بازی دو سر باخت! (نگاهی به مستند …) -بخش دوم

0

در مستند « فراماسونری دجال آخرالزمان نیست! » یک اشکال به مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » وارد شده است و در طی آن ذکر شده که مولف مقاله ی نامبرده، برخی از خصوصیات دجال را به افراد عضو لژهای فراماسونری نسبت داده و برخی دیگر از خصوصیات دجال در روایات را به ابزار آلات این فرقه و برخی از خصوصیات دجال را به سازمان فراماسونری نسبت داده است. این بخش سخنان آقای قنبریان ….

 

3- پلان سوم: برداشت نادرست از عبارت « فراماسونری »

در مستند « فراماسونری دجال آخرالزمان نیست! » یک اشکال به مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » وارد شده است و در طی آن ذکر شده که مولف مقاله ی نامبرده، برخی از خصوصیات دجال را به افراد عضو لژهای فراماسونری نسبت داده و برخی دیگر از خصوصیات دجال در روایات را به ابزار آلات این فرقه و برخی از خصوصیات دجال را به سازمان فراماسونری نسبت داده است. این بخش سخنان آقای قنبریان در لینک زیر قابل مشاهده است:

اما با ملاحظه ی این سخن می توان دریافت که ایشان برداشت صحیحی از عبارت « فراماسونری » در مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » و اصولاً برداشت صحیحی از « سیستم » و « نظام » نداشته اند. هنگامی که از یک « سیستم »، « نظام » یا « نهاد » سخن می گوییم، آن « سیستم » یا « نظام »، فقط شامل « افراد » یا فقط شامل « ساختمان ها و سازه ها » یا فقط شامل « رسانه های مرتبط با آن نهاد » یا … نیست و مجموعه ای از « افراد »، « ابزار »، « ساختمان ها و سازه ها »، « رسانه ها »، « زیر ساخت های مالی » و … یک « سیستم » را می سازند.

برای مثال، « ارتش جمهوری اسلامی ایران » به عنوان یک « سیستم » و « نظام » از مجموعه ی « افراد »، « سازمان های زیر مجموعه »، « ادوات »، « ابزار »، « رسانه » و حتی « تیم های ورزشی!!! » متعلق به خود بهره می گیرد.

هنگامی که یک « فرد » عضو « نهاد » ارتش جمهوری اسلامی ایران موفق به نابودی 10 تانک دشمن می گردد، گفته می شود که « ارتش جمهوری اسلامی ایران » موفق به نابودی 10 تانک دشمن شد! هنگامی که ابزار آلات الکترونیک هوشمند و خودکار ارتش جمهوری اسلامی ایران موفق به شناسایی و نابودی هواپیمای دشمن می گردد، گفته می شود که « ارتش جمهوری اسلامی ایران » موفق به نابودی هواپیمای دشمن گردید! هنگامی که « تیم فوتبال ارتش جمهوری اسلامی ایران » رتبه ی « اول » فوتبال ارتش های جهان را کسب می نماید، باز هم گفته می شود « ارتش جمهوری اسلامی ایران » قهرمان فوتبال ارتش های جهان گردید! هنگامی که توسط نیروهای دشمن، « ساختمان ها »، « انبارها » و « زاغه های مهمات » ارتش جمهوری اسلامی ایران مورد تهاجم و آسیب قرار می گیرد، گفته می شود که « ارتش جمهوری اسلامی ایران » در طی حمله ی دشمن، متحمل خسارات مالی گردید!!!

آیا رسانه ها در این زمینه اشتباه می کنند یا دروغ می گویند؟

خیر عزیزان! اشتباهی در کار نیست! گزاره های خبری فوق به این دلیل است که رسانه ها می دانند که « ارتش جمهوری اسلامی ایران »، تنها « یک فرد » یا « یک ساختمان » یا « یک تانک »، « یک هواپیما »، « یک تیم ورزشی » یا یک … نیست، بلکه مجموعه ای از افراد، ساختمان ها، ابزار آلات، تیم های ورزشی و … در کنار یکدیگر قرار می گیرند تا « سیستم »، « نظام » و « نهاد » ارتش  اسلامی ایران را بسازند و هر واقعه ای که به واسطه ی یکی از اجزای نامبرده رخ دهد، منتسب به « ارتش جمهوری اسلامی ایران » می باشد.

در مورد « فراماسونری جهانی » نیز همین گونه است و « فراماسونری جهانی » به عنوان یک « سیستم »، « نظام »، و « تشکیلات » بزرگ و پیشرفته، مجموعه ای بزرگ شامل « افراد »، « رسانه ها »، « ادوات نظامی و فرهنگی »، « رسانه ها »، « آثار هنری »، « تیم های ورزشی » و … است و هر فعل و انفعالی که از جانب یکی از « افراد »، « سازمان ها »، « رسانه ها »، « ادوات » و … « تشکیلات بزرگ فراماسونری » سر بزند، منتسب به « سیستم » فراماسونری است و این زیرمجموعه ها و اجزا، همگی بخشی از « سیستم » فراماسونری جهانی هستند، نه چیزی جدا از آن ها.

نشریات متعلق به « فراماسونری » نیز بر این مفهوم تاکید ورزیده و حتی به عنوان مثال مدرسه ای که مدیر آن ماسون باشد را به دلیل اینکه در جهت سیاست های مدیر ماسونش گام برمی دارد، یک جامعه ی ماسونی می داند:

« مدرسه اي كه توسط مدير ماسون اداره مي شود، يك موسسه ي ماسوني محسوب مي گردد. جامعه اي كه توسط يك ليدر ماسون رهبري مي شود، جامعه ي ماسوني به حساب مي آيد. اگر تعداد اعضايمان هم زياد نشود، از طرف هر كسي كه مي خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مكان يك موفقيت شمرده مي شود. » (نشريه ي ماسون ترك – صفحه ي 3032)

بدین ترتیب کاملاً واضح و مبرهن است که مفهوم و معنی فراماسونری، بسیار وسیعتر از چیزی است که در ذهن برخی از دوستان شکل گرفته است و عدم شناخت وسعت این « تشکیلات » منجر به جهت گیری های ناکافی در مقابل آن خواهد شد.

در واقع « تشکیلات شیطانی فراماسونری » را اگر به یک انسان تشبیه کنیم، فراماسون ها به مثابه مغز آن، ادوات و ابزار جنگی فراماسونری به مثابه دست های آن، موسسات زیرمجموعه، به مثابه پاهای آن و … می باشد. یقیناً اگر فعل و انفعالی از سوی دست یک انسان، پای وی، مغز وی و … سر بزند، منتسب به خود فرد خواهد شد، نه صرفاً دست، یا پای او!

نکته ی مهم این که تعابیری همچون « نظام سلطه » یا « استکبار جهانی » که بارها از سوی رهبر فرزانه ی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است، صرفاً به روسای جمهور کشورهای غربی و انسان های مستکبر، یا صرفاً به ارتش های مستکبر، یا صرفاً به نهادهای مالی مستکبر و یا … اشاره نمی کند و مقصود از این تعبیر، تمامی افراد، نهادها، ارتش ها، رسانه ها و … است که همگام و هماهنگ با یکدیگر، در جهت چپاول و غارت ملت های مستضعف فعالیت می کنند.

البته ما از قبل نیز احتمال بروز چنین سوء تعبیرهایی را داده و در مقالات خود، مقصود خود را از عبارت « فراماسونری » بیان نموده بودیم:

1- در صفحه ی 91 مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » چنین آمده است:

« به نظر بنده ی حقیر، تشکیلات  جهانی  فراماسونری،  دجال  آخرالزمان  است.  زیرا شباهت های بسیاری با توصیفات نمادینی که از دجال در روایات  آمده  است،  دارد. همچنین فتنه ای که این تشکیلات جهانی به  راه  انداخته  است،  به حق  بزرگترین فتنه ی تاریخ است؛ تا آن جا که بزرگترین فتنه گران تاریخ  از جمله  اسراییل،  آمریکا، یهود، بهاییت و… همگی جزیی از این تشکیلات شیطانی هستند.

البته نظر ما در مورد دجال بودن فراماسونری،  با نظر علمای بزرگی همچون  آیت الله مکارم شیرازی و مقام معظم رهبری مغایر نیست؛ زیرا تشکیلات فراماسونری،  دقیقآً منطبق بر « استکبار جهانی » و « نظام سلطه »  است.  در واقع  در  این  مقاله، تلاش داریم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم و تطبیق روایات پیرامون دجال را با فراماسونری (استکبار جهانی)، بررسی نماییم. »

2- در صفحه ی 123 مقاله ی « جهان در سیطره ی دجال، ایران جزیره ی امید » چنین آمده است:
« در این قسمت ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و  آن  اینکه  اصطلاحاتی  همچون « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی » و … که مکرراً از سوی امام خمینی () به کار می رفت منافاتی با مطالبی  که تاکنون درباره ی « فراماسونری دجال » گفته شد، ندارد؛ زیرا اصطلاحات مذکور با یکدیگر قرابت بسیار دارند. در این میان یکی از عواملی که باعث شد تا ما از بین  این  اسامی مختلف، نام « فراماسونری جهانی » را برگزینیم، بحث « نماد شناسی » ماسونی   بود   که  با  وجود  نمادهایی  چون « چشم جهان بین »، « پرگار و گونیا »، « Baphomet »  و …،  توضیح   آن ها   در  قالب  اصطلاحاتی  چون  « نظام سلطه »، « صهیونیسم »  و …  بسیار  دشوار  بود.   همچنین   استفاده   از   واژه هایی   چون « صهیونیسم » می توانست تا حدودی بار مذهبی برای « نظام سلطه » به ارمغان  بیاورد  و  آن  را  به  « یهودیت »  و  تا  حدی « اوانجلیسم » محدود نماید که انتخاب نام « فراماسونری » این مشکل  را  نیز  رفع می نماید. بنابراین عبارات « صهیونیسم جهانی »، « سلطه طلبان »، « استکبار جهانی »، « نظام سلطه » و … که مکرراً توسط امام خمینی () و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای () بیان شده و ذکر می گردد، با « فراماسونری جهانی » یا همان « دجال احتمالی آخرالزمان » مطابقت دارد. »

نکته ی جالب این که در ابتدای مقاله ی « فراماسونری دجال اخرالزمان » و در صفحه ی 3 این مقاله، حتی به تفاوت مفهومی « فراماسونر » به عنوان یک مفهوم « عام » با معنای این « عبارت » به صورت « خاص » و « تخصصی »، اشاره شده تا مخاطب به اشتباه نیفتد و مقصود از عبارت « فراماسونری » در آن مقاله را به خوبی در یابد:

« یک توضیح: در کشور های غربی گروه های مختلف مخفی و سری فعالیت می کنند که بعضآً نام های اغواگری چون  ( Illuminati = روشن ضمیران،  روشن فکران )  و… دارند. اکثر گروه های نامبرده ، گروه هایی توطئه گر و پیرو اهداف  شیطانی  هستند که دست بسیاری از آن ها برای محققین رو شده است. اکثر  این  گروه ها  با  وجود تفاوت های ظاهری، عقاید مشترک و  اهداف  یکسانی  دارند.  اسامی  که  به  این گروه ها اطلاق می شود عبارتند از: Theosophical Society (نامی که به هیچ عنوان درخور آنان نیست)، Occult، Secret Society، Illuminati،  The Committee of 300، Masonry و  Freemasonry. از این به بعد وقتی از ماسون ها یا فراماسون ها  سخن می گوییم ، علاوه بر اعضای Freemasonry  و  Masonry  به  طور  خاص،  منظورمان اعضای گروه های دیگر نیز به طور عام می باشند. چرا که این گروه ها همگی عقاید و اهداف مشترکی دارند. »

بدین ترتیب ایراد بیان شده از سوی جناب آقای قنبریان، ناشی از عدم برداشت صحیح ایشان از مفهوم فراماسونری است، نه ایراد در مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » و این اشکال بیان شده از سوی جناب آقای قنبریان وارد نمی باشد.

4- پلان چهارم: نگاهی دوباره به احادیث مربوط به « دجال »

نکته ای که در مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان »، مستند « فراماسونری دجال آخرالزمان نیست » و سایر مقالات مشابه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است، وضعیت کلی روایات ذکر شده پیرامون دجال است.

آن چه که مخاطبان محترم باید بدانند، این نکته ی مهم است که اصولاً عمده ی روایات ذکر شده پیرامون دجال، در زمره ی احادیث « ضعیف السند » تلقی می شوند و به همین دلیل، این گونه روایات قابل اتکای صد در صد ندارند و نمی توان با اتکا به آن ها در مورد خصوصیات دجال، با قطعیت سخن گفت. در این زمینه، به دلیل پرهیز از اطاله ی کلام، مطالب مستقیماً از آثار سایر محققین مهدوی نقل می شود:

« دجّال در منابع شيعى و سنّى
احاديث حكايت حال دجّال در كتب اهل سنت حجم عظيمى را تشكيل مى‏دهد در حالى كه در منابع شيعى با روايات اندكى در اين خصوص روبروييم و در مقايسه بايد گفت روايات باب دجّال در منابع عامّه ده‏ها برابر همان احاديث در جوامع روايى خاصه است
. بر اساس حجم قابل توجه روايات اهل سنت، مى‏بينيم كه كتاب‏هاى مستقلّ فراوانى از سوى ايشان در خصوص دجّال نگاشته شده است مانند:
_ نبأ الدجّال، تأليف: شمس الدين محمد ذهبى.
_ المسيح الدجّال، تأليف: سعيد ايّوب.
_ المسيح الدجّال حقيقة لا خيال، تأليف: شيخ عبداللطيف عاشور.
_ المسيح الدجّال بيننا، تأليف: شيخ الرشيد ابراهيم ناصر.
براى آگاهى بيشتر از حجم روايات دجّال در كتب اصلى روايى اهل سنت، كافى است نگاهى گذرا داشته باشيم به صحيح مسلم؛ ابو الحسين مسلم بن حجاج قشيرى در صحيح خود از حدود  28طريق!! روايات مربوط به دجّال و چهره و اوصافش، نحوه ى قيام، منش و رفتار، عقايد و جنايات و مفاسد و پيروان و اتباع و چگونگى كشته شدن و محل به درك واصل شدنش، را ذكر مى‏كند كه در اينجا به نقل پنج طريق از آن‏ها اكتفا مى‏كنيم:
_ از ابوبكر بن ابى شيبه از ابى اسامه از محمد بن بشر از عبيداللّه از نافع از عبداللَّه بن عمر.
_ از زهير بن حرب از عفان از عبدالوارث از شعيب بن حبحاب از انس از رسول خداصلى الله عليه و آله .
_ از محمد بن عباد از حاتم بن اسماعيل از موسى بن عقبة از نافع از رسول خداصلى الله عليه و آله .
_ از ابى الربيع از ابى كامل از حماد بن يزيد از ايوب از نافع از رسول خداصلى الله عليه و آله .
_ از محمد بن مثنى و محمد بن بشر از محمد بن جعفر از شعبه از قتاده از انس بن مالك از رسول خداصلى الله عليه و آله.
سخنى قابل توجه از تفتازانى: سعد الدين تفتازانى (متوفاى 793ق) در كتاب كلامى معروف (شرح المقاصد) – كه از معتبرترين كتب كلامى اهل سنت است – در بخش ملحقات باب امامت و تحت عنوان (خاتمه) چنين عنوان مى‏كند كه: خروج مهدى  [عليه السّلام]  و نزول عيسى بن مريم  [عليهما السّلام] از طريق اخبار آحاد صحيح به ما رسيده، ولى اخبار خروج دجّال قريب به متواتر معنوى است!!
اين سخن از سعد تفتازانى كه يكى از بزرگترين متكلمان اهل سنت است، بيانگر ميزان توجه و اعتقاد – حداقل بخشى از برادران – اهل سنت به قضيه ى دجّال در برابر مسئله‏ ى مهدويت است. (سخن وى به ويژه از اين جهت حائز اهميت است كه بر اساس برخى از مبانى كلامى، مسائل اصول دين و اعتقادات به وسيله‏ ى خبر واحد -هر چند صحيح- قابل اثبات نيست، بر خلاف اخبار متواتر كه مى‏توانند مستند عقايد كلامى واقع شوند)
.
امّا در مورد انباء الدجّال در كتب شيعه، مناسب است كه ابتدا مرورى داشته باشيم بر كتب قدماى اصحاب و در مرحله‏ ى دوم نگاهى داشته باشيم به كتب علما و مهدى پژوهان معاصر.

احاديث دجّال در كتب قدماى اماميه
مى‏دانيم كه مهمترين كتب روايى ما در بحث مهدويت عبارتند از:
1 – كتاب الحجة از اصول الكافى تأليف: ثقة الاسلام كلينى.1
2 – إكمال الدين و تمام النعمة تأليف: شيخ صدوق.1
3-  كتابُ الغيبة تأليف: ابن ابى زينب نعمانى.1
4- باب ذكر الامام القائم از الارشاد تأليف: شيخ مفيد.1
5-  كتابُ الغيبة تأليف: شيخ الطائفة طوسى.1
با نگاهى به كتب فوق، روشن مى‏شود كه در كتاب‏هاى (الكافى)، (الغيبة نعمانى) و (الارشاد) حتى يك حديث نيز در مورد دجّال روايت نشده است!! در حالى كه در مورد (سفيانى)، (خسف البيداء)، (صيحه و نداى آسمانى) و (قتل نفس زكيه) و… روايات بسيارى نقل شده است و گذشته از اين نشانه ‏هاى مشهور و حتمى، مثلاً در (الارشاد) به بيش از  50علامت تصريح شده است ولى از دجّال هيچ سخنى به ميان نيامده است.
از طرفى مجموع رواياتى كه در آن‏ها به دجّال اشاره رفته و در إكمال الدين صدوق (قدس سره) و الغيبة شيخ الطائفة (قدس سره) وارد شده است، به ده عدد نمى‏رسد!
از اين پنج منبع كه بگذريم كتاب (إعلام الورى بأعلام الهدى) تأليفِ شيخ فضل ‏بن حسن طبرسى كه از عمده كتاب‏هاى مرجع در مبحث امام‏شناسى است، نيز على رغم ذكر احاديث متعدد در باره ‏ى (سفيانى)، (قتل نفس زكيه) و (خسف البيداء) و … در مورد دجّال روايتى را نقل نمى‏كند.
البته بايد افزود كه در كتاب‏هاى معتبرى چون (الخصال) تأليفِ شيخ صدوق  1تفسير على بن ابراهيم قمّى)، (الملاحم و الفتن) تأليفِ سيدبن طاووس 1و (الخرائج و الجرائح) تأليفِ هبة اللَّه راوندى 1روايات اندكى در مورد دجّال وارد شده است.

نظر مهدى پژوهان معاصر در باره ى دجّال
1- مرحوم آيت اللَّه صدر الدين صدر 1در اثر خود (المهدى) تنها به ذكر پنج روايت از دو كتاب اهل سنت -يعنى عقد الدرر و الصواعق المحرقه- اكتفا مى‏كند.

2- آيت اللَّه صافى گلپايگانى -حفظه اللّه- در دو قسمت از كتاب (منتخب الاثر)، از دجّال ياد مى‏كند:
يكم: (فى خروج الدجال) كه ذيل آن به نقل شش روايت از كتب اهل سنت مى‏پردازند.
دوم: باب نهم از فصل هفتم (فى انّه عليه السلام يقتل الدجال) كه در آن يك حديث از: إكمال الدين و يك حديث از اربعين مرحوم خاتون آبادى نقل مى‏كنند.

3-  آيت اللَّه ابو طالب تجليل در (من هو المهدى) و شيخ محمد فقيه در (السفيانى و علامات الظهور) با وجود اين كه روايات علايم ظهور را از عامّه و خاصه نقل كرده‏اند، هيچ ذكرى از (دجال) به ميان نياورده‏اند.

4 –  آيت اللَّه ابراهيم امينى در (دادگستر جهان)، با ترديد بسيار به مسئله دجّال نگاه كرده و آن را از رسوبات تفكر مسيحى مى‏داند كه به كتاب‏هاى اهل سنت راه يافته است. ايشان بسيارى از روايات دجّال را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته و در نهايت با بى‏رغبتى، اصل وجود او را قابل پذيرش مى‏شمارند؛ ولى كيستى او، اوصاف و سيره‏اش و ساير امور مرتبط به وى را مبهم دانسته و مسكوت عنه مى‏گذارند.

5 –  كامل سليمان در (يوم الخلاص) احاديث شيعه و سنى را در باره ى دجّال ذكر كرده وليكن پيش از ذكر آن‏ها مى‏گويد: (مسئله ‏ى دجال، قضيه ‏اى مبهم بوده و بالفعل غير قابل پذيرش است. زيرا اولا: اخبار آن غير معتبرند. ثانيا: امور جعلى در آن‏ها مشاهده مى‏شود كه با بلندترين صدا، فرياد زده و اعتراف مى‏كند كه رسول خداصلى الله عليه و آله  و ائمه طاهرين‏ عليهم السّلام  از ابراز داشتن اين خرافات و اراجيف منزّهند. ثالثا: اساسا برخى از اين روايات جعلى بوده و سندشان ساختگى است.
(امّا برخى علايم ذكر شده در باره ى دجّال بر بعضى پديده‏ هاى شوم امروزى منطبق است كه آدمى را متقاعد مى‏سازد كه اخبار صحيح اين باب نيازمند به تأويل است؛  [يعنى زبان اين روايات سمبليك است]… بار ديگر تكرار مى‏كنم كه تقريبا با يقين مى‏توانم بگويم  90%  احاديث دجّال، جعلى است و زبان    10%  باقى مانده نيز رمزى است و اين بدان معناست كه مقصود از دجّال، افراد ديگرى از زمره ى جبّاران و سفاكان و مفسدان و احتمالاً برخى از سران دژخيم يهود صهيونيست است؛ ولى در مجموع اكنون نمى‏توانم احتمال صدور سخنانى از پيشوايان دين را كه راويان عمق آن را درنيافته و از اين رو، تخيّلات و برداشت‏هاى پندارى خويش را بدان افزوده باشند، نفى كنم..).

6 –  علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعه ى ارزشمند الامام المهدى با عنوان (تاريخ الغيبة الكبرى) بحث مفصّلى را به بررسى مسئله‏ ى دجّال اختصاص داده است. وى معتقد است اكثر قريب به اتفاق اخبار دجّال مبتلاى به دو اشكال جدى هستند:
الف – ضعف سندى.
ب – دلالت بر ايجاد معجزات مضلّه (كه به لحاظ قوانين كلامى محال است؛ يعنى خداوند سبحان قدرت خرق عادات و اظهار معجزه را به افراد ضالّ و مضلّ تفويض نمى‏كند).

ايشان سرانجام به اين جمع بندى مى‏رسد كه وجود دجّال امرى است حق، لكن مراد از آن يك فرد مشخص با همان اوصاف كذايى نيست، بلكه مقصود يك سرى پديده ‏هاى اجتماعى – فرهنگى است (طى بحث آينده، نظريه ‏ى ايشان را بيشتر توضيح مى‏دهيم). »

(کتاب نشانه های یار و چکامه ی انتظار؛ تألیف مهدی علی زاده؛ فصل 21 (دجال، حقیقت، مجاز یا خیال؟)
http://tanharah.ir/lib13.htm#

با توجه به مسایلی که ذکر شد، درمی یابیم که احادیث دجال، عمدتاً در زمره ی احادیث « ضعیف السند » قرار دارند؛ تا جایی که بسیاری از محققین بزرگ مهدوی حتی وجود « دجال » را با اکراه پذیرفته اند! اما آن چه اهمیت دارد، این است که قطعاً چیستی و اوصاف دجال، به هیچ عنوان قابل تاکید یا قابل رد نیست و همواره نسبت به اوصاف ذکر شده درباره ی دجال باید با احتیاط کامل برخورد کرد. به همین دلیل است که راقم این سطور، همواره در تمامی مقالات خود ذکر نموده که مطالب ذکر شده در این مقالات که عمدتاً مبتنی بر روایات هستند، ممکن است صحیح نباشند، چرا که بسیاری از روایات مهدوی موجود در کتاب روایی، ضعیف السند می باشند و باید به همین دلیل به آن ها با دیده ی احتیاط نگریست.
حتی در مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » نیز در دو قسمت به این موضوع (لزوم احتیاط در بررسی روایات آخرالزمانی) اشاره شده است:
الف) صفحات 91 و 92:
« البته نظر ما در مورد دجال بودن فراماسونری، با نظر علمای بزرگی همچون  آیت الله مکارم شیرازی و مقام معظم رهبری مغایر نیست؛ زیرا تشکیلات فراماسونری،  دقیقآً منطبق بر « استکبار جهانی » و « نظام سلطه »  است.  در واقع  در  این  مقاله، تلاش داریم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم و تطبیق روایات پیرامون دجال را با فراماسونری (استکبار جهانی)، بررسی نماییم.

در هر صورت انسان جایزالخطا است  و  خطا کردن جزیی از  ذات  انسان  می باشد؛ بنابراین ما نیز از این قانون مستثنی نیستیم. در مورد  تطبیق  دجال  با  فراماسونری نیز باید ذکر کنیم که ما این مسأله را به  صورت  احتمال  قوی  ذکر  می کنیم،  اما  ادعا نمی کنیم که این مطلب صد در صد قطعی است. اگر این تطبیق  صحیح  نباشد  نیز قصور از جانب ما بوده است و اشکالی بر روایات مترتب نیست.

البته ترس از اشتباه نباید سبب شود تا از  مطالعه  در  نشانه های  ظهور  خودداری کنیم؛ زیرا ممکن است که ما نشانه ها را نشناخته و این نشانه ها به  وقوع  بپیوندند و ما نادانسته گرفتار فتنه های آخرالزمان شویم. اما در طی این  مطالعات،   باید  دقت کنیم که نشانه های ظهور را بدون مطالعه و  بی محابا  بر  حوادث  اطرافمان  تطبیق ندهیم؛ بلکه در شرایطی این تطبیق را انجام دهیم  که  دقیقاً  نشانه ها  بر  حوادث منطبق باشند و ما خودمان آن ها را به یکدیگر ربط ندهیم! از سوی دیگر حتی اگر نشانه ها را بر حوادث اطرافمان تطبیق دادیم، باید مسؤلیت این مسأله را خودمان بر عهده بگیریم و از اشکال گرفتن بر روایات بپرهیزیم؛ زیرا این روایات نبودند که ما را  به تطبیق وا داشتند، بلکه ما خودمان این کار را انجام دادیم! با رعایت این مسایل،  هم  می توانیم نشانه های ظهور را به خوبی مطالعه کنیم و  ان شاء الله  بدین ترتیب  از افتادن در دام فتنه های آخرالزمان بپرهیزیم، هم از افتادن در اشتباهی که عده ای از پیشینیان ما انجام دادند (و به دلیل تطبیق نا به جای نشانه ها بر حوادث  اطرافشان عجله کردند و با عدم وقوع ظهور ناامید شدند)، خودداری کنیم.

بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی،  به  بیان  شباهت های  فراماسونری  با  دجال  در روایات اسلامی  می پردازیم.  این  نکته  را  باید  متذکر  شویم  که  در  اینجا  سعی نموده ایم تا  عده ای  از  نشانه ها را ذکر کنیم که در اکثر روایات، مشترک  بوده اند.  نشانه های مهمی که در اکثر  روایت  پیرامون  دجال  ذکر  شده اند  و  با  تشکیلات  فراماسونری مشابهت دارند، عبارتند از:

1 – یک چشم بودن دجال و وجود چشم مذکور در وسط پیشانی… »

ب) صفحه ی 259 (صفحه ی آخر):
« نکته ی دیگری که باید به آن اشاره کنیم، این است که تطبیقی که از جانب ما صورت گرفته است، دیدگاه ما را نسبت  به  فراماسونری  و  دجال  بودن  آن  بیان می کند؛ بنابراین اگر این  تطبیق  درست  نباشد،  اشتباه  رخ  داده  از  جانب  ما می باشد و اشکالی بر روایات معصومین (ع) مترتب نیست. (البته ذکر این نکته ضروری است که  تطبیق  فراماسونری  بر  دجال،  با  گذشت  زمان  مشکلی  ایجاد نمی نماید و اشکال بقیه ی تطبیق ها را ندارد؛ زیرا همانگونه که در مقاله ذکر کردیم، فراماسونری عمر چند هزار ساله دارد و همچون یک انسان نیست که با گذشت چند سال فوت کند و تطبیق ارایه شده را نفی نماید.) »

این رعایت احتیاط نسبت به مقوله ی دجال، در حالی است که « جناب آقای قنبریان » در بخش پاسخگویی به سوالات سایت « رد پا کلیپ »، با اعتماد به نفس تمام، مسئله ی شباهت « فراماسونری جهانی » با « دجال آخرالزمان » را صراحتاً رد کرده اند و بر نظریه ی خویش پافشاری کرده اند. حال باید از ایشان این سوال را پرسید که با توجه به ضعف سندی عمده ی روایات مربوط به دجال، این برادر بزرگوار با چه مجوزی شباهت « تشکیلات فراماسونری جهانی » یا همان « نظام سلطه » را به صورت قطعی و یقینی رد کرده اند و بر درستی نظریه ی خویش اثبات ورزیده اند؟! زیرا عمده ی روایات پیرامون دجال که مورد استفاده ی خود ما، و خود ایشان قرار گرفته، عموماً از نظر سندی ضعیف هستند و عقل سلیم نیز حکم می کند که به دلیل ضعف سندی این گونه روایات، از اتکای قطعی به این روایات چه در جهت اثبات تئوری خود و چه در جهت رد تئوری دیگران، خودداری ورزیم و بدون رد یا تایید قطعی هیچیک از نظرات، تنها به بیان قوی تر بودن یا ضعیف تر بودن نظر خود، مبادرت نماییم.

یک مثال مهم در این زمینه، اتکای جناب آقای « قنبریان » به یک روایت است که بر طبق آن نظر این حقیر را پیرامون شباهت « تشکیلات جهانی » فراماسونری بر « دجال آخرالزمان » رد نموده و صراحتاً بر روی آن مانور داده اند؛ و آن مثال نیز چیزی نیست به جز اشاره به روایاتی که ذکر کرده اند: « دجال و طاعون از ورود به شهرهای مکه و مدینه نهی شده اند. » برای بررسی بهتر این قضیه بهتر است ابتدا متن تعدادی از این گونه روایات را مورد بررسی قرار دهیم:

« شیخ صدوق » در فقيه2/564  مى گويد: روايت شده كه امام صادق (علیه السلام) از دجال ياد كرد و فرمود : « هر دشت و پهنه اى را زير پا مى نهد مگر مكه و مدينه را ، زيرا كه بر هر يك از گذرگاه هاى مكه و مدينه فرشته اى است كه آنجا را از طاعون و دجال حفظ مى كند. »

« در صحيح بخارى8/103  به نقل از انس بن مالك آمده كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « دجال به سوى مدينه مى آيد و مى بيند كه فرشتگان از آنجا پاسدارى مى كنند. دجال و طاعون نمى توانند به مدينه نزديك شوند، ان شاء الله. »

« موطأ مالك 2/892 از ابو هريره!!! آورده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : فرشتگانى در ميانه راه هاى مدينه هستند كه طاعون و دجال وارد آنجا نشوند .»

« در صحیح مسلم2/1005 ، مسند احمد 2/237 با تفاوتى اندك، به نقل از آن صحيح بخارى9/76 ، تاريخ بخارى1/240  و در آن آمده است: از محمد بن مسلمه پرسيدند: آن چه كسى است كه وارد تمام مناطق مى شود بجز مدينه؟ گفت: دجال است (كه جزء دجال هايى است كه خروج مى كند) و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: طاعون و دجال نمى توانند وارد مدينه شوند .»

« در 6/180  به نقل از ابو هريره!!! با سند مرفوع است: مدينه و مكه با ملائكه حفظ شده ، دجال و طاعون نمى توانند وارد آنجا شوند . »

حديث احمد 1/183 از سعد بن مالك و ابو هريره!!! كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) دعا كرد و فرمود: « خدايا شهر مدينه را براى اهالى آنجا خجسته و مبارك گردان! به پيمانه هاى « صاع » و « مُد » شان بركت بده. خدايا! ابراهيم بنده و خليل تو بود و من بنده و رسول توام . ابراهيم از تو براى اهالى مكه دعا كرد و من براى اهالى مدينه از تو درخواست و دعا دارم، و چنان كه ابراهيم براى مكه نشين ها دعا كرد ، من هم دعا مى كنم .
مدينه با فرشتگان محافظت مى شود و دو فرشته بر هر گردنه و راهى از آن، پاسدارى مى كنند. طاعون و دجال وارد آنجا نمى شوند. هر كس قصد بدى به آنجا كند، خدا او را از بين مى بَرَد، چنان كه نمك در آب از بين مى رَوَد. »
روایات فوق که عمدتاً با ضعف سندی نیز همراهند و برادر گرامی جناب آقای « قنبریان » از آن ها به منظور کوبیدن مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » بهره جسته است، به این نکته اشاره می نمایند که بر طبق روایات، دو شهر مقدس « مکه » و « مدینه » به واسطه ی وجود « فرشتگان محافظ » از گزند ورود « دجال » و « طاعون » در امان می مانند. مطابق این روایات، جناب آقای « قنبریان » با اشاره به مسئله ی « ابراج البیت » که معماری ماسونی دارند و در نزدیک « مسجد الحرام » بنا شده اند، ذکر کرده اند که « فراماسونری » نمی تواند « دجال » باشد، چرا که « دجال » از ورود به مکه و مدینه نهی شده است، حال آن که « ابراج البیت » با معماری ماسونی اش، در حال ساخته شدن در « مکه » است!
این سخن گرچه در نگاه اول جالب و منطقی به نظر می رسد، اما در باطن به شدت مخدوش می باشد. زیرا روایاتی که این مسئله را ذکر کرده اند، از نظر سندی عمدتاً مخدوش و « ضعیف السند » هستند! مهم تر این که این روایات از نظر محتوایی نیز دچار اشکالات بزرگی هستند که احتمال این که واقعاً از جانب معصوم صادر شده باشند را تضعیف می نماید!
بزرگترین مشکل در روایات فوق این است که ذکر کرده اند « دجال » و « طاعون » وارد شهرهای مقدس « مکه » و « مدینه » نمی شوند؛ بنابراین اگر بخواهیم این روایات را صحیح بدانیم، نه تنها باید معتقد باشیم که « دجال » نمی تواند وارد این دو شهر مقدس شود، بلکه باید انتظار داشته باشیم که « طاعون » نیز نمی تواند به این دو شهر مقدس وارد شود!
اما مستندات علمی و تاریخی، نشان می دهند که « طاعون » در چند برهه، در شهرهای مقدس « مکه » و « مدینه » شایع شده است!!! مثال های زیر از آن جمله اند:
در مورد رحلت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) چنین آمده است:
« موقعى که واقعه حره و غارت و کشتار مردم مدینه در سال 62 هجرى توسط یزیدیان رخ داد، عبدالله بن جعفر براى این که ناراحتى همسرش زینب تجدید نشود و قدرى غم و اندوه او کاسته شود، افزون بر این، مرض وبا و طاعون در مدینه شایع شده بود و براى در امان ماندن از آن ، به همراه حضرت زینب به سوی مزرعه ای در شام رفتند و در آن جا اقامت گزیدند تا این که حضرت زینب مریض شد و در آن دیار از دنیا رفت. »

http://www.fetrat.com/WFM_QuestionAnswer.aspx?FLD_ID=261
و
http://www.tebyan.net/index.aspx?PID=19667&BOOKID=106000&PageSize=1&LANGUAGE=1&PageIndex=33

در بیوگرافی (زندگینامه) شخص « سید کاظم رشتی » از رهبران فرقه ی « شیخیه » چنین آمده است:
« شيخ احمد احسايى كتابهائى بسيار در فلسفه و كلام و فقه و تفسير و ادب به زبان عربى كه بالغ بر نود جلد مى‏شود، نگاشت. جانشين وى سيد كاظم رشتى بود. او سيد كاظم بن قاسم حسينى رشتى گيلانى حائرى يعنى كربلايى است (1212 – 1259 ه. ). اجدادش از اشراف سادات حسينى مدينه بودند و دو نسل بود كه ايرانى شده بودند. جدّش سيد احمد بعلّت ‏شيوع طاعون از مدينه گريخت و به رشت رفت. وى در اصطلاح شيخيه ملقب به «سيد نبيل‏» است. سيد در جوانى به يزد رفت، و به شيخ احمد احسائى پيوست و سپس به كربلا رهسپار شد و تا پايان عمر در آن شهر به تدريس و ترويج مكتب شيخيه مشغول بود، و بالغ بر يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله نوشت كه غالبا رمزآسا و غير مفهوم است. »

http://www.al-shia.org/html/far/3shia/shenakht/40.htm
و
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EDBGBG.htm

در مورد وجه تسمیه ی ماه مبارک « صفر » چنین آمده است:
« چون‌ ‌در‌ ماه‌ صفر مرض‌ وبا و طاعون‌ ‌در‌ مكه‌ بروز نمود صورتهاي‌ مردم‌ ‌در‌ اثر ‌آن‌ مرض‌ زرد رنگ‌ گشت‌ باين‌ مناسبت‌ ‌آن‌ ماه‌ ‌را‌ صفر نام‌ گذاشتند »

http://qdl.msc.ir/Paygah.E.M/NoorSoft/Farsi/JamiTafasir/00088_003/00088_003.htm
و
http://www.omidvaran.co/archive/omidvaran.co/archive/nimeshaban/index.php?pid=1071&text=1059

اما مهم تر این که مطابق مستندات تاریخی، کمی قبل از شیوع « اپیدمی » بزرگ طاعون اروپا در قرن 14 میلادی، در شهر مقدس « مکه » نیز  زیادی از مسلمانان این شهر و زوار « بیت الله الحرام »، در اثر « طاعون » فوت نمودند:

محل های اولیه ی شیوع « طاعون » یا « مرگ سیاه » در آسیا طی « اپیدمی » قرن 14 میلادی. (« مکه ی مکرمه » با دایره ای قرمز رنگ علامتگذاری شده است).

 

 

شیوع « طاعون » یا « مرگ سیاه » در « مکه ی مکرمه » طی « اپیدمی » قرن 14 میلادی.

 

شیوع « طاعون » یا « مرگ سیاه » در « مکه ی مکرمه » طی « اپیدمی » قرن 14 میلادی.

http://historymedren.about.com/od/theblackdeath/ig/Spread-of-the-Black-Death/msAsiaBDa.htm

و
http://en.wikipedia.org/wiki/Black_Death

بنابراین می توان دریافت که برخلاف مطالب ذکر شده در روایات « ضعیف السند » فوق -که اتفاقاً بسیار مورد علاقه ی جناب آقای « قنبریان » بوده و با آن بر سر مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » کوبیده اند -، « طاعون » به شهرهای مقدس « مکه » و « مدینه » وارد شده است که این مسئله نشان می دهد که احادیث مذکور به موازات « ضعیف السند » بودنشان، از نظر محتوایی نیز دچار مشکل بوده و از جانب معصوم صادر نشده اند، وگرنه سخنشان پیرامون عدم ورود « طاعون » به « مکه » و « مدینه » نقض نمی شد. به عبارت دیگر همان گونه که برخلاف روایات فوق، « طاعون » توانسته است به « مکه ی مکرمه » و « مدینه ی منوره » راه یابد، چرا « دجال » نتواند به این دو شهر وارد شود؟!

نکت ی دیگر این که حتی روایاتی که در صفحات 525 و 526 کتاب « کمال الدین و تمام النعمة » از « شیخ صدوق (رحمه الله) » آمده و جناب آقای « قنبریان » به آن حدیث نیز اشاره نموده اند، باز هم از نظر سندی به شدت مخدوش بوده و حتی « شیخ صدوق » نیز به این ضعف سندی اشاره نموده اند:

 

 

« ضعیف السند » بودن روایات پیرامون دجال در « کمال الدین و تمام النعمة » اثر « شیخ صدوق »

 

http://www.imamalmahdi.com/html/far/html/13/1/2/1.php

http://www.m-mahdi.com/farsi/books/008/009.htm

 

بنابراین روایات فوق از نظر سندی و محتوایی دچار اشکال بوده و با آن ها نمی توان به مسایل مطرح شده در مقاله ی « فراماسونری دجال آخرالزمان » خدشه وارد کرد.
ذکر یک نکته ی بسیار مهم: گهگاه ملاحظه می گردد که برخی از خطبا، محققین، مولفین و وعاظ محترم، با نیت خیر و به منظور تاکید بر تقدس یکی از « اولیاء الله » یا یک « مکان مقدس »، به بیان و تبلیغ انواع و اقسام روایات « ضعیف السند » و « مخدوش » در مدح « فرد » یا « مکان » مذکور می پردازند؛ حال آن که این مسئله نه تنها سود چندانی ندارد، بلکه با پیدا شدن مثال های نقض می تواند خطراتی به مراتب بزرگ تر داشته و موجب دلسردی و دلزدگی بیشتر شود. روایات فوق نیز گرچه با هدف بیان اهمیت و تقدس « مکه ی مکرمه » و « مدینه ی منوره » ذکر شده اند، اما متاسفانه به دلیل ضعیف بودنشان، دارای مثال نقض بوده و از درجه ی اعتبار ساقط اند.

ادامه دارد …

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!