به افكار عمومي درباره آنچه كه در زمان وقوع فاجعه بايد يا نبايد باور كنند، ساخته مي‌شود؟ آيا سازمان بهداشت جهاني فقط با هدف سرگرم كردن افراد در ساخت اين فيلم مشاركت دارد؟ واقعيت جالب اينست: نسخه دي وي دي اين فيلم دقيقاً زماني منتشر گرديد كه سازمان بهداشت جهاني به ادعاي غيرواقعي و مبالغه‌آميز درباره آمار مرگ‌ومير ناشي از آنفلونزاي مرغي H5N1 متهم شده بود.

اخيراً‌ سازمان بهداشت جهاني اجازه يافت تا نتايج تحقيقات جنجال‌برانگيز خود درباره ساخت نمونه جهش يافته و كاملاً ‌واگيردار اين ويروس را منتشر كند. آيا مي‌توان نتايج تحقيقات پيرامون نمونه فعال شده اين ويروس را تعمداً‌ براي توجيه وضع حكومت نظامي در جامعه منتشر ساخت؟ چند لحظه صبر كنيد، شايد نبايد چنين مطالبي را بر زبان راند چون aاحتمالا به اتهام “اخلال در امنيت، توطئه و به احتمال زياد قتل غیرعمد” توسط دولت آمریکا بازداشت خواهید شد.

 

منبع: مشرق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *