صهیونیستها امروز تمام خوشرفتاری مسلمانان در سالیان متمادی را، با کشتار زنان و خردسالان جبران میکنند! در صورتی که با توجه به رفتار مسیحیان با یهودیان، این کشورهای اروپایی و مسیحیان هستند که باید یهودیان را تحمّل کرده و به نوعی رفتار غیرانسانی خود را جبران کنند
دوره حکومت عثمانی (عصر طلایی سیاست و اقتصاد)
یهودیان در کشورهای اسلامی زندگی آرام و مسالمتآمیزی داشتند و به مناصب عالی (مانند بانکداری، تجارت داخلی و بینالمللی، صنعت و…) پرداختند. دولت عثمانی نیز یکی از همین کشورها بود که زمینه زندگی راحت را برای یهودیان فراهم میکرد.1 اکثریت یهودیان در قرنهای پس از دوره میانه در اروپای شرقی و در سرزمینهای امپراطوری بزرگ عثمانی زندگی کردند.
در قرن پانزدهم، ترکان عثمانی تبدیل به یک قدرت مهم جهانی شدند و بسیاری از یهودیان اشکنازی در سرزمینهای عثمانی سکنی گزیدند. در بخشهای مختلفی از این امپراطوری (مانند بالکان، یونان، قاهره، دمشق و قسطنطنیه)، جوامع یهودی در قرن شانزدهم رشد خوبی داشتند.برخی از مهاجران یهودی، سفارادی مانند دونا گراسیا2 (1569م. ـ 1510م.) عضو قوه قضاییه عثمانی شدند.
نوه وی، یوسف ناسی3 (1579م. ـ 1524م.) نیز شخصیت مهمی در قوه قضاییه شد و موجب شد که کارهای مالی و مالیاتی دولت عثمانی نیز به نهادی یهودی واگذار شود. مهاجرت بزرگ یهودیان به امپراطوری عثمانی همچنین جان تازهای به حیات دینی یهودیان بخشید و دانشگاههای دینی یهودی در مراکز مهمی مانند قاهره، قسطنطنیه و سالونیکا ساخته شد.4
برجستهترین شخصیت محقق این دوره، یوسف کارو5 (1575م.ـ 1488م.) است که از اندلس به بالکان مهاجرت کرد. کارو در دهه 1520م یک تحقیق وسیع با نام خانه یوسف6 در شریعت یهودی پایهگذاری کرد که از آثار بزرگان یهودی پیش از خود نیز کمک گرفت. وی کتاب مختصری نیز با نام شولحان عاروخ»7 تألیف کرد که فقط قواعد قابل اجرای هلاخا را در آن آورده بود. این مجموعه در سال 1564م. عرضه شد و به رساله مرجع شریعت یهودی در جهان تبدیل شد.
در خلال تدوین شولحان عاروخ، کارو به شهر صفد در فلسطین که مرکز عمده حیات دینی یهود شده بود، مهاجرت کرد. در قرن شانزدهم این جامعه کوچک یهودی، مرکز تولید لباس شد و جمعیت آن به بیش از ده هزار یهودی رسید. در این شهر، دانشگاههای تلمودی شکل گرفت و گروههای کوچکی نیز در زمینه قبالا تحقیق میکردند که منتظر مسیحا بودند. پس از اخراج یهودیان از اسپانیا و پرتقال، انتظار مسیحایی به یک نظریه دینی تبدیل شد. در این شهر، عارفان همچنین کارهای زاهدانهای مانند روزه، اعتراف دستهجمعی و … انجام میدادند.8
اگر ابنمیمون مصداق کامل قدرت انضباط هلاخا بر ذهن فیلسوف عقلگراست، یوسف کارو نمونه عینی قدرت هلاخا بر ذهن عارفی بزرگ است. کارو، نماینده برجسته مکتب عرفانی صفد بود و تجربههای عرفانی بر حیات و هستیاش غلبه داشت. وی ادعا میکرد که از ارشاد مستقیم پیر و مرشدی آسمانی (مگید) برخوردار بوده و درباره همه مسائل زندگی از او علم آموخته است.9
بهترین وضعیت یهودیان در شرق در امپراطوری ایران و عثمانی قرن شانزدهم بوده است؛ به ویژه در حکومت عثمانی که مقامهای سیاسی، نظامی و مالی را به عهده داشتند.10 محققان، دوره اندلس را برای یهودیان «عصرطلایی» مینامند. به نظر میرسد، اگر آن دوره را عصر طلایی فرهنگی ـ علمی یهود بنامیم، بیشک دوره عثمانی برای یهودیان «عصر طلایی سیاست و اقتصاد» بوده است.
در حکومت پهلوی (1925-1979)، وضع یهود تغییر کرد. دولت ایران بر ارزشهای ملی و دوران پیش از اسلام تأکید کرد و نام پارس، در مجامع بینالمللی به ایران تبدیل شد. این جریانات افزایش قدرت یهودیان ایران را به همراه داشت و اولین یهودی به مجلس راه یافت. |
شهر صفد و اسحاق لوریا
پس از تبعید یهودیان از اسپانیا در سال 1492م.، آیین قبالا دچار استحاله کامل شد و از یک جنبه زهد و آموزههای سرّی، به نوعی تعلیم و باور همگانی مبدل شد. جریانات اصلی قبالا در قرون دوازده و سیزده به سرعت سیر خود را طی کرد و در اواخر قرن چهارده و اوایل قرن پانزدهم، با شروع آزار قوم یهود در اسپانیا و ظهور یهودیت مارانو (پس از سال 1391م.) مصادف شد.
تا این زمان، تأملات عرفانی قبالاییها حالتی غیر مسیحگرایی و فردیتگرایی درباره نجات را فراهم میآورد؛ اما پس از مصایب تبعید از اسپانیا، بر آن شد که در پی تسریع مصیبت آخرالزمان در دنیا، زمانی خواهد آمد که رجعت به نقطه ابتدایی خلقت صورت میگیرد. از این پس عقیده مسیحگرایی که البته ریشه در تعالیم پیشین داشت، بسیار شکوفا شد و مسئله نجات به شدت مورد تأکید قرار گرفت.11
این مکتب قبالایی جدید در شهر صفد رواج یافت. پیروان قبالا در صفد، کتابهای فراوانی نگاشتند که دو اثر در میان آنها مشهورتر است: أ. رساله موسیبن یعقوب قرطبی؛ ب. کتاب اسحاق لوریا. قرطبی از بزرگترین نظریهپردازان عارفان یهودی است؛ اما اسحاق لوریا (1572م.)، یک قدرت خلاق بود که رهبری نهضت صفد به او منتهی شد.
طبق شرح حالی که سی سال پس از مرگ وی نگاشتهاند، وی در سال 1602م. از شهر استراسنیتز به صفد آمده و در آنجا به لوریا مشهور شد. لوریا برخلاف قرطبی، هیچ میراث مکتوبی بر جای ننهاد؛ اما شماری از دست نوشتهها را به وی نسبت میدهند که حایز اهمیت است. از سوی دیگر، تمام آنچه را که از نظام فکری او میدانیم، بر گفتوگوها با شاگردان وی مبتنی است.12تعالیم قبالا از صفد به مراکز یهودی دیگر در فلسطین مانند طبریه، حبرون، اورشلیم و نیز به ایتالیا، آلمان و هلند گسترش یافت.13
عرفان لوریا، نهضت شبتای صوی14 و فرقه دونْمه
فرقه «دونمه» به مفهوم لغوی ترکی، به معنای «مبدل»، و به مفهوم دینی، به معنای «مرتد و منافق» است و به مفهوم سیاسی، به یهودیان مسلمان که چارچوب خاصی دارند، اطلاق میشود. مؤسس این فرقه، شبتای صوی (1676م.ـ1626م.) است.15 در آغاز قرن هفدهم، عرفان لوریایی تأثیر بسیار مهمی بر یهودیت سفارادی گذاشت و انتظار مسیحا مشخصه اصلی زندگی یهودی شد. در این فضا، رسیدن شبتای صوی که خود را مسیحا مینامید، تغییری در زندگی و تفکر یهودی ایجاد کرد.16
شبتای صوی در سال 1666م.، به جای آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از سوی پادشاه عثمانی دستگیر و در روز 16 سپتامبر 1666م.، او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وی پس از پذیرفتن اسلام، نام خود را به محمد اَفَنْدی تغییر داد. با این حال هنوز بسیاری از یهودیان او را مسیحا میدانستند.
آنان در توجیه این مسئله میگفتند که تنها شبحی از شبتای مسلمان شده و خود او برای یافتن ده قبیله گمشده بنیاسرائیل به آسمان رفته است که به زودی ظهور خواهد کرد. وی همچون موسی(ع) در کاخ فرعون پرورش یافت. لازم بود مسیحا در کاخ سلطان عثمانی بماند تا بتواند نفوس گمگشته اسلام را نیز نجات دهد.
شبتای صفت مسیحایی خویش را نگه داشت. مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان، با آنان تماس بگیرد. وی فرقهای پدید آورد که اعضای آن به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامی شدند و به بازگشت سریع شبتای به عنوان منجی حقیقی بنیاسرائیل امیدوار ماندند. پس از مرگ وی به سال 1676م. طرفداران این فرقه در ظاهر به سنن اسلامی و در باطن به سنن یهودی عمل میکردند. اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت میشوند.17
مسلمانان، میزبانان خوبی برای یهودیان بوده و هستند. اگر آزار و اذیتی در تاریخ ثبت شده، به عوامل طبیعی و سایر موارد بر میگردد، نه به فرهنگ اصیل مسلمانان. امّا عامل سوم، که به میهمان برمیگردد، این است که اگر میهمان در خانه میزبان شؤونات خود و میزبان را رعایت نکند، به طور طبیعی میزبان عذر او را خواهد خواست. |
تفکر لوریایی که حول محور مسائل خاص میچرخید و بیشتر به مسئله تبعید و توبه مربوط میشد، اساس تفکر عرفانی یهود پس از خروج از اسپانیا شد. عنصر وجد و شور و شوق معطوف به ظهور مسیحا و پایان جهان و نجات، که در عرفان صفدی و لوریایی منعکس شده، زمینه قیامی جدید (ظهور شبتای صوی و ناتان غزهای) را فراهم کرد که شبتای ادعا کرد مأموریت مسیحایی یافته تا دین یهود را احیا کند و بسیاری از مردم به قیام او پیوستند.18البته برخی بر این باورند که این خردمندی و هوش ناتان غزهای بود که شبتای صوی را جلو انداخت و خود در پس آن مخفی شد؛ به هر حال شبتای صوی خود را به عنوان ماشیح موعود و شخص منجی معرفی کرد؛ اما هیچکس این ادعای او را جدی نگرفت.
وی به قبض دورهای که نوعی «افسردگی ادواری» مینامند، مبتلا بود که به سبب فقدان تعادل اخلاقی در دورههایی متناوباً میان دو قطب عمیقترین یأس از یکسو، و شور و حرارتی مهارناپذیر و شادی عظیم قرار داشت. وی در عین حال یک قبالایی دیندار و اهل وجد و شور بود که تصور میکرد تحت نفوذ جذبات دیوانهوار خود، مجبور است اعمالی مرتکب شود که مخالف رفتار شرعی بود. وی میگفت از سال 1648م. روح مقدس و نور کبیر خدا بر او سیطره یافته است.19
شبتای، فوقالعاده مشتاق موسیقی و سماع، و علاقهمند به نغمات، سرودها، استماع آوازها و تلاوت مزامیر بود. وی در خلال حبس در جنگلهای گالیپولی، در تابستان 1666م.، غالباً در جمع موسیقیدانان بود؛ اما مهمترین خصیصه وی، همان جنون وی بود که خود را مأمور به رفتارهای اباحهگرانه میدید.20
ناتان غزهای (1644م.ـ1680م.)، جوان و نوآموز دروس تلمودی بود که در اورشلیم اقامت داشت. ناتان به یک مکاشفه پیامبرگونه دست مییابد که در این هنگام، شبتای در مصر بوده است. ناتان خود گزارش میکند که تا بیست سالگی تورات میخوانده و قواعد تیقون را اجرا میکرده و از بیست سالگی به مطالعه زوهر پرداخته و تطهیر نفس کرده و خداوند ملائکه و ارواح مقدس را نزد او فرستاده و وی به رؤیت مرکابا (عرش الاهی) و رؤیت خدا نایل آمده و به نبوت برگزیده شده و خدا با او تکلم کرده است. پس از این با شبتای صوی یک ملاقات قلبی داشته و او نبوت ناتان را تشریح کرده است.21
ناتان از این مکاشفه با کسی سخن نگفته تا منجی حقیقی (شبتای) به غزه آمده و اظهار کرده که او مسیحا است. از آن پس فرشتگان به ناتان اجازه دادهاند تا آنچه را که دیده فاش سازد. شبتای از طریق نامهای که سموئل گاندرو فرستاده بود، خبردار شد که در غزه برای شخصی درباره او اشراقی صورت گرفته است؛ از اینرو وی از مصر به اورشلیم آمده بود تا در واقع نزد طبیب برود و پریشانی خود را درمان کند.
اما ملاقات آن دو، هر دو را دگرگون کرد و از آن پس شبتای صوی تمام شک و تردیدها را کنار نهاد و اظهار امر کرد. ناتان که خود یک قبالایی متدین و پایبند به شریعت بود، با استفاده از آموزههای لوریایی (به ویژه صیمصوم، شویرا و تیقون) به تبلیغ از شبتای پرداخت و به تعریف نفس مسیحا و توجیه اعمال دیوانهوار و اباحهگرانه او پرداخت.22
ناگهان پس از ارتداد شبتای صوی و پیوستن رسمی او به اسلام، گروه بسیاری، به ویژه در میان یهودیان سفارادی خود را مستعد پذیرش و تبلیغ ارتداد کردند. این نهضت از یک جنبش مردمی به یک نهضت فرقهگرا بدل شد که آثار تبلیغی آن در نهان و محرمانه هدایت میشد. این نهضت بسیار زود صورت یک تشکیلات سرّی به خود گرفت که پیروانش با حفظ جوانب احتیاط و تقیه به تبلیغ آیین خود میپرداختند.23
اوج دشمنی حاکمان اروپایی و جوامع مسیحی با یهودیت، در عصر جنگهای صلیبی بود در این زمان، مسیحیان علیه تمام غیر مسیحیان، از جمله یهودیان مواضع خصمانهای اتخاذ کردند.57 یک مسئله که موجب شدت یافتن این موضع در برابر یهود میشد، این بود که یهودیان ناگزیر بودند مناسک و اعمال دینی خود را در خفا و در کنیسههای دربسته انجام دهند. |
نخستین ظهور قوی و مهم آن در خارج از منطقه بالکان، در ایتالیا و لیتوانی بود؛ اما در لیتوانی عمق چندانی نیافت و در سایر کشورهایی که یهودیان اشکنازی حضور داشتند، ترویج شد. در لیتوانی رهبران آن را بسیاری از رفرمیستهای افراطی تشکیل میدادند. در ایتالیا اغلب نمایندگان ربیهای فرهیخته در مکتب قبالا با آن ارتباط داشتند و تحت نفوذ مؤمنان ایتالیایی و ترکیهای بود. گالیسیای شرقی و پودولیا، بستری مناسب برای رشد این نهضت بودند. در سالونیک ترکیه در سال 1683م.، فرقه دونمه تشکیل شد که اعضای آن ظاهراً اسلام اختیار کردند.24
باید گفت که آموزههای مکتب لوریا درباره مفهوم تیقون و ماشیح، زمینه را برای نهضت شبتای فراهم آورد؛ علاوه بر این، تعالیم مکتب لوریا درباره نجات نیز به پیدایش این نهضت کمک کرد؛ زیرا آن مکتب از نجات سخن میگفت که این امر در نهضت شبتای نیز بروز کرد. یهودیان، که پیوسته درباره رستگاری و نجات سخن میگفتند، نمیتوانستند باور کنند که خداوند با ظهور غلط یک مسیحای دروغین، آنان را در ورطه گمراهی بیندازد. شباهتهای بسیاری میان نهضت شبتای صوی و عیسی مسیح وجود دارد. هر دو از درون جامعه یهودی برخاستند، هر دو گرفتار رنج شدند، هر دو بر نجات تأکید میکردند. هر چند که میان آن دو تفاوتهایی نیز وجود دارد.25
نکته دیگر، مسئله ارتداد شبتای است. ارتداد وی از سوی طرفداران وی به راحتی توجیه میشد. این توجیه به خصوص زمانی گیراتر بود که در میان سالهای 1391 تا 1498، یهودیان مارانو در شبه جزیره سیبری، تحت شکنجه به مسیحیت روی آوردند. پیروان شبتای نظریه ماشیح مرتد را با ارتداد مقبول آنان و نیز با تقیه و کتمان ایمان و قومیت استر توسط او در دربار خشایارشاه، مقایسه میکردند.26
پیروان شبتای ارتداد وی را به عنوان مهمترین بخش وظیفه مسیحایی او تلقی کردند. از منظر آنان، ماشیح برای اینکه نجات را کامل سازد، باید ایمان خود را کتمان و ایمان به دینی دیگر را آشکار سازد و وارد کفر شود تا بتواند آن را از درون مضمحل سازد. بنابراین، ارتداد شبتای نه تنها منفی تلقی نمیشد، بلکه کاملاً طبیعی تصور میشد. علاوه بر آن، پیروان او خود را ملزم میدیدند که با تورات مخالفت کنند و فهم ربیهای سنتی از دین را تخطئه کنند. از اینرو، مکتب شبتای و به ویژه ناتان غزهای و شاگردان وی از جمله ابراهیم پرز، به شدت بر تخطئه اصول معتقدات یهودی بر مبنای فهم ربیها تأکید میکردند.27
ارتباط نهضت حسیدی جدید با جنبش شبتای صوی
نهضت حسیدی جلوههای خود را در مناطقی ظاهر ساخت که جنبش شبتای در آنجا قویترین ریشهها را دوانیده بود: یعنی پودولیا و ولهانیا. علاوه بر این، بسیاری از کسانی که مکتب حسیدی را پذیرفته و مروج آن شدند، قبلاً تابع مکتب شبتای بودند، اما آن را کتمان میکردند. به عنوان مثال، بعلشم بنیانگذار مکتب حسیدی، تحت تأثیر کتابی با عنوان سفر هصورف بوده که نویسنده واقعی آن، ربی هشل صورف (متوفای 1700) از طرفداران نهضت شبتای بوده است.28
یهودیان دونمه و سیاست
یهودیان دونمه در ترکیه حرکت ماسونی ایجاد کردند، به حرکتهای قومی و نژادی دامن زدند و زمینهساز تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین شدند. این فرقه در سقوط دولت عثمانی نیز نقش به سزایی داشت. در حقیقت، به جای رفتار مناسب در مقابل مهماننوازی حکومت عثمانی، حیلهگری و خیانت را پیشه خود ساختند.29 یهود دونمه با تسلط بر دولت و تشکیل محافل سری و مشورتی، برای برانداختن خلافت عثمانی و برانگیختن اقلیتهای غیرمسلمان، تحریک تعصبات نژادی ترکی و تبلیغات تمدن غربی، توانستند امپراطوری عثمانی را براندازند.30
دوره ایران اسلامی
ایران همواره مورد توجه یهودیان بوده است. از زمانی که کوروش فرمان آزادی یهودیان را صادر کرد، همیشه ایران پایگاه مهمی برای یهودیان بوده است. ایرانیان یهودی، حدود دو هزار و پانصد سال پیش وارد ایران شدهاند.31 به گواهی تاریخ و باستانشناسی آنان در بسیاری از نقاط ایران سکونت داشتند. یهودیان تا قبل از حکومت صفوی از آرامش و آسایش نسبی و گاه کامل برخورداربودند، اما با ظهور صفویه وضع یهودیان سخت شد.32
طبق نوشته کتاب استر، در زمان شهریاری خشاریار شاه (520 – 465 پیش از میلاد)، 127 استان در قلمرو فرمانروای ایران وجود داشت که یهودیان در سراسر این استانها ساکن بودند.33یهودیان در ایران اسلامی نیز مانند سایر مناطق اسلامی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی آزاد داشتند. در زمان حمله مغول به ایران، یهودیان نیز مانند دیگر ساکنان ایران وضع نابسامانی داشتند. ولی پس از اینکه سعدالدوله یهودی و پس از او، رشیدالدوله وزیر مالیه مغولها شدند، دوباره فعالیت سیاسی و اقتصادی را در دست گرفتند.34
سکونت یهودیان به عنوان ذمّی در هر منطقه از کشور اسلامی آزاد بود. سکونت آنان در خراسان، ماوراءالنهر و حتی چین و شهرهایی نظیر نیشابور، بلخ، غزنی، کابل، سیستان، مرو، سمرقند و سایر مناطق گزارش شده است.35با ظهور صفویه (1736-1502) و رواج مذهب تشیع در ایران، یهودیان ایران از یهودیان سنی (رأس الجالوت در بغداد) جدا شدند؛ زیرا قبلاً فتاوای دینی خود را از آنان میگرفتند. در زمان صفویه، حکم نجاست اهل کتاب صادر شد و یهودیان در فشار قرار گرفتند.36 در زمان قاجاریه (1925-1794) سرکوب یهودیان بیشتر شد.
تنفّر و انزجار از یهودیان و رفتار ناپسندی که در روزگار صفویان در محدود ساختن و آزار و اذیت کلیمیان – به نام قوانین اسلام و فقه شیعه – دامن زده میشد، هیچ ربطی به اسلام و فقه جعفری نداشت، بلکه میتوان گفت که تعصبات دینی و تنگ نظریهای مذهبی و در کنار آن، یهودآزاری سوغاتی فرنگ موجب آن شده بود. |
در سال 1839 در مشهد، برخی از یهودیان مجبور به پذیرش اسلام شدند و تبدیل به یهودیان پنهان شدند که به آنان «جدید الاسلام» میگفتند. در قرن نوزدهم میلادی، غربیها، به بهانه حمایت از اقلیتها، نفوذ خود را در کشورهای اسلامی افزایش دادند. آنان طی ملاقاتهایی به عنوان نمونه در سال 1873 با ناصرالدین شاه (1896-1848) در اروپا، خواستار بهبود وضع یهودیان شدند. در سالهای بعد، با حمایت آمریکا مدارس یهودی در تهران، اصفهان و شیراز افتتاح شد.
در حکومت پهلوی (1925-1979)، وضع یهود تغییر کرد. دولت ایران بر ارزشهای ملی و دوران پیش از اسلام تأکید کرد و نام پارس، در مجامع بینالمللی به ایران تبدیل شد. این جریانات افزایش قدرت یهودیان ایران را به همراه داشت و اولین یهودی به مجلس راه یافت.37همانگونه که پیش از این بیان شد، دوران نسبتاً بیدغدغه یهودیان، با روی کار آمدن خاندان صفوی آشفته شد. در این دوره، فرهنگ یهود ستیزی در رسالههای مذهبی ارائه گردید. به عنوان نمونه، شیخ بهایی در کتاب خود، جامع عباسی، اهل کتاب را نجس معرفی میکند.38 بر بستر چنین اندیشهای، قوانین اجتماعی سختگیرانهای مقرر شد39 که موجب شد در دوره صفویه و قاجاریه، بر یهودیان ایران سختگیری روا شود.
تنفّر و انزجار از یهودیان و رفتار ناپسندی که در روزگار صفویان در محدود ساختن و آزار و اذیت کلیمیان – به نام قوانین اسلام و فقه شیعه – دامن زده میشد، هیچ ربطی به اسلام و فقه جعفری نداشت، بلکه میتوان گفت که تعصبات دینی و تنگ نظریهای مذهبی و در کنار آن، یهودآزاری سوغاتی فرنگ موجب آن شده بود.40 یهودستیزی، که بر بستر حکومت صفوی شکل گرفت، در دوران قاجار به اوج خود رسید.41
البته علمای راستین جهان تشیع، مخالف چنین اقداماتی بودند. به عنوان مثال، ملا محسن فیض کاشانی، برای رهایی یهودیان کاشان از ظلم وستم زمان خود، تلاشهای فراوانی انجام داده است که ناشر کتاب وی، المحجه البیضاء در ابتدای جلد سوم، به نقل از حبیب لوی آن را بیان کرده است.42 از این مطلب، چنین بر میآید که یهودآزاری در ایران وجود داشته است. علاوه بر این، علمای بزرگ اسلام مخالف چنین اقداماتی بودهاند.
با انقلاب مشروطیت و گشوده شدن مجلس شورای ملی و حضور نمایندهگان اقلیتهای مذهبی در مجلس، فشار به یهودیان و سایر اقلیتهای ایرانی تخفیف یافت. از این تاریخ به بعد، یهودیان ایران نسبت به زمانهای گذشته، اندکی آزادی بیشتر داشتند و پس از چهارصد سال (907 هجری قمری تا 1324 هجری قمری)، به راحتی و آسایش نسبی رسیدند.43
از 1948 تا 1968، یعنی در حکومت پهلوی، هیچ تعرضی به یهودیان ایران گزارش نشده است. در زمان نخستوزیری مصدق، کمی فعالیت ضدیهودی ایجاد شد، ولی چشمگیر نبود و در تمام این مراحل، هیچ خشونتی بر علیه آنان گزارش نشده است. فقط مسئله نجاست اهل کتاب دوباره مطرح شد.44به گواهی تاریخ معاصر ایران، اقلیت یهود، به ویژه پس از رضاخان تا زمان سقوط محمدرضا پهلوی، از جایگاه بسیار ممتازی در کشور ایران برخوردار بودند و در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اطلاعاتی و اقتصادی سیطره و تسلط داشتهاند که این امر با اسناد و مدارک، به راحتی قابل اثبات است.45
در دهه 1350، حدود 22 شهر ایران یهودی نشین بودهاند و جمعیت آنان صدهزار نفر تخمین زده میشد.46 پس از روی کار آمدن حکومت پهلوی، مؤسسه آلیانس اسرائیل شعبههایی در تهران و اصفهان ایجاد کرد و وضع یهودیان بهتر از قبل شد.47 وضعیت اقتصادی یهودیان خوب بود و سرمایهداران عمده ایران، یهودیان بودند.48 در تهران دارای کنیسههایی بودند و نشریاتی از مرداد سال 1320 به بعد انتشار میدادند که به زبان فارسی چاپ میشد.49فعالیتهای مذهبی یهودیان ایران، در دهه پنجاه در مراسم مذهبی خودشان منحصر بود. یهودیان ایران نسبت به دین خود شناخت کمی داشتند؛ زیرا همچنانکه پیش از این بیان شد، آنان از مراکز اصلی یهودیت جدا شده بودند. به عنوان نمونه، حرز نماز (تیفلین) را نمیشناختند.
در دهه 1960 معلمان دینی از اسرائیل برای تقویت آموزش دینی به ایران آمدند. 50 فعالیت سیاسی یهودیان ایران در دوران پهلوی بیشتر در راستای تقویت دولت اسرائیل بود؛ زیرا فعالیتهای صهیونیستی در ایران قانونی اعلام شده بود. فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی یهودیان، شامل محافل و انجمنها و مؤسسات فرهنگی میشد.51تعداد یهودیان ایران در سال 1948، نود و پنج هزار نفر، در سال 1968، هشتاد هزار نفر و پس از انقلاب (1979) سی هزار نفر و در سال 1992، به شانزده هزار نفر رسید.52
یهودیان در اروپا و کشورهای مسیحی53
پس از بررسی اوضاع یهودیان در سرزمینهای اسلامی، لازم است به اوضاع یهودیان در سرزمینهای مسیحی توجّه شود تا رفتار مناسب مسلمانان با یهودیان بهتر درک شود.یهودیان اروپا در طول قرنهای متمادی پیش از عصر روشنگری، به مثابه یک اقلیت دینی مهجور، وضعی بسیار دشواری داشتهاند. این وضعیت دشوار، از دو عامل مهم ناشی میشد: یکی ستم حاکمان اروپایی و جوامع مسیحی بود که یهودیت را دشمن و البته ناپاک تلقی میکردند و برای آنان هیچگونه حقوقی قایل نبودند و دیگری، نوع نگاه خود یهودیان و آموزههای دینی آنان بود که ایشان را به شدت از دیگر انسانها جدا کرده و در درون جوامع کوچک یهودی محبوس میداشت.
در ارتباط با عامل نخست، سختگیری حاکمان اروپایی و مسیحی بر یهودیان، به قرن چهارم میلادی باز میگردد. در این قرن، قسطنطین، امپراطور وقت روم به مسیحیت گرایش یافت. پس از وی، جانشینان او، مسیحیت را به عنوان تنها دین رسمی روم اعلام کرده و سایر ادیان را ممنوع کردند. این تحول بیش از هر دینی دیگر، بر یهودیت و پیروان آن دشوار آمد؛ زیرا رابطه مسیحیت و یهودیت از همان آغاز پیدایش مسحیت تیره بود.
یهودیان دونمه در ترکیه حرکت ماسونی ایجاد کردند، به حرکتهای قومی و نژادی دامن زدند و زمینهساز تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین شدند. این فرقه در سقوط دولت عثمانی نیز نقش به سزایی داشت. در حقیقت، به جای رفتار مناسب در مقابل مهماننوازی حکومت عثمانی، حیلهگری و خیانت را پیشه خود ساختند. |
مسیحیان یهودیان را عامل قتل عیسی و به صلیب کشیده شدن او و همدستان شیطان میدانستند.54 از این رو، اوضاع یهودیان در امپراطوری روم بسیار دشوار شد. مسیحیان هرگونه آزار و اذیت نسبت به یهودیان را به اجرا گذاشتند55 و در موارد بسیاری، یهودیان را به تغییر آیین و پذیرش مسیحیت اجبار کردند. یهودیانی که از تغییر آیین سر باز میزدند، به انواع شکنجه و آزار مانند بردگی، اعدام و تبعید مبتلا میشدند.56
اوج دشمنی حاکمان اروپایی و جوامع مسیحی با یهودیت، در عصر جنگهای صلیبی بود در این زمان، مسیحیان علیه تمام غیر مسیحیان، از جمله یهودیان مواضع خصمانهای اتخاذ کردند.57 یک مسئله که موجب شدت یافتن این موضع در برابر یهود میشد، این بود که یهودیان ناگزیر بودند مناسک و اعمال دینی خود را در خفا و در کنیسههای دربسته انجام دهند. این امر، حس کنجکاوی و بدگمانی مسیحیان را نسبت به یهود تحریک میکرد.
آنان تصور میکردند که یهود جماعتی سیهکارند که نهانی علیه جان و مال مردم اعمال ناپسند روا میدارند و یهودیان را به انواع اتهامهای سنگین و جنایتکارانه متهم میکردند.58 از این رو، در اواخر قرن یازدهم میلادی، همزمان با جنگهای صلیبی، اروپاییان یهودیان را به انواع آزار و اذیتها مبتلا ساختند. این حرکت از آلمان شروع شد. کشتارهای دسته جمعی از یهود در این سرزمین به وقوع پیوست و از آنجا به سایر کشورهای اروپایی نیز سرایت کرد.
غالباً پس از قتل عامها، بازماندگان را از کشور اخراج میکردند. بر همین اساس، یهودیان را در سال 1290 از انگلیس، در سال 1394 از فرانسه، در سال 1492 از اسپانیا، در سال 1496 از پرتغال، در سال 1498 از ناوار و سیسیل و ساردنی و در سال 1490 از سوئیس و آلمان اخراج کردند.59 یهودیان به هر سو پراکنده شدند. بعضی در جنوب اروپا به سوی مشرق رو آوردند. برخی از اسپانیا به شام و ترکیه هجرت کردند و برخی از سوی شمال به لهستان رفتند. بعضی دیگر، که در ایتالیا و آلمان و اتریش باقی ماندند، در محلههای خاص گتو زندگی میکردند.
آنان حق نداشتند شبها از گتو بیرون روند و گرنه به قتل میرسیدند. یهودیان برای اینکه شناخته شوند و از سایر انسانها متمایز باشند، قطعه پارچهای زردرنگ روی لباس خود به علامت یهودیت بر روی سینه میدوختند، تا مردم آنان را تشخیص داده و با آنان مخلوط نشوند.60شاید بهترین وصف از وضعیت یهودیان اروپا در قرون وسطی، این سخن لوتر باشد که گفته بود: «کلیسا و پاپها و اسقفها با یهودیان رفتاری داشتهاند که مناسب حال سگها است، نه انسانها».61 هرچند نهضت رنسانس در قرون چهارده و پانزده و نهضت پروتستان و پیدایش مکتب لوتری، تاحدی نگرش به یهودیان را در میان مسیحیان تغییر داد و پای آنان را به شهرهای بزرگ و سکونت در کنار مسیحیان، بهویژه در ایتالیا گشود،
اما این تغییر چندان پایدار نبود و به زودی در قرون شانزده و هفده، موجی جدید از یهود ستیزی در اروپا ایجاد شد و پاپ پول در سال 1555، فرمانی صادر کرد و در آن دستور داد که یهودیان به محلههای مخصوص گتو بازگردند و بیست و چهار مرد و یک زن یهودی را در میدان عمومی در ملأ عام آتش زدند. از این پس، در شهرهای مختلف اروپا یهودیان را به شدت مجازات میکردند و شماری، بسیاری از آنان را به قتل رساندند62 یا آتش زدند و محلهها و خانههایشان را نابود میکردند.63
از سوی دیگر، آموزههای یهودیان نیز به قدری دشوار و دستوپاگیر بود که به انزوای بیشتر یهودیان از جامعه اطراف منجر میشد. حاخامها و ربیهای یهود، آمیزش با مسیحیان را روا نمیدانستند. از اینرو، همان محلههای جدا شده را ترجیح میدادند.64 رهبران یهودی به یهودیان اجازه نمیدادند به جز علوم شرعی و تلمودی، چیزی غیر از آن را مطالعه کنند.65
در نحوه لباس پوشیدن و غذا و سایر مناسک بسیار سخت میگرفتند. حتی آنان به زبان اروپاییان سخن نمیگفتند، بلکه زبان دیگری به نام زبان ییدش66 اختراع کرده بودند و در میان خود، به آن تکلم میکردند. وضعیت دشوار فوق برای یهودیان، بسی آزار دهنده و غیر قابل تحمل بود. از این رو، شماری از یهودیان از یهودیت دست برداشته و ظاهراً یا واقعاً مسیحیت اختیار کردند.
جمعبندی
تأثیر و تأثر مثبت و منفی ملّتها بر یکدیگر، میتواند عوامل گوناگونی داشته باشد. بخشی از عوامل طبیعی است؛ به این معنا که به صورت طبیعی با روابط تجاری و غیره فرهنگ ملل انتقال مییابد و آثار مثبت و منفی در بردارد. یهودیان و مسلمانان نیز از این قاعده خارج نیستند. در مورد میزبانی یک ملّت از ملّت دیگر نیز به صورت طبیعی ممکن است آزار و اذیتی از سوی میزبان به میهمان برسد.
به طور کلّی، مردم یک کشور از حضور بیگانگان در کشور خود احساس رضایت ندارند. این نارضایتی در اذیت و آزارهای زبانی و رفتاری بروز میکند. به ویژه اگر قوم مهمان همکیش انسان نباشد. در مورد یهودیان، اگر اذیت و آزاری در میان مسلمانان بوده که بسیار کم بوده است، بخشی اصلی علّت آن همین عامل طبیعی است.
علاوه بر عوامل طبیعی، بخشی از عوامل به میزبان و برخی دیگر به میهمان باز میگردد. با توجه به سفارش و تأکید پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به خوشرفتاری با پیروان سایر ادیان، این خصیصه در میان مسلمانان نهادینه شده و همواره با پیروان دیگر ادیان به خوبی رفتار کردهاند. به عنوان مثال، در کشور ایران اقلیتهای دینی و حتّی یهودیان هنوز با آسایش زندگی میکنند.
مسلمانان، میزبانان خوبی برای یهودیان بوده و هستند. اگر آزار و اذیتی در تاریخ ثبت شده، به عوامل طبیعی و سایر موارد بر میگردد، نه به فرهنگ اصیل مسلمانان. امّا عامل سوم، که به میهمان برمیگردد، این است که اگر میهمان در خانه میزبان شؤونات خود و میزبان را رعایت نکند، به طور طبیعی میزبان عذر او را خواهد خواست. در این مورد، ممکن است همراه با اذیت و آزاری نیز باشد. البته این مشکل از جانب میهمان ایجاد شده است و خود مقصّر است، نه میزبان همانگونه که در عصر پیامبر(ص)، یهودیانی که اخراج شدند یا کشته شدند، به دلیل خیانت و پیمانشکنی خود آنان بود.
تاریخ یهود نشان میدهد که بسیاری از افراد این قوم دارای خصلتهایی از قبیل تعصّب، خودبرتربینی، استکبار و … بودهاند. این امر ملّتها را وادار میکرد که علیه آنان موضع بگیرند. عامل عمده آزارهای جزیی مسلمانان و اذیتهای دائمی مسیحیان، به همین روحیات ناپسند خودِ یهودیان برمیگردد.67از سوی دیگر، آنچه امروزه شاهد هستیم، رفتار بسیار وحشیانه صهیونیستها با مسلمانان در سرزمینهای اشغالی فلسطین است. صهیونیستها امروز تمام خوشرفتاری مسلمانان در سالیان متمادی را، با کشتار زنان و خردسالان جبران میکنند! در صورتی که با توجه به رفتار مسیحیان با یهودیان، این کشورهای اروپایی و مسیحیان هستند که باید یهودیان را تحمّل کرده و به نوعی رفتار غیرانسانی خود را جبران کنند.
امّا متأسفانه امروزه شاهد آن هستیم که صهیونیزم و امپریالیزم و مسیحیان با همدستی با یکدیگر در صدد ضربه زدن به اسلام و مسلمانان در تمام دنیا هستند. امّا طبق آیات قرآن «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیرُ الْمَاکِرِینَ» (آلعمران: 54) و «اسْتِکْبَاراً فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیئِ وَلَا یحِیقُ الْمَکْرُ السَّیئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ ینظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً» (فاطر: 43)، ان شاء الله در آینده نزدیک شاهد از بین رفتن نقشههای پلید آنان خواهیم بود و وعده الاهی درباره پیروزی مستضعفان محقق خواهد شد.
پی نوشت ها:
1 . H.H. Ben Sasson, “Diaspora configuration and Jewish Occupation Patterns at the Beginning of the Middle Ages” A History of the Jewish People, p. 395-398.
2 . Dona Gracia
3 . Joseph Nasi
4 . Dan Cohn Sherbok, Judaism, p. 211.
5 . Joseph Caro
6 . House of Joseph
7 . Shulkhan Arukh
8 . Dan Cohn Sherbok, p211-214.
9. ایزیدور اپستاین، همان، ص316.
10 .Israel Shahak, Jewish History, Jewish Religion, p. 58-59; Nissim Rejwan, “Islam” Contemporary Jewish Religious Thought, p. 492.
11 . ایزیدور اپستاین، همان، ص313-318.
12 . ایزیدور اپستاین، همان، ص320-324.
13 . ایزیدور اپستاین، همان، ص302و303.
14 . Shabbatai Zevi
15 . احمد نوری النعیمی، یهود الدونمه دراسه فی الاصول و العقائد و المواقف، ص8.
16 . Dan Cohn Sherbok, Judaism, p. 220.
17 . محمد حرب، العثمانیون فی التاریخ و الحضاره، ص 107-110؛ احمد نوری النعیمی، الیهود و الدوله العثمانیه، ص 37-56؛ Dan Cohn Sherbok, Judaism, p. 220-221.
18. گرشم شولم، جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ترجمه فریدالدین رادمهر، ص359و360.
19 . همان، ص361-364.
20 . همان، ص365.
21 . همان، ص366و367.
22 . همان، ص368و369.
23 . همان، ص ص375.
24 . همان، ص376و377.
25 . همان، ص378-381.
26 . همان، ص382و383.
27 . همان، ص384-386.
28 . همان، ص405و406.
29. حسان حلاق، موقف الدوله العثمانیه من الحرکه الصهیونیه، ص303-305؛ محمد حرب، همان، ص 128ـ145؛ احمد نوری النعیمی، همان، ص 71-103؛ ص167-254 و ر.ک: صالح زهرالدین، الیهود فی ترکیا.
30 . ر.ک: محمدمحمدابراهیم زغروق، دورالدونمه فی اسقاط الخلافه العثمانیه.
31 . البته در دائرهالمعارف جودائیکا آمده است که یهودیان حدود 2750 سال پیش به ایران آمدهاند که به نظر میرسد که 2500 سال واقعبینانهتر باشد. Walter Joseph Fischel, “Persia” Judaica, V13, p. 306
32 . علیاصغر مصطفوی، ایرانیان یهودی، ص23و24. (آقای علی اصغر مصطفوی، ایرانی کلیمی و عضو جامعه کلیمیان ایران، با همکاری دخترش آتوسا این کتاب را به رشتهی تحریر در آورده است.)
33 . کتاب مقدس، کتاب استر، باب 1، آیات 1و2 و باب 9، آیه 30.
34 . ولتر ج. فیشل، یهود فی الحیاه الاقتصادیه و السیاسیه الاسلامیه فی العصور الوسطی، ترجمه به عربی سهیل زکار، ص 127-171.
35 . Walter Joseph Fischel, optic, V13, p. 311.
36 . Ibid, p313.
37 . Walter Joseph Fischel, Optic, p. 316-319.
38 . بهاءالدین محمدبن عبدالصمد عاملی، جامع عباسی، ص29.
39 . حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، ج3، ص405-409.
40 . علیاصغر مصطفوی، همان، ص50.
41 . همان، ص126.
42 . ملامحسن فیضکاشانی، المحجه البیضاء، ج3، ص3-6؛ حبیب لوی، تاریخ یهود ایران، ج3، ص360-363.
43 . علی اصغر مصطفوی، همان، ص131و132.
44 . Hayyim J. Cohn, “Iran” Judaica, V8, p.1441-1442.
45 . موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، ص13.
46 . محمدعلی تاجپور، تاریخ دو اقلیت مذهبی یهود و مسیحیت در ایران، ص11.
47 . همان، ص45و 46.
48 . همان، ص106.
49 . همان، ص110و111؛
Hayyim J. Cohn, optic, p. 1440.
50. Hayyim J. Cohn, optic, p. 1441.
51 . محمدعلی تاجپور، پیشین، ص 139و140؛ Hayyim J. Cohn, optic, p1441-1442.
52 . Hayyim J. Cohn, optic, p1439.
53. این قسمت برگرفته شده است از: سیدلطف الله جلالی، «هسکله: جنبش روشنگری یهود»، پژوهشنامه ادیان، ش 3، ص 25-54.
54. جان ر. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 73ـ74.
55. کلاپرمن، همان، ج 2، ص 230.
56. Ben-Sasson, Opcit, p. 409.
57. Ben-Sasson, Ibid, p. 413; Josef Kastein, History and Destiny of the Jews, , p. 252-261.
58. C.f: Bernard Martin, A History of Judaism, p. 62-3.
59. Bernard Martin, Optic, p. 277; Josef Kastein, Optic, p. 277; 299-300.
60. جان بایر ناس، همان، ص 565ـ566.
61. کلاپرمن، همان، ج 3، ص 152.
62. Bernard Martin, Optic, p. 289
63. Josef Kastein, Optic, p. 284.
64 . Louis Jacobs, Optic, p. 188.
65 . Dan Cohn-Sherbok, Optic, p. 470.
66 . Yiddish.
67. قرآن نیز در آیات متعدد خصلتهای ناپسند یهودیان را یادآور شده است. بر اساس آیات قرآن، یهودیان کارهایی مانند جاسوسی, تهدید امنیت، طرح ترور پیامبر، شبههافکنی، تخریب شخصیت، تحریف تورات، انحراف از توحید, انکار نبوت و قیامت و دشمنی با جبرئیل، عدم باز پرداخت اموال مسلمین و ایجاد بحران اقتصادی که طبق نظر قرآن, این موارد از آلودگی آنان به رذایل نفسانی, عدم ایمان واقعی, نژادپرستی و امثال آن ناشی میشد. (ر.ک: همین مقاله، بخش عصر پیامبر اعظم(ص))
حسین نقوی/دانشجوی دکتری ادیان و عرفان مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)