فراماسون و صهیونیسم بینالملل، بر اساس اغوای شیطان، به این نتیجه رسیدهاند که دست خدا را در تمامی شئون ربوبیت (اداره جهان) بسته است، لذا شعار [وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفتند: دست خدا بسته است]، سر میدهند.
سازمانهای اداره کنندهی جهان: Illuminati – ایلومیناتی، اتاق فکر شیطان/ فصل سوم:
ساده انگاری است اگر کسی گمان نماید که تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی در امریکا و انگلیس، در روال معمول دیپلماسی و یا در ساختارهای متعارف تشکیلات حکومتی چون مجلس و دولت اخذ شده و سپس جهت اجرا به وزارتخانهها و یا سایر سازمانها و نهادهای ذیربط ابلاغ میگردد.
همین طور [هر چند که این مجالس و دولتها هیچ کدام تصمیمگیر نیستند] سطحینگری است اگر کسی گمان کند که احزاب، مجالس و دولتها، فقط عروسکهای روی سن هستند و فقط چندنفر سرمایهدار به عنوان کارگردان پشت پرده نشسته و به آنها دستور میدهند و آنها نیز اجرا میکنند، بلکه «سازمان ادارهی جهان» بسیار گستردهتر، پیچدهتر و سریتر از ساز و کارهای ساده و علنی میباشد.
شیطان نوع بشر را اغوا کرده که فقط وقتی میتواند بر ارادهی خدا غالب آید که بر «زندگی و مرگ» خود و دیگران حاکم گردد. فرعون هم همین فریب را خورد و گفت: «من نیز زنده میکنم و میمیرانم، پس رب و الهی برتر از خود نمیشناسم».
ابر قدرتها و در رأس آنها امریکا و انگلیس نیز بر همین باورند که جهانیان باید به تصمیم و ارادهی آنها زنده بمانند و یا کشته شوند تا در جنگ با خدا پیروز شوند.
فراماسون و صهیونیسم بینالملل، بر اساس اغوای شیطان، به این نتیجه رسیدهاند که دست خدا را در تمامی شئون ربوبیت (اداره جهان) بسته است، لذا شعار [وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفتند: دست خدا بسته است]، سر میدهند.
اما میدانند که مقولهی «زندگی و مرگ» امری علیحده است و قدرت خدا در آن بیش از رزق و روزی مشهود است، لذا اگر بتوانند به اذهان عمومی القا کنند که حتی مرگ و زندگی در اختیار آنهاست، این سلطه به طور کامل صورت پذیرفته است.
قدرت و ثروت:
آری، سلطه بر طبیعت و نیز مرگ و زندگی خود و سایر انسانها، همان اغوای بزرگی است که ابلیس لعین بر نوع بشر القا میکند.
اما این سلطه به خودی خود محقق نمیگردد و مستلزم در اختیار گرفتن دو عامل مهم «قدرت» و «ثروت» جهانی میباشد.
لذا تمامی تلاشهای اتاق فکر شیطان، به تحقق این هدف مهم معطوف شده است.
اما، سلطه بر «قدرت و ثروت جهانی» نیز با یک وسوسه و اغوای شیطانی و یا اوامر ملوکانه از رأس هرم فراماسون محقق نمیگردد، بلکه مستلزم ساز و کارهایی است که بتواند زمینه را برای «حکومت جهانی» مساعد و شرایط را برای «تملک بر ثروت جهانی» فراهم آورد. و این تصمیمات، سیاستگذاریها، سازماندهیها و برنامهریزیها، همه در «ایلومیناتی (Illuminati) – اتاق فکر شیطان» صورت میپذیرد و جهت پیادهسازی در سطح جهان در کنفرانس بیلدر برگ (Bilderberg) طرح و ابلاغ میگردد و از آن پس، سیاستمداران، بانکداران، نظامیان و رسانهها، مأمور اجرا و تحقق آن در کشورهای خود هستند.
تشکیلات:
همان طور که در فصل دوم (2) توضیح داده شد، ایلومیناتی مانند سازمانها و نهادها، تشکیلات محدود و معینی ندارد که کسی بتواند آن را ترسیم نموده و بگوید این است و غیر از این نیست. اما از چارتهای گوناگونی که هر کدام در جایگاه خود قابل تعریف و گویای اهداف و برنامهها هستند، برخوردار میباشد و شناخت واقعیتهای این تشکیلات مخوف فقط از راه «نشانه شناسی» محقق میگردد که در فصول بعدی با نمایش لوگوها، المانها و …، به صورت مبسوط و مستند مورد بحث قرار خواهد گرفت.
عقیده و توان:
سلطه بر «قدرت و ثروت» جهانی، نه با اتکای صرف به نیروی نظامی و جنگ ممکن است و نه با به غارت بردن نفت کشورهای نفت خیز. بلکه هر حرکتی باید ابتدا مبتنی بر نوعی جهانبینی باشد و بر فلسفهای استوار گردد و بر آن اساس «بایدها و نبایدها»یش تبیین شده و سپس از توان اجرای آنها نیز برخوردار باشد. لذا دو محور «عقیده و توان»، زیر ساخت «سلطه بر قدرت و ثروت» جهانی قلمداد میگردند.
از این رو دو ساختار «تشکلهای سری» که جنبهی عقیدتی را پوشش میدهد و نیز «بانکداری و پول» که کنترل ثروت را میسر میسازد، دو بازوی اصلی تشکیلات پنهان ایلومیناتی محسوب میشوند. که در ذیل شرح مختصر آنها ایفاد میگردد:
تشکلهای سری:
همانطور که در چارت شماره یک مشهود است، سازمانهای مخوف اطلاعاتی و امنیتی و یا تشکیلاتهای پیچیده، آشکار و پنهان مافیای قدرت و ثروت، هیچ کدام بازوی اصلی و محورهای «تشکلهای سری» نیستند، چرا که آنها فقط مجریاند و تشکلهای سری، فقط و فقط به ساختارهای عقیدتی و فکری تعلق دارد.
فراماسون – تشکیلات و برنامهریزی – برترین لژ (خلیفه اول ابلیس در زمین و میان انسانها، که شاید در حال حاضر ملکه الیزابت دوم باشد) – لژهای برتر – شوالیه معبد – صدور اوامر ملوکانه – جایگاه تصمیمگیری و در نهایت فلسفه پنهان، ساختار بازوی اول و عقیدتی ایلومیناتی را تشکیل میدهند.
و بانکهای مرکزی بینالمللی (امریکا و انگلیس و سوئیس) – بانکهای مرکزی ملی قدرتمند (کشورهای عضو اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه) – صندوق بینالمللی پول – بانک جهانی – بانکهای بینالمللی مسکن و شهرسازی – بانک جهانی حفاظت از محیط زیست – شرکتهای چند ملیتی و در نهایت سایر منابع اصلی ثروت، بازوی دوم و اقتصادی ایلومیناتی را تشکیل میدهند.
نگاهی اجمالی به عملکرد بازوی اول (عقیدتی):
توضیح و تشریح مباحث عقیدتی فراماسون (شیطان پرستی) از حوصله و امکان این مقوله خارج است و به علاقمندان توصیه میگردد قبل از مطالعهی هر کتاب یا نوشتاری در این زمینه، به آیات قرآن کریم در خصوص ابلیس (شیطان) و سایر شیاطیناما نکته مهم این است که سلسله ساختار عقیدتی یا همان تشکلهای سری، به «فلسفه پنهان» ختم میشود، چرا که حلقهی اتصال اندیشه (جهان بینی و ایدئولوژی) شیطانپرستی با بدنهی جامعه بشری، همین «فلسفه» [و البته به معنای عام آن] میباشد.
انس و جن مراجعه کرده و فرازها و نکتههای آن را با واقعیات جهان امروز تطبیق دهند، تا هم بیشتر به معجزه بودن قرآن کریم پیببرند و هم به شناختی اصولی و متقنی نسبت به سیاستها و روشهای شیطان دست یابند.
بشر بر اساس عقیدههایش سمت و سو گرفته و حرکت میکند و این فلسفهها هستند که عقیده سازی و توجیه منطقی یا سفسطه و اغوا میکنند.
چرا فلسفه پنهان؟
ذات انسان بر اساس بدیهیات اولیه عقل و فطرت، عاشق کمال است و با هرگونه انحراف و اعوجاج که منجر به سقوط او میشود مخالف است. و کار شیطان سوق دادن انسان از نور هدایت به ظلمات انحراف، اعوجاج و هلاکت است. لذا انسان عقلاً و فطرتاً با شیطان و شیطان پرستی و تمامی مظاهر آن نه تنها مخالف، بلکه دشمن است.
از این رو ترویج «شیطان پرستی» به صورت آشکار و علنی محکوم به شکست است و انسان سلطهی هیچ طاغوتی را نمیپسندد و از جهل و ظلم نیز بیزار است.
اما القای زیرساختهای فکری، عقیدتی و فرهنگی که منجر و منتج به شیطان پرستی میگردد، به صورت پنهان و غیر مستقیم، ممکن است و «اغوا» یعنی همین. یعنی زینت دادن انحرافات و جعل بدلیات به جای اصلیها.
جهان امروز سراسر جنگ و خونریزی است. نسل کشیها و تروریسم دولتی بیداد میکند، اما اگر خوب بنگریم، جنگ اصلی، همان جنگ عقیدتی است که از آن به «جنگ نرم» نیز یاد میشود.
جنگ سرد علیه نفوس و جانهاست، اما جنگ نرم فقط به تفکرها، باورها، عقاید و فرهنگها اختصاص دارد و تلفات آن نیز به مراتب سنگینتر، عمیقتر و گستردهتر است.
آن چه که امروزه در قالب فلسفههای نوین عرضه میشود، و ذیل تابلوهایی چون: سکولاریسم، لائیسم، لیبرال دموکراسی، فمینیسم، ناتورالیسم، پست مدرنیسم و … مطرح میگردند و با شعارهایی چون: آزادی، جدایی دین از سیاست، تعریف رفاه و لذت، عدم وجود مفاهیم کلی، نسبی بودن ارزشها، مرگ مؤلف – طبقهبندی انسانها – حقوق بشر – جهانی سازی – جنگهای پیشگیرانه – جنگهای اخلاقی و بشر دوستانه (ظاهراً دکترین اوباما) – مالکیت عمومی محیط زیست (سبزها) و … تزئین میگردد، همگی به رغم نامهای زیبای و فریبندهای که دارند، متدها، مدلها، الگوها و در یک جمله ملزومات شیطان پرستی جهت سلطه است که توسط «فلسفه پنهان» به اذهان عمومی القا میشوند.
نگاهی اجمالی به عملکرد بازوی اقتصادی:
پیش از این بیان شد که عقیده ابلیس و شیطان پرستان، مبتنی بر «سلطه» بر جهان طبیعت است که بدون در اختیار داشتن «قدرت و ثروت» عمومی محقق نخواهد شد. و البته در نگاه ماتریالیستی، قدرت نیز مبتنی و متکی به ثروت است. چرا که حتی اگر قرار باشد سلطه و قدرت با نیروی نظامی حاکم گردد، مستلزم برخوداری از ثروت، لازم است.
شاخصه یا تجلی ثروت، در «پول» است. منابع سطحی چون کشاورزی یا صنعت و یا منابع زیر زمینی چون نفت، گاز و طلا نیز تا پول نباشد حاصل نمیگردد و تا تبدیل به پول نشود، بهرهای نمیرساند.
لذا تملک بر ثروت جهانی، مستلزم سلطه و کنترل نظام پولی جهان است که توسط بانکها و بر اساس سیستم ربوی (ربا) صورت میپذیرد.
از این رو ایلومیناتی، نه هر بانکی، بلکه بانکهای مادر که ثروتهای جهان در قالب پول در آنها ذخیره میشود را به عنوان بازوی توان و امکان سلطه، به موازات بازوی فکری و عقیدتی ایجاد کرده است.
امروزه نقش بانکهایی چون: بانک مرکزی امریکا و انگلیس، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که به زودی و به بهانهی ضرورت «ایجاد هماهنگیهای پولی در جهان» به جهانیان تحمیل خواهد شد و هم چنین شرکتهای چند ملیتی، در سیاست جهانی و هموار نمودن نظام سلطه کاملاً مشهود است.
گروهها:
پس از دو بازو یا دو بال اصلی «قدرت و ثروت»، نوبت به چهار ستون اجرایی تشکیلات میرسد که عبارتند از گروههای: گروه آموزش – گروه مذهبی – گروه سازمانهای اطلاعاتی- گروه سیاسی.
شاید در نگاه اول ساختار این گروهها، طبیعی به نظر رسد. اما اگر کمی دفت شود، نکات خاصی در ترکیب آنها وجود دارد که ذیلاً به دو نکتهی آن در گروههای مذهبی و سیاسی اشاره میشود:
گروه مذهبی:
اگر به ترکیب گروه مذهبی ایلومیناتی دقت شود، نکاتی مهم در آن جلب نظر مینماید:
الف – یهودیت:
به هیچ وجه یهودیت در ترکیب آن وجود ندارد. شاید برخی گمان کنند که علت اصلی قلت جمعیت یهود در جهان است، ولی این گمان صحیح نیست. بلکه علت اصلی آن است که اساساً یهودیت تحت سلطه سازمانی به نام «صهیونیسم» قرار دارد که خود قدرتمندترین شاخه فراماسون است.
ب – با حذف یهودیت، سه دین غالب باقی می ماند که در جهان بشری همیشه دارای اکثریت بوده و هستند که عبارتند از: اسلام، مسیحیت و ادیان و فرقههای دیگر مثل: هندوئیسم، بودائیسم، صوفیسم، و … .
ج – مسیحیت:
عمدهی تشکیلات گروه مذهبی، بر محور مسیحیت است، چرا که جامعهی امریکا و اروپا با کشور پهناوری چون روسیه و …، همه مسیحی هستند. مضافاً بر این که ریشه و بنیان «فراماسون»، پس از هبوط دوران سلطه کلیسا و در مقابله با کلیسا و مسیحیت به وجود آمد و نکتهی مهم دیگر آن که معنویت خداگرایانه در مسیحیت و اعتقاد به حضرت عیسی(ع) و انجیل میشناسند.
مسیحیت یک اصالت مذهبی به نام «کاتولیک» دارد که از سازماندهی و تشکیلات خاصی به محوریت واتیکان و پاپ برخوردار است و در مقابل آن مسیحیت پروتستان (مسیحت روشنفکر، بدعتگذار و هنجار شکن) با مرکزیت امریکا پدید آمد. حال با توجه به خلاصهای که بیان شد، به جایگاههای مندرج در جدول توجه شود.
د – اسلام:
اسلام به هیچ شکل و مدلش برای فراماسون و سازمان ایلومیناتی (Illuminati) پسندیده، مقبول و قابل تحمل نمیباشد.
نه اسلام امریکایی و نه اسلام ناب محمدی(ص) که اسلام «ولایتی» است. چرا که اولاً خواه ناخواه محور اعتقادی همهی آنها «توحید و معاد» میباشد که مستلزم دشمنی مستقیم با شیطان است و سنگسار شیطان (رمی جمرات) یکی از مناسک واجب عبادی همه آنها در حج است و ثانیاً به رغم تفاوت و حتی اختلاف مذاهب، از مشترکاتی چون: قرآن، کعبه، نماز، روزه، حج و … برخوردارند که ضمن قرار دادن آنان در یک صف، میتواند موجب اتحادشان در دراز مدت گردد. و نکتهی سوم آن که مهمترین منابع قدرت و ثروت جهان، اعم از منابع زیر زمینی نفت و گاز یا موقعیت ژئو پلیتیک یا مهمرین شاهراهها و بنادر آبی و …، متعلق به ممالک اسلامی است. و آخرین نکتهی محوری آن که «اسرائیل» برای مقابله و تصاحب جهان اسلام پدید آمده و تنها دشمنش در جهان، همان جهان اسلام است. از این رو در دیدگاه ایلومیناتی، اسلام به هر شکلش باید پایان یابد.
د/1 – بهائیت:
در گروه مذهبی شاهدیم به رغم حذف اسلام با کثرت جماعت پیروانی که دارد (برابر مسیحیت)، بهائیت که از جمعیت قابل توجهی [حتی در مقابل فرقههای نوپا] قرار گرفته و از جایگاه ویژهای برخوردار است(؟!) علت آن است که اساساً بهائیت، زاده و ساخته فراماسون برای اعلام ختم اسلام است.
سید باب، بنیان گزار اولیه که از لژیونرهای فراماسون بود، ابتدا به نام اسلام و ادعای نیابت امام زمان(عج) به میدان آمد و پس از مدتی ادعای امام زمانی و البته در نهایت خدایی کرد.
پس از اعدام او، شاگردش حسینعلی نوری «عبدالبهاء» که او نیز از لژیونرهای فراماسون بود پا به عرصه ظهور گذاشت. حوزه مأموریت و مخاطب وی مسلمانان و به ویژه شیعیان که معتقد به امامت، انتظار و ظهور (بزرگترین مشکل شیطان پرستان) بودند.
او مدعی شد که ما اسلام را قبول داریم. اما اسلام راستین به ظهور حضرت مهدی(عج) ختم میشود و او نیز سید باب بود که آمد و رفت. پس من پیامبر جدید هستم و دین اسلام خاتمه یافته است.
فعالیت بهائیت از همان ابتدا و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در هندوستان به مراتب بیشتر از ایران بوده و هست. اما قبر «بهاء» در شهر عکا واقع در اسرائیل بوده و لَجنهی مرکزی بهایئت نیز در اسرائیل قرار دارد. چرا که بهائیت فراماسونزاده، یکی از شاخهها و ابزار زیر مجموعهی صهیونیسم میباشد و توسط اسرائیل تغذیه و اداره میشود.
ﻫ – فرقهها و معابد:
پس از اسلام، مسیحیت و یهودیت، دیگر دینی باقی نمیماند، بلکه هر چه هست «فرقه»هایی است که یا از قدمت تاریخی برخوردار هستند و یا جدید ایجاد میشوند. مثل هندوئیسم، بودائیسم یا صوفیسم که قدیمی هستند و یا وهابیت، القاعده، فرقههای شیطانپرستی مدرن و … که جدید هستند.
گروه سیاسی:
در تشکیلات گروه سیاسی نیز خبری از جمهوریخواهها، دمکراتها، سلطنتطلبها، احزاب، پارلمانها یا سایر مدلهای حکومتی که ظاهراً ساختار سیاسی و اجرایی کشورها را تشکیل میدهند نیست.
چرا که اینها همه نمایش است و در واقعیت هیچ کاره هستند. بلکه رهبران ملی (که محبوب بین مردم هستند و اداره امور داخلی به دست آنهاست) و سپس سازمان ملل که بزرگترین ابزار و توجیهگر نظام سلطه است و پس از آن بزرگترین تصمیمگیران سیاست جهانی چون: کنفرانس بیلدربرگ، کمیسیون سه جانبه، شورای روابط خارجی و … قرار گرفتهاند (چارت شماره 2).
و امروزه شاهدیم که تمامی تصمیمات قانونی و غیر قانونی جهانی، در همین مجموعهها اتخاذ میگردد و اگر دقت شود، عمدهی آنها فاقد سازمان یا تشکیلات خاصی هستند، بلکه فعالیتها، گفتگوها و تصمیمگیریهایشان در غالب «نشست» انجام میپذیرد.
لذا تصمیمهای نشستهایی چون: بیلدربرگ، شورای امنیت، 1+5، گروه 8، EEC و … میباشد که در عالم سیاست محقق میگردد و نه تصمیمات ملی و داخلی کشورها و یا تصمیمات مشترک دول در سازمان ملل متحد.
تهیه و تدوین: گروه مطالعات سیاسی پایگاه خبر و عکس ایران